تدریس 2: اصل آفرینش قسمت اول: حل و فصل مشکلات اساسی زندگی بشر

انسانها در طول تاریخ تا به این زمان، در تلاش بوده‌اند تا مشکلات اساسی زندگی و جهان هستی را حل کنند، اما تا به حال هیچ موفقیتی در این زمینه حاصل نشده است. دلیلش این بود که کسی تا به حال از آن اصلی که براساس آن آفریده شده بودیم، یا از سرچشمه این دنیا اطلاع و آگاهی نداشته است. هیچکسی براستی خدا را نشناخته است. به همین دلیل ما در اینجا در باره سرچشمه جهان خلقت، یعنی خدا به عنوان اولین علت و همچنین سرشت و طبیعت او صحبت خواهیم کرد.

ما چطور میتوانیم درباره خدائی که نامرئی است به شناخت نائل شویم؟ همانطوری که با نگاه به آثار یک هنرمند، میتوان به شناخت از آن هنرمند دست پیدا کرد، همچنین میتوانیم با نگاه به آفرینش خدا، خصوصیات خدا بشناسیم. بر این اساس، در کتاب مقدس، پل مقدس گفت که آنچه از خدا میتوان شناخت در آفریده‌هایش آشکار است زیرا خدا آن را برای ما ظاهر کرده است. چون چیزهای نادیده او یعنی قوت ابدی و طبیعت الهی‌اش از طریق چیزهائی را که او آفریده، بطور واضح دیده شده، فهمیده شده است، ما نمیتوانیم در عدم شناخت او بهانه‌ای داشته باشیم. در این صورت، حقیقت و عقل سلیم درباره آفرینش چیست؟ هیچ چیزی توسط خودش بوجود نیامده است. به عبارت دیگر، همه چیز از طریق روابط متقابل خصوصیات دوگانه مثبت و منفی بوجود آمده است.

به عنوان مثال، در درون جوامع انسانی ما دارای جنس مذکر و مونث هستیم، جهان آفرینش همینطور دارای جنس مذکر و مونث، پرچم و مادگی، یون مثبت و یون منفی است. و اتحاد خصوصیات مثبت و منفی در تمامی سطوح آفرینش، تکثیر زندگی را امکان پذیر میکند.

ما در گامی فراتر با روابط متقابل و اساسی دیگری برای شکل گیری موجودات آشنا میشویم. هر ماهیتی دارای خصوصیات درونی و خصوصیات بیرونی است. خصوصیات درونی نامرئی تجسم شکل بیرونی مرئی است. درواقع، شکل بیرونی مثل شخصیت درونی است، بگونه‌ای که میتوان گفت تجسم مرئی خصوصیات درونی نامرئی و یا یک کپی از آن است. این دو باهم صفتهای مشخصه دوگانه نامیده میشوند.

نخست برای مثال به انسان نگاه میاندازیم: روح از شخصیت درونی شکل گرفته است و بدن جسمی دارای شکل و فرم بیرونی است. روح نامرئی تجسم بدن جسمی مرئی است. بر این اساس، روح شخصیت درونی و بدن جسمی شکل بیرونی واقعی نامیده میشوند. حتی در حیوانات، ما شاهد بدن جسمی و شخصیت درونی یا غریزه هستیم که به آن حیوان هدف میدهد، یا  گیاهان دارای وجود جسمی و وجود درونی هستند که اعمال ارگانیک را هدایت میکند.

بعلاوه یونهای مثبت و یونهای منفی با هم ترکیب شده و صرف نظر از نوع عنصری را که بوجود میآورند، به این خاطر وارد چنین عملکردی میشوند که هر کدام از این دو دارای خصوصیات درونی هستند که در شکل گیری ذرات به آن هدف میدهند. حتی شکل گیری اتم در گردش الکترون بدور پروتون، به خاطر آن است که هر کدام از آنها دارای خصوصیات درونی هستند که به آنها در انجام این امر سمت و جهت میدهد.

