هوانگبو گوک، مسئول فدراسیون خانواده برای صلح و اتحاد جهانی، کره
برادران و خواهران عزیز، هفته گذشته را چگونه سپری کردید؟
نخست، مراتب قدردانی خود را از هولی مادر هان، مادر راستین — یگانه دختر خدا — ابراز میدارم که فرصت سخن گفتن در این مکان را به من ارزانی داشتهاند. مایلم کلامی از فیض را با عنوان «آزمونهایی برای پیروزی بزرگتر» با شما در میان بگذارم.
نخست، بیایید از کلام والدین راستین بخوانیم. اعضا و خانوادههای برکت گرفته به خوبی با پیام مادر راستین که اول ژانویه ۲۰۲۴ در “چان جانگ گونگ” ارائه شد، آشنا هستند؛ اما امروز که آن را بهعنوان متن اصلی مطالعه میکنیم، بیایید بار دیگر در معنای آن تأمل کنیم.
”سال گپجین، دوازدهمین سال “چان ایل گوگ”، سال اژدهای آبی است؛ زمانی که تمام انرژیهای ناپاک گذشته زدوده خواهد شد. اکنون، در سال سیزدهم که نماد کمال است، مراسم ورود به حرم مقدس چان ایل، چان وان گونگ برگزار خواهد شد. در آمادهسازی و اجرای این مراسم، نباید هیچگونه سایه یا نقصی باقی بماند. باید در حالتی از نظم، ترتیب و سازماندهی کامل پیش برویم. امیدوارم که تمامی رخدادهای ناپاک و مسائل حلنشده تا پیش از برگزاری مراسم ورود به حرم مقدس چان ایل کاملاً پاکسازی شوند.“
اعضای خانوادههای برکت گرفته عزیز،
مراسم ورود به حرم مقدس چان ایل، چان وان گونگ در تاریخ ۱۳ آوریل ۲۰۲۵، شادیبخشترین و پرسرورترین روز در سراسر تاریخ بشریت بود. آن روز، نشانهی تکمیل مشیت الهی، نقطهی اوج تاریخ بشر، و نقطهی عطفی در مسیر مشیت الهی بود. لحظهای از پیروزی نهایی بود؛ زمانی که رؤیای والدین بهشتی از طریق اشک، عرق و خون والدین راستین به تحقق رسید. همچنین روزی برای جشن بشریت بود، هنگامی که به آسمان و زمین جدید خوشآمد گفتیم. علاوه بر این، آن روز ثمرهی پیروزی حاصل از زندگی و کار والدین راستین بود. از این رو، جامعهی ما فریادهای پرشور پیروزی سر داد.
اما پیش از آنکه شادی پیروزی بهطور کامل فروکش کند، اتفاقاتی افتاد که جامعهمان را به شدت به آزمایش کشیدند. روز بهروز، اخبار منفی دربارهی کانون خانواده و والدین راستین از طریق رسانههای خبری کره پخش میشود و بار سنگینی بر دوش جامعهمان گذاشته است.
امروز، در حالیکه پیروزی مراسم ورود به حرم مقدس چان ایل، چان وان گونگ را جشن میگیریم، بیایید از طریق کلام کمی به ارزیابی واقعیتِ کنونیمان بپردازیم—با الگو گرفتن از تاریخ قوم اسرائیل—و با فروتنی مسیر پیشِ رو را بازنگری نماییم.
اعضا و خانوادههای برکت گرفته عزیز،
امیدی که به قوم اسرائیل بخشیده شد، روشن و آشکار بود؛ ورود به کنعان، سرزمین لبریز از شیر و عسل. اما این امید تنها فتحی جغرافیایی نبود؛ بلکه ثمرهی ایمان بود که وعدهی خدا را تحقق بخشید و هویت آنان را بهعنوان شهروندان پادشاهی بهشتی بازسازی کرد. پس از تحمل چهل سال رنج در بیابان، وعدهی خدا به قوم اسرائیل سرانجام در حال تحقق یافتن بود.
قوم اسرائیل، به رهبری یوشع و کالیب، با عبور از رود اردن سفر مشیتی برای ورود به کنعان را آغاز نمودند. نخستین گذرگاه در آن مسیر، شهر اریحا بود. اریحا شهری مستحکم و دارای دیوارهای بلند؛ یک دژ استراتژیک در قلب کنعان بود. در آن زمان، اریحا بهعنوان قلعهای تسخیرناپذیر شناخته میشد—دژی در حوزه شیطان که هیچگاه نمیتوانست ویران شود.
