تدریس 12: رستگاری، قسمت دوم: اهمیت آخر زمان و طرز تلقی ما

پیشگوئی‌ها و داستانهای بسیار زیادی در بارۀ ویرانی دنیا در کتابهای مقدس اکثر مذاهب وجود دارد. براساس این داستانها، در زمان نوح همینطور در زمان و زندگی عیسی بر روی زمین، ما آخر زمان داشتیم. سفر پیدایش آخر زمان در دوره نوح را ثبت کرده است و عنوان می‌کند که خدا بدنبال 1600 سال تاریخ گناه آلود که از شیطان و خواست او ریشه گرفته بود، تصمیم میگیرد تا با نابودی بشریت از طریق سیلاب عمل کند. خدا می‌خواست تا یک خانواده متمرکز بر نوح با ایمانی تزلزل ناپذیر بوجود آورد که براساس آن یک دنیای متمرکز بر خدا را تشکیل بدهد. اما بعدا بواسطۀ اشتباه هام پسر دوم نوح، آن هدف خدا با شکست مواجه شد.

برنامۀ بازسازی متمرکز بر خانوادۀ نوح شکست خورد، اما آرزوی خدا برای تکمیل بازسازی همیشه مطلق و تغییرناپذیر است، به همین خاطر بعدها فرزندان ابراهیم، یعنی اسحق و یعقوب را برای تاسیس پایۀ ایمان انتخاب کرد تا براساس آن عیسی بتواند ظهور نموده، دنیای متمرکز بر شیطان را نابود کرده و یک دنیای ایده‌آل متمرکز بر خدا را بازسازی کند. به همین خاطر دوباره در زمان عیسی آخرزمان رخ داد. اما بواسطۀ فقدان ایمان به عیسی از جانب مردم، خواست خدا دوباره متوقف شده و سرانجام تمامی برنامه‌های مشیتی متمرکز بر عیسی به زمان ظهور دوباره به تعویق افتاد.

عیسی با جان سپردن بر روی صلیب و تحمل کردن درد بیحد مصلوب شدن، پایۀ روحی بازسازی را بنا نهاد. خدا برنامه‌اش را بر این قرار داد تا ظهور دوبارۀ ناجی را برای بازسازی جسم به انجام برساند. به همین خاطر در بخشهای مختلفی از کتاب مقدس، از جمله در انجیل متی، پطرس دوم و مکاشفه، پیشگوئی‌هایی در بارۀ فجایع طبیعی در آخر زمان ارائه می‌دهند.

با توجه به این پیشگوئی‌ها ، آخرزمان به چه معنی است؟ تاریخ بشری همان تاریخ بازسازی از جانب خدا است. بنابراین آخرزمان آن دورۀ زمانی است که در آن، با تحقق سه برکت بزرگ خدا، این دنیای متمرکز بر شیطان به دنیای متمرکز بر خدا تبدیل خواهد شد. بنابراین آخرزمان را می‌توان بعنوان دورۀ زمانی انتقال دنیای پلید متمرکز بر شیطان، به دنیای ایده‌آل اصیل متمرکز بر خدا تعریف کرد. بعبارت دیگر، دوره‌ای است که در آن جهنم روی زمین به بهشت روی زمین مبدل می‌شود.

این امر در شرق، طلوع تمدن نامیده می‌شود. یعنی دورۀ زمانی که در آن عصر قدیمی نابرابری، فشار، نفاق، تضاد، غم و اندوه، به عصر نوین برابری، آزادی، هماهنگی، اتحاد و شادی مبدل می‌شود. این زمان نه زمان ترس و وحشت از فجایع طبیعی است، آنچنان که پیروان بسیاری از مذاهب عنوان می‌کنند بلکه زمان شادی است که خدا و بشریت برای مدتهای طولانی در انتظار آن بوده‌اند.

اجازه دهید تا در اینجا نگاهی به چند پیشگوئی آمده در کتابهای مقدس داشته باشیم. بعنوان مثال یکی از این پیشگوئی‌ها می‌گوید: و آمدن روز خدا را انتظار بکشید و آن را بشتابانید که در آن آسمانها سوخته شده از هم متفرق خواهند شد و عناصر از حرارت گداخته خواهند گردید ولی بحسب وعدۀ ‌او منتظر آسمانهای جدید و زمین جدید هستیم که در آن عدالت ساکن خواهد بود.

آیا براستی دنیا در آخر زمان در آتش سوخته شده و از بین خواهد رفت؟ در سفر پیدایش عنوان شد که در نخستین آخرزمان یعنی در زمان نوح زمین تخریب شده و نابود خواهد شد. اما چنین چیزی رخ نداد. در جای دیگر در کتاب جامعه عنوان شده است که نسلهایی می‌آیند و نسلهایی میروند اما زمین برای همیشه باقی خواهد ماند. این موضوع در بخش دیگری از کتاب مقدس هم دوباره آمده است.

