•  تولد والدین راستین

 

کلام والدین راستین

والدین راستین باید در تاریخ آشکار شوند و کسانیکه این ماموریت تاریخی را به انجام میرسانند، مسیح یا نجات دهنده هستند. آنها چه کسانی را نجات خواهند داد؟ آنها نه اینکه کاری کنند که بدن جسمی ما تا به ابد زندگی کند بلکه به ما توانائی میدهند تا امیدمان برای ایده‌آل عشق را به انجام برسانیم. برای دستیابی به چنین چیزی ناجی باید در مقام والدین راستین ظهور نماید. مسیحیت آموزش میدهد که عیسی نجات دهنده و مسیح است، اما او برای اینکه بتواند در مقام والدین راستین قرار گیرد، چه کاری باید انجام بدهد؟ ما میدانیم که او به تنهائی نمیتواند چنین کند. به همین خاطر عیسی گفت که او یگانه پسر خدا است. ظهور یگانه پسر خدا به تنهائی کافی و بسنده نیست. باید یگانه دختر خدا نیز وجود داشته باشد. او باید یگانه دختر خدا را یافته و سپس آنها باید در جایگاهی متمرکز بر خدا یکدیگر را دوست داشته و با هم ازدواج کنند. خدا در مقام والدین عمودی ما بواسطه این ازدواج، بوجد در آمده و والدین راستین در مقام والدین افقی، باید مقام عروس و داماد غرق در شادی را برپا کنند و سپس به فرزندان خود بر روی زمین تولد بدهند. (چان سانگ گیانگ 2.1.1:26)

تاریخ بشریت، تاریخ مشیت بازسازی است که در آن خدا تلاش داشت تا یک شخص مرکزی بپروراند. خدا دو هزار سال پیش عیسی را در مقام یگانه پسرش فرستاد، اما بواسطه بی‌ایمانی بنی‌اسرائیل، او را بر روی صلیب میخکوب کردند. به همین خاطر، مشیت الهی تا زمان ظهور دوباره تمدید شد. اکنون ما در عصری متبرک قرار گرفته‌ایم که در آن سرور در ظهور دوباره بر روی زمین آمده و عروس بهشتی، یگانه دختر خدا را یافته و اینگونه آنها در مقام والدین راستین ظهور نموده‌اند. لازم است که بشریت به ملاقات آنها، بعنوان نماینده خدا شتافته، به آنها ملازمت کرده، و از آنها پیروی کنند. تنها در آن صورت است که ما قادر خواهیم بود تا خود را از شر گناه اصیل، که در طی شش هزار سال تاریخ بشری نسل به نسل به ما رسیده، خلاص کنیم. تنها در آن صورت میتوانیم بعنوان مردمی مملو از عشق و بصیرت تولد دوباره یافته و هدف آفرینش اصیل خدا را به انجام برسانیم. (چم بو مو گیانگ 13.4.3:14)

تبادل نظر

سه دانشجوی هم اطاقی که هر کدام از کشورها و فرهنگ و مذهب مختلفی بودند، در یک مؤسسه آموزشی با هم آشنا شده و درس می‌خواندند. اطاقشان در طبقه بیست و چهارم یک ساختمان بلند قرار داشت. یک روز که هر سه از تفریح برگشته بودند و قصد رفتن به اطاقشان را داشتند، متوجه شدند که برقها قطع شده و در نتیجه نمیتوانند از آسانسور استفاده کنند. یکی از آنها پیشنهاد داد که بهتر است از راه پله ها‌ استفاده کنیم، چون جوان هستیم و بالا رفتن از بیست و چهار طبقه کار سختی نخواهد بود. بهرحال همگی موافقت کردند.

