تدریس 14: رستگاری قسمت چهارم

ظهور دوباره ایلیا و یحیی تعمید دهنده، رابطه بین یحیی تعمید دهنده و عیسی

در قسمت قبلی آموختیم که عیسی آمد تا به ما در نیل به کمال یاری رسانده و پادشاهی بهشتی را بصورت واقعی و قابل لمس بر روی زمین بنا کند، اما مورد انکار قرار گرفت و ما هنوز که هنوزه تحت تسلط گناهان بسیاری در یک دنیای رنج و عذاب زندگی می‌کنیم.

با درک درست از معنای راستین در پس دو نوع پیشگوئی در کتاب مقدس درباره پذیرش نجات دهنده و یا انکار او، که تصویری از انتظار برای انجام مسئولیت انسان است، ما بطور حتم نمی‌خواهیم که وقتی عیسی دوباره بیاید او را مورد انکار قرار بدهیم.

در این قسمت می‌خواهیم رابطه بین عیسی و یحیی تعمید دهنده را که یکی از رهبران بزرگ مذهبی در اسرائیل بود، مورد بررسی قرار بدهیم. او همزمان با عیسی زندگی می‌کرد و حتی یکی از بستگانش نیز بود. ما برای فهم بهتر درباره یحیی تعمیده دهنده لازم است تا به نکته‌ای مهم درباره انتظارات مذهبی یهودیان اشاره کنیم.

عهد قدیم با کتاب ملاکی نبی به پایان می‌رسد که در حوالی سالهای 431 قبل از میلاد نوشته شده است. ملاکی در این کتاب پیشگوئی می‌کند که ایلیا دوباره خواهد آمد، او می‌گوید: پیش از فرا رسیدن آن روز عظیم و هولناک که روز داوری خداوند است، من ایلیای نبی را نزد شما می‌فرستم. او دلهای پدران و فرزندان را به هم نزدیک می‌سازد تا مبادا من سرزمین شما را با نفرین خود ویران کنم. (ملاکی 4:5) دقیقا به خاطر همین آخرین آیات عهد قدیم، یهودیان ایمان داشتند که ایلیا قبل از نجات دهنده خواهد آمد. اما این ایلیا کیست؟

در طی دوره تقسیم پادشاهی شمال و جنوب، یعنی زمانی که تمامی قوم بنی‌اسرائیل از جمله پادشاهان و حتی رهبران مذهبی نیز به بت پرستی روی آورده بودند، پیامبری بنام ایلیا از جانب خدا بسوی مردم اسرائیل آمد تا رهبران و تمامی اقشار مردمی در جامعه یهود را به راه راست هدایت کند. اما اکثر رهبران سیاسی و مذهبی به او اهمیت نمی دادند. او در طی این دوره پیامبران دروغین بعل را بر روی کوه کارامل کشت و با ارائه معجزات بسیار سعی داشت تا با دور ساختن مردم از خدایان دروغین و بازگرداندن آنها به خدای واقعی و راستین راه نجات دهنده را باز  هموار کند. در این دوره پادشاهان بسیاری قصد جان او را کردند که به همین دلیل او در موقعیتهای مختلف برای حفظ جانش از این مکان به آن مکان می‌گریخت. او سرانجام در طی یک سفر به همراهی جانشینش الیسع نبی، با کالسکه آتشین به آسمان می‌رود. اما همانطور که در آیات فوق مشاهده کردید، ملاک نبی گفت که در زمانی دیگر ایلیا دوباره برمی‌گردد تا سرانجام راه نجات دهنده را باز کند.

یهودیان به پیشگوی‌های کتاب مقدس ایمان راسخ داشته و با گرمی هر چه بیشتری در انتظار ظهور مسیح بودند. با این همه، باید بدانیم که آنها به همان اندازه منتظر آمدن دوباره ایلیا نیز بودند.

با این وجود، قبل از اینکه هیچ نشانه‌ای از آمدن ایلیا در جامعه یهود وجود داشته باشد، ناگهان عیسی ظاهر شده و ادعا کرد که نجات دهنده و مسیح است. جای تعجب نیست که چرا ظهور عیسی و اعلامیه او چگونه اورشلیم را در یک سردرگمی بزرگ فرو برد. حواریون عیسی از او درباره ایلیا پرسیده و می‌گفتند پس چرا علما می‌گویند باید اول ایلیا بیاید؟ عیسی پاسخ داد: درست است، اول ایلیا خواهد آمد و همه‌چیز را اصلاح خواهد كرد. امّا من به شما می‌گویم كه ایلیا آمده است و آنان او را نشناختند و آنچه خواستند با او كردند. پسر انسان نیز باید همین‌طور از دست ایشان رنج ببیند. در این وقت شاگردان فهمیدند كه مقصود او یحیی تعمید‌دهنده است. (متی 17:10)