با توجه به علوم مدرن، ذرات اولیه که به اتمها شکل میدهند، از انرژی شکل گرفته‌اند که دارای دو بخش امواج و ذرات هستند. ذرات منعکس کننده شکل بیرونی و امواج خصوصیت درونی هستند.

اما انرژی نمیتواند بطور اتوماتیک ماده را بوجود بیاورد. هدف و خواست، ارزشهای درونی قبل از شکل گیری ماده وجود داشته‌اند. برای شکل گیری ذرات، حتی انرژی دارای خصوصیات درونی هدف و طراحی است.

در گامی فراتر، در ورای حتی انرژی در پس خصوصیات درونی و شکل بیرونی، راهی جز این نداریم که در پی یک حیات و علت غائی مطلق برای شکل گیری تمامی موجودات باشیم. این ماهیت اولین علت زندگی بخش تمامی موجودات، برخوردار از هدف، طراحی، انرژی و ماده است. ما این اولین علت را خدا، ماهیتی  با برخورداری از خصوصیات درونی اصیل و شکل بیرونی اصیل مینامیم.

خصوصیات ذاتی مشترک در جهان آفرینش اصل، نظم و قانون را بتصویر میکشند. ماهیت اصیل دارای اصل، نظم و قانون و همچنین دارای هدف و انرژی است. تمامی اینها در جهان آفرینش بنمایش گذاشته شده‌اند و ما هر روز بگونه‌ای شاهد آنها هستیم. جهان آفرینش با تجسم خصوصیات الهی توسعه پیدا کرده است. کتابهای مقدس میگویند که دو دنیای مرئی و نامرئی، بهشت و زمین، مثل او و در شباهت به او آفریده شده‌اند. خصوصیات مشترک تمامی مخلوقات آفرینش به معنای آن است که آنها انعکاسی از دارائی ‌های خدا هستند.

بنابراین، خدا ماهیت اصیل شکل گرفته از هماهنگی بین شخصیت درونی اصیل و شکل بیرونی اصیل، و همینطور مذکریت اصیل و مونثیت اصیل است. اینها صفتهای مشخصۀ دوگانه نامیده میشوند.

حیات خود من به عنوان یک فرد براساس دو چیز ، یعنی روح و بدن جسمی من بوده و من اینجا بر روی این کره خاکی قرار دارم چون یک مرد و یک زن یعنی یک مذکر و یک مونث که به هم عشق میورزیدند در کنار هم قرار گرفته، با هم متحد شده و مرا بوجود آوردند. اصل الهی اینگونه خدا را به واقعیت فوری در زندگی انسانها وارد میکند.

همینطور در کتاب مقدس میخوانیم که از زبان خدا می‌گوید، ”آدم را بصورت ما و موافق و شبیه ما بسازیم تا بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و حیوانات و بر تمامی زمین و حشرات و تمامی موجوداتی که بر روی زمین حرکت میکنند حکومت نماید. پس خدا آدم را بصورت خود آفرید، او را بصورت خدا آفرید، ایشانرا نر و ماده آفرید.“ 

این نکته معنایش آن است که خدا مرد و زن را براساس خصوصیات مذکر اصیل و مونث اصیل در وجود خود آفریده است.

وقتیکه به این موضوع از طرف دیگر نگاه کنیم، خدا شبیه انسان است،که این همان انسان انگاری است. صفتهای جهان شمول انسانی، آشکار کننده خصوصیات و شخصیت خدا هستند. این نکته به این معنا است که خدا ماهیتی برخوردار از ادراک، احساس و خواست است. یعنی خدا نیز ماهیتی با احساس است یعنی گاه موارد خوشحال، گاه موارد غمگین است، گاه موارد مملو از لذت و گاه موارد در اشتیاق و گاه موارد ناراحت و عصبانی است، اما زیربنای تمامی اینها، خدا عشق است.

در اینجا بد نیست که بطور خلاصه اصل آفرینش را با فلسفه شرق دور یعنی فلسفه چینگ اول و کتاب مقدس مقایسه کنیم. چینگ میگوید که در تائه گوک (غایت) بعنوان پایه تمامی جهان هستی، یانگ و ین وجود دارد و این دو دربرگیرنده پنج عنصر فلز، چوب، آب، آتش و خاک هستند. همچنین میگوید که راه یانگ و ین راه بهشت است.

