تدریس 16: رستاخیز: خدا چگونه مشیت رستاخیز را هدایت می‌کند

رستاخیز به معنای بازگشت از مرگ به زندگی است. بطور عمومی، مرگ جسمی، امری طبیعی و براساس اصل آفرینش، و بر طبق برنامه ریزی اولیه از جانب خدا است. اما ما بواسطۀ سقوط پا به یک زندگی برخلاف خواست خدا و متمرکز بر شیطان گذاشتیم.

در اخطاری که خدا به آدم و حوا در آغاز آفرینش داده بود اینطور آمده است که از میوۀ ممنوعه نخورید که اگر چنین کنید خواهید مرد. منتهی، آنها بعد از سقوط نمردند بلکه برای دهها سال بعد از آن به زندگی ادامه دادند. آیا خدا دروغ می‌گفت؟ نه اینطور نیست.

مرگ در اخطاری که خدا داده بود، اشاره به جدائی روحی انسان از خدا است. در آغاز آفرینش و در اصل، روح انسان بگونه‌ای آفریده شده که تنها با استفاده از بدن جسمی و در ارتباط محض با خدا تغذیه شده، رشد کرده، و به کمال برسد. بخصوص که غذای مثبت روحی یعنی عنصر زندگی از جانب خدا تامین می شود. به همین دلیل جدائی از خدا به معنای پاره شدن رگ حیات روحی ما است. به این خاطر خروج از حوزۀ خدا و زیستن در حوزۀ شیطان، با نام مرگ معرفی شده است.

روح انسان در ارتباط با خدا در آزادی تغذیه شده و از تمامی امکانات لازم برای رشد بهره‌برداری خواهد کرد. اما در حوزۀ شیطان، روح انسان یک زندانی است و بدون دریافت هرگونه تغذیه‌ای همواره از جانب شیطان شکنجه می‌شود، چرا که شیطان تنها با ذلیل و خوار کردن روح انسان توان حکومت بر او را دارد، در غیر اینصورت وقتیکه روح تغذیه شده و رشد نماید، شیطان جایگاهش چیزی جز یک خدمتکار نیست و تنها باید به انسان خدمت و ملازمت کند. برای همین شیطان در یک تلاش بدون وقفه در خوار و ذلیل نگه داشتن انسان بسر می برد. بعبارت دیگر، انسان با سقوط، به یک زندگی متمرکز بر شیطان تن داد و براساس اصل زندگی متمرکز بر شیطان نه زندگی بلکه مردگی است. انسان در عدم ارتباط با خدا بطور روحی مرده است و به همین دلیل رستاخیز ضرورت پیدا می‌کند.

رستاخیز به معنای بازگرداندن انسان از وضعیت مرگ به زندگی است. بعبارت دیگر، رستاخیز به معنای بیرون کشیدن انسان از حوزۀ شیطان و برگرداندن او به وضعیت اصیلش در حوزۀ خدا است که در آن از یک زندگی راستین برخوردار خواهد بود. رستاخیز درواقع به معنای جدائی انسان از شیطان و تولد دوبارۀ او در آغوش خدا در مقام فرزند او و رشد روحی او از طریق انجام امور روحی است. در نتیجه برای انسانهای روی زمین، رستاخیز نه در یک لحظه بلکه در یک دورۀ طولانی انجام می‌گیرد که این البته به میزان انجام مسئولیت انسان بستگی دارد.

اما در مورد کسانیکه به دنیای روح رفته‌اند چطور؟ آیا برای آنها هم یک دورۀ تولد دوباره و رشد وجود دارد؟ و این امر چه ربطی با زندگی انسانهای روی زمین دارد؟ براساس اصل آفرینش، رشد روحی تنها از طریق یک زندگی خوب بر روی زمین امکان‌پذیر است. رشد روحی انسان به داد و دریافت دو عنصر زندگی از جانب خدا و عنصر حیات از جانب بدن جسمی بستگی دارد.

