سان میانگ مون، 18 ژوئن 1978

هیچ کس برای بدنیا آمدن برنامه ریزی نکرده است، بلکه (چشم باز میکنیم و ) درمی‌یابیم که متولد شده‌ایم. و اگرچه والدینتان به شما تولد داده‌اند، اما نمی‌توانند برنامه ریزی کنند که کودکشان چه شخصیتی داشته باشد. اکنون علم پیشرفت کرده و والدین می‌توانند جنسیت کودک را قبل از تولد بدانند، اما در گذشته کسی هرگز نمی‌دانست که کودک داخل رحم پسر است یا دختر.

آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که اگر بتوانید قبل از تولد خود برنامه ریزی کنید، دوست دارید چگونه انسانی باشید؟ اکنون شما بزرگ شده و برخی از مفاهیم زندگی را به خود پذیرفته‌اید، اما اگر می‌توانستید تصویر خود را پیش از تولد برنامه ریزی کنید، بدون شک کودک بسیار ویژه‌ای می‌بودید. با این حال، حتی اگر مطابق برنامه‌تان شکل گرفته باشید، آیا برای مدت طولانی از خودتان راضی خواهید بود؟

حتی اگر می‌توانستید بر طبق مشخصات مورد نظرتان متولد شوید، این احتمالاً ارتباط چندانی با رضایت شما نمی‌داشت. عناصر بسیار زیادی وجود می‌داشت که شما از آنها رضایت نداشته باشید. بدون شک بسیاری از شما، به ویژه خانم‌ها، از خود شکایت دارند، که “چرا پدر و مادرم مرا کمی زیباتر بدنیا نیاوردند؟ چرا بینی من اینطوری و دهانم آنطوری است؟” آیا تا به حال در موقعیتهای مختلف زندگیتان، چنین احساسی داشته‌اید؟

بارها از زنانی که همه باور دارند زیبا هستند پرسیده‌ام، که آیا احساس زیبایی می‌کنند؟ تقریباً همیشه پاسخ آنها منفی بوده است. آنها در موارد بسیاری در مورد ظاهر خود ناراضی هستند. همه چشمهای یک خواهر را تحسین می کردند، اما او کاملاً متفاوت فکر می کرد. چشمانش قسمتی از صورتش بود که او بیشتر از همه متنفر بود. آن چهره او را به یاد دشمن پدرش می‌انداختند و هر بار كه در آینه به آنها نگاه می كرد خاطرات ناخوشایند دوباره تازه می‌شد. اگرچه بسیاری از افراد به زیبایی او حسادت می کردند، اما او بشکلهای مختلف از ظاهر خود شکایت داشت. هیچ کس واقعاً از خودش راضی نیست حتی اگر بسیاری از افراد احساس می کنند که باید باشند. این یک چیز خیلی عادی است. می‌بینید که این یک موضوع ساده نیست.

شخصی از دیدن شما دقیقاً همانطور که هستید خوشحال بود

لقاح با دو سلول شروع می‌شود که تقسیم شده و تا زمانی که فرد بالغ می‌شود تعداد سلولهای بدن او به یک رقم نجومی تبدیل می‌شود. می توان تصور کرد که از فرق سر تا نوک پای ما، با فاصله یک سر منظومه شمسی تا سر دیگر آن قابل مقایسه است. نوزادی که در رحم مادرش است، (در این مجموعه) در حال حاضر یک دنیای بزرگ محسوب می‌شود.

سلولها نمی‌دانند که چگونه تمام موجودات جهان شکل می گیرند. تصور کنید که چشم‌ها جای مناسب خود را پیدا نکرده و به جای آن در ناف قرار می‌گرفتند. یا اینکه یک کف دست به سمت بیرون، در حالی که دیگری بطور معمول در جایگاه کنونی خود شکل می‌گرفتند. یا بینی به دلیل ناهماهنگی سلول‌ها کج شده و یا دندان ها از نوک انگشتان دست بیرون زده و رشد کنند. تصورش را کنید که این امکان وجود دارد که تمامی اعضای بدن شما در جای نامناسبی قرار گیرند. اما اینطور نشد. در عوض، همه چیز در جایگاه مناسب خود قرار گرفته است. حتی اگر احساس نمی‌کنید که زیبا هستید، می‌توانید خوشحال باشید از اینکه بطور طبیعی متولد شدید.

آیا شما زنان احساس بدبختی می‌کنید از اینکه به عنوان یک زن بدنیا آمده‌اید؟ با در نظر گرفتن تمام فرایندهای پیچیده بدن، شما دارای هر دلیل موجه برای قدردان بودن از تولدتان هستید. بسیاری از مادران اعتراف می کنند که زایمان آنقدر دردناک بود که آرزو می‌کردند ای کاش فرزندشان به اندازه یک مشت بسیار کوچک بود تا در زایمان آسیب کمتری می‌دیدند. با این همه، پس از تولد کودک، توجه مادر فوراً به فرزندش معطوف شده و با بررسی سر تا پای کودک، می‌خواهد ببیند که همه چیز در فرزندش طبیعی است. او چشم‌ها، گوش‌ها، بینی، دستها و پاها را معاینه کرده و دهان او را باز می‌کند تا مطمئن شود که کودک او زبان دارد. وقتی کودک برای اولین بار مدفوع کرده و ادرارش بدرستی خارج می‌شود، خیال او راحت می‌شود. این ممکن است خنده دار به نظر برسد، اما مادر در کسب اطمینان از عملکرد طبیعی کودک کاملا جدی است. آیا می‌توانید چنین احساسی داشته باشید یا فکر می کنید مادران بیش از حد نگران هستند؟ مادر تا زمانی که کودک اولین بار از پستان او شیر می‌نوشد، اضطراب بسیاری دارد. ولی وقتیکه چنین شد، آنجا است که او برای اولین بار می‌داند یک کودک کاملا طبیعی دارد و آنگاه خیالش راحت می‌شود.

