تدریس 11: رستگاری، قسمت اول: تاریخ از نقطه نظر کانون خانواده

چه مردم به موضوع سقوط و مذهب ایمان داشته باشند یا نه، همه می‌دانند که در این دنیا چیزی به خطا شکل گرفته است. به همین خاطر در هر فرهنگی ما به نوعی به بیانی از نابودی و از بین رفتن و یا پایان دنیا برخورد می‌کنیم. پایان گرفتن دنیا موضوعی است که در آخرت شناسی مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرد.

در آخرت شناسی ما بطور معمول با بلایای بزرگ طبیعی، ترور و وحشت و جنگ روبرو می‌شویم. در مذاهب مختلف حالات مختلف و خیره کننده‌ای از آخر زمان ارائه می‌دهند و اگر چه این پیشگوئی‌ها اکثر مواقع نادرست بوده،‌ ولی ایمان مردم به آخرت شناسی همچنان باقی مانده و ادامه دارد. در کتابهای مذهبی از پدیده‌های دراماتیک طبیعی و اجتماعی سخن می‌گویند. بعضی از پیشگوئی‌ها زمان و مکان اتفاق آن را نیز مشخص می‌کنند. گروههای مذهبی از کشورهای مختلف چون کره، ژاپن، آمریکا و غیره همه چنین تصاویری را در پیشگوئی‌هایشان از آخر زمان ارائه می‌دهند.

در پیشگوئی مایایی باستان (از سرخپوستان آمریکای لاتین) آمده بود که بیست و یکم دسامبر سال 2012 دنیا به آخر می‌رسد و این موضوع چنان افراد بسیاری را تحت تاثیر قرار داده بود که حتی فیلمی هم در این مورد به نام ”2012“ در هالیوود ساختند. اما بیست و یکم دسامبر دوهزار دوازده آمد و رفت و هیچ اتفاقی نیافتاد.

تمامی این موضوعات سردرگم نشان از آن دارند که ما تا به حال یک دیدگاه درست و قابل اعتماد از تاریخ نداشته‌ایم. در نتیجه اکنون ما به یک دیدگاه سیستماتیک و درست از اصول تاریخ نیاز داریم. همینطور لازم است تا در جریان هرج و مرج‌ها نظمی، چیزی پیدا کنیم که به ما امکان درک تاریخ جهان هستی را بدهد. و در نهایت ما به اصلی نیاز داریم که بتواند تمامی علتهای موجود در پس رویدادها و روند تاریخ را آشکار ساخته و نتایج آن را بررسی نماید. نه فقط بطور بیرونی مثلا جغرافیایی، سیاسی و یا اقتصادی، بلکه درونی و براساس رابطۀ انسان با نیروهای روحی.

ارزش دیدگاه درست از تاریخ چیست؟

از طریق این دیدگاه درست ما قادر خواهیم بود تا چشم‌انداز و یک استراتژی برای تحقق آن را بنا ‌کنیم.

از طریق آن دیدگاه درست ما قادر خواهیم بود تا برای حل و فصل مشکلات واقعی برنامه ریزی کنیم.

همچنین داشتن دیدگاه درست به چشم‌انداز ما از زندگی ارتباط دارد. یعنی یک چشم‌انداز درست از زندگی بطور طبیعی دربرگیرندۀ چشم‌انداز درست از تاریخ هم است.

دیدگاه ما از تاریخ می‌تواند به سه صورت طبقه بندی شود:

  • چه کسی و یا چه چیزی نیروی محرکۀ تاریخ است؟
  • طبیعت یا سرشت آغاز،‌جهت و مقصد تاریخ چیست؟‌
  • آیا جهت تاریخ مستقیم، مارپیچ و یا دایره‌ای است؟

