خلاصه‌ای از سخنرانی مادر راستین برای سران سازمان‌های بزرگ مشیتی که در 27 ژوئن 2024 در چان جانگ گونگ ارائه شده است:

تکمیل مشیت الهی و رویای آفریننده ما، والدین بهشتی، زندگی در پادشاهی بهشتی بر روی زمین با فرزندان برکت گرفته از طریق والدین راستینی است که در میان انسانها به پیروزی نائل آمده‌اند. به این منظور بود که خدا آفرینش را آغاز کرد. خدا مخلوقات را در بهشت و زمین در تصور خود آفرید و سرانجام مرد و زنی را آفرید که می توانستند اجداد ما شوند. او منتظر بود تا آنها با تلاش خودشان رشد نموده و به کمال برسند. همانطور که همه می دانید، آدم و حوا نتوانستند این کار را انجام دهند و انسانها بدون ارتباط با آفریننده سقوط کردند.

6000 سال تاریخ بشر (بطور بیرونی) بدون هرگونه ارتباطی با خدا دوره‌ای بدون حتی یک روز صلح‌آمیز، سراسر جنگ و درگیری بوده است. با این حال، هنگامی که آفریننده کاری را آغاز می‌کند، باید انجام آن را تا انتها شاهد باشد. به همین دلیل، خدا چاره ای جز اجرای تاریخ مشیت رستگاری برای نجات بشریت سقوط کرده نداشت. چقدر برای خدا سخت بود که 4000 سال طول کشید تا با برگزیدن قوم اسرائیل از سطح فردی تا سطح ملی پایه تاسیس نمود!

شما تاریخ قوم اسرائیل را از طریق داستان های کتاب مقدس به خوبی می‌دانید. پس از 4000 سال، ما نمی توانیم فکرش را بکنیم که مریم کسی که عیسی را از طریق روح القدس آبستن شده و به دنیا آورد، مسئولیتش را انجام ندهد. او اصل آفرینش، ماهیت و مأموریت عیسی یا ماهیت اساسی آفریننده را نمی دانست. در پایان، چون مریم و اطرافیانش نتوانستند مسئولیت خود را انجام دهند، عیسی به روی صلیب رفت. با این حال گفت که دوباره می آید. او گفت که وقتی بیاید «ضیافت نکاح بره» را برگزار خواهد کرد.

مسیحیت با حواریونی آغاز شد که منتظر عیسی بودند که وعده بازگشت داده بود و از طریق روح القدس رستاخیز کرد. با این حال، همانطور که همه می دانیم، کلیسای کاتولیک اشتباهات زیادی مرتکب شد زیرا هدف اصلی عیسی را درک نکرد. چگونه ممکن است مفاهیم کمونیستی چون «خدا مرده است یا هیچ خدایی وجود ندارد» از میان مردمی که به خدا ایمان داشتند برخاسته باشد؟ به همین دلیل است که اصلاحات مذهبی اجتناب ناپذیر بود. مردم در جنبش پیوریتن به جای خدمت به خدا در یک سیستم ساخته دست بشر، می خواستند آزادانه در خانه های خود به خدا خدمت کنند. آنها با اتحاد در میان کشیشان، بزرگان و شماسها، مبشرین و مؤمنان عادی با هم به خدمت خدا پرداختند. به این دلیل آنها به سرعت توسعه پیدا کردند.

اما براساس اصل آفرینش ما هم مرد و هم زن داریم. یگانه پسر عیسی مسیح به دنیا آمد، اما یگانه دختر نتوانست پا به عرصه وجود بگذارد. او نمی توانست از طریق قوم اسرائیل متولد شود. چرا نه؟ زیرا برای مرگ شخصی که قرار بود پدر همه بشریت شود، غرامت لازم است. برای 2000 سال مردم اسرائیل به عنوان مردمی بدون ملت زندگی کردند. مردم اسرائیل امروز نمی دانند که چرا این اتفاق افتاد. از آنجایی که آنها هنوز از مشیت الهی بی خبرند، خدا باید همه چیز را به اتمام برساند.

