برگزیده‌ای از سخنان پدر راستین – سیزدهم دسامبر دوهزار و چهار

… سقوط آدم و حوا، اولین اجداد بشری، ما را در سیاه چال عشق دروغین، زندگی دروغین، و نسب خونی دروغین محبوس كرد و ما زنجیرهای جهنمی رنجش غیرقابل درك را كشان كشان با خود حمل می‌كنیم. تمامی مردم بدون استثناء نسب خونی تكثیر شده شیطان در طول دهها هزار سال تاریخ را به ارث برده‌اند. ما بدون هیچگونه رخصتی جز پیش گرفتن یك زندگی لكه دار شده با دروغ و پلیدی، در این تاریخ گرفتار آمده‌ایم و در چنین فرجامی برای بشریت، علیرغم تمامی تلاشهای انسانها، هیچ راه فراری از این مخمصه و گرفتاری وجود ندارد.

بشریت با اشتیاق بسیار منتظر روزی بود كه كسی آنها را از این وضعیت سقوط كرده نجات دهد. آنها در غم و اندوه رنج برده، و در پلیدی و دروغ گرفتار آمده‌اند، زیرا به علت سقوط اولین اجداد بشری، هر كسی به نسب خونی كثیف و هراس انگیز شیطان وابسته شده است. برای همین آنها منتظر آمدن فردی با نسب خونی بهشتی و بدون هرگونه ارتباطی با نسب خونی شیطان هستند. آنها (نجات دهنده) والدین راستین، یعنی كسانی هستند كه می‌توانند ما را از بند اسارت شیطان رهائی بخشند.

ما باید این موضوع را درك كنیم كه بشریت در موقعیتی قرار دارد كه شیطان را والدین خود به حساب می‌آورد. براساس كتاب مقدس، ما در مقام درختان زیتون وحشی هستیم كه از ریشه اصلی جدا شده است. والدین راستین، كه بعنوان نجات دهنده برای تمامی بشریت فرستاده شده‌اند، ماموریت دارند تا ریشه تنومند دهها هزار ساله درخت زیتون وحشی را بدون هیچگونه ترحمی قطع كرده و آنها را به درخت زیتون راستین پیوند بزنند. این بیانی دیگر از تغییر نسب خونی بشریت است. والدین راستین آمدند تا این تلاش عظیم انقلابی را در سطح بین‌المذهبی و بین‌المللی تكمیل كنند.

والدین راستین نمی‌توانند در هر جا و یا هر زمانی، یا بنا به خواست كسی ظهور كنند. آنها تنها در آخر زمان مشیت شده می‌توانند ظهور نمایند. عبارت “آخر زمان” به معنای لحظه و دوره‌ای است كه در آن مشیت بازسازی تداوم یافته توسط خدا در طول تاریخ سرانجام بثمر میرسد. ما تنها با توجه به بخت و اقبال بهشتی در ارتباط با عصر اصیل والدین راستین قرار گرفته‌ایم.

مشیت الهی برای نجات بشریت توسط خدا هدایت می‌شود، اما چطور می‌توان فهمید كه در كجای این مسیر ایستاده‌ایم؟ تنها والدین راستین كه با عشق، زندگی و نسب خونی بهشتی آمده‌اند، از زمان مشیت شده آگاهی دارند. آنها با این شناخت در همراهی با آن كار كرده تا نتیجه نهایی آن حاصل شود. تنها والدین راستین با اختیار حاكمیت بر دنیای روح می‌آیند. آنها با چنین اختیاری موسسین چهار مذهب بزرگ و بسیاری از اجداد خوب شما را در دنیای روح بسیج كرده‌اند تا برای زندگی ابدی شما مسئولیت تقبل كنند.

عبارت ”آزادسازی موطن“ شاید نا آشنا بنظر برسد. حتما فکر میکنید كه شما موطن خود را از دست نداده‌اید، پس نیازی به بازیافتن آن ندارید. ولیكن موطن مورد نظر من با آنچه كه شما معمولا به آن فكر می‌كنید فرق دارد. من به موطن اصیل و راستین، یعنی پادشاهی خدا بر روی زمین، اشاره می‌كنم كه در زمان سقوط اولین اجداد بشری، آدم و حوا، از دست رفت.