خدا چگونگی راهبرد و تدبیر بهشتی را به یوشع آشکار کرد. دستور این بود که برای شش روز، هر روز یک بار گرد شهر راهپیمائی کنند، در حالی که «دهانشان بسته باشد و در سکوت قدم بردارند. اهمیت سکوت در اینجا بسیار کلیدی است. و خدا فرمود که در روز هفتم، آنان باید هفت بار شهر را دور بزنند؛ و هنگامی که کاهنان هفت بار در شیپور دمیدند، همه باید با فریادهایی مهیب نعره بزنند.
تا روز ششم، آنان در سکوت کامل گرد شهر قدم زدند. اما چرا خدا دستور در سکوت این را را انجام دهند؟ ذهنهای منطقی و زیرکانه به تمسخر میگفتند: اگر در سکوت راه برویم، چطور ممکن است این قلعه فرو بریزد؟ برعکس ممکن است خودمان کاملاً نابود شویم بدون آنکه حتی مبارزهای را آغاز کرده باشیم!
چنین شرایطی بهناچار زمینهساز اظهارنظرهای منفی میشد. ذهن منطقی نمیتوانست درک کند که چرا خدا از آنان خواسته چنین کاری انجام دهند. احتمالاً اگر اجازه گفتوگو میدادند، بیشتر حرفهایی که رد و بدل میشد، درونمایهای منفی میداشت.
اما یوشع حتی برای یک لحظه نیز درنگ نکرد زمانی که کلام والدین بهشتی را شنید. او با ایمانی مطلق—یا به بیان ما، با عشق راستین و اطاعت کامل—از فرمان خدا پیروی کرد. هیچ کلمهای از خود اضافه نکرد. هیچ فکری از خود به آن نیفزود. او معیار خود را صرفاً بر اساس پیروی از فرمان والدین بهشتی بنا نهاد، و آن راهبرد را دقیقاً طبق دستور اجرا کرد.
در نهایت، شهر تسخیرناپذیر اریحا در برابر ایمان مطلق و اطاعت کامل یوشع فرو ریخت. این پیروزی از طریق نقشه یا تاکتیکهای انسانی حاصل نشد، بلکه نتیجهی اتحاد کامل با والدین بهشتی بود. بیایید با کف زدن برای یوشع، از او قدردانی کنیم.
قوم اسرائیل که شاهد این پیروزی شگفتانگیز بودند، از شادی به رقص درآمدند و همدیگر را در آغوش گرفتند. آنها چه سرشار از سرور و شادی بودند! آنان تنها با یک فریاد قدرتمند، شهری را شکست دادند که تصور میکردند نابود کردنش غیرممکن است. این پیروزی برای آنان به تجربهای روشن بدل شد که ثابت میکرد والدین بهشتی زنده بودخ و آنان را هدایت میکنند.
اما… برادران و خواهران عزیز،
پس از فروپاشی اریحا چه اتفاقی برای اسرائیل افتاد؟ پیش از آنکه شور و شادی پیروزی فروکش کند، دردی تلخ آنان را در برگرفت. آنان به شهری کوچک حمله کردند و شکست خوردند. این شکست ضربهای بزرگ و شوکهکننده برای همه بود. پس از فروپاشی شهر اریحا، اسرائیلیها چشم به شهری کوچکتر به نام ”عای“ دوختند. گفتند: نگاه کن، “عای” کوچک است. به قلعهٔ شهر عای حمله کردند. در نظر یوشع، چون عای شهری کوچک و ضعیف بود، نیازی نبود تمام لشکر به میدان برود. او احساس میکرد با فرستادن چند هزار سرباز نیز میتوان آن را شکست داد.
برادران و خواهران عزیز،
تمرکز ایمان مردم جابجا شده بود، آنها بهجای آنکه ایمان خود را بر پایهٔ والدین بهشتی بنا کنند، با ذهنی انسانی به طراحی راهبردهایی پرداختند که برخاسته از خرد بشری بود؛ نه اطاعت از هدایت الهی. نتیجه این انحراف، در نبرد پیرامون قلعهٔ کوچک عای نمایان شد—جایی که اسرائیلیهایی با تکیه بر تدبیرهای انسانی وارد میدان شدند، و نهایتاً شکست تلخی را تجربه کردند.
