۲۳ سپتامبر ۲۰۲۵ — ”چانشیم وان“

خانواده‌های برکت گرفته عزیز، حال شما چطور است؟ امروز واقعا…

من نتوانستم به خوبی غذا بخورم و تصور می‌کنم بسیاری از شما هم نتوانستید (در این چند روز) غذای خوبی داشته و یا خوب بخوابید. قلب‌های ما از این وضعیت کنونی آتش گرفته و نمی‌توانیم آن را درک کنیم. چطور چنین اتفاقی ممکن است برای والدین راستین بیفتد؟ به همین دلیل، من معتقدم که شما حتما هم عصبانیت عمیق و هم سرخوردگی ناشی از ناتوانی (در پاسخگوئی مناسب)را احساس می‌کنید. ما واقعا می‌خواهیم این احساس خود را به دنیا نشان دهیم، اما چگونه؟ حتما روزی بوده که قلب‌های شما از شدت درد در آتش بوده است. اما متأسفم که بگویم هنوز توانایی درک کامل و همدلی با شما را ندارم.

حتی فقط تلاش برای تصور اینکه مادر راستین در حال حاضر قلبا چه احساسی دارد، بسیار طاقت‌فرساست. با این حال، یک چیز هست که من از آن مطمئنم. من معتقدم اکنون می‌فهمم چرا مادر راستین حتی در بحبوحه چنین دشواری‌، همین هفته گذشته شین-هونگ و من را برای ادامه تور جهانی‌مان فرستاد. چیزی که من در طول این تور به آن پی بردم این است که بزرگ‌ترین و ارزشمندترین دارایی منحصر به فرد کانون خانواده، اعضای آن هستند. دقیقا دو هفته پیش، قبل از عزیمت، مادر راستین با ما تماس گرفت و گفت: ”نگران نباشید، نگران کره نباشید. بروید و به خانواده‌های برکت گرفته در سراسر جهان بگویید که من خوبم. و به آنها بگویید، متشکرم. به میسیونری‌ها بگویید، متشکرم. زیرا آنها جایگاه خود را حفظ کردند و مشیت الهی همچنان زنده است. به خاطر اینکه جایی، در مکان‌های نامعلوم، کسی همچنان در حال ویتنس کردن است، ما امروز هنوز اینجا هستیم.“

بنابراین در این زمان، که مادر با یک محیط دشوار و با چالش‌های روانی روبه‌رو است، مشتاقانه‌ترین امید او چه می‌تواند باشد؟ با تأمل در این موضوع، احساس نگرانی عمیقی در خود دارم. مادر می‌داند اعضا چقدر او را دوست دارند و شاید نگران باشد که این احساسات قوی در نهایت به شما آسیب بزند، اینکه پسران و دخترانش ممکن است آسیب ببینند؛ یا اینکه در غیاب او، شما برای مهار اندوه خود به زحمت بیفتید و زخم‌های روحی ببینید. من معتقدم که این نگرانی‌ها به شدت بر قلب او سنگینی می‌کند.

به همین خاطر شخصا فکر می‌کنم مادر راستین در حال حاضر بیشتر از همه، چه چیزی از ما می‌خواهد؟ یک تجمع؟ نوعی بیانیه؟ اصلاحات؟ وقتی تعمق می‌کنم، متوجه می‌شوم که مادر راستین همواره، از ابتدا تا به این زمان گفته که او مادر صلح است و از ما خواسته برای جهان دعا کنیم. اگر جامعه از ما انتظار دارد اعتراض کنیم یا اقدامات رادیکال داشته باشیم، مادر راستین می‌گوید: ”ببخشید. عشق بورزید. از طریق عمل خود به جامعه نشان دهید. حتی اگر آنها نمی‌توانند به من اعتقاد داشته باشند، بگذارید پسران و دخترانم را ببینند که از من پیروی می‌کنند.“ در این لحظه، آیا مادر راستین با ارزش‌تر از زندگی ما، که از ما جدا شده، آرزو نمی‌کند که ما ببخشیم، عشق بورزیم، و با دعا برای کره و برای جامعه به پیش برویم؟

از این طریق، هنگامی که مادر راستین ما را در چنین حالی ببیند—فرزندانش، ثمره زندگی او و زندگی والدین راستین—می‌تواند بیاندیشد: ”آه، گام‌هایی که تمام عمرم برای صلح و جهان برداشته‌ام، می‌توانند از طریق فرزندانم حفظ شوند. حتی در غیاب من، هیچ جای نگرانی وجود ندارد.“ شخصا، احساس می‌کنم که این همان نمونه‌ و الگوئی است که ما باید برای به تصویر کشیدن آن تلاش داشته باشیم.