خدا صهیون را نجات داده و شهرهای یهودا را بازسازی خواهد کرد و بندگانش در آن زندگی کرده و صاحب آن خواهند شد و فرزندان بندگانش وارث آن شده و کسانی که به نام او عشق می‌ورزند در آن خواهند زیست. از این آیات می‌توان به این نتیجه رسید که زمین برای ابد باقی خواهد ماند. در نتیجه در آخر زمان، زمین نابود نخواهد شد.

و اینکه این موضوع می‌گوید، بهشت و زمین نابود شده و بهشت و زمین دیگری آفریده خواهد شد، عبارت و جمله‌ای تشبیهی است. اشاره به نابودی یک کشور، تشبیهی بر نابودی دولت مرکزی آن کشور است و اینکه یک دولت مرکزی جدید جای قبلی را خواهد گرفت و یک سیستم جدید، یک حاکمیت جدید بوجود خواهد آمد. به همین صورت، نابودی بهشت و زمین به معنای نابودی قدرت مرکزی این دنیا است که نابود میشود یعنی نابودی شیطان. و بر این اساس یک بهشت و زمین تازه برپا خواهد شد و این به معنای تاسیس حاکمیت متمرکز بر خدا توسط فردی است که در قالب ناجی، نجات دهنده، رهبری و هدایت مشیت الهی در این دورۀ زمانی را بعهده گرفته است.

همینطور در پطرس دوم گفته شده است که بهشت و زمین با آتش قضاوت خواهند شد. آیا براستی در آخر زمان قضاوت با آتش خواهیم داشت؟ در ملاکی نبی گفته شده که سرور در ظهورش با آتش قضاوت خواهد کرد و یا اینکه در لوقا گفته شده است که ناجی آمد تا بر روی زمین آتش برافروزد.

اما درواقعیت در زمان عیسی دیده نشد و گفته هم نشد که عیسی در جایی بشکلی آتش افشانی کرده باشد. به این ترتیب نمی‌توان شکی داشت که اینها سخنان تشبیهی هستند. در نتیجه باید به دنبال معنای راستین این عبارت باشم. مثلا در رسالۀ یعقوب میخوانیم که میگوید زبان آتش است.  یا در کتاب یرمیا آمده است که آیا کلام من شبیه آتش یا شبیه پتک نیست که صخره را به چند تیکه تقسیم خواهد کرد؟ به این خاطر قضاوت با آتش درواقع به معنای قضاوت براساس کلام است که از طریق زبان بیان می‌شود. یعنی ما توسط کلام خدا مورد قضاوت قرار خواهیم گرفت. عیسی در یوحنا می‌گوید: کسی که مرا انکار کرده و کلام مرا دریافت نکند، مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. در آخرزمان کلامی که من بیان کردم، او را قضاوت خواهد کرد.

همینطور پیشگوئی که در آن عنوان شده است که در آخرزمان مرده‌ها سر از قبر درآورده … بطور اشتباه تفسیر شده است. آیا اجساد براستی سر از قبر درآورده و زنده خواهند شد؟ در انجیل متی گفته شده است که در زمان مصلوب شدن عیسی، قبرها گشوده شد و بسیاری از بدنهای مقدسین بیدار شده برخاستند. آنها بعد از رستاخیز عیسی از قبرهایشان بیرون آمده و به شهر مقدس رفته و بر بسیاری از مردم ظاهر شدند.

اما این گفتار هرگز به معنای آن نیستند که بدنهای تجزیه شدۀ مقدسین برخاسته و از قبر بیرون خواهند آمد. اگر مقدسین عهد قدیم از قبرهایشان بیرون آمده و وارد معبد شده و مردم شاهد آن بودند، این موضوع برای مردم یهود آن زمان دلیلی محکم برای تصدیق گفتار عیسی محسوب می شد و در نتیجه مسیحیت در آن زمان خیلی سریع گسترش پیدا می کرد. اینطور نیست؟ اما همانطور که می‌دانیم چنین چیزی در هیچ جایی ثبت نشده است. در حقیقت این نکته به معنای برخاستن مقدسین بصورت روحی بود که توسط معتقدین به کلام عیسی برای مدت کوتاهی رخ داده بود.

آیه‌ای دیگر چنین می‌گوید که در آخر زمان خورشید و ماه نور خود را از دست داده و از آسمان فرو خواهند افتاد. اگر خورشید و ماه و ستارگان به صورت واقعی به زمین بیافتند، اگر چه این مطلب بی معنی است اما زمین نابود شده و زندگی بر روی زمین غیرممکن خواهد بود. در سفر پیدایش این موضوع توضیح داده شده است. اینطور آمده که این تفسیر خوابی بود که یوسف پسر یعقوب دیده بود.