پس از پیروزی عظیم در “اریحا”، مردم دچار خودبسندگی شده بودند در نتیجه نه با طلب مشیت الهی، بلکه با محاسبات و اتکای انسانی وارد نبرد بعدی شدند. از آنسو، خدا به بزرگی نبرد نگاه نمیکرد. آنچه خدا به آن مینگریست، دلهای مردم —تمرکز و جهت قلبهایشان بود. ما باید همواره به یاد داشته باشیم که والدین بهشتی، نه به امور ظاهری و بیرونی بلکه به تمرکز قلب ما مینگرند.
امیدوارم از طریق پیام امروز، به این آگاهی برسید که والدین بهشتی، به قلباهای ما ارج مینهد؛ به صداقت ما و نگرشما بهسوی خدا ارز قائل است، فراتر از هر موفقیت ظاهری که ممکن است کسب کرده باشیم. پس از شکست در نبرد “عای”، توجه جامعهٔ اسرائیل بر یک نفر متمرکز شد. همه پرسیدند: «علت این شکست چه بود؟» با آنکه افراد بسیاری در جامعه حضور داشتند، نگاهها به سمت یک نفر چرخید: شخصی به نام عخان.
اعضا و خانوادههای برکت گرفته عزیز،
”عخان“ مردی از قبیلهٔ یهودا بود. ما پیشتر در مطالعات کتاب مقدس با نام “عخان” آشنا شدهایم. بیشک او فردی معمولی نبوده؛ زیرا نامش بهصراحت در کتاب مقدس ذکر شده. احتمالاً شخصی با جایگاه مسئولیت در میان قبیلهٔ یهودا بوده است—مدیر اموال آن قبیله. اما از فرمان خدا سرپیچی کرد.
پس از فروپاشی شهر “اریحا”، خدا بهوضوح با قوم اسرائیل سخن گفت: این شهر و هرآنچه در آن است میباید به تمامی تقدیم خداوند شده، ….. مبادا با برداشتن از چیز حرام، خودْ حرام گردید و اردوگاه اسرائیل را حرام گردانیده، به بلا دچار سازید.[یوشع ۶: ۱۷–۱۸]
این، کلامی بود که خداوند به ایشان گفت. اما عخان از فرمان خدا سرپیچی کرد و به غنائم شهر اریحا چشم دوخت و برخی از آنها را مخفیانه پنهان کرد. او زیر خیمهاش گودالی کند و آنها را در آن پنهان ساخت. او سه مورد را مخفی کرده بود: یک دست لباس، ۲۰۰ مثقال نقره و ۵۰ مثقال طلا. بر اساس محاسباتی میتوان دید که ارزش امروزی این اقلام چیزی در حدود ۱۵ میلیون وون بود.
و اگرچه عخان تنها یک نفر از شهروندان اسرائیل بود، والدین بهشتی از این عمل او بهشدت خشمگین شدند و کل اسرائیل را مورد مؤاخذه قرار دادند. شدت گناه “عخان” فراتر از یک طمع ساده برای دارایی بود؛ این عمل، نادیده گرفتن حاکمیت والدین بهشتی بود.
والدین بهشتی همیشه در پی آن هستند که ببینند تمرکز قلب ما چیست و کجاست. تمرکز قلبی عخان بر چه چیزی قرار گرفته بود؟ او باور قلبیاش را نسبت به حاکمیت والدین بهشتی از دست داده بود. درواقع آن معیار قلبیای را که میبایست با ایمان به کلام خداوند پابرجا میماند، از دست رفته بود و در عوض، دلش اسیر آرزوهای مادی شده بود.