من هم واقعا نمی‌توانم این وضعیت را درک کنم. در ذهن من نمی‌گنجد. چطور توانستند تصمیم بگیرند کسی را که به وضوح یک مادربزرگ سالخورده با سلامتی شکننده است، در حبس نگه دارند؟ این خشم‌آور است. با این حال در قلبم، احساس می‌کنم مادر راستین نمی‌خواهد ما با خشم یا غضب پاسخ دهیم، بلکه با عشق، بخشش، و درک—با بشارت دادن به زندگی والدین راستین.

در حقیقت، من هنوز ۲۷ سال سن دارم و می‌دانم که شما بسیار نگران هستید. اما با این وجود، احساس می‌کنم در این وضعیت دشوار ما باید با اتحاد واقعی قلبی، با محوریت مادر راستین به پیش برویم.

بنابراین، حتی اگر خشم غیرقابل کنترلی در قلب‌هایتان احساس می‌کنید، حداقل تا زمانی که امنیت مادر راستین تأمین شود، تا زمانی که او دوباره بتواند با ما باشد، آیا وظیفه ما به عنوان فرزندان، به عنوان فرزندان خلف، این نیست که این احساسات را به خاطر والدین راستین هضم کنیم و با هم به پیش برویم؟

اینگونه مایلم سخنان کوتاه خود را به پایان برسانم. متشکرم.

ما از والدین راستین آموخته‌ایم. والدین بهشتی آرزو دارند حتی یهودا را نیز ببخشند. والدین راستین می‌خواستند حتی به کسانی که رنج بزرگی بر بشریت تحمیل کردند—افرادی مانند هیتلر و استالین—نیز برکت بدهند. آنها هرگز راه را برای آمدن کسی بنزد خود نبستند. پس چگونه من می‌توانم ایمان فرد دیگری را مورد قضاوت قرار داده یا سد راه کسی شوم؟

در حال حاضر، ما شاید در سردرگمی بوده و بسیاری از اعضا درد و خشم جدی احساس می‌کنند. من نیز این خشم را احساس کرده‌ام. نمی‌توانم بگویم که چنین احساساتی از خشم نادرست هستند. با این وجود باید چنین بیندیشیم.

مادر راستین بازداشت شده‌اند. ایشان به‌تنهایی در بازداشت به سر می‌برند. با این حال، حتی در این شرایط نیز، ایشان از هیچ کس طلب حسابرسی نکرده‌اند. ایشان به من گفتند:چهار پایه اساسی خانواده راستین و رهبران سه سازمان کلیدی (دفتر مرکزی میسیونری جهانی، شورای مرکزی اداری و مرکز تربیت استعدادهای آینده)  باید همچون یک وجود واحد کار کنند.

اعتراف می‌کنم که من ظرفی به اندازه کافی بزرگ نیستم که تمام خشم اعضا را در خود جای دهم. با خواندن بیانیه‌های شما، من نیز احساس ترس می‌کنم. در عین حال، جهان نظاره‌گر ماست، و من می‌ترسم که از طریق چنین اقداماتی، بار دیگر مادر راستین را به محاکمه بکشانیم.

مادر راستین در یک وضعیت جسمی دشوار قرار دارند—چقدر دلخراش خواهد بود برای ایشان که این گزارش‌ها را ببینند. و با این وجود، حتی اکنون، مادر راستین می‌فرمایند: چهار پایه اساسی خانواده راستین و رهبران سه سازمان کلیدی باید متحد شوند.

مادر راستین که تنها در حصر بسر می‌برند، سخن گفته‌اند. همانطور که همگی می‌دانید، ایشان به طرز شگفت‌آوری آگاه و دانا هستند و تحت تأثیر هیچ کسی قرار نمی‌گیرند. حتی در این زمان انزوا، سخنان ایشان به ما این است که جامعه نهضت هماهنگ باید به عنوان یک وجود واحد با چهار پایه اساسی خانواده راستین و رهبران سه سازمان کلیدی به پیش برود و بحران کنونی را با هم پشت سر بگذارد. من خشم و نگرانی بسیاری از شما را درک می‌کنم. با این حال دیروز، توبه کردم. از خود پرسیدم، ریشه ایمان نهضت هماهنگ که در طول زندگی‌ام و از طریق زندگی والدین راستین آموخته‌ام، چیست؟

دشمن خود را دوست بدارید، ببخشید و در آغوش بگیرید. پدر راستین یک بار به یک افسر پلیس ژاپنی که با ایشان بدرفتاری کرده بود، کمک کردند، و حتی او را به ژاپن بازگرداندند. ایشان حتی رهبران کشورهای کمونیست را که بارها والدین راستین را تهدید کرده بودند، در آغوش گرفتند. حتی اکنون، مادر راستین به دنبال مقصر نیستند. پس چگونه ما—مهم نیست چقدر خشمگین یا دلشکسته باشیم—می‌توانیم به نمایندگی از جانب والدین راستین، کسی را قضاوت کنیم؟ من این نکته را از طریق زندگی بزرگترهایمان آموخته‌ام.