روشهای تفسیر بعنوان مثال دربرگیرندۀ دیدگاه مشیتی، دیدگاه اجتماعی تاریخی، دیدگاه باستانشناسی، دیدگاه انسان‌گرائی، دیدگاه درگیریهای فرهنگها، دیدگاه ماتریالیسم و بسیاری دیگر. تا به این زمان انسانها از چگونگی آغاز تاریخ و چگونگی توسعۀ آن بی‌خبر بوده‌اند، به همین خاطر ما فاقد پایه‌ای برای بحث عاقلانه دربارۀ پایان تاریخ هستیم. برای فهم این موضوعات لازم است تا بدانیم که

  • چرا خدا آفرید،
  • و اینکه با واقعیت سقوط آشنا شویم،
  • همینطور با رابطۀ خود با خدا بعد از سقوط بشر درک کنیم،
  • و همینطور پایه‌ای را که براساس آن خدا به رابطۀ خود با ما ادامه داد، بشناسیم.

همانطور که در هدف آفرینش صحبت شد، هدف خدا از آفریدن جهان هستی نیل به لذت بود. بنابراین هدف ما از زندگی تحقق سه برکت بوده که در طی آن ما به شادی نائل آمده و آن شادی را به خدا یا والدین بهشتی ما باز خواهیم گردانید. ما تنها با آگاهی از هدف خدا نمی‌توانیم شریک او بشویم بلکه بایستی براساس آن هدف زندگی کنیم. برای قرار گرفتن در جایگاه شریک شادی خدا،

  • لازم است تا ما به کمال فردی نائل شویم.
  • اگر فرد بتواند به شکلی معتبر به کمال فردی نائل شود، خدا در او ساکن شده
  • و سرانجام او تجسم خدا، معبد خدا شده و براساس خواست خدا خواهد زیست.

کسی که با خدا یگانه شده است، به جایگاه الوهیت دست خواهد یافت و فاقد هرگونه میل و آرزو برای گناه بوده و در نتیجه هرگز سقوط نخواهد کرد.

اگر آدم و حوا به کمال فردی نائل می‌آمدند، بطور کامل فارغ از گناه صاحب فرزندان شده، خانواده، جامعه و ملت را تشکیل می‌دادند همانطور که خدا به آنها گفته بود کامل شده و سپس تکثیر کنید. و این بهشت متمرکز بر یک والدین راستین می‌شد.

بهشت مثل انسان کامل است. همانطور که سلولها و اعضای مختلف در بدن جسمی با پیروی از فرامین عمودی از مغز عمل می‌کنند، یک جامعه از فرامین جاری شده از جانب خدا عمل کرده و تمامی افراد، خانواده‌ها و اشخاص و گروههای اجتماعی با هم مرتبط میشوند. در یک چنین جامعه‌ایی اگر فردی زخمی شود، تمامی آن جامعه اندوه خدا را احساس خواهد کرد به همین خاطر هیچکس قادر نخواهد بود تا همنوع خود را به رنج و عذاب سوق بدهد.

همانطور که خدا به ما برکت داد تا بر تمامی مخلوقات مسلط شویم، اگر علم را توسعه بخشیده و با عشق بر جهان طبیعت رهبری کنیم، قادر خواهیم بود تا  جامعه‌ای سالم و راحت را بوجود آوریم. و این پادشاهی بهشتی بر روی زمین خواهد بود . به همین صورت اگر مردم بدنبال تحقق پادشاهی بهشتی بر روی زمین، با از دست دادن بدن جسمی به دنیای روح بروند، دنیای روح به بهشت مبدل خواهد شد. به همین خاطر، هدف خدا همیشه تاسیس بهشت بر روی زمین بود. و این چیزی است که نخست باید به انجام برسد.

اجداد بشری، که در اصل زوج مفعولی خدا بوده و قرار بود تجسم خدا شوند، بواسطه سقوط ناقص باقی مانده، در تمامی سطوح زندگی با شیطان یگانه شده و به این ترتیب در هر گوشه زمین تمامی ما فرزندان و بازماندگان آدم و حوا به موجوداتی خبیث مبدل شدیم.