روح انسان مثل هر چیز دیگری با طی طریق از سه مرحلۀ رشد (تشکیل، رشد و کمال) به کمال می‌رسد. روح انسان در این سه مرحله در سه سطح قرار دارد، یعنی در مرحله ‌تشکیل با نام شکل روح، در مرحله رشد با نام روح زندگی و در مرحلۀ کمال با نام روح الهی. در هر عصری با توجه به سطح کلام خدا و چگونگی انجام آن توسط بشریت، ما می‌توانیم با احیا و رستاخیز خود از سطحی به سطح دیگر گام برداریم. انسانها بر روی زمین به هر سطحی از رشد روحی که دست پیدا کنند، بدنبال مرگ در همان سطح رشد خود به زندگی در دنیای روح ادامه خواهند داد. لازم است بدانیم که خدا در مسیر بازسازی، مراحل رستاخیز انسانها را هدایت می‌کرده است.

بدنبال سقوط، برای چند صد سال ما در میان بازماندگان آدم و حوا شاهد هیچ رشد روحی نیستیم، نه رستاخیزی دیده می‌شود، نه کلام خدا در جائی جاری شده و نه عنصر زندگی وجود دارد. اصل الهی این دوره را با نام دورۀ پایه برای رستاخیز معرفی میکند. در این دوره روح انسان فاقد هر شکل و فرمی بود.

خدا از زمان ابراهیم، مشیت رستاخیز را بر اساس پایۀ پیشکش قربانی آغاز می‌کند و در زمان موسی از طریق پیروی از فرمان ادامه می‌دهد. در این دوره که عصر مشیت شده برای پایۀ رستاخیز نامیده می‌شود، مردم براساس کارها و اعمالشان در برابر خدا قرار گرفته و روحشان به ”شکل روح“ مبدل می‌شوند. آنها بدنبال مرگ و سفر به دنیای روح، حوزۀ شکل روح را در آنجا بوجود آوردند.

در عهد جدید انسان توانست با ایمان به کلام خدا و انجام مسئولیتهایشان رشد نموده و به رستگاری نائل شوند. به همین خاطر اصل الهی این دوره را با نام عصر داوری براساس ایمان معرفی میکند. در این عهد انسانها می‌بایست با پذیرش عیسی و ایمان به کلام تازۀ خدا از طریق عیسی و انجام سهم مسئولیت خود گامی تازه در مسیر رشد روحی بردارند. اینگونه انسان با نیل به رستگاری روحی، این فرصت را خواهد داشت تا از لحاظ روحی به سطح روح زندگی نائل شود. براساس اصل الهی، در دنیای روح جایگاهی که انسان با روح زندگی می‌تواند به آن دست یابد، فردوس نام دارد. همانطور که عیسی در زمان مرگ خود بر روی صلیب به دزدی که در کنارش به او ایمان آورده بود گفت که امروز تو با من در فردوس خواهی بود.

وقتیکه عیسی در ظهور دوباره بیاید، هر دو رستگاری روحی و جسمی را برای انسانهای روی زمین به ارمغان خواهد آورد. به این ترتیب، کسانیکه به او ملازمت کرده‌اند، اجازۀ ورود به پادشاهی بهشتی را بدست خواهند آورد به همین خاطر اصل الهی این دوره را عصر داوری براساس ملازمت معرفی میکند. یعنی پیش گرفتن یک زندگی براساس خدمت به خدا و پیشکش همه چیز به او. و خدا قادر خواهد بود تا از طریق ناجی و همسرش، ما را از گناه اصیل رها ساخته و روح انسان در این مرحله به روح الهی مبدل خواهد شد. البته این به عشق و تلاش بسیار زیاد ما بستگی دارد که همان سهم مسئولیت ما است. ما از طریق ملازمت به ناجی و همسرش راهنمائی‌های لازم را بدست خواهیم آورد.

در مورد ارواحی که بدون نیل به سطح روح الهی به دنیای روح رفته‌اند، چطور؟ چنین ارواحی لازم است تا به روی زمین بازگشته و با دریافت کمک از مردم بر روی زمین، سهم مسئولیت خود را به انجام رسانده و در همراهی با بدن جسمی انسانهای روی زمین، رستاخیز نمایند. این رستاخیز بسان ظهور دوبارۀ هر انسانی است که قبل از این روی زمین زیسته بود.