باید بدانید که کسی خوشحال بود از اینکه فهمید چشمان شما باید همانگونه باشد که هست و هر قسمت از بدن شما به همان شکل است که باید باشد. مادر خود شما اولین کسی بود که واقعاً از عملکرد اعضای بدن شما خوشحال شد. پدر شما چطور؟ مادر شما پس از اطمینان از اینکه همه چیز در نظم و در جایگاه مناسب است آنقدر خوشحال بود که با دیدن آرامش او، پدرتان نیز خوشحال بود.

آیا هیچ مادری هنگام شیر دادن به کودک خود فکر می کند بهتر بود که قسمتی از صورت کودک او متفاوت باشد؟ حتی اگر کودک از تناسب برخوردار نباشد، او هرگز اینطور فکر نمی‌کند، زیرا از سلامتی کودکش خوشحال است. آیا پدر هم احساس خوشبختی می کند؟ آیا هیچ پدری فکر می‌کند چون فرزندش خوشگل نیست، وقتی بزرگ شد مجبور به جراحی پلاستیک شود؟ برعکس، حتی اگر پدر فکر نکند که او زیبا است، اما معتقد است که با بزرگ شدن او همه چیز متناسب خواهد شد. فکر نمی کنید پدر و مادر چنین احساسی داشته باشند؟

آیا این جمله را شنیده‌اید که می‌گویند کودکی که در آغاز بسیار زیبا است، وقتی بزرگ می‌شود بطور عمومی آنقدر جذاب نخواهد بود و کودکی که نسبتاً زشت به دنیا می‌آید وقتی بزرگ شود، زیباتر می‌شود؟ به نظر می‌رسد که این مطالب درست باشند. به نظر می‌رسد دختری که در سن 20 یا 21 سالگی بسیار زیبا است با افزایش سن، از میزان زیبایی‌اش کاسته می‌شود. اگر او در 21 یا 22 سالگی کمی چاق به نظر برسد، در بقیه زندگی‌اش زیبا شده و وقتی پیر می‌شود زشت نخواهد بود. یک دختر هر قدر هم که زیبا باشد، به نظر می‌رسد حفظ آن زیبایی پس از به دنیا آوردن سه فرزند دشوار باشد.

والدین شما اولین کسانی بودند که نگران ظاهر شما بودند و وقتیکه مادرتان رضایت خاطر بدست آورد از اینکه همه چیز مرتب است، دعا کرده، و با امید بسیار، هر کاری برای شما انجام داد. اکنون که شما کاملاً رشد کرده‌اید، چه حقی دارید که از ظاهر و قیافه خود شکایت می‌کنید؟ این ناعادلانه است که از قیافه و ظاهر خود شکایت کنیم. اگر با بالاتر رفتن سنتان، روحتان را زیبا نگه دارید، چهره و بدن شما همیشه بهتر و زیباتر می‌شوند.

هر کسی که بتواند در شرایط غیرممکن قدردان باشد، خود را در بالاترین سطح خواهد یافت

اگر شکل ظاهری خود را دوست ندارید، آیا آرزو می‌کنید که چهره شما براساس رضایت شما شکل می‌گرفت؟ البته که نه. برگهای یک گل شبیه به هم نیستند و اگر سنگ‌های کوچک و سنگریزه‌های کوهها را با دقت بررسی کنید، متوجه می‌شوید که همه آنها متفاوت هستند. این یکی از زیبایی‌های طبیعت است و نحوه تولد شما نیز اینگونه است. نخست ما باید قدردان باشیم که بطور طبیعی به دنیا آمده‌ایم‌، اینکه چشمان ما در مکانی متفاوت از دیگر مردم قرار ندارد و نگران نباشیم که آیا ویژگیهای جذابی داریم یا نه. ما باید از تولد خود بسیار خوشحال باشیم. بنابراین باید از والدین خود قدردان باشیم. اگر از نحوه تولد خود راضی نیستید چگونه می‌توانید از والدین خود قدردان باشید؟

اکنون شما بزرگ شده و کارهای بسیاری را قبل از پیوستن به کانون خانواده انجام داده‌اید. آیا از اینکه در کانون خانواده هستید باید شکایت داشته باشید یا اینکه نه، بودن شما در اینجا باید دلیلی برای قدردانی باشد؟ از چه چیزی قدردان هستید؟ شما باید یکشنبه‌ها صبح‌ زود بیدار شده و سپس با چشمانی خواب آلود به اینجا آمده، و بعد از گوش کردن به صحبت‌های من، خود را در انواع درگیری‌ها با مردم دنیا می‌بینید. (در این وضعیت) چگونه می‌توانید بگویید که قدردان هستید؟

این واقعیت که ما زنده هستیم و خسته و خواب آلوده‌ایم جای سپاس دارد. دیشب من تا ساعت 4:40 با یکی از اعضای مسن که اخیراً برای ارائه گزارش آمده بود، صحبت می‌کردم. پس از آن اصلاً نخوابیدم، و وقت سرویس هفتگی که رسید، فقط صورتم را شستم و به اینجا آمدم. اگر چه بسیار خسته بودم اما احساس کردم که باید با شما اعضای خانواده صحبت کنم. گاهی اوقات آسان نیست، به خصوص بعد از یک شب توام با بیخوابی، اما بعد از آن احساس قدردانی داشتم. می‌دانید چقدر رضایت بخش است وقتی خود را بدون استراحت تحت فشار قرار می‌دهید و سرانجام فرصت خوابیدن پیدا می کنید.