اینطوری بود که مردم خبیث به فرزندانی گناه آلود تولد داده، خانواده، قبیله، جامعه، ملت و دنیایی گناه آلود را بوجود آوردند. که این همان جهنم بر روی زمین است. به عبارت دیگر اینجا بر روی زمین رابطۀ عمودی انسان با خدا قطع شد و بطور کلی از بین رفت، همین باعث شد تا بطور عمومی رابطۀ افقی بین انسانها نیز خدشه دار شده و مردم هر روز بیشتر از هم دور شدند.

مردم نمی‌دانند که خدایی وجود دارد یا نمی‌دانند که دنیای روح وجود دارد، یا درد همسایۀ خود را احساس نمی‌کنند و حتی بصورتهای مختلف در پی لطمه وارد آوردن به آنها هستند. به این ترتیب ما دنیایی را بوجود آوردیم که در آن از شیطان خدا ساخته‌ایم. مردم با چنین خصوصیاتی در جهنم بر روی زمین زیسته و سرانجام بدنبال از دست دادن بدن جسمی بر روی زمین به جهنم در دنیای روح خواهند رفت.

اما خدا خدای احساس بوده، و والدین ما است. خدا، پدر بهشتی و مادر بهشتی ما، والدین بهشتی ما است. به همین خاطر اجازه نمی‌دهد که این وضعیت همچنان باقی مانده و مردم و دنیا را همینطوری رها نخواهد کرد. او میبایست مردم و این دنیای گناه و جنایت را نجات دهد. همچنین باید بدانیم که اینطور نبوده و نیست که خدا تعدادی از مردم را نجات داده و تعدادی دیگر را رها کند. برنامۀ نجات او عمومی و جهان شمول و دربرگیرنده تمامی انسانها است.

تاریخ کار خدا برای نجات مردم بسیار اساسی  و مهم  و براستی تاریخ راستین بشریت است. تاریخ، تاریخ خدا است به همین خاطر اصل الهی آن را مشیت شده معرفی میکند. همچنین این تاریخ برای نجات ما انسانها بوده، برای همین اصل الهی از آن به عنوان تاریخ رستگاری یاد میکند.

نجات بشر سقوط کرده‌ به معنی بازگرداندن آنها به وضعیت اصیلشان است. به همین خاطر تاریخ رستگاری، تاریخ بازگشت می‌شود. و هدف اولیه تاریخ، آفرینش دنیایی است که در آن سه برکت به واقعیت درآید. و این به معنای تاسیس بهشت بر روی زمین است.

همینطور که می‌بینید، تاریخ بشر تاریخ خدا، مشیت بازسازی، و همینطور تاریخ مشیت بازگشت به وضعیت اصیل ما در آفرینش است. و ما بایستی نخست بهشت بر روی زمین را بوجود آوریم. بنابراین، دنیا نمی‌تواند به معنای واقعی کلمه به پایان برسد. خدا نمی تواند فقط تعداد اندکی را نجات داده و بقیه را رها کند. او در مقام والدین بهشتی برای تمامی جهان هستی، باید تمامی انسانها را نجات دهد. او در این مقام به هر موجودی صرف نظر از نوع جنسیتش حتی به کوچکترین بره در دورترین نقاط جلب توجه نشان می‌دهد. هرگز اینگونه نبوده و نخواهد بود که خدا بعنوان مثال به ثروتمندان رسیدگی کرده و به فقرا توجهی نکند و بالعکس. او در تاریخ مشیت الهی همواره سعی داشته است تا در ورای مرزهای نژادی، ملی و مذهبی همگان را نجات دهد.  

بنابراین دیدگاه تاریخی تئوری کانون خانواده با آفرینش انسان از جانب خدا آغاز می‌شود، سپس با تشریح سقوط بشر، هدف خدا از آفرینش را بعنوان جهت و مقصد تاریخ معرفی می کند. به خاطر اینکه مقصود تاریخ، همان تحقق بهشت بر روی زمین است، خدا دنیای ما را نابود نخواهد کرد بطور حتم اجازه نمی‌دهد که ما نابود شویم.