اگر سقوط رخ نمی‌داد، دنیای ما به چه صورت بود؟ خدا می‌توانست به آدم و حوا بركت ازدواج بدهد و آنها با تولد دادن به فرزندان راستین بدون گناه، والدین راستین میشدند. سپس آن خانواده می‌توانست هسته مركزی پادشاهی خدا بر روی زمین شده و  فرزندان آنها نسل سوم حوزه خدا را بوجود آورده و متمركز بر خدا میتوانستند پادشاهی ابدی صلح را بر روی زمین تاسیس ‌كنند. آدم و حوا می‌توانستند پادشاه و ملكه قبیله آدم، مردم آدم و كشور آدم باشند كه این نماینده حوزه سه عصر می‌باشد. بر این اساس پادشاهی آدم می‌توانست تا به ابد تداوم داشته باشد، كه این می‌توانست موطن ابدی بشریت، یعنی پادشاهی صلح باشد.

اما متاسفانه تاریخ چنین آغازی نداشت. سقوط آدم و حوا بشریت را بمدت دهها هزار سال بی‌سرپرست رها کرد. ما موطن خود را از دست داده و بسان خانه بدوشها به اینجا و آنجا در حركت بوده و برای دریافت غذا به گدایی روی آوردیم. بشریت قرار بود تا به خدا در مقام والدین راستین عمودی ملازمت كند و بر این اساس تمامی مردم جهان می‌توانستند با ایمان مطلق، عشق مطلق و اطاعت مطلق در قالب یك خانواده زندگی كنند. برعكس ما خودمان را در جدائی از یكدیگر با تمامی انواع موانع و مرزهای بین‌المللی ریشه گرفته از شیطان یافتیم.

بنابراین معنای راستین آزادسازی موطن چیست؟ چگونه می‌توانیم انجام چنین چیزی را آغاز كنیم؟ آزادسازی موطن به معنای تبدیل كردن این دنیا به صورت یك كشور تازه، یا موطن راستین می‌باشد. ما این سرزمین را در هیچ گوشه‌ای از دنیای امروز نخواهیم یافت. این سرزمین بدنبال مراحل بازآفرینی از طریق عشق بوجود می‌آید. موطن تازه خدا بدون مرز است كه بعنوان بخشی از آفرینش اصیل خدا هیچگونه رابطه‌ای با سقوط ندارد. از اینرو آزادسازی موطن با یك زندگی عشق راستین آغاز می‌گردد كه ما در آن حتی دشمن خود را دوست می‌داریم.

اگر ما سویا بكاریم، سویا برداشت خواهیم كرد و اگر لوبیا قرمز كشت كنیم، لوبیا قرمز برداشت خواهیم كرد. اگر انتقام—كه بذر شیطان است—را بكاریم، میوه پلیدی یا خونریزی بیشتر را برداشت خواهیم كرد. بعبارت دیگر، هرجا كه ما با بخشش و در آغوش گرفتن دشمن، بذر عشق راستین را كشت كنیم، درخت خوبی رشد خواهد كرد. این قانون جهان شمولی است كه هرگز با شكست روبرو نخواهد شد. ما در مسیر دوست داشتن دشمن خود می‌توانیم موطن راستین بشریت، یعنی سرزمین پدری خدای راستین را بسازیم. این مسیر از دوست داشتن دشمنان فردی آغاز شده و به دوست داشتن دشمنان خانواده، دشمنان قبیله، دشمنان كشور و دشمنان دنیای ما گسترش پیدا می‌كند. این مراحل چگونگی تاسیس سنت عشق، زندگی و نسب خونی راستین می‌باشد.

شما فكر می‌كنید چه ماموریتی دارید؟ تا زمانیكه حاكمیت شیطان بر دنیا مستولی است، شما واقعاً صاحب كشوری نیستید. می‌دانیم كه چیزی در حدود دویست كشور در دنیا وجود دارد، اما آیا حتی یك كشور توانسته ‌است خواست خدا را بواقعیت درآورد؟ آیا حتی یكی از آنها موطن راستین خدا و بشریت شده است؟ تمامی انسانهای روی زمین، بدون هیچ گناهی از جانب خودشان بعنوان بازماندگان شیطان با نسب خونی او متولد شده‌اند. صرف نظر از اینكه شما شهروند آمریكا، ژاپن یا هر كشور دیگری كه باشید، عشق شیطان، زندگی شیطان و خون آلوده شیطان هنوز در بدن شما جریان دارد و تا زمانیكه این ارثیه آلوده سقوط را از وجودتان پاك نكنید، رویای آزادسازی موطن را هرگز بواقعیت درنخواهید آورد. برای انجام این امر، شما باید از انقلاب شخصیت و انقلاب عشق راستین طی طریق كنید.