در زندگی‌تان به ویژه در آینده، آیا فکر می کنید لحظه های قدردانی بیشتر خواهد بود یا لحظات ناراحتی؟ آیا اتفاقات ناخوشایند بیشتری یا اتفاقات خوشایند بیشتری رخ خواهند داد؟ آیا اکنون می‌توانید خود را فردی خوشحال بنامید؟ آیا احساس قدردانی می‌کنید؟

چرا من در این مورد صحبت می کنم؟ ممکن است پاسخ دهید که این نگرش تعیین می کند که چه کسی به بهترین مکان در دنیای روح می‌رود. اگر بیش از حد در مورد دنیای روح صحبت کنم، شما واقعاً گیج خواهید شد! بطور ساده در یک جمله بگویم، هر کسی که حتی در شرایط غیرممکن احساس قدردانی کند، خود را در بالاترین سطح در دنیای روح خواهد یافت.

ممکن است به این بیاندیشید که چشمان شما به چه کسی رفته است. البته فقط یک نفر وجود دارد که شما شبیه او هستید، و او هیچ کسی جز خدا نیست. بینی، گوش و اندام شما همه شبیه خدا هستند. برخی از افراد قد بلند، برخی دیگر قد کوتاه، برخی درشت هیکل و برخی ریز نقش، و همگی آنها کاربرد بسیاری در دنیای خدا دارند.

آیا وقتی مجبورید خیلی سریع از یک موقعیت بگریزید، فکر می کنید خوب است که درشت هیکل باشید یا نه؟ وقتی در جائی جمعیت زیادی وجود دارد و شما می‌خواهید از میان آنها سریع عبور کنید، افراد ریز جثه از مزایای زیادی برخوردار هستند. قطعاً وقتی مجبوریم افراد زیادی را در یک اتاق جمع کنیم، متوجه می‌شویم که کوچک بودن بسیار راحت است. از طرف دیگر، اگر لازم است چیزی را از یک قفسه بلند بردارید، بلند قد بودن بهتر است.

افراد قد کوتاه گاهی احساس می‌کنند، “چرا من اینقدر کوچک هستم، وقتی همه اینقدر بزرگ هستند؟” هرگز اینطوری فکر نکنید. افراد ریز نقش دارای مزایای بسیاری هستند. به عنوان مثال، اگر در منطقه‌ای سیل رخ داده باشد، آنها اولین کسانی هستند که در آب غوطه‌ور می‌شوند و همه قطعا تصدیق می‌کنند که افراد کوچک باید بر روی شانه‌های افراد قد بلند حمل شوند. در زمان قحطی که چیزی برای خوردن وجود ندارد، باید فکر کنید: “من برای این وضعیت آماده شده‌ و به دنیا آمدم. چون کوچک هستم، مجبور نیستم زیاد غذا بخورم”. وقتی چیزی برای خوردن نیست و شما فرد بزرگ جثه‌ای هستید، مطمئناً احساس گرسنگی و ضعف خواهید کرد، در حالی که اگر کوچک باشید هرگز گرسنگی نمی‌کشید. از این بابت قدردان باشید. در همان شرایط بحرانی فرد بزرگ هرگز چنین نخواهد کرد اما شخص کوچک این کار را خواهد کرد. اگر والدین شما یک سنگ بسیار گرانبها را در یک سوراخ کوچک پنهان کرده باشند، شما با دستان کوچکتان تنها کسی هستید که می‌توانید آن را بیرون بیاورید.

هرگز از نحوه تولد خود احساس نارضایتی نداشته و شکایت نکنید، حتی اگر کوچک باشید. به این فکر کنید که چگونه یک فرد بزرگ در تاریکی به درب ورودی خانه برخورد کرده و می‌افتد، در حالی که اگر فرد کوچکی هستید به راحتی از آن عبور خواهید کرد بدون اینکه به آن برخورد کنید. شما همیشه باید اینگونه فکر کنید، زیرا همیشه یک دلیل معتبر برای این موارد وجود دارد و اینگونه اندیشیدن همیشه به شما کمک می کند تا نسبت به تولد خود مثبت بیاندیشید.

اعتماد به نفس داشته باشید زیرا شما از طرف خدا آمده‌اید

ممکن است احساس کنید استعداد خاصی ندارید اما هرگز به شخص دیگری که استعداد درخشانی دارد حسادت نکنید. متولد شدن بدون استعداد، آشکارا خود یک هدیه است. بسیاری از مردم به دلیل داشتن به اصطلاح استعداد در زندگی با اوقات سختی روبرو می‌شوند. شما واقعاً باید همه چیز را در زندگی خود مدیریت کنید. این فقط روشی برای کنار آمدن با مسائل نیست، بلکه نگرش و شیوه زندگی، بهتر از مردی است که قد بلند یا با استعداد به دنیا آمده و دارای انواع مشکلات است.

بسیاری از خانمها دوست ندارند ترانه بخوانند زیرا فکر می کنند زیبا نیستند اما این خوب نیست. غوک بزرگ به هیچ وجه زیبا نیست اما بیشترین آواز را می‌خواند! مهم نیست که چه احساسی نسبت به خود دارید، شما هنوز زیبا و خوش تیپ هستید، بنابراین باید به طور قطع ترانه بخوانید. باید همیشه این احساس را داشته باشید.

همگان کسی را دوست دارند که ترانه خوانده و خوش‌بین باشد. حتی خدا این نوع افراد را دوست دارد و به آنها بیشتر از کسانی که همیشه با وقار و افسرده هستند کمک خواهد کرد. هیچ کس، از جمله خدا، دوست ندارد همیشه نظرات انتقادی بشنود، بعضی از سگها بسیار ناز هستند اما اگر دائماً پارس کنند دیگر اینگونه به چشم نمی‌آیند. سگ هر چند وقت یک بار می‌تواند پارس کند اما در بیشتر اوقات باید آرام باشد.