از طریق انتخاب و آموزش مردم برگزیده جدید، پایه‌ برای تولد یگانه دختر ایجاد شد. تقریباً در حول و حوش جنگ جهانی دوم بود که مسیحیان پروتستان آمریکایی احیای روحی توسط روح القدس را در اطراف شهر پیانگ یانگ تجربه کردند. بدین ترتیب مسیحیت کره ای شاهد افزایش فعالیتهای احیای روحی با محوریت پیانگ یانگ بود. این روشنفکران مسیحی بودند که در روبرو شدن با این فرهنگ جدید جنبش استقلال کره را رهبری کردند.

در سال 1943، یگانه دختر در یک محیط مسیحی پا به عرصه وجود گذاشت. با این حال هیچ کس از این موضوع اطلاع ندارد. آنچه در اینجا باید بدانید این است که پس از پایان دوران استعمار در سال 1945، با پایان جنگ جهانی دوم، کره به دو قسمت جنوبی و شمالی، بین دموکراسی و کمونیسم تقسیم شد.

از نظر ژئوپلیتیکی، اتحاد جماهیر شوروی به کره شمالی نزدیک و در همسایگی آن است. اما ایالات متحده دنیای دمکراسی و آزاد از کره جنوبی فاصله زیادی دارد. در چنین شرایطی آفریننده باید از یگانه دختری که به دنیا آورده بود محافظت می کرد. من در سال 1943 به دنیا آمدم و در زمانی که شش ساله شدم، فهمیدم دائی من که در خارج از کشور، در ژاپن تحصیل کرده بود، به خانه برنگشته بلکه به ارتش کره جنوبی پیوسته است. از نقطه نظر حکومت در شمال، پیوستن او به ارتش کره جنوبی یک اقدام در جایگاه دشمن بود. بنابراین ما [به عنوان بستگان او] چاره ای جز رفتن به جنوب نداشتیم.

روز گذشته، 25 ژوئن، دولت (کره جنوبی) مراسم یادبود هفتاد و چهارمین سالگرد آغاز جنگ کره را برگزار کرد. وقتی با نگاه به گذشته به سختی های وصف ناپذیر آفریننده‌، والدین بهشتی مان می‌اندیشم، اشک از چشمانم جاری می‌شود. (* مادر اشک می ریزد.) من هشت ساله بودم که جنگ کره رخ داد، که آن را به وضوح به یاد دارم. پناهجویان از قبل سئول را در غروب روز 24 (ژوئن 1950) ترک کردند. یادم می‌آید که نم نم باران می‌بارید و من با مادربزرگم بودم. وقتی مادربزرگم از خانه همسایه فرار کرد، ابتدا همراه او رفتم، اما بدون اینکه بدانم به چه فکر می کنم، به خانه برگشتم.

در سحرگاه آن روز [زمانی که تهاجم کره شمالی آغاز شد]، هیچ راهی برای تماس تلفنی با کسی وجود نداشت. با دائی‌ام سوار یک کامیون سه چهارم [3/4 تنی] شدیم در حالیکه او به ما می‌گفت: «سریع برویم! وقت نداریم.» بعد در حالی که از پل رودخانه هان عبور می کردیم، متوجه شدم که افرادی که روی پل هستند نه غیرنظامیان عادی، بلکه نظامیان سربازان بودند. دائی‌ام ما را به نقطه امنی برد و ما از ماشین پیاده شدیم و او فریاد زد: روی زمین دراز بکشید! در آن لحظات بود که پل رودخانه هان منفجر و ویران شد. هنوز قلبم در درد است، وقتیکه به این می‌اندیشم که چه بر سر آن همه سرباز آمد. (* مادر اشک می ریزد.)