چگونه می‌توانیم انقلاب شخصیت را به انجام رسانده و شبیه خدا بشویم؟ چون ما بدنبال سقوط با طبیعت‌های سقوط كرده بدنیا آمده‌ایم، هر یک از ما باید برای نیل به كمال شخصیت خود در مسیر سه انقلاب بزرگ پا بگذاریم. من این سه انقلاب را انقلاب غرامت، انقلاب وجدان، و انقلاب قلب می‌خوانم.

”انقلاب غرامت“ به معنای بازسازی حق مالكیت درونی و بیرونی خود از طریق پرداخت غرامت برای گذشته است. بدنبال انجام پیروزمندانه این كار، شما باید بر اساس استانداردی زندگی كنید كه ورای آن هیچ نیازی به پرداخت غرامت نیست. برای انجام این امر الزامی است كه شما، قبل از فرارسیدن بهشت خود را از هرگونه عادات و افكاری كه در طی سالیان بسیار انباشته‌اید پاك و منزه کنید. این موضوع زمانی تحقق می‌یابد كه شما آن را در حوزه‌های فردی، خانواده و ملت به انجام برسانید.

بر این اساس شما قادر خواهید بود تا خانواده ایده‌آل، یعنی یك خانواده عشق راستین را بر اساس ارزشهای عشق مطلق، بعنوان استانداردی برای زندگی در دوره بعد از فرارسیدن بهشت، به انجام رسانده و تكمیل كنید. در خانواده ایده‌آل خدا، این ارزشهای مطلق در خانواده متشكل از سه نسل والدین، شوهر و زن و فرزندان، كامل خواهند شد.

مرد و زن تنها پس از تولد فرزندان است كه می‌توانند در مقام مالك راستین عشق والدینی بایستند. تنها بعد از ازدواج است كه یك مرد با عزیز شمردن همسر خود، قادر خواهد بود تا مالك راستین عشق زناشوئی بشود. بطور مشابه، خواهر و برادر كوچكتر هستند كه خواهر و برادر بزرگتر را مالك راستین عشق خواهر و برادری می‌سازند. بنابراین در تمامی روابط این مفعول است كه فاعل را در جایگاه و مقام مالك راستین عشق قرار می‌دهد. برای تحقق این امر فاعل باید برای خاطر مفعول زیسته، خود را برای او وقف كرده و بعد فراموش كند كه چنین كرده است و بدین ترتیب خود را برای هدفی والاتر فدا كند. اینجا است كه ما ارزشهای مطلقی را بوجود می‌آوریم كه ابدی و تغییرناپذیر هستند. بدینگونه، والدین، شوهر و زن، و فرزندان تكامل مالك راستین عشق را برای یكدیگر به ارمغان می‌آورند. از این راه آنها حوزه سه نسل را در خانواده بوجود می‌آورند، خانواده‌ای كه در حوزه ابدی یگانگی شکل خواهد گرفت که با ارزشهای مطلق در یك فضای همراه با اتكای متقابل و پیوند ابدی با خدا زندگی می‌كنند.

علاوه براین، شما با بازگرداندن تمامی دارائی و حق مالكیت خود به خدا، گامی انقلابی برمی‌دارید. یعنی دست برداشتن از وابستگی‌هایی كه جدایی از آنها تا به این زمان به تعویق افتاده بود. این امر با قطع تمامی پیوندها با دنیای شیطانی، شما را از شیطان جدا می‌سازد. در عوض، شما همه آن چیزها و حتی بیشتر از آن را با بركات خداوند به ارث خواهید برد. به عبارت دیگر، شما ثروت و دارائی‌های خدا را به ارث میبرید، یعنی دارائی‌هایی را كه از شیطان جدا شده و او هرگز نمی‌تواند مالكیت آنها را ادعا كند.

”انقلاب وجدان“ چیست؟ انقلاب وجدان، انقلاب درونی است كه شما بواسطه آن می‌توانید بطور مطلق مطیع وجدان خود شوید. شما نمی‌توانید رنج حاصل از درگیری پایان ناپذیر درون خود را انكار كنید. وجدان شما كه تمایل بسیاری بسوی خوبی دارد، در مقابله با تمایلات جسمی‌تان در تقلا است. برای پایان دادن به این كشمكش ننگین درونی، ضروری است تا شما وجدان و عملكرد آن را به روشنی بشناسید.