یک دختر زیبا ممکن است لبخندی داشته باشد که همه دوست داشته باشند، اما حتی لبخند ساده شما جذابیت منحصر به فردی دارد که فقط شما دارای آن هستید. دختر زیبا هرگز نمی‌تواند لبخندی را که شما دارید داشته باشد. شما می‌توانید همانگونه که همیشه می‌خندیدید، لبخند بزنید و می‌توانید خنده اصیلتان را داشته باشید.

افراد به روشهای مختلف راه می‌روند و هر کدام ویژگیهای منحصر به فردی دارند. هیچ دو نفری دقیقاً شبیه هم راه نمی‌روند. بعضی از افراد به گونه‌ای راه می‌روند که انگار در حال شنا کردن یا در تلاش برای گرفتن چیزی هستند. ممکن است همه افراد تا حدودی ویژگیهای مشابه داشته باشند، اما نحوه خنده تمامی آنها متفاوت بوده و به شکلهای مختلف لبخند می‌زنند. برخی از افراد با دهانشان لبخند می‌زنند در حالی که دیگران با چشم لبخند می‌زنند. هیچ استاندارد مشخصی برای لبخند زدن وجود ندارد. شما استاندارد لبخند زدن خودتان را تعیین می کنید.

شما می توانید به اندازه کافی اعتماد به نفس داشته باشید وقتی شخصی را در یک مسابقه زیبایی می‌بینید اینگونه فکر کنید که، “او سعی دارد تا مثل من لبخند بزند. لبخند من لبخندی کامل است و او در مسیری در شباهت به من است.” اگر شما شکل و فرم صورتتان را دوست ندارید به جای نگاه کردن، آن را احساس کنید. آن وقت خواهید فهمید که چهره بسیار خوبی دارید.

همه متفاوت هستند افرادی ممکن است از جلو بسیار زیبا به نظر برسند ولی وقتی از پشت به آنها نگاه می کنید زیبا به نظر نمیرسند، همینطور شخصی که از پهلو زیبا به نظر می‌رسد از عقب یا جلو خیلی زیبا نیست. زنی که همه موافقند زیباست، ممکن است دست یا پای زیبایی نداشته باشد. بعضی از خانم‌ها باسن متناسبی با بقیه اعضای بدن خود ندارند…. اکنون می‌دانید که نباید این موارد را نادیده بگیرید، زیرا برای هدایت خودتان در مسیر درست، بسیار مهم هستند.

آیا تا به حال در پیشگاه خد دعا کرده‌اید که “خدایا، چرا من الان اینگونه می‌بینم؟ آیا می‌توانم چگونگی نگاهم را بهتر کنم؟” ما در کره یک داستان قدیمی در مورد مادربزرگ داریم که آنقدر پیر است که مثل کدو تنبل چین خورده است. هر جا که می‌روم او هم می‌آید زیرا خیلی خواستار آن است که با من باشد. حتی اگر هیچ کس نداند من کجا هستم او قبلا آنجا است و اگر از او بپرسم چگونه مرا پیدا کرده است، پاسخ می‌دهد، “مجبور شدم آن را کشف کنم.” هر وقت سخنرانی می‌کنم او آنجا است و در ردیف اول نشسته و گوش می‌دهد. اگر کسی بپرسد، “چرا همه وقت اینقدر نزدیک پدر می نشینی؟” او می‌گوید، “من نگرانم که اگر پدر مرا نبیند و دلش برای من تنگ شود!” او صادقانه چنین احساس می کند.

یک بار به او گفتم،”دیگر دنبالم نیا و دیگر هرگز کنارم ننشین. حتی نگاه کردن به تو باعث بهم ریختن همه چیز در من می‌شود!” آنگاه، او واقعاً با مشکلاتی روبرو شده بود، زیرا احساس می‌کرد بدون نگاه کردن به من نمی‌تواند زندگی کند. بعد از اینکه خیلی با او صحبت کردم، به مدت سه روز ناپدید شد و من احساس راحتی کردم. اما آنچه اتفاق افتاد این بود که او بطور جدی به خدا اعتراض کرده و از او پرسیده بود”خدایا، این فقط شما هستید که باید در این مورد کاری انجام دهید. پدر راستین می گوید من آنقدر زشت هستم که تحمل نگاه کردن به من را ندارد.” او سپس از خدا پرسید که چه کاری باید انجام دهد زیرا به راحتی نمی‌توانست بدون بودن با من، زندگی کند.

فکر کردم او برای همیشه از بین رفته است اما بعد از سه روز او با لبخندی تابناک پیش من آمد. او آنقدر خوشحال بود که حتی از قبل نزدیکتر نشست. از او پرسیدم: “سه روز گذشته کجا بودی؟ فکر کردم برای همیشه رفته‌ای”. او پاسخ داد، “من به درگاه خداوند دعا کردم.” سپس پرسیدم: او چه گفت؟ او پاسخ داد، “خدا به من گفت که من حتی نباید از این بابت نگران باشم زیرا هر قدر هم که زشت باشم باز هم شبیه او هستم. همچنین یک دختر هر قدر هم که زیبا باشد، شبیه او است. سپس خدا به من گفت حتی بیشتر به تو نزدیک شوم زیرا من دقیقاً شبیه او هستم. این دقیقاً آن چیزی است که خدا به من گفت. “

این داستان منبع الهام واقعی برای همگان شد. اگر حتی یک مادربزرگ 80 ساله چنین دل و جرائی دارد، شما جوانان باید به ظاهرتان و استعدادهایی که دارید اعتماد داشته باشید زیرا آنها از خدا هستند. شما می‌توانید اطمینان داشته باشید که مهم نیست که چطور به نظر می‌آئید، تمامی بشریت واقعاً عاشق شما هستند. نه فقط یک یا دو، بلکه همه مردها واقعاً دیوانه شما هستند. این خیلی مهم است.