ارواح در سطح شکل روح عهد قدیم، که بر روی زمین از زندگی با ایمان به خدا برخوردار بوده‌اند، می‌توانند بدنبال بازگشت دوبارۀ ناجی، به روی زمین بازگشته و با دریافت کمک از افراد با ایمان بر روی زمین به هدف خود نائل شوند. آنها به این ترتیب قادر خواهند بود تا به روح زندگی مبدل شوند.

ارواحی که به روی زمین بازگشته‌‌اند و افراد با ایمان ساکن روی زمین که با هم همکاری می‌کنند، در مشیت بازگشت برای رستاخیز بطور یکسان از یکدیگر منفعت کسب می‌کنند. به همین خاطر در آیات کتاب مقدس آمده است که آنچه را که بر روی زمین ببندید در بهشت بسته شود و آنچه را که بر روی زمین بگشائی در بهشت گشوده شود.

ارواح ساکن فردوس که در عهد جدید به عیسی ایمان داشته‌اند، در زمان ظهور دوباره به روی زمین بازگشته تا با دریافت کمک از افراد با ایمان به ناجی ملازمت کنند. این ارواح در این همکاری بر روی زمین به افراد با ایمان کمک می‌کنند که به سطح روح الهی نائل شوند و به این ترتیب خودشان نیز به روح الهی مبدل می‌شوند.

وقتیکه این افراد با ایمان، با مرگ جسمی به دنیای روح بروند، ارواحی که در ظهور دوباره‌شان بر روی زمین با آنها همکاری می‌کردند، به آنها ملحق خواهند شد. مشیت رستاخیز در یک چنین وضعیتی شکل گرفته و به پیش خواهد رفت و ارواح در سطوح مختلف در عشق خدا بالغ خواهند شد.

این موضوع به ما می‌گوید که یک روزی مذاهب یک خانواده تحت تسلط خدا خواهند شد و به تمامی دسته بندی‌ها و فرقه بازیهای و جدائی‌ها پایان خواهند داد. در زمان ظهور دوبارۀ ناجی بر روی زمین، ارواح ساکن دنیای روح در اطراف افراد با ایمان در هر مذهبی بر روی زمین گردهم آمده و برای ملازمت به ناجی، با آنها همکاری می‌کنند.

با توجه به ایمان فرد، شخصیت، اعمال و کردار خوب اجداد او،‌ پیروان هر مذهبی که بر روی زمین زندگی می‌کنند، با ارواح در دنیای روح در ملازمت به ناجی هماهنگ شده و این باعث می‌شود تا آنها بتوانند به ورای تمامی مرزهای موجود بر روی زمین بروند که همین باعث می‌شود تا چنین چیزی هم در دنیای روح شکل بگیرد که به چنین چیزی چرخۀ فضیلت می‌گوئیم. مذاهب سرانجام با هم متحد خواهند شد.

کانون خانواده به همکاری ارواح و انسان روی زمین اعتقاد دارد و نه به تناسخ. پدیده‌هایی که در آن افراد با ایمان بر روی زمین از طریق شنیدن صدا و یا در خواب الهام دریافت کرده و یا قادر هستند بیماری را شفا دهند و غیره، تنها از طریق ظهور دوبارۀ ارواح و همکاری آنها با انسان روی زمین امکان پذیر است. همانطوری که کتابهای مقدس می‌گویند که ناجی در ظهور دوباره با مقدسین بسیاری که او را همراهی می‌کنند، خواهد آمد.

ارواحی هم که به سطح روح زندگی نائل نشده بودند، به همین صورت بازگشت برای رستاخیز خواهند داشت. بطور کلی پیروان هر مذهبی با توجه به سطح رشد روحیشان، لازم است به روی زمین بازگشته و با دریافت کمک از انسانهای هم سطح خود بر روی زمین، به رشد روحی در سطوح بالاتر نائل شوند. بعبارت دیگر ارواح، در بازگشت برای رستاخیز، به میان پیروان مذهب خود بر روی زمین خواهند رفت و اینگونه در همراهی با آنها و کمک به آنها در مسیر پیشبرد مشیت الهی برای بازسازی، سرانجام خود نیز به منفعتی در مسیر رشد روحی دریافت خواهند کرد.

