• جدایی خوبی از بدی

کلام والدین راستین

در اصل آدم و حوا می‌بایست متمرکز بر خدا بر فرشتگان تسلط برقرار کنند، اما برعکس شد و فرشته بر آدم و حوا کنترل بدست آورد. به همین دلیل از طریق غلبه پسر دوم به عنوان نماینده آدم و خدا، بر قابیل به عنوان نماینده بزرگ فرشته یا شیطان، غرامت پرداخت می‌شود. به خاطر اینکه هابیل در چنین جایگاهی قرار گرفت، خدا با خوشحالی پیشکش او را قبول کرد. با آگاهی از لذتی که هابیل به خدا بازگردانده بود، قابیل نمی‌بایست متاسف می‌شد از اینکه خدا پیشکش او را قبول نکرده است. او می‌بایست هابیل را دوست داشته و از طریق او به حضور خدای خوشحال برود. اگر او چنین می‌کرد، پایگاه مشیت رستگاری در همان جا بنا نهاده می‌شد. اما قابیل از اینکه هابیل عشق خدا را دریافت می‌کرد، بشکلی عمیق رنجیده خاطر شده، و او را در حد مرگ به باد کتک گرفت. در پایان، همانطور که بزرگ فرشته بر آدم مسلط شد، قابیل نیز که در حوزه شیطان قرار گرفته بود به هابیل حمله کرد و او را که در مقام آدم در حوزه خدا بود، به قتل رسانید. در اینجا می‌توان دید که گناه جسمی و روحی چگونه به میوه نشست. (چان سانگ گیانگ 7.2.3:5)

 دنیا سنت خانواده آدم را که در آن قابیل برادرش هابیل را به قتل رسانید، به ارث برده است. پی آمد این امر برای ما بازماندگان عشق کاذب، شکل‌گیری گناه، شوربختی و ویرانی در فروپاشی خانواده‌ها، تنزل اخلاقی جوانان، و شیوع بیماریهایی چون ایدز است. وضعیت دنیا را مد نظر قرار بدهید. بحرانهای حاد در عصر مدرن در قالب درگیری و کشمکش بین روح و جسم ما، اغتشاش ارزشها، شیوع مواد مخدر، فروپاشی خانواده که در اصل پایه هماهنگی آینده بشری است، ویرانی محیط زیست، درگیری و نفرت، ترور و جنگ، و حتی درگیری بین مذاهب و تمدنها خود را نشان می‌دهند. همانطور که دنیا به این سوی منحرف شده است، ما دیگر نمی‌توانیم بدون انجام هیچ کاری یکجا بایستیم. دیگر زمانی باقی نمانده است. (پیانگ هوا گیانگ 1.14:174)

تبادل نظر

این داستان اتفاقی واقعی در یکی از شهرهای آمریکا است. مرد جوانی به خاطر ارتکاب به قتل، به اعدام محکوم شده بود. برادر بزرگ او شخص برجسته‌ای بود که در طی سالهای بسیار کارها و خدمات بزرگی برای مردم در جامعه انجام داده و مورد احترام همگان بود. او با شنیدن خبر اعدام برادر کوچکش نمی‌خواست تا تنها یک تماشاچی بوده و شاهد مرگ برادرش باشد، به همین خاطر به دیدن فرماندار شهر رفت و با خواهش و تمنا از او درخواست کرد تا با استفاده از قدرتش برادرش را که در یک وضعیت تاسف بار اما تصادفی کسی را به قتل رسانده است، مورد عفو قرار بدهد. جناب فرماندار هم با توجه به خدمات بسیار او، تصمیم گرفت تا برادر کوچکش را مورد عفو قرار بدهد. به این ترتیب برادر بزرگ با در دست داشتن نامه عفو از اطاق کار فرماندار خارج شده و بلافاصله به ملاقات برادر کوچکش در زندان شتافت. بهرحال وقتیکه در اطاق ملاقات با برادرش روبرو شد بعد از سلام و احوالپرسی از او پرسید که اگر مورد عفو قرار گرفته و زنده از در این زندان بیرون بروی چیکار خواهی کرد؟ برادر کوچک با چهره‌ای سیاه و تاریک و بدون هرگونه تردیدی پاسخ داد: نخست به سراغ قاضی حرامزاده‌ای می‌روم که مرا به مرگ محکوم کرد و او را می کشم، دوم به سراغ کسی که در دادگاه علیه من شهادت داده بود رفته و دو گلوله در مغزش خالی می‌کنم. برادر بزرگ که از حرفهای برادر کوچکش جا خورده بود، متوجه شد که برادر کوچکش حسابی در تصمیمات و افکار بسیار سیاه و منفی‌‌اش غرق شده است. او بدون اینکه بتواند لب باز کند برخاست و در سکوت و در حالی که نامه عفو فرماندار را در جیب کتش می فشرد، از اطاق ملاقات و سرانجام از زندان خارج شد. با آن وضعیت و آن حال و هوای برادر کوچکش او قادر نبود که نامه عفو فرماندار را به او بدهد.

