برگزیده‌ای از سخنان پدر راستین در کتاب راه اتحاد

… چطور شیطان بدن جسمی انسان را تصاحب کرد؟ چه دلیلی داشت؟ انسان به چه نوع بیماری مبتلا شد؟ بایستی این نکته را درک کنیم. همانطور که از طریق اصل الهی آموخته‌اید، بعد از سقوط، نسب خونی شیطان وارد بدن جسمی بدن انسان شد. انسان به رابطه‌ای با نسب خونی شیطان تن در داد. تمامی علتها و نتایج به عشق شیطان گرفتار آمدند. بنابراین، وقتی ما چیزی قویتر از عشق شیطان در بدن انسان تزریق کنیم، شیطان خواهد گریخت. براساس اصل آفرینش خدا، نقطه مرکزی مطلق برای اتحاد روح و جسم چیست؟ ما تنها متمرکز بر عشق خدا، و نه هیچ عشق دیگری، می‌توانیم اتحاد برقرار کنیم.

بواسطه سقوط، انسانها به چه درختی تبدیل شدند؟ آنها درختان زیتون وحشی شدند. به همین خاطر، نجات دهنده باید به عنوان درخت زیتون راستین به دنیای سقوط کرده بیاید. در این صورت، چه کاری باید انجام بدهد؟ او باید تنه درخت زیتون وحشی را قطع کرده و سپس یک شاخه یا جوانه درخت زیتون راستین را به آن پیوند بزند.چشمهای هر دو درخت مشابه است. وقتیکه ما تمامی درختان زیتون وحشی را برای یک چشم درخت زیتون خوب قطع می‌کنیم، مردمی که از چنین مراحلی بی‌خبر هستند، خواهند گفت که این دیوانگی است. اما، ‌این نکته همان چیزی است که عیسی گفت، کسی که از گوشت من نخورده و از خون من ننوشد با من رابطه‌ای ندارد.

بعد از پیوند درختان زیتون وحشی به درخت زیتون راستین، شیطان دیگر با آنها رابطه‌ای نخواهد داشت و آنها با شیطان مرتبط نخواهند بود. به همین خاطر در فصل برداشت در پائیز، درختان پیوند خورده بطور اتوماتیک میوه‌های خوب درخت زیتون راستین ارائه خواهند داد و وارد پادشاهی بهشتی خواهند شد. درختان زیتون وحشی بایستی خود را قطع کرده و به درخت زیتون خوب پیوند بخورند، در غیر اینصورت راهی برای احیای آنها وجود ندارد. بیشتر مذاهب بزرگ، مانند کنفوسیوسیزم، بودیسم، اسلام، دارای مفهوم ظهور دوباره هستند. آنها می‌گویند نجات دهنده باید بیاید و آنها منتظر او هستند. بدون کار و تلاش جهانی نهضت هماهنگ که نجات دهنده آن را با عشق خدا متحد ساخته است تا تمامی مردم را پیوند بزند، کلماتی چون اتحاد و یک دنیای متحده، معنائی نخواهند داشت. ما تنها با دکترین و حکمت مذاهب رستگار نخواهیم شد.

نکته اساسی این است که چطور می‌توان از شر شیطان خلاص شد. ما بدون جدائی از شیطان نمی‌توانیم وارد پادشاهی بهشتی شویم. وقتی کسی شرطی در خود برپا کرده است که شیطان آن را ادعا می‌کند، نمی‌تواند پا به پادشاهی بهشتی بگذارد. نسب خونی بایستی تغییر کند، این امری ضروری است.

پایه اتحاد ”من“ است، اما”من“ نمی‌تواند خودش را تحریک کند. زیرا ریشه نسب خونی شیطان در او است و به همین خاطر ما تنها نمی‌توانیم خودمان را از شیطان جدا کنیم. متوجه منظور من می‌شوید؟ به همین دلیل کتاب مقدس می‌گوید که ما درختان زیتون وحشی شده‌ایم. در اصل اگر ما درختان زیتون راستین شده بودیم، می‌توانستیم اتحاد روح و جسم را بواقعیت درآوریم، فردی بشویم که هر کسی او را دوست خواهد داشت و شادی را با همگان سهیم می‌شدیم. اما برعکس، ما فردی شدیم که هیچ کسی به ما علاقه ندارد، چون درختان زیتون وحشی شده‌ایم. بواسطه ریشه شیطان، ما شاخه‌ها و برگهای درخت زیتون وحشی شده‌ایم. به این دلیل انسانها با یکدیگر می‌جنگند. هگل در تجزیه و تحلیل بشریت به این نتیجه رسید که اساس بشریت درگیری است و به همین خاطر تئوری دیالکتیک را بوجود آورد.

بایستی این نکته را درک کنیم که در نسب خونی شیطان بدنیا آمده‌ایم. به همین خاطر، مذاهب جستجو برای امیال جسمی را انکار می‌کنند و با پیروی از راه رنج و عذاب می‌خواهند رابطه با شیطان را انکار کنند. آنها عشق زن و شوهر و حتی عشق فرزند را انکار می‌کنند تا عشق خدا را دریافت کنند. آنها بایستی خانواده، جامعه، کشور و دنیائی را که براساس عشق شیطان شکل گرفته‌اند انکار کنند.

آنها نمی‌توانند عشق خدا را دریافت کنند مگر اینکه تمامی دنیا را انکار کنند. رورند مون و نهضت هماهنگ امروز می‌توانند توضیح بسیار روشن و اضح در این مورد ارائه بدهند. بدون نهضت هماهنگ، روح و جسم شما نمی‌توانند ریشه عشق را دریافت کنند. نهضت هماهنگ بایستی ریشه عشق و همچنین شاخه و برگهای متمرکز بر عشق راستین خدا باشد تا به مردم، کشورها و دنیا مرتبط شود. در این صورت تمامی آنها می‌توانند پیوند بخورند. قبل از پیوند خوردن، ما بایستی تمامی دنیا را قطع کنیم. به این دلیل عیسی گفت: کسی که به من ایمان داشته باشد، اگر چه بمیرد، زنده خواهد بود…