اما وقتیکه رهبران یهود موضوع را با خود یحیی در میان گذاشته و از او پرسیدند که آیا تو ایلیا هستی، او اعلام کرد که ایلیا نیست. کاتبان یهودی نه به عیسی که به یحیی تعمید دهنده ایمان داشتند. عیسی فرد بیسوادی بود که ناگهان آشکار شده و بدون هیچ پایه‌ای ادعاهای بزرگی داشت. او گفت که سرور روز سبت است، اگر چه خود او قانون سبت را زیر پا می‌گذاشت. عیسی با تعدادی از گناهکاران، فاحشه‌ها، باجگیران و ماهیگیران ساده‌ای نشست و برخاست داشت که حواریونش شده بودند، اما ادعا می‌کرد که با خدا برابر است و جز از طریق او، راهی برای ورود به پادشاهی بهشتی برای هیچ کسی وجود ندارد.

به همین خاطر، برای یهودیانی که براساس قوانین موسی زندگی می‌کردند، سخنان و اعمال عیسی ضدیت با خدا محسوب می‌شد. از اینرو چیز عجیبی نیست که حتی وقتیکه عیسی با معجزاتش مردم را شفا داده و از درد و رنج جسمی رهایشان می‌کرد، رهبران یهود او را سرزنش و مسخره می‌کردند و می‌گفتند که او رئیس شیاطین است و به کمک ارواح پلید دیوها را بیرون کرده و مردم را شفا می‌دهد. (متی 12:24)

از طرف دیگر، یحیی تعمید دهنده در یک خانواده برجسته پا به عرصه وجود گذاشته بود، پدر او ذکریا روحانی اعظم قوم بود. معجزات و نشانه‌های حول و حوش بارداری مادرش و تولد او تمامی ساکنین یهودیه را به تعجب فرو برده بود. بعلاوه یحیی یک زندگی با ایمان الگو را با نظم دادن به خود در بیابان و تغذیه از عقرب وحشی و عسل پیش گرفته بود. او به خوبی آموزش دیده بود، در ارتباط با به توبه واداشتن مردم رهبری با قدرتی از خود نشان داده بود و هزاران پیرو داشت. حتی بسیاری از مردم فکر می‌کردند که مبادا او مسیح و ناجی باشد.

با توجه به این اوضاع وقتیکه مردم یهود  عیسی و یحیی تعمید‌دهنده را با هم مقایسه می‌کردند، کلام یحیی اعتبار بیشتری برای آنها داشت. و از آنجائیکه مردم براحتی سخنان یحیی را پذیرفته بودند، سخنان عیسی را گفتاری دروغین می‌دانستند که تنها برای درست نشان دادن ادعاهای مشکوک او در مورد نجات دهنده بودنش عنوان کرده بود. در نتیجه او را به عنوان یک شیاد معرفی و محکوم کردند. از آنجائیکه مومنان یهودی حتی نمی‌توانستند تصور این را داشته باشند که پیشگوئی کتاب مقدس درباره ظهوردوباره ایلیا را انکار کنند، چاره دیگری نداشتند جز اینکه عیسی را انکار کنند.

در یک ارزیابی ساده درباره یحیی تعمید دهنده می‌توان دید که فرشته جبرئیل درباره تولد او با پدرش ذکریا صحبت کرده و گفته بود: دعاهای تو مستجاب شده و همسرت الیزابت برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید. شادی و سرور نصیب تو خواهد بود و بسیاری از تولّد او شادمان خواهند شد. زیرا او در نظر خداوند بزرگ خواهد بود و هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد. از همان ابتدای تولّد از روح‌القدس پُر خواهد بود و بسیاری از بنی‌اسرائیل را به سوی خداوند، باز خواهد گردانید. با روح و قدرت ایلیا مانند پیشاهنگی در حضور خداوند قدم خواهد زد تا پدران و فرزندان را آشتی دهد و سرکشان را به راه نیکان آورد و مردمانی مستعد برای خداوند آماده سازد. این گفتار در کتاب مقدس  در لوقا آمده است.(لوقا 1:17)

وقتیکه کاتبان و لاویان از یحیی پرسیدند:… پس تو کیستی؟ ما باید به فرستندگان خود جواب بدهیم، دربارهٔ خودت چه می‌گویی؟ او از زبان اشعیای نبی پاسخ داده گفت: «من صدای ندا کننده‌ای هستم که در بیابان فریاد می‌زند، راه خداوند را هموار کنید. (یوحنا 1:23) براساس این آیات کتاب مقدس، آشکارا می‌توان دید که یحیی تعمید ‌دهنده براستی در مقام ایلیا آمده بود تا راه نجات دهنده را آماده و هموار کند.

