خوب است دعا کرده و عبادت داشته باشیم. چرا دعا کردن خوب است؟ وقتی در روحتان متمرکز هستید، قدرت مشاهده شما احیا میشود. متوجه خواهید شد که وقتی به سخنان معلم خود در مدرسه گوش می دهید، از قبل می دانید که چه سوالاتی در آزمون خواهد آمد. شما میدانید که آیا او این سوال را میپرسد یا نه، قادر خواهید بود ذهن آموزگارتان را بخوانید. انگار آنتن روحی خود را بالا میکشید. هرچه آنتن خود را بالاتر ببرید، صداهای بیشتری را خواهید شنید که شنیدن آنها بطور معمول بسیار دشوار است. به همین ترتیب ، كسانی كه دعا و نیایش بسیار دارند، با دنیای روح ارتباط دارند. مکاشفه و نبوت به کسانی می رسد که عبادت می کنند. علاوه بر این ، هنگامی که تحصیل می کنید ، اگر به دنبال دستیابی به نتایج بالاتر برای توسعه آینده بهتر به خاطر بشریت ، برای خدا و برای عموم مردم هستید ، آن وقت روح های خوبی که در آن زمینه متخصص هستند به سراغ شما می آیند. حتماً خواهند آمد. (چان سانگ گیانگ ص 571)
پدر مون گفتهاند که خدا خدای قلب است:
کتاب مقدس مانند نامه عاشقانهای است که دامادی در جستجوی عروس خود نوشته و حاوی رمزهای مخفی بسیاری است. چرا خدا با کد یا رمز مینویسد؟ زیرا خدا خدای قلب است. منظور این نیست که همگان کتاب مقدس را رمزگشایی کنند … فقط کسانی که خود را برای ملازمت به خدا با قلبی شبیه قلب او آماده کردهاند، می توانند کتاب مقدس را رمزگشایی کنند. و برای هر کس دیگری این کتاب یک راز غیرقابل نفوذ است. … مهم نیست که چقدر الهیات میدانید، نمیتوانید کتاب مقدس را درک کنید مگر اینکه آن را با چگونگی جریان و احساس قلب تفسیر کنید.
بنابراین، هدف از الهیات چیست؟ درک خدا، هدف خدا از خلقت و به ویژه هدف خلقت ما انسانها است.
چطور این کار را انجام دهیم؟ ما به کمک خدا نیاز داریم. چگونه از خدا در درک خود او کمک می گیریم؟ از طریق وحی، و وحی نه از تلاشهای عقلانی منطقی ما، بلکه از طریق قلب حاصل میشود.
ما بدون وحی، در تلاش برای کسب شناخت خالق خود، ماهیتی که در پس تاریخ بشر در ورای زمان و مکان است تنها دارای عقل و منطق انسانی هستیم و بس. و این یک کار غیر ممکن است! در واقع، هر گونه توصیف و درک خدا که خود به خود به آن می پردازیم، محکوم به نقص و احتمالاً گمراه کننده است.
الهیات نهضت هماهنگ نه تنها به عقل بشر بلکه به الهام یا وحی الهی نیز بستگی دارد تا درک تازهای از خدا را به ارمغان آورد. بینشهای موجود در کتاب اصل الهی و سخنان والدین راستین تنها بر اساس استدلال فکری بشری نبوده بلکه شامل الهاماتی است که از طریق قلب آمده است.
برای بکارگیری حقایق موجود در الهیات نهضت هماهنگ، در راستای تغییر موفقیت آمیز خودمان و در نتیجه تغییر جامعه به گونهای که ایدهآل آفرینش خدا سرانجام تحقق یابد، نقطه مرکزی نمیتواند عقل ما باشد. خدا، والدین بهشتی ما، بر اساس قلب، آن انگیزه عاطفی غیر قابل جبران را ایجاد کرده است تا از طریق عشق به دنبال شادی باشیم. برای تحقق ایدهآل آفرینش، ما انسانها همچنین باید مشارکت در آفرینش خود، خانوادهها، جوامع، دنیا و سرپرستی یا تسلط بر تمامی آفرینش را بر اساس قلب قرار دهیم.
