تستیمونی خانم هه-سان جانگ، هنرپیشه سریالهای تلویزیونی کره جنوبی، در فستیوال صلح که چهارم آوریل 2021 بصورت آنلاین برگزار شد.

با سلامی گرم به همه شما عزیزان

نام من جانگ هه-سان، و یک هنرپیشه در کشور کره هستم. امروز از مادر راستین به خاطر دعوت از من برای شرکت در این فستیوال صلح، صمیمانه قدردانی می کنم.

هر وقت که رویداد بزرگی بود، به چانگ پیانگ می‌آمدم ولی وقتی به اینجا می‌آمدم، همیشه جدی و رسمی بودم. اما بعد از چند بار به اینجا آمدن، اکنون احساس میکنم که اینجا خانه من است و خیلی احساس آرامش دارم.

اولین دیدار با نهضت در سال ۱۹۵۷

زمانی که اول راهنمایی در مدرسه دخترانه سودو بودم، با یکی از اعضای متدین نهضت هماهنگ آشنا شدم که البته دوست من بود و او برای اولین بار مرا به مرکز کانون خانواده در چانگ پا-دونگ برد. من معلم مدرسه یکشنبه بودم و تمام خانواده‌ام به کلیسای پرسبیترین می‌رفتند. جوان بوده و به دین علاقمند بودم، بنابراین فکر می کنم به همین دلیل بو که از او پیروی کردم.

یک روز دیگر، یکی از دوستان مرا به جلسه احیای قلبی و روح نهضت هماهنگ در ساحل شنی سفید در کنار رودخانه هان (در شهر سئول) برد. احتمالاً حدود سال ۱۹۵۷ بود. در آن زمان جلسات احیای زیادی برگزار میشد و دانشجویان علاقه مند به دین پس از اتمام کلاس به آن ساحل شنی میرفتند.

ریاست نهضت هماهنگ، سان میانگ مون که در آن زمان مجرد بود، بسیار خوش تیپ و مشهور بود. او که به زبان آن دوره سخن میگفت، برای دانش آموزان فردی مشهور و محبوب بود! وقتی به جلسات نهضت رفتم او موعظه‌های شگفت انگیزی ارائه میداد. احتمالاً کسی نبود که بتواند پس از گوش دادن به سخنانش مقاومت کند.

با نگاه به گذشته فکر میکنم چقدر میتوانستم خوشحالم باشم که با دوستم به مرکز چانگ پا دونگ بروم، و به یکی از اعضای نهضت هماهنگ مبدل شوم. اگرچه ذهنم به من میگفت، “تو باید به نهضت هماهنگ بروی” اما در پایان چنین نکردم. پشیمانم که در مورد آن بطور عمیق نیاندیشیده و ایمانم را حفظ نکردم. اما اکنون غاز آن موقع، زمان زیادی سپری شده است.

سرنوشت: ملاقات دوباره به عنوان سفیر صلح

سال ها سپری شد و من به عنوان یک هنرپیشه مشغول بکار شده بودم. یکبار به طور تصادفی از طریق یکی از همکاران مشهورم به من پیشنهاد شد، تا به برنامه‌های آموزشی برای سفیران صلح در شهر اوساکا در ژاپن بروم. در آن زمان، من مشغول ساخت برنامه‌ای در تلویزیون بودم و واقعا فرصت نداشتم تا به اوساکا بروم. اما قلبم به من گفت که صرف نظر از هر مسئله‌ای حتما به این برنامه آموزشی بروم و در پایان چنین کردم. متوجه شدم که کسانی که ‘مقدر به دیدار هستند’ در نهایت به این شیوه با هم مرتبط میشوند.

چند تن از همکاران مشهورم در آن برنامه آموزشی در اوساکا شرکت کرده بودند که بیش از ۴ روز طول کشیده بود. دکتر کیم مین-ها مانند یک معلم سرخانه از ما مراقبت می کرد و آقای یون جانگ -رو ، ریاست  فدراسیون صلح جهانی در ژاپن سخنان اصلی را ارائه داد. در آن زمان سخنرانی ها واقعا توجهم را به خود جلب میکرد و من همیشه روی صندلی جلو مینشستم و با دقت گوش میدادم. آنقدر جدی گوش میدادم که بعد از اتمام برنامه از خستگی از پا افتاده میافتادم.

کمپین – “غذا عشق است”

از آن زمان به بعد، هر وقت فرصتی داشتم، در فعالیت های مختلفی به عنوان سفیر صلح شرکت کردم. برای ذکر برخی از به یاد ماندنی ترین چیزها، به یاد دارم که داوطلب شدن در یک رستوران پیراشکی که توسط پناهندگان کره شمالی اداره می شد، چمع آوری برنج از مردم و ارسال آن به کره شمالی، بازدید از یک آسایشگاه در شهر ته جان و ترانه خواندن برای افراد مسن و غیره از این دست بود. به یاد دارم که یکبار هم بسیاری از ما سفیران صلح با دکتر هوانگ سان جو، ریاست دانشگاه سان مون برای کمپین «غذا عشق است» گردهم آمدیم.

وقتی ارتباط برقرار میکنیم میتوانیم به یکدیگر کمک کرده و کارهای خوبی را با هم انجام بدهیم. در غیر این صورت دوست داشتن اطرافیان غیرممکن است. یادم می آید که با شال گردن بدوش در خیابان ها راه میرفتم. در آن زمان کارهای داوطلبانه زیادی تحت عنوان سفیران صلح انجام دادم و معتقدم که به این خاطر است که اکنون از چنین روزهای خوب سلامتی و خوشی لذت میبرم.