درست مثل این داستان، ما هم به واسطه والدین راستین و تلاشهای عظیم آنها، از جانب والدین بهشتی نامه عفو دریافت کرده‌ایم، اما کسانیکه از چنین چیزی بی‌خبر بوده و برای جبران گناهانشان اقدامی نکنند، هرگز نمی‌توانند مورد عفو قرار بگیرند.

علت اولیه برای شکل گیری جنایات مختلف، نزاع و مشاجره‌ها، درگیریها در تمامی سطوح مختلف جهانی چه چیزی است؟ سرچشمه خودخواهی شدید، امیال جنسی نادرست و فحشا، نفرت و دیگر امور مشابه جا خوش کرده در زندگی بشریت چست؟‌برای یافتن پاسخ، اجازه دهید تا سری به آغاز تاریخ بشری زده و به اولین خانواده یک نگاهی بیندازیم، چرا که الگوی روابط نادرست شکل گرفته از جانب اولین اجداد بشری، آدم و حوا و فرزندانشان قابیل و هابیل به شکلی عمیق در تمامی مشکلات زندگی بشر در تمامی طول تاریخ تا به این زمان در دنیای امروز به جای مانده و به عبارتی از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است.

در اصل قرار بر این بود که آدم و حوا به والدین بهشتی در مقام و جایگاه والدینشان ملازمت کرده، در طی طریق از دوران کودکی، قلب فرزند را تجربه کرده، بدرستی رشد کرده و بدنبال تجربه قلب و عشق برادر و خواهر، بالغ شده و به سطحی برای تجربه قلب و عشق زناشوئی متمرکز بر خدا دست پیدا کنند. اما متاسفانه حوا وسوسه شد، به یک رابطه نادرست عشق با بزرگ فرشته تن در داد و بشکل روحی سقوط کرد. بعد از آن، حوا با این نیاز برای بازگشت به سوی خدا، اما متاسفانه بدون هرگونه صحبت و اجازه از جانب خدا، بسوی آدم رفت و این بار رابطه عشق نادرست را بطور جسمی با او برقرار کرد. و اینگونه هر دوی آنها بطور جسمی سقوط کرده، برای همیشه خدا را ترک گفته و به یک زندگی در جدائی کامل از خدا و در همراهی با بزرگ فرشته پا گذاشتند. درواقع ازدواج آنها بدون حضور خدا و یا برکات او بلکه با شیطان و تاثیرات او شکل گرفت و فرزندان آنها نیز یکی یکی در چنین حوزه‌ای بدنیا آمدند. به این ترتیب، فرزند بزرگ، قابیل به عنوان نماینده یا سمبول اولین گناه و یا سقوط روحی حوا و هابیل نماینده و یا سمبول دومین گناه یا سقوط جسمی حوا و آدم قرار گرفتند تا بتوانند با ایجاد شرطهای لازم و پرداخت غرامت شکست و گناه والدین خود را جبران کرده و راه برای انجام خواست خدا را هموار کنند. به عبارت دیگر قابیل نماینده ثمره طمع خام برای دستیابی به چیزی قبل از موعد مقرر بود، در حالیکه هابیل نماینده ثمره میلی قلبی برای بازگشت بسوی والدین بهشتی بود. با توجه به این نکات، قابیل و هابیل برای نجات یافتن می بایست دست به چه کاری بزنند؟ یعنی چه کار کنند تا بتوانند به جایگاه قبل از خطا و اشتباهشان بازگردند؟

قابیل در مقام تجسم پلیدی می‌بایست به هابیل به عنوان تجسم خوبی کمک کرده و از جانب او برسمیت شناخته شود. هابیل نیز می‌بایست با عشق و فروتنی قابیل را در آغوش گرفته و در پیشگاه خدا درباره او شهادت بدهد تا قابیل بتواند با سربلندی در پیشگاه خدا بایستد. همانطور که می‌توان دید نخستین کلید برای رستگاری بشری، به مصالحه و دوستی قابیل و هابیل بستگی دارد. به عبارت دیگر، آنها می‌بایست به عنوان برادرانی محبوب و دوست داشتنی با هم متحد شده و حوزه برادری را بازسازی کنند. اما بدبختانه قابیل به خاطر اینکه خدا پیشکش هابیل را پذیرفته و پیشکش او را رد کرده بود، حسادت پیشه کرد و به همین دلیل با کلنجارهای درونی پس از مدتی کوتاه دست به قتل برادرش زد. در نتیجه مصالحه قابیل و هابیل هرگز شکل نگرفت و این چیزی بود که در تمامی طول تاریخ بشر حل نشده باقی ماند.