اما این داستان، تنها داستان عخان نیست. این داستان، داستان ماست. بله، همینطور است. چه اندازه شک و تردید در مرکز ایمان و باورهای ما جا خوش کرده است؟ افرادی هستند که میگویند به والدین بهشتی ایمان دارند، اما در عمل، بیشتر از آنکه در خدمت مشیت الهی باشند، در خدمت امور مادیاند؟
نتیجهٔ عملکرد عخان این بود که والدین بهشتی دیگر نمیتوانستند با اسرائیل همراهی کند. در آن لحظه، شیطان فرصت یافت تا به اسرائیل حملهور شود. یوشع بیآنکه بداند روشنبینی و حکمت بهشتی، از جمعشان رخت بربسته بود، تلاش داشت تا شهر عای را فتح کند. در نتیجه، لشکر اسرائیل از سوی ارتشی کوچک و ضعیف در شهر عای تحت تعقبل قرار گرفت و سرانجام شکست خورد.
و پیامد آن شکست در نبرد عای این بود که یوشع دچار بیم شد؛ بیم از آنکه کنعانیان و تمام غولآسایان آن سرزمین، با تحقیر اسرائیل به آن حملهور شوند.
برادران و خواهران عزیز،
مردمان این جهان از نهضت ما در هراساند. آیا میدانید که از ما میترسند؟ آیا از این امر آگاه هستید؟
در آن زمان، یوشع جامهاش را پاره کرد و رو به آسمان فریاد بر آورد، به خاک افتاد و چنین دعا کرد: ”…آه ای خداوندگارْ یهوه، چرا این قوم را از اردن عبور دادی تا ما را به دست اَموریان سپرده، هلاکمان سازی؟ کاش به سکونت در آن سوی اردن قناعت کرده بودیم! [یوشع ۷:۷]
و والدین بهشتی به “یوشع” فرمودند: … برخیز! چرا اینچنین به رویْ درافتادهای؟ اسرائیل گناه ورزیده است؛ آنان از عهدی که ایشان را بدان امر فرمودم، تجاوز کردهاند و از چیزهای حرام برداشته، دزدی کردهاند و دروغ گفتهاند و فریبکارانه رفتار کرده، آنها را در میان اسباب خویش گذاشتهاند. [یوشع ۷:7–۱۱] خداوند “یوشع” را توبیخ کرد و فرمود که قوم او نیز دچار نفرین شدهاند. و هشدار داد: ”از این روست که بنیاسرائیل را یارای ایستادگی در برابر دشمنانشان نیست. آنان در برابر دشمن عقبنشینی کردهاند، زیرا حرام شدهاند. اگر چیزهای حرام را از میان خود نابود نکنید، من دیگر با شما نخواهم بود.“ [یوشع ۷:۱۲]
با اینکه تنها یک نفر—”عخان”—از فرمان خدا سرپیچی کرده بود، اما تمام جماعت اسرائیل بهخاطر این عمل در معرض خطر قرار گرفتند. با این وجود، بیایید بهیاد داشته باشیم که والدین بهشتی، پدری/مادری سراسر عشق و بخشندگی هستند .
وقتی “یوشع” در دعا آنچه در دل داشت عنوان کرد، والدین بهشتی نزد او آمدند تا به او آرامش بخشیده و فرمودند: ”… پس اکنون برخیز و قوم را تقدیس کرده، بدیشان بگو: ”خود را برای فردا تقدیس کنید، زیرا یهوه خدای اسرائیل چنین میفرماید: ’ای اسرائیل، چیزهای حرام در میان شماست. تا زمانی که این چیزهای حرام را از میان خود دور نکنید، یارای ایستادگی در برابر دشمنانتان را نخواهید داشت. [یوشع ۷:7، ۱۳]
حتی وقتی خطا کرده و گناه مرتکب میشویم، والدین بهشتی هرگز ما را رها نمیکنند. از طریق فرصتهایی برای توبه، خدا راه را برای برکتهای بزرگتری آماده میسازد. خدا هشدار داده بود تا زمانی که تمامی امور ناپاک از میان اسرائیل پاک نشود، آنها قادر نخواهند بود در برابر دشمنانشان پایداری کنند. با اینحال، عخان جرم خود را تا پایان پنهان نگه داشت. بعبارت دیگر، خدا به کسانی در میان اسرائیل که مرتکب گناه شده بودند فرمان داد که اعتراف کنند و توبه نمایند. اما عخان از توبه خودداری کرد و تا آخرین لحظه، بر پنهان کردن گناهش پافشاری کرد.