قبل از گام نهادن به بیرون، در درون از خود رضایت داشته باشید

اگر خودتان را دوست ندارید، آیا فکر می کنید شخص دیگری می‌تواند شما را دوست داشته باشد؟ اگر خودتان را دوست نداشته باشید، هیچ کس دیگر هم شما را دوست نخواهد داشت. شخصی که از خود متنفر باشد مورد نفرت همه قرار خواهد گرفت. هیچ راهی وجود ندارد که مردم بتوانند او را دوست داشته باشند، زیرا او بهترین دوست خودش است و اگر خودش را دوست نداشته باشد، چه کسی می‌تواند انتظار داشته باشد که او را دوست داشته باشد؟

همچنین طبیعی است که اگر خودم را خیلی دوست دارم، پدر و مادرم را نیز به نوبه خود دوست دارم. از آنجا که خودم را دوست دارم، دیگری نیز می‌تواند از من خوشش بیاید. اگر خودم را دوست داشته باشم، در عین حال می‌توانم افراد دیگر را نیز دوست داشته باشم. شما باید اینطور فکر کنید. اگر به طور مداوم چنین احساسی دارید و آن را تمرین می کنید، دیگران نیز شما را دوست خواهند داشت. اگر واقعاً مورد پسند دیگران هستید، این بدان معناست که خود را دوست دارید و افراد دیگر را دوست دارید.

اگر شما واقعاً عنصر نور را در طول زندگی 70 یا 80 ساله خود روی زمین منعکس کنید، زندگی در واقع ساده است. تمام زندگی ما به شش بخش تقسیم می‌شود: رفتن و آمدن، احساس خوب داشتن، احساس بد داشتن، شب خوابیدن و صبح بیدار شدن. وظیفه ما نحوه استفاده کامل از این شش دسته است. زمانی که رفتن به جایی و آمدن از جایی خوب است. و چه موقع خوابیدن خوب است و چه زمانی بیدار شدن خوب است، چه زمانی خوب است وقتیکه بیدار هستید، و اگر بعد از احساس بد داشتن، احساس خوبی دارید، آنگاه اوقات شما به خوبی سپری خواهد شد.

وقتی احساس خوبی داشته باشید و سپس آن را به خدا بسط دهید، او نیز احساس خوبی خواهد داشت. وقتی احساس خوبی داشته باشید و آن را به افراد دیگر تعمیم دهید، آنها نیز احساس خوبی خواهند داشت. این یک زندگی مذهبی واقعی است. من دوست دارم اینجا در انگلیس باشم، بنابراین بقیه اعضای خارجی نیز آن را دوست دارند. این برای خوشحالی من و همچنین سعادت دیگران است. این واقعیت که ما اینجا هستیم و با هم کار می‌کنیم، به من لذت می بخشد و به همین ترتیب به خدا لذت می‌دهد.

همه باید یک زمانی بیاموزند که اگر غذایی را می‌خورید که به خصوص برای آن اهمیتی قائل نیستید، باید آن را بسان خوشمزه‌ترین غذا در جهان میل کنید. در این صورت آن غذا می‌تواند طعم خوبی داشته باشد. خوردن غذای خوش طعم بسیار پسندیده است، اما آنچه باید انجام دهیم کاری است که معمولاً نمی‌خواهیم انجام دهیم. اگر یک تیکه نان را به اندازه کافی بجوید، طعم آن بسیار شیرین است. این غذای ساده می‌تواند به قدری خوشمزه و شیرین باشد که دیگر هرگز نخواهید آن را با کره یا پنیر بخورید، زیرا ضرورتی ندارد و همچنین در این صورت، استراحت حتی بیشتر از حد معمول رضایت بخش خواهد بود.

امروز صبح می‌خواهم شما بیاموزید که ما باید بسادگی از تمامی آنچه که به ما اعطا شده قدردان باشیم. صبح که از خواب بیدار می‌شوید و می‌بینید که آفتاب می‌درخشد باید اطمینان داشته باشید که خورشید نه فقط برای دیگران بلکه برای شما می‌درخشد. حتی می‌توانید فکر کنید که اگر شما وجود نداشتید خورشید غیرقابل استفاده خواهد بود. پرندگان آواز می‌خوانند و حتی حشرات نیز برای خوشحالی شما وزوز می‌کنند. شما باید احساس کنید، ” ماه برای من می‌درخشد و ستاره‌ها فقط برای من هست که چشمک می‌زنند.”. هر یک از ما باید چنین احساسی داشته باشیم.

هر کس باید این امر را برای خودش به یک عادت تبدیل کند که از بسیاری چیزهایی که به او اعطا شده قدردان باشد. “این فقط برای من وجود دارد و اگر قدردان نباشم، همه چیز هدر می‌رود، و این درست نیست.” به هر جا که می‌روید، از اینکه این چیزها برای شما وجود دارند قدردان باشید. حتی اگر برای درک آن تلاش آگاهانه زیادی لازم باشد، ما باید این را آموخته باشیم که از هر موقعیتی قدردان باشیم.

اکثر کلیساهای مسیحی دارای نیمکتهای راحت و ارگ‌های زیبا هستند، اما در اینجا ما به نشستن روی زمین عادت کرده‌ایم. بعد از سه، چهار یا پنج ساعت نشستن، پاهایتان درد گرفته و بی حس می‌شوند. اگر بتوانید فکر کنید که این وضعیت خوبی است، درک قدرشناسی در شما آغاز می شود.