از طریق چشم دل است که ما راه، هدف خود و آنچه را که در بازگرداندن این دنیا به ایدهآل اولیه آفرینش باید انجام دهیم را، به وضوح میبینیم. تلاش ما این است که جهان را با چشم دل دیده و در این راه عشق راستین خدا را تجربه کنیم.
اهمیت وحی
در الهیات ما به دنبال پاسخهایی به سوالات در مورد خدا، در مورد آفرینش، و در مورد انسانها و اهدفمان در زندگی هستیم. ما به دنبال چیزی از طرف خدا، چیزی برای پیروی کردن و چگونه رفتار کردن هستیم. از آنجا که از خدا جدا شدهایم، با منابع موجود خود هرگز نمیتوانیم هدف اصلیمان را پیدا کنیم.

ما نمیتوانیم دریابیم که چگونه میتوان این جهان را نجات داد، چگونه تمام رنجهای بشری به پایان میرسد. ما نمیتوانیم خدا را فقط از طریق عقل و خرد خود درک کنیم، برای چنین چیزی به کمک خدا نیاز داریم.
خدا ماهیتی است که نمیتوانیم او را با حس بینائی یا لامسه بشری دیده و لمس کنیم. او ماهیتی نیست که در محدوده بینایی انسان دیده شود. خدا والدین تمامی انسانها، آفریننده همه چیز است. اگر چنین خدایی را بتوان در تفکر بشر تعیین و تحلیل کرد، می توان نتیجه گرفت که هر موجود بزرگ دیگری میتواند خدا باشد.
تنها خدا خداست…. اگر کسی بتواند خدا را با مغز انسانی تحلیل کند، آن شخص باید خدا باشد. (سانگ هان لی، پیامهایی از دنیای روح، 2001)
جالب اینجاست که توماس آکوئیناس، حکیم و الهیشناس بزرگ میگوید: کتاب مقدس، الهام گرفته از خدا، بخشی از علم فلسفی نیست که توسط عقل بشری ساخته شده است. بنابراین مفید است که علاوه بر علم فلسفی، دانش دیگری الهام گرفته از خدا وجود داشته باشد.
او بر لزوم آشکارسازی دانش از سوی خدا به منظور درک هدف خدا برای بشر چنین استدلال کرد:

اولاً، براستی چون انسان که به سوی خدا هدایت میشود، به گونهای از عقلش فراتر می رود: “زیرا از ایام قدیم نشنیدند و استماع نکردند و چشم خدائی را غیر از تو که برای منتظران خویش بپردازد ندید (اشعیا 64:4). اما نخست خط پایان باید برای مردانی شناخته شود که قرار است باید افکار و اعمال خود را تا به آخر هدایت کنند. از این رو برای نجات انسان ضروری بود که برخی از حقایق فراتر از عقل بشر با وحی الهی به او فاش شود…. بنابراین ضروری بود که علاوه بر علم فلسفی بنا شده توسط عقل بنا، یک علم مقدس نیز وجود داشته باشد که از طریق وحی آموخته شود.
حتی حکیمان نیز نیاز به مکاشفه را تشخیص میدهند! برای کسانی که به دنبال پاسخ به سوالات دغدغه برانگیز نهایی بشریت هستند، حتی اگر در الهیات و فلسفه آموزش دیده باشند، الهامات و مکاشفه پایه و اساسی در جهت درک آنها است.
مکاشفه چیست؟
در کتاب الهیات نهضت هماهنگ، بحث جالبی در مورد وحی وجود دارد. او نکات متعددی مربوط به الهیات نهضت هماهنگ ذکر کرده و اشاره می کند که انواع مختلفی از مکاشفه وجود دارد. به عنوان مثال، وحی به عنوان گزاره اعتقادی، مانند کتاب مقدس وجود دارد. ما کتاب مقدس را میخوانیم و سپس فکر میکنیم، این چیزی است که خدا به ما میگوید.