درست مثل کتاب مقدس که گفته شده تمامی مخلوقات از طریق کلام آفریده شده‌اند. تائه گوگ ماهیتی با یانگ و ین هماهنگ است، بعبارت دیگر میگوید خدا ماهیتی است که با اتحاد کامل خصوصیات مذکر و مونث در جایگاه فاعلی است. اما در چینگ اول این نکته که مخلوقات نیز نه تنها دارای خصوصیات ین و یانگ میباشند بلکه دارای خصوصیات درونی وبیرونی هستند، نادیده گرفته میشود.

در نتیجه در فلسفه شرق دور خدا دارای خصوصیات ادراک، احساس و خواست نیست در نتیجه، تئوری چینگ نمیتواند به این نتیجه برسد که جهان آفرینش نیز دارای طبیعت درونی و خصوصیان بیرونی، هدف، اهداف و ارزش هستند. اما اصل الهی با عنوان کردن هر د صفتهای مشخصه درونی و بیرونی و مذکر و مونث هم در خدا و هم در جهان خلقت، تکمیل کننده فلسفه شرق دور در چینگ محسوب میشود.

از طرف دیگر، تعالیم کتاب مقدس اگر چه عنوان میکند که خدا انسان را مثل خود بصورت مرد و زن آفرید، اما به خدا به عنوان ماهیتی مذکر نگاه میکند. اصل آفرینش با انعکاس فلسفه شرق دور چینگ آشکار میکند که خدا مادر و پدر است. خدا دارای خصوصیات مذکر و مونث بوده و اینکه او والدین ما است. بنابراین خدا با هویت واقعی و مشخص والدین واقعی تمامی انسانها است.

بطور خلاصه بگوئیم که ما خدا را به عنوان ماهیتی در هماهنگی کامل شخصیت درونی اصیل و شکل بیرونی اصیل از یک طرف و از طرف دیگر هماهنگی کامل مذکریت اساسی اصیل و مونثیت اساسی اصیل میشناسیم. و اینکه جهان آفرینش با برخورداری از هر دو صفتهای مشخصه درونی و بیرونی و مذکریت و مونثیت در شباهت کامل به خدا آفریده شده است. به همین خاطر ما خدا را والدین ما میدانیم.

در قرون اخیر فمینیستها مسیحیت را به باد انتقاد گرفته و میگفتند که با خدا را پدر ما صدا زدن، تاریخ را به یک تاریخ تحت تسلط مرد مبدل کرده و زنان را به استثمار کشاندید.

اما اصل آفرینش آشکار میکند که ما نه تنها خدا پدر بلکه خدای مادر نیز داریم، به عبارت دیگر ما خدای والدین داریم. بنابراین اصل آفرینش با توجه به اینکه باور دارد ارزش مردان و زنان در عشق راستین خدای پدر و مادر ما، بدون هرگونه تفاوتی برابر به تصویر کشیده شده است، گشایشگر راهی برای برابری جنسیت است.

با مطالعه این تعالیم، شما هر چه بیشتر با خدا، والدین بشری آشنا خواهید شد و اینکه هر چه عمیق تر متوجه خواهید شد که رابطه بین خدا و انسان، رابطه والدین فرزندی است. این حقیقت اساسی است. خدا والدین بشریت میباشد و این دربرگیرنده اقتدار انسانی، ارزشهای انسانی و طبیعت و هدف زندگی است.

اما خدای نامرئی چگونه وجود دارد؟ آیا خدا مثلا اینجا برای همیشه وجود دارد؟ یا اینکه حرکتی یا چیزی وجود دارد که میتواند حضور خدا و قدرت نامرئی او را برای ما به تصویر بکشد؟ اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، آیا این نمیتواند راه به سوی چگونگی کارکرد دنیا را به ما نشان داده و اینکه به ما بگوید که چگونه میتوانیم خود را با آن هماهنگ کنیم؟

به این موضوع در جلسه آینده نگاه خواهیم کرد.