بسیاری از افراد خوب بدون انجام هیچ کار بدی به زندان افتاده‌اند. اگر خود را در زندان بیابید حتی اگر کار اشتباهی مرتکب نشده باشید، این یک تجربه کاملاً جدید و گسترده است. برای شما این باید یک منبع قدردانی باشد. وقتی برای ویتنس کردن خانه به خانه می‌روید نمی‌توانید انتظار داشته باشید که تمامی مردم از شما استقبال کنند. شما باید واقعاً در درون خود راضی باشید و قبل از بیرون رفتن، فکر کنید، “امروز با چه نوع افرادی روبرو خواهم شد؟ قطعاً با انواع مختلف، افراد قد کوتاه، قد بلند، افرادی با لبخندهایشان بر لب، یا افرادی بد دهن. ” فقط فکر کنید که آنها برای لذت دادن به شما در آنجا هستند. نخست شما باید راضی باشید. پس از دیدار با آنها خواهید توانست احساسات متفاوتشان را دریافت کنید.

اگر خیلی مشغول بوده و در حال رفتن به جایی هستید اما ناگهان شخصی جلوی شما گرفته و از شما چیزی می‌پرسد، هرگز فکر نکنید که این یک مسئله آزار دهنده است. لحظه‌ای برای او وقت گذاشته و برایش توضیح دهید که چگونه به مقصد برسد. در آن لحظه شما فقط برای این منظور آنجا هستید. با این احساس باید به او خدمت کنید. یک نکته مطمئن این است که با این کار هرگز ضرر نخواهید کرد. منفعتهای بسیاری از آن نوع وضعیت و از آن نگرش حاصل خواهد شد. شما هرگز ضرر نخواهید کرد زیرا این طبیعت جهان هستی است.

روحیه شاکی می‌تواند شخصی را که تلاش زیادی برای کمک به شما دارد، از شما براند. ممکن است که او بتواند کمک بزرگی برای شما باشد اما به دلیل شکایت از خود، این احتمال وجود دارد که او را از خودتان برانید.

از امروز یک زندگی مملو از قدردانی را پیش بگیرید

تمامی شما به کانون خانواده پیوسته و از آن زمان به بعد همه از حضور در اینجا قدردان هستید. چه کسی خدا را بیشتر دوست دارد و چه کسی را خدا بیشتر دوست دارد، کسانی که در طی ده سال عضویتشان همیشه قدردان و خوشحال بودند، یا کسانی که نیمی از اوقات شکایت می‌کردند؟ ناگفته نماند افرادی که در طی این ده سال، یک زندگی همراه با قدردانی و شادی داشته‌اند، مورد استقبال خدا ​​قرار می گیرند.

از امروز، قرار است تا شما یک زندگی شاد همراه با قدرشناسی پیش گیرید، اینطور نیست؟ در این صورت روحی و درونی همه چیز روشن و واضح است و شما کمتر احساس خستگی خواهید کرد. در این صورت، شما با کارایی بیشتری کار خواهید کرد و تمامی برنامه‌ریزی‌هایتان را بهتر عملی خواهید کرد.

می‌توانید این نکته را در طی یک هفته در عمل بررسی کنید، همیشه سعی کنید تا آنجا که می‌توانید قدردان و خوشحال باشید. سپس در پایان هفته، در مورد هر چیزی با خدا دعا کنید. احساس خواهید کرد که راحت‌تر دعا کرده و بلافاصله مستجاب می‌شود. این امر مانند دیدن تابش آفتاب خواهد بود. با این همه، اگر احساس می کنید در درون خود احساس ناخوشایندی دارید، مثل احاطه شدن روحتان در درون ابرها، در پایان هفته در حین دعا در پیشگاه خدا ​​ احساس سنگینی خواهید داشت و می‌دانید که دعای شما به خوبی انجام نمی‌شود.

 متوجه خواهید شد که همیشه باید از منفذهای بدنتان محافظت کنید. شما هفت تا از آنها را در چهره‌تان دارید. وقتی چیزی را می‌شنوید باید به طور مثبت به آن گوش دهید و احساس کنید که این چیز خوبی برای شما دارد. احساس کنید که منظور این است که برای شما خوب باشد. حتی اگر از شخصی شکایت می‌شنوید، فکر کنید که این امر باعث می‌شود تا او از شر مشکلات خودش خلاص شود. هرگز اجازه ندهید شما را منصرف کند.

در دیدن چیزها همیشه مثبت نگاه کنید. اگر کسی را دیدید که هیچ کاری درست انجام نمی‌دهد، فکر کنید: “او سعی می‌کند از این طریق از شر مشکلاتش خلاص شود.” همه چیز را به موضوعی مثبت تبدیل کنید. سپس می‌توانید با چشمی سخاوتمند به همه چیز نگاه کنید. احساس کنید که یک شخص در نتیجه اینکه شما با چشمان سخاوتمند به او نگاه می کنید یا نه، کار خاصی انجام داده یا نخواهد داد.

گاهی اوقات مردم بوی بد را دوست ندارند، اما شما باید به بینی خود آموزش دهید. برای بینی‌تان موعظه کرده و به او از چگونگی بوی خوش که او دوست دارد سخن گفته و بگوئید که باید بوی نامطبوع را نیز دوست داشته باشد. وقتی صحبت می کنید، به گونه‌ای صحبت کنید که انگاری ترانه می‌خوانید. وقتی کارهای سختی برای انجام دادن دارید، این واقعیت را بپذیرید که هر چند وقت یک بار مجبورید تن به کارهای سخت هم بدهید.

وقتی در درون احساس رضایت کنید، بسیار سخاوتمند خواهید شد. از صبح زود تا عصر با دید مثبت با همگان روبرو شوید و هرگز از مردم دلخور نشوید. در این صورت، بعد از ظهر احساس خستگی نخواهید کرد بلکه حتی می‌توانید بیشتر با مردم صحبت کنید. اگر یک روز در زندگی خود چنین تجربه‌ای داشته باشید، ویتنس کردن شما بسیار موفقیت‌آمیز خواهد بود. حتی اگر آن روز یک نفر پاسخ ندهد، احساسات شما در قلب همگان کاشته شده و رشد می کند.