از آنجا که این یک متن مقدس است، ما به اقتدار آن اعتراف میکنیم و از آنجا بصیرت پیدا می کنیم. در ارتباط با آن، ما متن را میخوانیم و سپس الهام میگیریم. یعنی ما فراتر از کلمات نگاه کرده و احساس میکنیم که خدا قلب خود را بیشتر آشکار میسازد. بنابراین، فراتر از مکاشفه اعتقادی، از الهام به عنوان راه دیگری که خدا دیدگاه و اراده خود را به بشر منتقل می کند، برخوردار هستیم.
سپس، وحی به معنای حس فوری برخی افراد در ملاقات شخصی با خدا داریم یعنی همان وضعیت عرفانی که در آن وحی میگیریم. به عنوان مثال، موسی بر روی کوه با خدا ملاقات کرد که بسیار دراماتیک است مکاشفات دیگری هم ممکن است کمتر چشمگیر، بیشتر شخصی یا خصوصی باشند و به عنوان یک وحدت عرفانی با خدا تجربه شوند.
نوع دیگری از مکاشفه توسط حکیم الهیات قرن بیستم آلمان، ولفهارت پاننبرگ، توصیف شده است: “در خود تاریخ است که وحی الهی رخ میدهد”. در واقع، ما میبینیم که خدا از طریق کارهای نجات بخش خود را آشکار میسازد. به عنوان مثال، یکی از اقدامات مهم نجات بخش، خروج بنی اسرائیل از مصر است. همانطور که موسی آنها را از مصر بیرون میآورد، خدا پیوسته با اعمال خود نشان میدهد که خدای آنهاست. این پایهای برای بنی اسرائیل است تا ایمان خود را تقویت نموده، الهام گرفته و در سختی ها استقامت کنند.

سپس امکان ظهور الهامات تازه و نحوه پذیرش آن وجود دارد. بسیاری اوقات، افراد با ایمان میگویند که ما همه چیز را در کتاب مقدس خود دارا هستیم، دیگر چه نیازی به مکاشفه جدید داریم؟ این مهم است، زیرا ممکن است مردم از صحبت در مورد مکاشفه تازه خودداری کنند زیرا در بخشی از تعالیم آنها آمده است که دیگر وحی وجود نخواهد داشت بعبارتی دیگر برای آن مذهب کتاب بسته شده است. اما در موارد متعددی در طول تاریخ، مکاشفه تازه داشتیم. عیسی فهم تازهای را برای شاگردان خود به ارمغان آورد که فراتر از پیمان بین خدا و بنی اسرائیل، فراتر از ده فرمان دریافت شده توسط موسی بود. ”فرانسیس آسیزی“ و دیگران وحی الهی دریافت کردند که مسیر زندگی آنها و بسیاری دیگر از پیروانشان را تغییر داد. بسیاری از موقعیتهای تاریخی وجود دارد که در آنها وحی بیشتری داشتهایم و بر اساس آن، مشیت الهی توانست پیشرفت کند.
وحی مهم است زیرا منابع اصلی ما را مشخص میکند: کتاب مقدس، اصل الهی، سخنرانیهای پدر مون، سخنرانیهای مادر مون. وحی مجموعه اصلی ما، مجموعه نوشتههای کتاب مقدس را مشخص میکند و این یک روند مداوم است که به ما توانائی دسترسی هر چه بیشتر به قلب خدا و اراده او را میدهد.
گام بعدی این است که ما الهام را دریافت کرده و آن را در زندگی روزمره خود به کار میبریم. در مورد آن تأمل کرده و میگوییم در این شرایط به چه معناست؟ به این ترتیب، با کسب گنجینههای بیشتری برای زندگی با ایمان خود قویتر شده و میتوانیم خواست خدا را بهتر انجام دهیم.
پیشبرد مشیت الهی مستلزم چیزی بیشتر از مکاشفه روحی به معنی عملی کردن آن در جهان فیزیکی است. شناخت بیشتر خدا یک فراخوانی، یک ماموریت است و نیازمند تغییر در این جهان است. وقتی ماموریت خود را انجام میدهید، نه تنها خود بلکه محیط خود و دیگر افراد را تغییر میدهید. مکاشفه ما را به عمل کردن سوق میدهد. این وضعیت سان میانگ مون بود. او با خدا چنین تجربه فوق العادهای داشت، از عشق خدا سرمست شد، و این مستی را چند برابر کرد و به مخمر نجات بشریت تبدیل شد.