والدین بهشتی از یوشع خواستند که عخان را یافته و به درهای بیاورد تا دربارهٔ او حکم صادر شود. اگرچه تقصیر تنها به گردن یک نفر (عخان) بود، اما داوری فقط شامل او نشد؛ خانوادهاش، پسر و دخترش، گوسفندانش و تمامی داراییاش سوزانده شدند. و سپس سنگهایی بر فراز او انباشته شد تا قوم اسرائیل هیچگاه سنگینی و پیامد گناهانشان را فراموش نکنند.
کتاب مقدس یادآور میشود که خشم خداوند نسبت به اسرائیل تا زمانی که عخان و خانوادهاش مجازات نشدند، فروکش نکرد. آن مکان وادی عخور نام گرفت—شاید شنیده باشید. واژهٔ عبری عخور به معنای ”رنج“ است. تا به امروز، قوم یهود برای دعا به وادی عخور میروند تا با یادآوری درد و آشفتگیای که همهٔ اسرائیل بهخاطر نافرمانی عخان متحمل شد، دلهای خود را پاک سازند.
یوشع و تمامی قوم، پس از پاکسازی گناه عخان طبق فرمان والدین بهشتی، در درهٔ عخور توبه کردند—و جامعه در پرتو هدایت والدین بهشتی، از نو زاده شد. این رویداد، بینهایت حیاتی و مهم است.
پس از آن، خدا دستور نبردی دوباره علیه شهر عای را صادر کرد. در دومین نبرد عای، اسرائیل پیروزی کاملی بهدست آورد—و پس از آن نیز خداوند پیروزیهای بیشتری را در مسیرشان قرار داد. با فتح تمامی دژهای کنعان، خدا تاریخی بزرگ برای اسرائیل رقم زد؛ چرا که آنان موفق شدند ۳۱ پادشاه کنعانی را شکست دهند.
در زندگیمان نیز ممکن است با شکستهای غیرمنتظره، گناهان پنهان، یا دشواریهای اجتماعی روبهرو شویم؛ اما حتی در چنین لحظاتی، والدین بهشتی همیشه درِ توبه را گشوده نگه میدارند. باید به خاطر بسپاریم، آنانی که از آن در عبور میکنند، به مسیر پیروزی معنوی بزرگتری دست مییابند.
گناه عخان و شکست اسرائیل در عای پایان کار نبود. بلکه بخشی از روند آمادهسازی برای تقدیس واقعی اسرائیل بود—تا بهراستی به قوم برگزیدهٔ والدین بهشتی تبدیل شوند و سرزمین موعود را تصاحب کنند.
اعضای عزیز، خانوادههای برکت گرفته!
باید لحظهای در این روایت درنگ کنیم و در ارتباط با وضعیت جامعهٔ خود تأمل نماییم. مادر راستین، سیزده ماه پیش از مراسم ورود به حرم مقدس قاطعانه به ما گفتند: … همهٔ آمادگیها باید بهخوبی سازمانیافته و منظم باشد. ایشان فرمودند: «نباید هیچ سایهای در هیچ جنبهای وجود داشته باشد… همهٔ رخدادهای ناپاک و مسائل حلنشده باید بهطور کامل پاکسازی شوند. ایشان با صراحت تأکید کردند که همه— بدون استثنا—باید تمامی امور نادرست و سایههای تاریک را از میان بردارند. ایشان فرمودند که هر کس باید از هرگونه امر ناپاک جدا شود و آنقدر پاک گردد که شایستگی دریافت هدایت مستقیم از والدین بهشتی را پیدا کند.
پیش از مراسم ورود، ما هر روز با اشتیاقی مملو از اضطرار، همچون سپاه “یوشع” پیش از نبرد اریحا مراسمهای دعا و نیایش را برگزار کردیم. هر روز، دلها و اندیشههایمان را در یک مکان، در “چانشیم وان”، گرد آوردیم تا با تاسیس پایهای از عبادت به اتحاد کامل با والدین بهشتی نائل شویم.
چیزی هست که باید آن را بهدرستی دریابیم. و آن این است که والدین راستین، دروازههای بهشتی، دروازههایی بهسوی پادشاهی بهشتی، “چان ایل گوک” گشودهاند. اما اگر نتوانیم خود را از آنچه ناپاک و نادرست است جدا کنیم، اگر بی هیچ سخنی آنها را تأیید کنیم، قادر نخواهیم بود به عصر جدید گام بگذاریم. حتی اگر دروازههای خدا باز باشند، ما توان ورود نخواهیم داشت. همانطور که تمامی قوم اسرائیل بهخاطر عمل نادرست عخان مورد تنبیه خدا قرار گرفتند، ما نیز ممکن است به همان سرنوشت گرفتار شویم.