در حین بالا رفتن یکی دیگر از آنها پیشنهاد داد که آهسته‌تر بالا برویم و در حین بالا رفتن درباره چیزی باهم صحبت کنیم، در غیر اینصورت تند بالا رفتن باعث آسیب رساندن به پاهای ما خواهد شد. در آغاز خود او شروع کرد به سخن گفتن از مذهب بزرگ خود اسلام و اینکه الله چقدر باشکوه است… وقتیکه به طبقه ششم رسیدند، دانشجوی دیگری صحبت کرد و از شکوه و عظمت بودا و بودائیان و همینطور رستگاری بودیسم سخن گفت… به طبقه سیزدهم رسیده بودند که دانشجوی سوم سخن را آغاز کرد. او که پیرو سیک بود، با افتخار بسیار از نانک موسس سیکیزم و تعالیم این مذهب سخن گفت. به طبقه هجدهم که رسیدند، دیگر کسی صحبت نمیکرد، و در سکوت پله‌ها را تا طبقه بیست و چهارم طی کردند. آنها اگر چه در طی مسیر، هر کدام با افتخار تمام، از شکوه و بزرگی مذهب و رهبر مذهبی خود سخن گفته بودند، اما در قلبشان با شنیدن صبحتهای هم اطاقیشان، بنوعی احساس خویشاوندی نسبت به هم پیدا کرده بودند. بعبارت دیگر، اکنون آنها با بدست آوردن اطلاعات بیشتر از یکدیگر، بهتر یکدیگر را درک میکردند. بهرحال وقتیکه خواستند در اطاق را باز کنند، متوجه شدند که هیچکدامشان کلید اطاق را از نگهبان ساختمان در طبقه اول نگرفته بودند!

بسیاری از مذاهب باور دارند، تنها آنها حقیقت غائی را دارند و اینگونه با افتخار تمام پله‌های بلند بالای مذاهب را با زحمت طی کرده ولی وقتیکه به دروازه پادشاهی بهشتی میرسند، متوجه میشوند که کلید برای بازکردن دروازه را با خود نیاورده‌اند. در نتیجه آنها هرگز قادر نخواهند بود تا به ورای آن دروازه بروند. اینگونه یک زندگی هفتاد، هشتاد ساله همراه با دعاها و نیایشهای بسیار همه بی‌نتیجه خواهد بود. وقتیکه کلید را با خود نداشته باشید باید تمامی پله‌ها را پایین رفته و دوباره در طبقه اول، کلید مناسب و واقعی را دریافت کنید.

در مسیر تاریخ بشر، مذاهب بسیاری در انتظار یک فرد واقعی برای نجات از این دنیای غرق در اندوه و گناه بوده‌اند. به عنوان مثال، مسیحیت و یهودیت در انتظار ناجی بوده‌اند، کنفوسیوسیزم منتظر انسان راستین بوده است و بودیسم منتظر مایترا بوده است، همانطور که در اسلام بطور عمومی منتظر آمدن محمد و یا مهدی بوده‌اند. اگر چه خواص این فردی که هر مذهبی در انتظار او است، با دیگری فرق میکند، اما همه منتظر آمدن نجات دهنده هستند. نکته مشترک در میان تمامی آنها این است که ناجی فردی است که میتواند این دنیای مملو از گناه را به دنیای ایده‌آل مبدل کند.

کانون خانواده برای اتحاد و صلح جهانی نشان داده است که ماهیت این شخصیت مسیحانه، والدین راستین است. انسانها در جریان سقوط و بواسطه اولین اجداد بشری، خوار و ذلیل، فرزندان شیطان شدند و تا زمانیکه آنها تحت تاثیر شیطان بسر میبرند، هرگز هیچ نوع دنیای ایده‌آلی بوجود نخواهد آمد. بنابراین، مهمترین کلید برای باز کردن دروازه ورود به دنیای ایده‌آل، تغییر نسب خونی انسانهای سقوط کرده به نسب خونی والدین بهشتی است و تنها کسانی که میتوانند چنین چیزی را میسر کنند، تنها کسانیکه که میتوانند چنین نقشی را بعهده بگیرند، والدین راستین هستند.