او در خواب دیده بود که از خورشید و ماه و یازده ستاره خواسته شد تا در برابر او سجده کنند. و وقتیکه خوابش را برای پدر و برادرانش تعریف کرد، پدرش فریاد برآورد که آیا منظورت این است که من و مادرت و یازده برادرت باید به خاک افتاده و در برابر تو سجده کنیم؟ بعدها که یوسف نخست وزیر فرعون مصر شد رویایش به واقعیت درآمد، وقتیکه پدر و برادرانش در برابر او سجده کردند.

یعقوب اشاره کرد که خورشید و ماه به معنای پدر و مادر و ستارگان سمبول فرزندان هستند. این سمبل  موسی، قانون و 12 قبیله، همینطور سمبل عیسی، روح‌القدس و 12 حواری است. کتاب مقدس، نوری بسیار قویتر از کتاب قانون موسی بود در نتیجه موسی و ده فرمان، (در برابر  عیسی و کتاب مقدس) نور خود را از دست دادند. فرزندان اسرائیل از آسمان فرو افتادند چون نور جدید را دریافت نکردند. در کتاب مقدس اشاره شده است که وقتی عیسی در ظهور دوباره بیاید، کلامی را که او در ظهور دوباره ارائه خواهد داد در مقایسه با کلام او در اولین ظهورش نورانی‌تر خواهد بود با اشاره به فروافتادن ستارگان ‌منظورش اخطاری بود به مسیحیان که اگر در پیوند خوردن به نور جدید شکست بخورند، فرو خواهند افتاد.

همانطور که اصل الهی به ما نشان میدهد، کتابهای مقدس از نمادها و استعاره‌ها در ارتباط با آخر زمان استفاده می‌کنند و در نتیجه نابودی بشکلی واقعی آنطور که خیلیها می‌اندیشند، وجود نخواهد داشت. آخر زمان، آخرین لحظات پلیدی تحت تسلط شیطان و از طرف دیگر طلوع یک عصر امید، یا یک عصر شادی و خوشحالی است. این به معنای پایان دورۀ قدیم و آغاز دورۀ جدید است. اما بواسطۀ فقدان راهنمائی براساس حقیقت، مردم در آخر زمان از اضطراب، عدم قطعیت و ترس در رنج و عذاب خواهند بود و بواسطۀ درگیری و استبداد در ترس و وحشت خواهند زیست.

ما در این نقطۀ انتقال تاریخی بایستی به نقطۀ مرکزی تاریخ نوین خدا نظر دوخته و متمرکز بشویم. مشیت عصر جدید از بقایای عصر قدیم نابود شده شکل نمی‌گیرد، بلکه با ریشه گرفتن در موقعیتهای آخرین روزهای عهد قدیم ریشه دوانده و آهسته آهسته رشد می‌کند و کم کم می‌توان شاهد درگیری این دو عصر بود.

این موضوع درست مثل آخر زمان در عهد قدیم است، یعنی وقتیکه عیسی بعنوان شخص مرکزی مشیت الهی تازه در عهد جدید آمد و مردم بعنوان نگهبانان عهد قدیم او را بعنوان یک بدعتگذار دیدند و سرانجام او را راهی صلیب کردند. به همین خاطر عیسی گفت هیچکسی شراب تازه را در مشک قدیمی نمیریزد.

عصر حاضر نیز آخرین روزهای عهد جدید است، یعنی اینکه زمان ظهور دوبارۀ ناجی است. او بدنبال ظهورش، با دادن حقیقت نوین به ما، نقطۀ عطفی برای تاسیس یک بهشت و زمین تازه و بازسازی هدف آفرینش خدا خواهد بود. در یک چنین موقعیت زمانی انتقالی در تاریخ، مردم وابسته به عهد قدیمی از طریق قضاوت عبور خواهند کرد به همان صورت که مردم در زمان عهد قدیم با چنین چیزی روبرو بودند.

از اینرو برای کسانیکه با آخر زمان روبرو میشوند، مهمترمین مسئله تحقق الوهیت درون با قلبی متواضع، از طریق دعا است. بیائید تا خود را به مفاهیم معمولی نچسبانیم بلکه با رهائی از تمامی بندهای وابستگی به گذشته، خود را آماده کنیم تا به ندای خدا در این زمان پاسخ راستین بدهیم.

عیسی در زمان ظهورش، بعنوان پسر خدا و ناجی تدریس می‌کرد،  اما کسی از مردم ماهیت اصیل او را تشخیص نداد. در آخر زمان اگر ناجی بیاید، آیا او را تشخیص خواهید داد؟

یافتن حقیقت تازه ضروری است و من امیدوارم که شما براستی بتوانید در این امر موفق بوده و دست در دست ناجی با او در مسیر بازسازی همگام شوید.