همگی باید در کلام مادر راستین تأمل کنیم، زمانی که فرمودند تمام امور ناپاک باید پاکسازی شود. آنچه جامعهٔ ما اکنون باید با ژرفاندیشی بر آن تمرکز کند، سخنی است که والدین بهشتی به ”یوشع“ فرمودند: … پس اکنون برخیز و قوم را تقدیس کرده، بدیشان بگو: خود را برای فردا تقدیس کنید… [یوشع ۷:۱۰، ۱۳]
و همانطور که در گذشته، اسرائیل بهسبب پیروی از انرژی و جهتی نادرست با داوری خدا روبهرو شد، ما نیز باید با جدیتی تمام، هرگونه انرژی ناپاک یا اعمال نادرست را—که شاید در دلهایمان یا در بطن جامعهمان در حال گسترش باشد—تشخیص داده، از آن جدا شویم.
در این عصر، نباید در پی یافتن شخصی مانند ”عخان“ باشیم؛ بلکه باید بپذیریم که ”عخان“ در دلهای تکتک ما پنهان است. ”عخان“ درون ما است که با طمع، به اموال مادی چشم دوخته؛ عخانی که با شهوت، میخواهد بر دیگران تسلط یابد؛ و ”عخانی“ که با بیایمانی، کلام خدا را نادیده میگیرد و اطلاعات نادرست پخش میکند. تمامی این “عقانها” در دردون ما پنهانند و کافیست شرایط مناسب فراهم شود تا فوراً به حرکت درآیند.
اکنون در نقطهای سرنوشتساز ایستادهایم—جایی که باید درنگ کنیم و بیاندیشیم: آیا با تمرکز قلبی و وجدانی همراستا با حقیقت الهی، مسیر یک زندگی با ایمان را بهدرستی دنبال کردهایم؟ باید در ژرفای قلبمان بنیانی استوار بنا نهیم؛ معیاری روشن برای تشخیص اینکه آیا سخنها و رفتارهایی که بر محور خدا نیستند و جایگاه والدین راستین را تضعیف میکنند، شایسته پذیرشاند یا نه. اگر نتوانیم چنین سنجهای نسبت به خواست و ارادهٔ الهی در زندگیمان داشته باشیم، گفتار و کردار نادرست میتوانند آهستهآهسته در وجودمان ریشه دوانده و جهتگیریمان را منحرف سازند.
نباید به نگرشی مبهم یا بیتفاوتی رضایت بدهیم. ما نیازمند رویکردی هستیم که وجدانمان بتواند با روشنی، حق را از باطل تمیز دهد، در حالی که در برابر خدا ایستادهایم. اگر در برابر رفتارهای براساس راه فرزند ناخلف سکوت کنیم، اگر آنها را پذیرفتنی جلوه دهیم، خطر آن وجود دارد که فضایی به وجود آید که اعمالی برخلاف راه درست شیوع پیدا کند. در چنین شرایطی، نباید هرگز با بیاهمیتی به بدگویی و مخالفت با والدین راستین بنگریم. ما باید هوشیار و بیدار باشیم تا جایگاه و سلامت والدین راستین محفوظ بماند. روحیهای دیندار در برابر خدا، و وفاداری راستین و فرزند خلف راستین نسبت به والدین راستین، از شهامتِ ایستادن و نادیده نگرفتنِ سخنان و اعمال نادرست سرچشمه میگیرد.
در این زمان، بیش از هر چیز، حفظ نظم بهشتی و مرکز عشق و محبت ضروری است. اگر همگی نسبت به شرایط نادرستی که در اطرافمان در حال ظهور است بیتوجه بمانیم، خدا ممکن است ناچار شود به ما هشدار بدهد. پس، معتقدم اکنون زمانیست که باید همهٔ جامعهمان همچون یک تن متحد شوند، مرکزی بیعیب و پاک در پیشگاه خدا بنا کنند، و با وفاداری کامل و قلبی سرشار از خلوص در مسیر والدین راستین حرکت کنیم.