به این دلیل، یک مرد به تنهائی یا یک زن به تنهائی برای تولد انسان بسنده و کافی نیستند. بعبارت دیگر برای اینکه یک زندگی تازه شکل بگیرد، وجود هر دوی آنها ضروری هستند. این موضوع در ارتباط با تولد دوباره انسانهای سقوط کرده به مقام فرزندان والدین بهشتی نیز صادق است. به همین خاطر، والدین راستین که از طریق تغییر نسب خونی انسانها، کلید برای گشایش دروازه دنیای ایده‌آل مورد نظر خدا هستند، باید مرد و زنی باشند که در مقام پسر و دختر راستین خدا بر روی زمین تولد یافته، آشکار شوند. به عبارت دیگر، پسر و دختر والدین بهشتی فاقد گناه اصیل، بایستی در مقام زن و شوهر آشکار شده و در برابر بشریت در مقام والدین راستین جای گیرند. به این دلیل، ماهیت و اساس ناجی، بر خلاف چیزی که تا به حال شاهد آن بوده‌ایم، یک مرد و یا یک زن تنها نبوده و نیست، بلکه دو نفر، زوج، هستند، والدین راستین هستند.

در آغاز تاریخ بشری، آدم و حوا در مقام پسر و دختر خدا پا به عرصه وجود نهاده و توانستند عشق انحصاری والدین بهشتی را دریافت کنند که این به معنی آن است که آنها یگانه پسر و یگانه دختر خدا بودند. این موضوع در باره والدین راستین، نجات دهنده و مسیح در ظهور دوباره بعنوان آدم و حوا، نیز صادق است. یعنی آنها باید در مقام یگانه دختر و یگانه پسر خدا بر روی زمین ظاهر شوند. همانطور که هدف آفرینش این بود که با آفرینش آدم و حوا، آنها در مقام زن و شوهر زندگیشان را در یک سطح تازه آغاز کنند، برای بازسازی انسانهای سقوط کرده نیز، آنها باید در مقام زن و شوهر آشکار شده و زندگیشان را در مقام والدین راستین آغاز کنند. در نتیجه، نجات دهنده که بشریت برای مدتهای طولانی در انتظارش بوده‌اند، کسانی هستند که در مقام والدین راستین ظهور میکنند.

ششم ژانویه سالهای 1920 و 1943 روز متبرک و مقدسی در تمامی تاریخ و ابدیت هستند، به خاطر اینکه در این روز یگانه پسر خدا، سان میانگ مون، و یگانه دختر خدا، هاک جا هان، پا به عرصه وجود نهاده‌اند. ما بایستی به ارزش آنها و ارزش روز تولدشان پی ببریم. ما باید به قلب والدین بهشتی بیاندیشیم که شش هزار سال تاریخ مملو از غم و اندوه را با این پیش بینی طی کرد که روزی رستگاری بشریت آغاز خواهد شد.

اکنون که ما تعالیم والدین راستین را دریافت کرده‌ایم، باید از آنها پیروی کرده و در پیش گرفتن یک زندگی براساس تعالیم آنها، خودمان نه والدین سقوط کرده بلکه والدین راستین بشویم. براساس پایه عشق راستین، زندگی راستین و نسب خونی راستین تاسیس شده توسط والدین بهشتی و والدین راستین، هر کدام از ما باید در مقام پسران و دختران راستین تولد دوباره یافته و با دریافت عشق و کلام راستین، تجسم والدین بهشتی بشویم.

نکاتی برای تعمق

  1. به نظر شما چرا نجات دهنده باید در مقام والدین راستین بیاید؟
  2. با فکر کردن به ارزشهای مذهبی مشترک، چگونه میتوان نشان بدهیم که انسانها که بواسطه سقوط از یکدیگر جدا و دور شده و حتی دشمن یکدیگر شده‌اند، تحت تسلط والدین بهشتی برادر و خواهر یکدیگر بوده و میتوانند متمرکز بر یک هدف و ارزشی مشترک در کنار هم کار کنند؟

برای دانلود این متن بصورت پی دی اف اینجا کلیک کنید