عشق به دکتر و خانم مون

بعد از اینکه سفیر صلح شدم داد و گرفتهای بیشتری داشته و بیشتر به دکتر و خانم مون نزدیک شدم. از این طریق خصوصیات تازه‌ای را در آن ها کشف کردم که هرگز تصورش را نکرده بودم. یک روز شنیدم که از کشور خارج میشوند و چون به کشورهای مختلف سفر نموده و کار می کردند و ما نمی توانستیم چند ماه آنها را ببینیم برای بدرقه و عرض ادب به فرودگاه رفتم.

به خاطر می‌آورم، که دکتر مون ماهیگیری را دوست داشت، بنابراین برای محافظت از نور خورشید یک عینک آفتابی برای  دکتر مون و یک شال گردن برای دکتر هان خریداری کردم. من مدتی نگران بودم که آیا آنها را هدیه بدهم یا نه، چون فکر می‌کردم که آنها هر آنچه را که نیاز دارند، دارا هستند و ممکن است که حتی به این هدایا نگاه نکنند. اما خیلی خوشحال شدم چون پدر و مادر واقعا از آن هدایا خوششان آمده و با دریافت آنها از من تشکر کردند. این دو در جایگاه ریاست کانون خانواه قرار دارند با این حال، یک بار دیگر احساس کردم که آنها برای قلب دیگران ارزش قائل هستند.

خبر عروج دکتر سان میانگ مون

وقتی خبر عروج دکتر مون را شنیدم، برای ادای احترام به چانگ پیانگ رفتم. در حین مراسم با صدای بلند گریه می کردم… وقتی در دبیرستان راهنمایی بودم با پدر مون آشنا شده بودم و بعد از چند دهه اینگونه به دیدار او آمده بودم. آدم گناهکاری مثل من نه یک فرد عادی بلکه عزیزی مثل دکتر مون را ملاقات کرده بود. اشک پشیمانی بطور مداوم از چشمانم جاری شده بود. به نظر می رسد که قلبم هنوز با این خاطرات در درد و اندوه است.

گردهمائی امید مکانی برای احیا

من در یک گردهمائی امید که مادر میزبان آن بود شرکت کردم، و واقعا شگفت زده شدم. من از این شگفت زده شدم که جهان میتواند از طریق ویدیو آنلاین ارتباط برقرار کند، و دیدن مادر، که آخرین بار در جوانی او را دیده بودم، واقعا تاثیر گذار و چشمگیر بود و ایشان با صدای قوی صحبت می کرد.

شنیدم که اچ جی چان وان همان پلازای احیا است. عمیقا از هاک جا هان، مادر صلح، که در حال احیای جهان از طریق گردهمائی‌های امید، و رهبری حل و فصل مسائل مربوط به صلح و محیط زیست در شبه جزیره کره است، سپاسگزارم.

جناب خانم هاک جا هان، مادر صلح

به نظر شخصی من، چقدر برای کسی که در شرایط سنی خاصی است و باید زندگی راحتی داشته باشد، دشوار خواهد بود، به کشورهای مختلف جهان برود و در مورد صلح و مسائل زیست محیطی صحبت کند. هنگامی که می بینم هاک جا هان، مادر صلح ، که همه وجودش را از جمله سلامتی‌اش را در خط اول جبهه برای صلح جهانی فروگذاری نمود، من باور دارم که او واقعا کسی است که خدا فرستاده و او رسول صلح است.

چند روز پیش، یک نسخه از کتاب خاطرات مادر، مادر صلح، را بصورت هدیه از عروس مادر راستین ریاست فدراسیون صلح یان اه مون و هیون یانگ لی دریافت کردم. من هنوز همه آن را نخواندم، اما به وضوح می دانم، در راستای نام کتاب او براستی مادر صلح است.

مادر برای مشیت خدا سخت در تلاش است و این یک برکت بزرگ برای همه خانواده های برکت گرفته در اینجا است که او سلامتی خود را بخوبی حفظ نماید.

صلح را نمی‌توان به تنهایی توسط قدرت انسان به دست آورد

همانطور که مادر در گردهمائی امید فرمودند، احساس می کنم که صلح و اتحاد مجدد کره، نمی تواند توسط قدرت انسانی در این زمان به دست آید. حالا همان طور که خدا با ماست، من فکر می کنم نباید تنبل باشیم بلکه با هم روی این موضوع کار کنیم. مردم اطرافم می دانند که من به گردهمایی ها یا جلسات نهضت هماهنگ می روم و گاهی از من می پرسند که چه جور جایی است. هر بار که به آنها می گویم اگر جوانتر بودم، می توانستم تبدیل به یک شرکت کننده مشتاق شوم… چون نهضت پر از آرامش و عشق است . هر وقت پدر و مادر مون را می دیدم دست به دست یکدیگر می دادند و لبخندهای اعضای نهضت هماهنگ را می دیدم، می گفتم …من صلح طلب هستم . من به همه آدم های خوب کانون خانواده افتخار می کنم که همیشه با عشق از من مراقبت می کنند. دعا می کنم که شما قدرت برای انجام اهداف خود را در حضور مادر پیدا کنید.

من سفیر صلح هستم . به عنوان سفیر همراه با همه شما، برای ترویج فعالیتهای فدراسیون صلح جهانی کار خواهم کرد. یک بار دیگر می خواهم از مادر تشکر کنم که امروز مرا به این رویداد دعوت کردند. لطفا همیشه سالم و تندرست باشید.

سپاسگزارم!