اگر یحیی این ماموریت را در جهت هماهنگی با عیسی به انجام رسانیده و بطور کامل از او حمایت می‌کرد، آیا عیسی بر روی صلیب کشته می‌شد؟ خیر، عیسی می‌توانست بدون هرگونه رودرروئی با رنج و عذاب صلیب، پادشاهی بهشتی را بر روی زمین تاسیس می‌کرد. او یک مشاور شگفت انگیز و شاهزاده صلحی می‌شد که از تخت حکومتش عدالت و رحمت بسان آبشاری تمامی جهان را در بر می‌گرفت و تمامی پیشگوئی‌های سرور شکوه و جلال به واقعیت درمی‌آمد.

اگر یحیی به عیسی شهادت داده و از او پیروی می‌کرد، اولین حواری او شده و تمامی پیروانش را به حضور عیسی آورده و در همکاری با معبد اورشلیم و رهبران اسرائیل، مشیت الهی در آن زمان به انجام می‌رسید.

خدا برای یحیی آشکارا عنوان کرد که عیسی کیست اما یحیی با نادیده گرفتن آن الهامات به عیسی پشت کرد. او پس از آن در فعالیتهایش به مخالفت با رهبران روم تمرکز کرد و بشدت با ازدواج غیرقانونی هرود آنتیپاس استاندار رومی به مخالفت برخاست. به همین خاطر به زندان افتاد و سرانجام اعدام شد. او قبل از اعدامش یکبار سعی کرد تا شک و تردید خود در مورد عیسی را حل و فصل کند. به همین خاطر دو نفر از شاگردان خود را نزد عیسی فرستاده پرسید: آیا تو همان شخصی هستی که قرار است بیاید، یا ما باید در انتظار شخص دیگری باشیم؟ عیسی در جواب گفت: بروید و هر آنچه را که می‌‌بینید و می‌شنوید به یحیی بگویید: کوران بینایی خود را باز می‌یابند، لنگان به راه می‌افتند و جذامیان پاک می‌گردند، کران شنوا و مردگان زنده می‌شوند و به بینوایان بشارت داده می‌شود. خوشا به حال کسی‌که در مورد من شک نکند. عیسی در جای دیگر در صحبت با حورایونش گفت: بدانید که کسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است. با وجود این کوچکترین شخص در پادشاهی آسمان از او بزرگتر است. از زمان یحیی تعمید‌دهنده تا به امروز پادشاهی آسمان مورد حملات سخت قرار گرفته و زورمندان برای دست یافتن به آن کوشش می‌نمایند. همهٔ انبیا و تورات تا ظهور یحیی دربارهٔ پادشاهی خدا پیشگویی کرده‌اند. اگر اینها را قبول دارید، باید بدانید که یحیی همان ایلیای موعود است. اگر گوش شنوا دارید بشنوید. (متی 11:11)

یحیی تعمید دهنده، گل سرسبد تمامی پیامبران، به عنوان شخص مرکزی آماده شده‌ای بود که قرار بود راه برای عیسی را هموار کند. او متبرکترین رهبر مذهبی محسوب می‌شد، چرا که فرصت ملاقات نجات دهنده را بدست آورده بود، اما متاسفانه نتوانست با عیسی متحد شود. دقیقا به خاطر اینکه او نتوانست به عیسی ایمان آورده و به او ملازمت کند، عیسی مجبور شد در تنهائی محض، بطور کامل در معرض مخالفت و حملات نهادهای مذهبی قرار گرفته، به زندان افتاده و سرانجام بدار آویخته و کشته شود. با توجه به این امر بی‌ایمانی یحیی و شکست او در هدایت پیروانش بسوی عیسی در راستای حمایت از او و پیوستن به او، دلیل اصلی در مرگ عیسی بر روی صلیب شد.

همانطور که گفته شد، نادانی و جهالت یحیی و بی‌ایمانی او، متاسفانه باعث و بانی رنج و عذاب بسیاری برای عیسی و تمامی بشریت تا به عصر حاضر  بود. البته ما نمی‌توانیم تنها به سرزنش کردن یحیی و مردم زمان او تمرکز کنیم، می‌دانیم که تشخیص نجات دهنده و ملازمت به او کار آسانی نیست. برعکس ما بایستی درباره واقعیت عیسی و نجات دهنده بودن او مطالعه کنیم و بدانیم که چگونه می‌توانیم مثل او بشویم و همچنین به این درک برسیم که وقتیکه او دوباره آمد چگونه می‌توانیم او را پذیرفته و به او ملازمت کنیم.

در قسمت بعدی معنای رستاخیز را مورد بررسی قرار می‌دهیم اما نخست در این باره سخن خواهیم گفت که بدنبال مصلوب شن عیسی چه اتفاقی افتاد، که این البته همان رستاخیز است. فکر می‌کنم برای شما این موضوع جالب خواهد بود

تشکر فراوان از اینکه به این گفتار دل دادید.