اگر والدین راستین ما را بر لبه پرتگاهی قرار می‌دادند و می‌گفتند بپرید—و می‌گفتند در پایین آب هست—حتی اگر نمی‌توانستیم آن را ببینیم، ما با به خطر انداختن زندگی‌مان می‌پریدیم. من آموخته‌ام که با عزم مرگ و زندگی، همه چیز را فدا کنم. به عنوان جوانان آب‌های زلال، که نماینده نسل جدیدی هستند که مادر راستین مشتاق تربیت آن هستند، باید اولین گام‌های خود را با همان طرز فکر برمی‌داشتیم. با این حال، من توبه می‌کنم که نتوانستم تمام درد و رنج و کینه اطرافم را به طور کامل در آغوش بگیرم، و نتوانستم بدرستی معرف قلب مادر راستین باشم.

مادر راستین فرموده‌اند: «با چهار پایه اساسی خانواده راستین و رهبران سه سازمان مرکزی، متحد شوید.» بله، ممکن است احساس کنیم که به ما ظلم شده است. بله، ممکن است احساس نگرانی کنیم. در حال حاضر، ممکن است به نظر برسد که به لبه پرتگاه هل داده شده‌ایم. با این حال مادر راستین ما را به بخشش، عشق، و ایمان داشتن فرا می‌خوانند. حتی در وضعیت کنونی بازداشت خود، ایشان همچنان به ما توصیه می‌کنند: ببخشید، عشق بورزید، متحد شوید.

امروز، می‌خواهم یک درخواست قلبی از اعضا داشته باشم. من نیز یک روز بسیار گیج‌کننده داشتم. واقعاً نمی‌دانم باید حرف چه کسی را باور کنم. اما در چنین لحظاتی، به یاد می‌آورم که مادر راستین از ما خواستند که باور کنیم. مادر راستین به ما گفتند که عشق بورزیم. و حتی اگر در انتها پرتگاهی وجود داشته باشد، به ایمان خود پایبند خواهم بود—حتی اگر به قیمت مرگ من تمام شود. این عزم من است.

من درک می‌کنم. قلب رهبران و اعضایمان را می‌شناسم. حتی رهبران جوان نیز غم و اندوه خود را بیان کرده‌اند. با این حال در نهایت به من گفتند که قلبی یکسان دارند. من صمیمانه از بزرگترهایمان تقاضا می‌کنم: اگر این لحظه‌ای که با آن روبرو هستیم، آغازگر عصر جدیدی باشد—عصر آب‌های زلال که مادر راستین پرورش داده‌اند—و اگر من در این مورد حق انتخابی داشته باشم، معتقدم اولین گام ما باید بخشش و عشقی باشد که از طریق زندگی والدین راستین آموخته‌ایم.

هنگامی که بنی‌اسرائیل با موسی در کنار صخره قادش برنیع ایستادند، شک کردند: ”آیا واقعاً می‌توانیم وارد سرزمین کنعان شویم؟ آیا می‌توانیم پیروز شویم؟“ با این حال، خواست خدا این بود که آنها وارد آن سرزمین شوند، حتی اگر به نظر می‌رسید به اندازه لبه یک پرتگاه خطرناک است. ما باید تأمل کنیم: آیا احساسات درونی ما از تفکر به والدین راستین برخاسته است—یا نه؟ آیا پایه ایمان من واقعاً در مادر راستین ریشه دارد—یا نه؟ دشوار است. اما دقیقاً به این دلیل که مادر راستین اکنون با ما نیستند، می‌خواهم حتی بیشتر به مادر راستین باور داشته باشم.

عبارت تمامی زندگی در برابر شما، عزیزان (که همه زندگی‌تان را فدا کرده‌اید) ناکافی به نظر می‌رسند. با این حال، من تعهد کردم که با تمام زندگی‌ام از والدین راستین پیروی کنم. نمی‌توانم اجازه دهم که بعد از تنها دو روز سست شوم. پس باور خواهم کرد. و اگر اعضا نتوانند این را درک کنند—پس واقعاً… حتی نمی‌خواهم به چنین احتمالی فکر کنم. از همه شما تقاضا می‌کنم: بیایید به مادر راستین نشان دهیم که ما متحد هستیم. و بیایید به جهان نشان دهیم که ما متحد هستیم، ما متزلزل نخواهیم شد.

این را از شما می‌خواهم.