دائی‌ام افسر ارتش و در واحد تدارکات پزشکی بود و به همین دلیل در گروه اول تخلیه قرار گرفت. از آنجایی که ارتش نمی توانست با استفاده از جاده به جنوب برود، مجبور بودیم که سوار قطار شویم. اوه! مردم چطور به روی سقف قطارها رفته و همینطوری به سمت جنوب می رفتند. وقتی قطار از یک تونل عبور می‌کرد چه اتفاقی برای آنها می افتاد؟ فکر به فرار در آن روز، و آنچه که مردم در زندگیشان به عنوان پناهنده با آن مواجه بودند، باعث می‌شد تا عزم خود را هر بیشتر جزم کنم. چون می دانستم والدین بهشتی چقدر خواستار در آغوش گرفتن بشریت سقوط کرده بود که بدین ترتیب مشیت بازسازی را آغاز کرد. با این حال، می دانستم که اگر والدین راستین پیروز نتوانند بر روی زمین ظاهر شوند، نه تنها رویای والدین بهشتی بلکه امیدهای بشریت هم محقق نمی شود. پس منتظر فرارسیدن زمان مناسب بودم.

اگر ما با [تعلیم] ماهیت اساسی آفریننده و هدف اساسی که عیسی برای آن آمد، شروع کرده بودیم، چه می‌شد؟ چرا مشیت بازسازی ضروری بود؟ خدا هم مرد و هم زن را آفرید. در نتیجه، در سال 1960 تصمیم خود را گرفتم: «اگر این کار را نکنم، همه چیز برای والدین بهشتی دشوارتر خواهد بود. این جایگاهی نیست که من به دنبال آن باشم، اما اگر این کار را نکنم، نمی‌توانیم والدین بهشتی را آزاد کنیم!» این عزم من بود. به همین دلیل والدین راستین در سال 1960 ظاهر شده و به همین دلیل خانواده های برکت گرفته بسیاری شکل گرفتند.

بر اساس اصل آفرینش، روزی که والدین راستین پیروز برکت گرفتند، روزی بود که والدین بهشتی در آن ها ساکن شدند. این اصل است. شما باید از این موضوع آگاه باشید. چون آنجا بودم، چون همان موقعیت را بدون تزلزل حفظ کردم، می‌توان در جبهه خارجی پیشرفت کرد.

رویای والدین بهشتی زندگی بر روی زمین است. برای اینکه این امر امکان پذیر شود، باید روز ملی را تاسیس نموده و دوره چان ایل گوک را آغاز می‌کردم. در چنین موقعیتی، خدا به من دستور داد که چان ایل گوگ را بگشایم – زیرا مشیت الهی نمی تواند بیش از این تمدید شود. من 70 ساله بودم [در سال 2013]. بیشتر مردم تقریباً به همان اندازه بر روی زمین زندگی می کنند. اگر در 70 سالگی عصر جدیدی را بگشاییم و بخواهیم آن را به پایان برسانیم، چندین دهه دیگر طول می کشد. اما مدت زمانی که بتوانم به کار ادامه دهم بسیار محدود است.

اگرچه من نمی توانم همه چیز را به اندازه کافی بیان کنم، اما هیچ کس در اطراف من در آن زمان مشیت الهی را درک نمی‌کرد. به همین خاطر، همیشه توضیح داده ام که چگونه در محیطی شبیه به طوفان شن که در آن به سختی می توان چشم، گوش یا بینی خود را باز کرد، باید یک سوزن کوچک را پیدا می‌کردم.

منظورم این است که من نتوانستم یک سوزن کوچک، یعنی شخصی را پیدا کنم که می تواند با من برای انجام مشیت الهی کار کند. در دوره‌ای که بر روی زمین هستم، باید محیطی را ایجاد کنم که مردم در آن به والدین بهشتی ملازمت نموده و به او احترام بگذارند. در نتیجه نمی توانم به استراحت بپردازم. در میان حدود 200 کشور جهان، برای ایجاد چنین محیطی برای والدین بهشتی، لازم بود حداقل هفت ملت، به اضافه هفت گروه مذهبی، و یک قاره را بازسازی کنم. با این حال، انجام این کار در یک محیط مسیحی دشوار بود. به همین دلیل سنگال را انتخاب کردم.