قلب والدین بهشتی در مشاهده هابیل و قابیل در چه حال و وضعیتی بود؟ چرا والدین بهشتی هدیه قابیل را نپذیرفت که این باعث رنجش او شد؟ قابیل و هابیل هر دو فرزندان آدم و حوای سقوط کرده بودند، ولی قابیل نماینده حوزه پلیدی و هابیل نماینده حوزه خوبی این خانواده بود و چون والدین بهشتی تنها خوبی را آفریده و بطور اساسی و بنیادی با آفرینش پلیدی سروکاری نداشته است، اگر قرار بود که با فردی به عنوان نماینده حوزه پلیدی مرتبط شده و با او رابطه برقرار کند، معنایش این بود که او آفریننده پلیدی قلمداد می‌شد. قلب والدین بهشتی زمانی که نتوانست پیشکش قابیل را پذیرا شود، بسیار بیشتر از قلب قابیل شکسته و ضربه دیده بود و این چیزی بود که هیچکسی در زول تاریخ به آن فکر نکرده است. بعلاوه، وقتیکه قابیل هابیل را کشت، والدین بهشتی چنان دردی را تجربه کرد که انگاری تمامی بهشت و زمین روی سرش خراب شده است. تاریخ کشمکش بین قابیل و هابیل در تمامی سطوح مختلف جهانی توسعه پیدا کرد و در تمامی طول تاریخ تا به این زمان تکرار شده است. به خاطر اینکه بواسطه تسلط بزرگ فرشته بر آدم و حوا و بر همه چیز، والدین بهشتی فرزندانش و تمامی هستی را از دست داد در چنان محدودیتی قرار گرفت که از انجام هر کاری بازماند. او اگر چه می‌خواهد فرزندانش را نجات بدهد اما بواسطه عدم توانائی در دخالت در انجام مسئولیت انسان، در تمامی طول تاریخ قلب او در چنان درد و رنج و عذابی بی‌انتها فرو شد. برای اینکه ما بتوانیم به طور اساسی این مشکل را در تمامی سطوح مختلف زندگی بشری حل و فصل کنیم، نخست بایست قلب مملو از درد و رنج خدا را بشناسیم. تنها زمانیکه تمامی انسانها بتوانند قلب والدین بهشتی را بطور عمیق درک کنند، مصالحه قابیل و هابیل صورت خواهد گرفت که از طریق آن تمامی زنجیرهای گناه از بین خواهند رفت.

در حال حاضر، آیا ما هابیل یا قابیل هستیم؟ هابیل فردی است که به عنوان فرزند خدا بازسازی شده و قلب او به قلب خدا نزدیکتر است، و قابیل کسی است که از طبیعت اصیل خود بی‌خبر بوده و هنوز بازسازی نشده است. بنابراین ممکن است که با توجه به نوع شخصیت، قلب و نوع رابطه‌ای که به خود پذیرفته‌ایم، قابیل و یا هابیل باشیم. برای اینکه بتوانیم به والدین بهشتی نزدیک شویم، نکته مهم این است که مردمی عاقل شده و کسانی بشویم که همیشه به فردی که در جایگاه هابیلی قرار گرفته گوش کرده و با خلوص نیت به او ملازمت کنیم تا از این طریق بتوانیم به حوزه الهی بازسازی شویم. بیش از هر چیزی، ما به جای غرق شدن در قدرت، مقام و افتخاری که سالیان سال برای خود برپا کرده‌ایم، لازم است تا به دنبال هابیل برخوردار از قلب والدین بهشتی بوده، به او گزارش داده و درباره زندگی خود با او مشورت کنیم و به این ترتیب، بمرور بر طبیعتهای سقوط کرده جا خوش کرده در قلب و وجودمان غلبه کنیم.

نکاتی برای تعمق

  1. فکر می‌کنید چرا والدین بهشتی پیشکش قابیل را نپذیرفت؟ بیایید در پاسخ به این سوال قلب مملو از درد خدا را مد نظر قرار بدهید.
  2. فکر می‌کنید طرز تلقی و اعمال و رفتار ما در زمان ملاقات با فرد هابیلی چگونه باید باشد؟
  3. در جایگاه هابیلی، چگونه می‌توان قابیل را به سوی والدین بهشتی هدایت کرد؟