راهنمائی معنوی براساس گفتار پدر راستین: مسیر عشق راستین که خانوادههای برکت گرفته باید طی کنند.
انسانهای سقوط کرده تنها با دریافت برکت از خدا و جدائی از شیطان، از مقام فرشته (سقوط کرده) به مقام فرشته بازسازی شده، بعد به مقام آدم بازسازی شده و سپس به مقام آدم کامل بازسازی شوند.
در این دنیا، زن و شوهرها با هم درگیری داشته و دعوا می کنند و بسیاری از آنها در نهایت طلاق می گیرند. پدر گفت که دلیل اینکه زن و شوهرها در دنیا با وجود اینکه همدیگر را دوست دارند، روابطشان دوام نمیآورد همین جاست. با این حال، خانوادههای برکت گرفته بر چنین موانعی غلبه می کنند، زیرا آنها با محوریت خدا و والدین راستین بسوی یکدیگر آمدهاند.
چند روز بعد از اینکه پدر به یکی از خواهرها برکت داده بود، به او گفت: “آیا مرا را دوست داری؟ اکنون باید شوهرت را مثل من دوست بداری. استخوانهای شوهرت من و گوشت او شوهرت است. بعبارت دیگر من در بدن شوهرت هستم.”
پدر سپس گفت: استخوانهای نامرئی درون بدن تو مادر راستین و گوشتی که می توانی آن را ببینی تو هستی، پس مادر در درون تو نیز هست. همچنین اگر در حالی که شما و همسرتان مشغول عشقبازی هستید والدین در اتاق را باز کرده و وارد اتاق شدند، خود را پنهان نکرده یا در انجام کارتان متوقف نشوید، بلکه ادامه دهید.” سپس به آن خواهر گفت که وقتی والدین وارد اتاق شده در حالی که شما در حال عشق بازی هستید، باید بگوید: والدین خوش آمدید. ما در حضور شما عشق بازی میکنیم.»
وقتی شوهر نیمه شب از خواب بیدار می شود، بطور عمومی همسرش را میبیند. اما، قبل از اینکه او را صدا بزند «عزیزم!»، ابتدا باید والدین راستین را صدا زده و با آنها صحبت کند. بعد همسرش را لمس کرده و در آغوش بگیرد. کودکانی که توسط والدینی به دنیا میآیند که در چنین حالت روحی رابطه زناشوئی دارند، نه تنها از نظر جسمی به والدین خود شباهت دارند، بلکه شخصیت درونی آنها نیز شبیه والدین راستین است. ما میتوانیم این را در فرزندان نسل دوم خود ببینیم. پدر به آنها نگاه کرده و بلافاصله میتواند بگوید که آیا والدین آن فرزندان خدا را بیشتر دوست داشتهاند یا یکدیگر را بیشتر دوست دارند.
چرا باید چنین کنیم؟ چون این راه بازسازی سقوط روحی است. حوا قبل از اینکه توسط آدم در آغوش گرفته شود توسط ابلیس یا شیطان در آغوش گرفته شد. به عبارت دیگر او اولین عشق خود را در رابطهاش با فرشتهای که خدمتکار او بود از دست داد. از دست دادن اولین عشق به معنای شکلگیری مشکل شیمجانگ (یا مشکل قلبی) بود.
اگر میخواهیم اولین عشق از دست رفته توسط شیطان را بازسازی کنیم، ابتدا باید والدین راستین را دوست داشته باشیم و بعد خودمان را دوست بداریم. ما باید همسرمان را بر اساس نخست عشق ورزیدن به والدین راستین دوست بداریم. اینطور نیست؟ این طبیعی است. به این دلیل ما خانوادههای برکت گرفته با سایر خانواده های دنیا تفاوت داریم. در دیگر خانوادهها، زن و شوهرها فقط یکدیگر را دوست دارند. از آنجایی که عشق چنین خانوادههایی افقی است، هرگز به زندگی ابدی ارتباطی ندارد.