وجدان شما بطور موشكافانه از هر گونه عملكرد شما، هر قدم شما و هر فكر شما آگاهی دارد. وجدانتان از هر موضوعی اطلاع دارد، قبل از اینکه والدین شما بدانند، وجدان شما آگاه است، قبل از اینكه خدا بداند، وجدان می‌داند و این وجدان است كه در هر حالتی، انجام كار درست را به شما گوشزد می‌كند. نتیجه زیرپا گذاشتن وجدان چیست؟ در آن صورت شما احساس گناه می‌كنید. گرد و غباری بر روی روح شما نشسته و به آن آسیب میرسانند. این زخمهای روحی را هرگز نمی‌توان التیام بخشید. آنها بسان چمدان ترسناكی هستند كه شما در زمان ورود به دنیای روح با خود حمل می‌كنید. من یك فرمان والا را ندا می‌دهم كه از شما می‌خواهد تا با تلاش در مسیری انقلابی بر امیال جسمی خود غلبه كرده، راهنمائی‌های وجدان خود را پذیرفته و در یگانگی با خدا زندگی كنید. وضعیت پاك، شفاف و فاقد هر گونه عیب روح خود را گرامی بدارید.

انقلاب سوم، یعنی ”انقلاب قلب“ چیست؟ خدا انسانها را در مقام فرزندان خود آفرید. در این صورت چه چیزی است كه شما و خدا را به هم پیوند می‌زند؟ عشق راستین و قلب راستین موجود بین والدین و فرزندان چنین میکنند. بدون رابطه متمرکز بر قلب راستین بین والدین و فرزند، چگونه می‌توان رابطه عشق و احترام راستین را حفظ كرد؟

ما برای هزاران سال است كه در حوزه سقوط زندگی كرده‌ایم. قلبهای ما همچنان به بردگی تحت تسلط والدین كاذب، عشق كاذب و نسب خونی كاذب ادامه می‌دهند. برای از بین بردن این یوغ بندگی، شما باید بطور مداوم با فداكاری، وقف كردن، عفو كردن همراه با عشق راستین زندگی كنید. شیطان از این نوع زندگی به بالاترین شكل متنفر است. شما با انجام این كار به حوزه‌ای بازمی‌گردید كه قلب خدا در آن حكومت می‌كند.

اگر قلب شما در وابستگی به خودخواهی‌های فردگرایانه در پی پوچی دنیای شیطانی است، شما در یك مسیر سیاه و حزن‌انگیز قرار خاوهید گرفت كه پایانی جز افسردگی و سرخوردگی ندارد. بعبارت دیگر، اگر شما یك زندگی سازنده داشته و اولین فردی باشید كه در وقف كردن برای دیگران وجودتان را بگذارید، آنگاه قلب شما در یك یگانگی ابدی با قلب خدا پیوند می‌خورد. برای انجام این امر، لازم است كه شما وابستگی‌های قلبی خودتان را با والدین كاذب قطع كرده و از طریق بركت ازدواج مقدس بنا نهاده شده توسط والدین راستین به نسب خونی خدا پیوند حاصل كنید. شما از طریق والدین راستین كه مظهر خدای نامرئی هستند، عشق راستین و نسب خونی والدین بهشتی را تضمین خواهید كرد.

… میل به آزادسازی موطن در درون شما باید هزار بار بلكه دهها هزار بار بیشتر از میل شما به واقعیتهای كنونی باشد. شما باید مصمم بشوید كه حتی با فدا كردن زندگی خودتان موطن خود را آزاد كنید. خورد و خواب، آمد و رفت، و تمامی اعمال شما باید برای تاسیس پادشاهی صلح باشد.

آیا وضعیت بد خدا را درک میکنید؟ او والدینی است كه در یك لحظه فرزندانش را از دست داد و به اجبار با تحمل یك تاریخ مملو از خشونت و بدرفتاری، در اندیشه گسترش خواستش، به هر سو كه روی آورد، متوقف شد. بیایید دختران و پسران خلفی بشویم كه از صلاحیت و استعداد فهم قلب اندوهبار خدا برخوردار هستند. تا زمانیكه از حقیقت آگاهی نداشته و آن را به مرحله اجرا در نیاورید، چگونه می‌توانید یك رهبر باشید؟

… بسان طلوع نورانی خورشید از آسمان شرق، اكنون اقبال بهشتی بر تمامی مردم جهان می‌درخشد. پرده تاریكی كه ما را برای دهها هزار سال در خود پوشانده بود، سرانجام كنار زده شده و فرمان الهی برای انجام خواست والدین بهشتی در قلبهای شما ریشه می‌دواند. این راه سرنوشت سازی است كه نمی‌توانید از آن اجتناب كنید…/