حتی با گسترش مسیحیت در سراسر جهان بر اساس کتاب مقدس، مسیحیان در آفریقا اشتباهات زیادی مرتکب شدند. با توجه به این موضوع، تصمیم گرفتم ابتدا به دنیای مسیحیت اطلاع دهم که چه کسی هستم، بنابراین برای کشیش های ACLC توضیح دادم که من یگانه دختر خدا هستم و آنها به من این احساس را دادند که مورد استقبال قرار گرفته‌ام.

نمیتوانست منتظر بمانم و باید به پیش می‌رفتم. بنابراین به سنگال رفتم. رهبران مذهبی سنگال مسلمان هستند. وقتی به آنها گفتم که من یگانه دخترم، به من گفتند که مسلمانان از من استقبال می کنند. بعد از اینکه برای رئیس جمهور آن کشور [سنگال] درباره مشیت الهی صحبت کردم، او پاسخ داد: «من پسر شما خواهم شد». به همین ترتیب، من به نام والدین راستین در نیجر، یک کشور مسلمان، مراسم برکت ازدواج برگزار کردم. این امر با حضور رئیس جمهور نیجر و تمامی وزرای دولت انجام شد. به همین دلیل است که توانستم تثبیت استوار چان ایل گوگ را اعلام کنم.

من اعلام کرده ام که خدای آفریننده والدین بهشتی است و به منظور در آغوش گرفتن همه مردم در سراسر جهان، جامعه مقدس والدین بهشتی را اعلام کردم و فعالیت های تبلیغی را گسترش دادم. اما برای ملازمت مردم به والدین بهشتی، باید مکانی وجود داشته باشد. در گذشته، بنی اسرائیل خیمه و معبد داشتند، اما والدین بهشتی همیشه آنجا نبود. والدین بهشتی در قلمرو پیروزی والدین راستین جای دارد.

من نمی توانم اجازه دهم مشیت الهی به تعویق بیفتد. وقتی بیش از 80 سال سن خواهم داشت مراسم ورود به معبدی را وقف خواهم کرد که می‌توانیم در آن به والدین بهشتی ملازمت کنیم. این برکت با عظمت ترین برکت، اولین در نوع خود در تمامی تاریخ مشیت الهی است. محیطی که همه مردم در آن در حالت پاکی قبل از سقوط زندگی می کنند باید تحقق یابد، محیطی که در آن فرزندان برکت گرفته به والدین بهشتی ملازمت کنند. از آن زمان که مراسم ورود به حرم مقدس در چان وان گونگ را اعلام کردم، نتوانستم براحتی بخوابم، چون برای خدا احساس تاسف بسیار دارم. در پایان، اگر شما با مادر راستین، یگانه دختر خدا یکی شوید، می‌توانید به پادشاهی بهشت بر روی زمین و در بهشت وارد شوید. این چیزی است که باید بدانید.

از این رو در خط سیر موسی تأمل کردم. موسی مرد بزرگی بود که خدا او را برگزید. او بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد. خدا در طول سفرشان، معجزات بسیاری را برای آنها بکار بست. اما چرا آنها باید چهل سال را در بیابان سپری می کردند؟ با وجود اینکه کنعان در دسترس بود، چرا آنها نمی توانستند وارد آن شهر شوند، و فقط [در بیابان] مردند؟ اکنون این آخرین مرحله در تاریخ مشیت الهی است. این آخرین گام است… دیگر هرگز چنین زمانی وجود نخواهد داشت. به همین دلیل است که این لحظه، این مکان، بسیار مهم است. مشیت الهی محقق خواهد شد. چون من اینجا هستم، به نتیجه خواهد رسید.

با این حال، مشکل از شماست. پس از تمامی تلاش های سخت در پیروی از مشیت الهی، شما نباید مانند موسی شوید. آیا متوجه می‌شوید؟ بنابراین، من قصد دارم در 28 ژوئن به آمریکای جنوبی بروم. اگر از من بپرسید که چرا به این محیط سخت و دشوار می روم، پاسخ این است که به خاطر پدر راستین است. پدر راستین هنگامی که مشیت الهی را در چهار کشور در آمریکای جنوبی رهبری می‌کرد، رویای وحدت را در سر داشت. من می دانم که این امر برای ایجاد محیطی در آمریکای جنوبی بود که اتحاد کره شمالی و جنوبی و نجات رهبران ارشد کره شمالی را بدون هیچ گونه خونریزی تسهیل می کرد.