چگونه میتوان کاری کرد که وحی اولیه، خواست خدا آنگونه که برای ما آشکار شده است، بر زندگی ما تأثیر بگذارد، رفتار ما را تغییر دهد، قلب ما را تغییر دهد، به طوری که دوباره با خدا ارتباط پیدا کنیم؟ به همین دلیل است که ما به سراغ الهیات میرویم: این کار را برای تأمل در وحی انجام داده و در ایمان خود قوی شده و به آن عمل می کنیم.
آخرت شناسی: مکاشفه
چگونه میتوان از کل وحی در عهد جدید و عهد عتیق به معنای منطقی نائل آمد؟ این درک وجود دارد که افشای خود خدا در پایان تاریخ، در فراز و نشیب صورت میپذیرد. بنابراین، مبحث آخرت شناسی به عنوان یک رشته الهیات توضیح روشمند وحی را ارائه می دهد.
در مورد آخر زمان، الهامات بسیاری ارائه شده است. ما آخرین قسمت در کتاب مقدس در واقع مکاشفه یا آخر زمان در سنت کاتولیک را داریم. در عهد عتیق، کتابهای آخرالزمانی مانند کتاب دانیال وجود دارد که حاوی توصیفی از پدیدههای روحی است. منابع خاصی به طور مداوم در این منابع وحیانی ارائه شده است. در مورد آخر زمان الهامات خاصی وجود دارد. این چیزی نیست که فیلسوفان یا حکیمان خواب آن را دیده باشند، اما خدا فاش کرده است که اتفاق خواهد افتاد.
تاریخ باسازی یک مسیر هموار نبود که با سرعت ثابت در حال حرکت باشد. بازسازی در مقاطع خاصی از تاریخ به شیوهای بسیار چشمگیر رخ میدهد. این زمانها غالباً زمانهای مکاشفه هستند، هنگامی که امور پنهان مانده، آشکار میشوند.
بازسازی از طریق همکاری خدا و بشریت حاصل میشود. این تمایل ما برای همکاری با خدا است که تحقق خواست خدا را به پیش میبرد.
ما در زمان وحی تازه زندگی میکنیم. چنین وحی الهی به ما اجازه میدهد ماهیت خدا، والدین بهشتی خود را، فراتر از هر چیزی که استدلال فکری ما به تنهایی میتواند کشف کند، بشناسیم. الهیات نهضت هماهنگ مبتنی بر درک تازهای از قلب خدا، از جمله امید خدا به بشریت، و دردی است که والدین بهشتی ما در شکست ما احساس کردهاند.
پذیرش وحی به عنوان دانش کافی نیست؛ وحی همچنین یک فراخوان برای دست به عمل زدن است. دوره زمانی که ما در آن زندگی میکنیم یکی از آن دورهها در تاریخ بشریت است که مشیت بازسازی به طرز چشمگیری در حال پیشرفت است. زمان هیجان انگیزی است! با این حال، باید به خاطر داشته باشیم که خدا مسئول انجام تمامی امور نیست. الهیات نهضت هماهنگ بر اهمیت سهم مسئولیت انسان، همکاری بین خدا و بشریت تأکید می کند.
انجام سهم مسئولیت انسان به خدا اجازه میدهد تا به ما وحی دهد، به شرطی که قلب ما باز باشد. چنین وحی الهی سطح درک ما را بالا برده و الهیات کلامی ما را تعالی بخشیده تا الهیات بتواند هدف خود را برآورده کند. هدف این است که خدا را بشناسیم و امید خدا را در دستیابی انسانها به جایگاه آفریننده دوم برآورده کنیم. هنگامی که ما این هدف را درک کرده و به آن عمل میکنیم، همانطور که پروفسور دیتریش سایدل اعلام میکند، “ما باید پایان الهیات و خداشناسی را اعلام کنیم!