آیا خانوادههای برکت گرفته به این دلیل که همدیگر را دوست داشتند بسوی هم آمدند؟ به عبارت دیگر، شوهر متعلق به والدین است و زن نیز متعلق به والدین است. هنگامی که ما برای اولین بار عشق عمودی را با محوریت خدا و والدین راستین تجربه میکنیم، آن عشق در سطح افقی متصل میشود و سپس بیشتر به بدن جسمی مرتبط می شود. قلب والدین و فرزندان این است که همه با والدین راستین متحد شوند.
شما چه فکر میکنید؟ این درست نیست؟ ما واقعا خوش شانس هستیم از اینکه توانستیم در این عصر به نهضت هماهنگ ملحق شویم. به همین دلیل است که ما میتوانیم فرزندان بهتری به دنیا بیاوریم، زیرا تمامی زن و شوهرهای برکت گرفته با عشق عمودی به هم پیوند خوردهاند.
پدر گفت که هرگز به همسرمان به خاطر اینکه کامل نیست با چشم حقارت نگاه نکنیم. از آنجایی که ما همراه با والدین راستین در درون خود زندگی میکنیم، اگر به شوهر خود به چشم حقارت نگاه کنیم، درواقع به پدر راستین حقیرانه نگاه کردهایم.
عشق عمیق به همسر و زندگی در ملازمت به والدین راستین به این معنی است که زن و شوهر به گونهای به یکدیگر خدمت می کنند که گویی پدر و مادر راستین هستند. خدا با دیدن چنین خانواده دوست داشتنی چقدر خوشحال میشود؟
بچههای نسل دوم خودخواهی زیادی ندارند. پدر گفت: اگرچه فرزندان نسل دوم بدون گناه اصیل به دنیا میآیند، اما روح بچههای تازه متولد شده از نسل سوم به بعد پاک میشود زیرا بدن روحی اعضای نسل اول و دوم به گناهان اجدادی بسان لباسهای کثیف، آلوده و لکه دار ملبس است. کودکان نسل دوم در محیطی زندگی میکنند که سقوط در هر زمانی ممکن است رخ دهد، بنابراین آنها باید مراقب باشند.
دلیل اینکه اعضای نسل اول برکت دریافت کردند، به مدت سه سال جدا از هم زندگی کردند این است که تنها در این صورت میتوانند گناهان اجداد خود را جبران کنند. پدر به ما گفت که سه سال طول می کشد تا بتوانیم گناهان اجداد خود را به طور کامل جبران کنیم.
پدر یک بار گفت: «به عنوان والدین، چرا میخواهم فرزندانم را مجبور کنم سه سال از هم جدا بمانند، زیرا بدون سپری کردن سه سال جدائی پس از دریافت برکت، سختیهای زیادی متحمل خواهند شد. ” ما باید درک کنیم که دوره سه سال جدایی، برای پرداخت غرامت بوجود آمده است.
اگر خانوادههای برکت گرفته عشق افقی خود را پس از برقراری رابطه عمودی قلبی با خدا و والدین راستین در طول این دوره سه ساله جدایی ایجاد کنند، متوجه میشوند که چگونه باید با عشق زندگی کنند.
وقتی مردم برکت دریافت میکنند، در ابتدا حتی نمیدانند چگونه به یکدیگر عشق بورزند. اگر یک زوج برکت گرفته بدون سپری کردن دوره جدایی با هم زندگی کنند، از نظر روحی به شدت بمباران میشوند و در نهایت از یکدیگر متنفر شده و یکدیگر را ترک می کنند. والدین راستین با آگاهی از این موضوع، به ما دوره سه ساله جدایی دادند زیرا آنها فرزندان خود را دوست دارند. ما باید عشق بی پایان والدین راستین را در عمیق ترین سطح قلب خود درک کنیم. این روزها، این موهبت را دریافت کردهایم که بر اساس پیروزی والدین راستین، این دوره جدایی بسیار کوتاهتر شده است./