نهضت هماهنگ، کانون خانواده، در حال حاضر بسیار ضعیف است. من نمی‌خواستم مشیتی را که پدر راستین برای بازسازی ملت‌ها و تحقق کره متحده بهشتی و دنیای متحده بهشتی آغاز کرده بود، را از دست بدهم. به همین دلیل است که برای پیشکش دعا به آنجا می روم. در رابطه با این موضوع، هوانگ سان جو، سانگ گوانگ ساک، لی هیان یانگ و یانگ چانگ شیک… مایلم همه شما با همسرانتان از 28 ژوئن در ورکشاپ 40 روزه روحی شرکت کرده و با ارائه دعا و عبادات به مدت 40 روز در جانشیم وان از بهشت و پدر راستین بخواهید که مستقیماً به ما کمک کنند زیرا ما برای بازسازی ملی و بازسازی کره متحد بهشتی تلاش می کنیم. این آخرین فرصت ماست. آخرین. کیم ساک بیانگ اینجاست؟ شما هم با همسرت در ورکشاپ 40 روزه شرکت کرده و به مدت 40 روز در چانشیم وان همه چیز را فدا کنید. شما باید این کار را انجام دهید. آیا متوجه شدید؟ این امر باید انجام شود.

برایتان عنوان کردم که برای دستیابی به بازسازی ملی، من باید مسیحیت را در آغوش بگیرم، اینطور نیست؟ بنابراین، لطفا دعا کنید که مسیحیت بسان موجی از آب (به سوی والدین) بیاید. لطفا دعا کنید.

هنگامی که موسی بنی اسرائیل را از مصر بیرون می برد، خدا معجزه کرد. اکنون زمان تکمیل مشیت الهی است. خانواده‌های برکت گرفته‌ای که والدین راستین به آنها برکت داده‌اند باید بتوانند در پادشاهی بهشتی بر روی زمین و هم در بهشت در سلامتی زندگی کنند.

علاوه بر این، تمامی سازمان‌ها و مسئولین آن‌ها باید با محوریت چان مو وان با من یکی شوند. اگر چنین نکنید، نمیتوانید به پادشاهی بهشت بروید. بنابراین، حل و فصل تمامی مسائل بر روی زمین ضروری است. برای حل و فصل همه مسائل بر روی زمین، ما در حساس ترین دوره زمانی زندگی می کنیم. این مرحله نهایی تاریخ بشر و تاریخ مشیت الهی است. آخرین مرحله است. از نقطه نظر خدا، این زمانی است که می‌توانیم وظایف خود را به عنوان پسران و دختران خلف و میهن پرستان وفادار انجام دهیم تا وقتی به دنیای روح برویم والدین بهشتی بتوانند بگویند: “خسته نباشید، شما واقعاً سخت کار کرده اید!” این همان یک بار است. همین الان. شما نباید خود محور باشید. ما باید با توصل به عشق راستین برای خاطر دیگران زندگی کنیم و در جهت هدف یکی بودن با هم حرکت کنیم. متوجه می‌شوید؟

لطفاً این آخرین فرصت برای پیمودن راه تبدیل شدن به پسران و دختران خلف و میهن پرستان وفادار را مد نظر قرار دهید. این آخرین فرصت شما برای اجرای عشق راستین است—عشقی که برای خاطر دیگران زندگی می کند. آیا همه چیز را از طریق چان مو وان دوباره سازماندهی نکرده‌ام تا برای سال آینده که با والدین بهشتی بر روی زمین زندگی می‌کنیم و در آن به او ملازمت خواهیم کرد، آماده شویم؟ شما باید بدون شکست با چان مو وان یکی شوید. لطفا آن را بر اساس دیدگاه خود ارزیابی نکنید. من در مرکز چان مو وان خواهم بود.