برادران و خواهران عزیز،
باید درنگ کنیم و در معنای عمیق رنجی که این روزها جامعهمان را فرا گرفته، تأمل کنیم. بیاییم درک کنیم که والدین بهشتی در حال پالایش و نوسازی ما هستند. زیرا پیش از مراسم ورود به حرم مقدس چان ایل نتوانستیم همهٔ ناپاکیها و انرژیهای تاریک را بهطور کامل تشخیص داده و پاکسازی کنیم. خدا اکنون از طریق آزمونها در تلاش است تا انرژیهای منحرفی را که در جامعهمان نفوذ کردهاند، آشکار سازد—و همزمان ما را شکل و فرم تازه دهد، تا سزاوار عصر حاکمیت مستقیم والدین بهشتی بشویم. باید از روایت قوم اسرائیل بهعنوان آینهای برای خود استفاده کنیم و با هوشیاری، از تکرار اشتباهات تاریخ پرهیز نماییم.
اکنون که پیروزی مراسم ورود به چان وان گونگا را تجربه کردهایم، شاید با آزمون “قلعهٔ عایِ چان ایل گوک” خودمان روبهرو باشیم. همانطور که پس از لحظهای سرشار از پیروزی و شکوه در اریحا، شیطان به اسرائیل حملهور شد و باعث شکستشان در ”عای“ شد، ما نیز باید خود را در برابر غرور روحانی و خودبسندگی محافظت کنیم، چرا که چنین غروری میتواند جامعهمان را در معرض خطر قرار دهد.
اکنون، باید بیدار شویم و با هوشیاری بیشتری دعا کنیم. باید با ایمانی استوار و نگرشی دقیق، در برابر هرگونه تأثیر ناپاک هوشیار باشیم و آنها را مطابق با خواست و ارادهٔ خدا تشخیص دهیم. ما باید همچون یک جامعهٔ مقدّس و بیعیب تولد دوباره بیابیم تا بهراستی والدین بهشتی را به میان خود دعوت کنیم.
باور دارم که خانوادههای ما باید به زیارتگاههایی زنده تبدیل شوند؛ معبدهایی که والدین بهشتی بتوانند در آن سکونت گزینند. جامعهٔ ما همچنین باید از نو متولد شود تا بتواند بهعنوان قومی پاک و برگزیده، تحت حاکمیت مستقیم والدین بهشتی استوار بایستد.
اکنون زمان آن فرارسیده که با جسارت عمل کنیم و شمشیر کلام را بهدست گیریم تا ”عخانی“ را که در درونمان پنهان شده ریشهکن کنیم. هرچند این روند ممکن است دشوار و دردناک باشد، ما باید برای خاطر عصر جدیدی که تحت حاکمیت مستقیم والدین بهشتی بنا میشود، و بهخاطر نسلهای آینده، “عخانهای” درون قلبهایمان را پاک نماییم. باید تأثیرات ناپاک را بیابیم، آنها را با کلام خدا قضاوت کرده و با آتش روحالقدس بسوزانیم—تا همهمان با هم، بهعنوان جامعهای مقدّس تولد دوباره بیابیم. اکنون، در آستانهٔ امیدی تازه ایستادهایم. در کتاب “هوشع” فصل دوم، آیهٔ ۱۵ آمده است: و وادی عَخور را به دروازۀ امید بدل خواهم ساخت. ما بهعنوان مبلّغان عصر جدید فراخوانده شدهایم، و باید همان کسانی باشیم که آن «دروازهٔ امید» را میگشایند.
اعضای عزیز، خانوادههای برکت گرفته،
آزمونهایی که امروز با آنها روبهرو هستیم، پایان راه نیستند. اکنون، خدا در حال آمادهسازی پیروزیای بزرگتر است؛ در حال تقویت معیارهای درونیمان و تربیت ما برای پاکسازی و تقدیس تمامی امور ناپاک. آنگاه، در حضور و تحت هدایت خدا، قادر خواهیم بود به عمل شگفتانگیزِ بازسازی این ملت دست یابیم.
بیایید از این زمان بهره بگیریم تا جامعه و ایمان خود را بهدرستی وارسی کنیم و مردمانی شویم که با قلب و ذهنی متمرکز در پیشگاه خدا، استوار میایستیم.
سپاسگزارم.