وقتی در زندان بودم به طور معمول هفت ساعت در روز دعا می‌کردم. یک روز در زندان کسی حرفی زد که مرا ناراحت کرد به حدی که در مقابل یکبار فریاد زدم. با کمال تعجب دو هفته کامل طول کشید تا از این وضعیت خلاص شوم. گاهی اوقات آنقدر دشوار است. ناراحت و عصبانی شدن برای زندگی مذهبی زیان‌آور بود به زندگی صلح‌آمیز درونی آسیب می‌رساند. شما می‌دانید که نه در روزهای طوفانی و سرد بلکه فقط در روزهای گرم است که گلها می‌شکفند. به همین ترتیب، روح ما باید این آب و هوای گرم را برای شکوفایی ایجاد کند.

کسانی که فاقد احساس رضایت یا آرامش و قدردانی در روح خود هستند، هرگز نمی‌توانند به دیگر افراد کمک کنند، چه رسد به اینکه آنها را نجات دهند. وقتی که برای ویتنس کردن بیرون می‌روید بعضی از اوقات مردم حرف های تندی به شما می‌زنند، اما هرگز از آنها عصبانی نشوید. برای چنین چیزی آماده باشید و بگوئید، “اکنون زمانی است که واقعاً می‌توانم قدردان باشم.”

اگر در حین ویتنس کردن فقط این یک نکته را تمرین کنید، این امر می‌تواند بیش از هر چیز فانتزی در زندگی، به شما احساس خوب بدهد. ارزش این را دارد که بقیه زندگی خود را با یادگیری این یک نکته صرف کنید، در هر شرایطی قدردان باشید. شما می‌توانید قدردان باشید زیرا همه چیز دشوار است. مردم غالباً از من شکایت می کنند که به نظر می‌رسد هیچ چیزی به خوبی پیش نمی‌رود، اما آنها باید تلاش بیشتری کنند تا کارها انجام شود. اگر می‌توانید بر شرایط سخت غلبه کرده و همچنان قدردان باشید، چیزی جز موفقیت در پیش نخواهید داشت.

این روزها برخی از شما ناهار خود را در طول روز با خود حمل می‌کنید. آیا آن را در جیب خود می‌گذارید؟ گاهی اوقات آزار دهنده است زیرا مزاحم است، اما این نیز می‌تواند منبع قدردانی باشد. آیا تاکنون انگیزه‌ای داشته‌اید که ساندویچی را که تمام صبح  در جیبتان بوده، تسلی داده و بگویید: “تو سخت کار کردی و حالا من تو را به خوبی می‌خورم”؟ برخورداری از چنین احساسی باعث بروز طبیعت خوبی می‌شود. اگر بدانید که چگونه قدرشناس باشید خوردن آن غذای ساده طعم و مزه بسیار لذیذ‌تری خواهد داشت.

شاید شما روز را با روحی قدردان شروع کنید، سپس در وقت ناهار کمی احساس شکایت داشته، سپس در حین شام شاید قدردان باشید، اما در شب کمی بیشتر شکایت کرده و بگوئید این چه روزی بود؟ چقدر بهتر است که در طول روز روحی قدرشناس در خود بپرورانید. آیا می‌خواهید چنین انسانی بشوید؟

آیا هر کدامتان دستمال دارید؟ اگر ندارید، باید یکی بخرید و از آن برای آموزش خود استفاده کنید. یک راه این است که آن را دور مچ دستتان ببندید. در یک  روز عادی هر وقت احساس شکایت داشتید، به دستمال نگاه کرده تا پیمان صبحگاهی را برایتان یادآوری کند. این نوع تکنیک لازم است.

تاکنون شما با این طرز تلقی ویتنس کرده‌اید که ”قرار است که چنین کنم و حق انتخاب ندارم.“ اگر با آن روحیه بیرون رفته و ویتنس کنید، به دلیل هدفی که دارید نمی‌توانید قدردان باشید. چه تعداد از شما با روحی قدردان ویتنس کرده‌اید؟ دروغ نگوئید!

ما دلایل زیادی برای شكایت کردن داریم زیرا این مركز شلوغ است و غذای آن هم چندان خوب نیست و حتی نمی‌توانید هر روز حمام كنید. بعضی اوقات با افرادی روبرو می‌شوید که چندان خوب نیستند و حتی اتومبیل برای رفتن به جائی نداشته و باید پیاده بروید. موضوعات بسیاری برای شکایت کردن وجود دارند. شما که روزانه به طور متوسط ​​یک بار شکایت داشته‌اید، دستان خود را بلند کنید. هیچکس؟ به احتمال زیاد اینطوری نیست!

گاهی اوقات مردم بد موقع به شما خندیده و گاهی اوقات مانع شما می‌شوند و شما شکایت می‌کنید. در بسیاری از مواقع به اجبار شکایت می‌کنید. گاهی اوقات وقتی می‌خواهید از خیابان عبور کنید کسی به شما تنه زده و به شما توهین می کند. بیایید رک و پوست کنده بگوئیم، کسانی که به طور متوسط ​​یک بار در روز شکایت کرده‌اند، دستان خود را بالا ببرید. (تعدادی دستانشان را بالا بردند) بله همینطور است. کسانی که دستشان بالا نمی‌رود، دروغ می گویید! این امر به اندازه ای مهم است که باید وقت بگذارید و در مورد آن صحبت کنید، زیرا اگر به شکایت کردن عادت کنید، هیچ برکتی دریافت نخواهید کرد، حتی اگر حوزه الهی بخواهد. اگر شکایت کنید، حوزه الهی ​​باید جهت خود را تغییر دهد. چگونه می‌توانید همزمان ویتنس کرده و شکایت کنید؟ در صورت شکایت هرگز نمی‌توانید به طور موثر ویتنس کنید.

از امروز به بعد، باید رمزها و نشانه‌هایی برای یادآوری داشته باشید مخصوصا در زمانهایی که تمایل به شکایت دارید. بگذارید برای بقیه هفته سعی کنیم هرگز شکایت نکنیم، حتی یک بار، و حتی اگر با یک موقعیت غیرممکن روبرو شدید باز هم با تشکر لبخند بزنید. ببینید چه اتفاقی می‌افتد وقتی می‌روید درهای خانه‌های مردم را می‌زنید. نه تا آخر عمرتان بلکه فقط تا یک هفته به شکایت کردن فکر نکنید. اگر این را واقعاً تجربه کردید، در پایان هفته از شما می‌خواهم شکایت کنید، آنگاه همه مصمم می‌شوند که این کار را نکنند.

یک مرد زشت که سعی می کند قدردان باشد حتی اگر دلیل کافی برای شکایت داشته باشد قدرت بیشتری نسبت به یک مرد خوش تیپ و باشکوه دارد. این قانون غرامت است. اگر کسی وقتی مجبور نیست سخت کار کند، تلاش او معنایی بیش از تحقق خواسته های او دارد.

هرکسی دلایل زیادی برای شکایت دارد اما نمی‌تواند احساس کند که برای جبران آن هزار برابر بیشتر غرامت پرداخت می کند. کسانی که زیبا به دنیا نیامده‌اند اما بسیار قدردان هستند، هزار بار بهتر از مرد خوش‌تیپ یا زن زیبایی هستند که دلی مملو از شکایات دارند. وقتی به آینه نگاه می کنید، مصمم باشید که یک زن زیبا و یک مرد خوش تیپ را با قدردان بودن، شرمنده کنید. با این روش زندگی افراد والامقام دنیا را شرمنده می‌کنید.

آیا می توانم در این مورد به شما اعتماد کنم؟

ممکن است بسیاری از افراد ساعت‌ها دعا کنند اما همچنان شکایت داشته باشند. مطمئناً این منطقی نیست، زیرا دعای آنها را خنثی می کند. صرف نظر از اینکه فرد چقدر ماهرانه به دیگری ویتنس می‌کند، اگر در پایان روز شکایت کند، مثل این است که تمامی آب پاکیزه را به درون آب گل آلود بریزید. آن آب هرگز صاف و شفاف نخواهد بود. درست بسان درخشش آفتاب صبحگاهی به طبیعت و تمامی اطرافتان نگاه کنید.

بعضی اوقات تعجب می‌کنم که چرا مردان ریشهایشان را می‌تراشند. فکر می‌کنید چرا؟ اگر ریش سنگینی دارید، حتی اگر احساس قدردانی عمیقی داشته باشید، چیزی را نشان نمی‌دهد، اما اگر ریش خود را بتراشید، کوچکترین احساسی در چهره شما آشکار می‌شود. فکر می کنم به همین دلیل مردان اصلاح می‌کنند.

در مورد زنان چطور، چرا آنها ریش ندارند؟ آنها قرار است هر احساسی را که دارند نشان دهند و امیدوارم همه آن احساسات مثبت و خوب باشند. من فکر می کنم زنان در خندیدن، آواز خواندن و رقصیدن متخصص هستند. تنها زمانی مردان احساس خوشبختی دارند که زنان شاد باشند.

امروز 18 ژوئن است و تا 25 ژوئن ما همیشه قدردان و خوشحال خواهیم بود. آیا چنین خواهیم کرد؟ احساس می‌کنم اگر شما می‌توانستید یک سال کامل اینگونه زندگی کنید، مثل این می‌بود که روزی سه ساعت دعا کرده باشید. پس از دعا برای چنین مدتی تجربیات روحی بسیاری کسب می‌کردید. اگر چنین احساسی داشته باشید، مانند یک روز آفتابی خواهد بود و گلها در چنین گرمایی شکوفا می‌شوند و در همه جا آرامش و رضایت گسترش خواهد یافت. شما با احساساتتان می‌توانید اینگونه شوید.

یک ضرب‌المثل کره‌ای می‌گوید، خانواده هماهنگ همیشه موفق خواهد بود. این بدان معنی است که اگر شما در نهضت زندگی شاد همراه با قدردانی داشته باشید، هرگز شکایت نکنید، هر کاری که انجام می‌دهید چیزی جز موفقیت، سلامتی و توافق برایتان بهمراه نخواهد داشت. وقتی سرحال هستید و می‌خندید، قلبتان گشوده شده و حتی خونتان می‌تواند تمیز شود. اگر چنین زندگی کنید، حتی وقتیکه خسته از یک روز ویتنسینگ به منزل بازگشته‌اید، بسیار زیباتر از صبحی هستید که بعد از یک خواب خوب، روزتان را شروع کرده بودید.

اگر هنوز نمی توانید چیزی را تحمل کرده و در حال انفجار هستید، همیشه نام خدا را صدا بزنید. آنگاه از این وضعیت بیرون خواهید آمد، زیرا خدا هزاران سال است که بر چنین چیزی غلبه کرده است. اگر من قادر به انجام آن باشم، شما هم می‌توانید. با برخورداری از چنین احساسی، قادر خواهید بود بلافاصله از پس مشکل برآیید.

این مسئله را شوخی نگیرید. بیش از هر چیز دیگری لازم است در این مورد با شما صحبت کنم. امروز وقتی به شما نگاه کردم فکر کردم، قدردانی در هر شرایطی، نکته‌ای است که شما بیش از هرچیزی به آن احتیاج دارید …

با هم دعا کنیم.