ناجی در ظهور دوباره، همان کسی است که در بودیست با نام بودای بزرگ منتظر او هستند، یا در کنفوسیوسیزم با نام مرد راستین منتظر او هستند یا در شیعه در دنیای اسلامی با نام مهدی منتظر او هستند و یا در مسیحیت با نام مسیح منتظر آن هستند، بعبارت دیگر، شخص مرکزی که ظهور دوباره‌اش را هر مذهبی انتظار می‌کشد، در آخر زمان یک نفر و یا یک فرد مشابه خواهد بود. باید بدانیم از آنجائیکه مذاهب و تمامی فرقه‌های هر مذهبی، سرانجام به انجام مشیت الهی برای بازسازی متمرکز بر ناجی در آخر زمان ملحق خواهند شد، همه سرانجام به هم پیوسته، و یگانه می‌شوند.

افرادی که به هیچ مذهبی ایمان نداشته‌اند، چگونه رستاخیز خواهند کرد؟ روح انسانهایی که بدون ایمان مذهبی، یک زندگی باوجدان داشته‌اند، همینطور بر روی زمین آمده و برای کمک به تحقق مشیت بازسازی با انسانهای هم سطح خود بر روی زمین یعنی با افرادی که از یک زندگی با وجدان برخوردار هستند، همکاری خواهند کرد. و از طریق این همکاری متقابل، آنها نیز به رشد روحی و یا رستاخیز روحی نائل خواهند آمد.

در مورد افراد پلید چطور؟ خدا چیزی به اسم شرط غرامت بوجود آورد تا انسان گناهکار بتواند با استفاده از آن، خود را از شر گناه رها سازد. بعبارت دیگر ما می‌توانیم با پاکسازی گناهانمان، از طریق شرطهای غرامت به رستاخیز نائل شویم که این شرطها بطور عمومی واژگون کردن مسیر انجام گناه و یا اعمالی است که به گناه ختم شده‌اند.

بر اساس اصل الهی، گناه به هر اندیشه یا عملی می‌گویند که باعث می‌شود تا من در یک داد و گرفت با شیطان قرار گرفته، زوج مفعولی او شده و به فردی خودخواه مبدل شوم. افرادی با چنین وضعیت درونی وقتی به دنیای روح می‌روند، با احساساتی وحشتناک، از ترس، رغت، عصبانیت و رنجش در شکنجه و درد هستند. که البته تمامی ما چنین چیزهایی را بنوعی در خود احساس می‌کنیم. افراد چگونه می‌توانند از چنین وضعیتی رستاخیز کنند؟ دوباره تکرار می‌کنم که برای ارواح در دنیای روح، هیچ کاری بدون یافتن یک فرد همراه بر روی زمین امکان پذیر نخواهد بود.

ارواح پلید زوجهای مفعولی شیطان هستند، و این ارواح در بازگشت به روی زمین به سراغ انسانهایی که هم سطح خود هستند خواهند رفت. بعبارت دیگر ما بر روی زمین از طریق بدن جسمی‌ در یک زندگی براساس خودخواهی، بهر‌کشی از دیگران و اعمال جنایتکارانه، به آن ارواح پلید این امکان را می‌دهیم که امیالشان را بواقعیت درآورند. اینگونه کار و خواست شیطان، توسط ارواح پلید که از دنیای روح بر روی زمین آمده‌اند، و از طریق اعمال جسمی انسانهای روی زمین به تصویر کشیده می‌شود.

اما ارواح پلید می‌توانند به رستاخیز کامل نائل شوند وقتیکه همکار آنها بر روی زمین نتایج اعمالشان را بعنوان غرامت پذیرا شده و برای فرصت بدست آمده قدردان باشند. در یک چنین موقعیتی ما در برابر فشارها و تحریکات برای انجام پلیدی مقاومت می‌کنیم. ما در رودروئی با وسوسه‌ها، ‌یا مشکلاتی که باعث می‌شود ارواح دست به انجام پلیدی بزنند، از خود مقاومت نشان داده و از طریق غلبه بر وسوسه‌ها یا تحمل فشارها و مشکلات، آن را واژگون می‌کنیم. ارواح پلید مشکلات بسیاری برای انسان روی زمین بوجود می‌آورند، اما اگر ما با پیروی از اصل الهی، برای دیگران زیسته و از یک زندگی با ایمانی تغییرناپذیر و قلبی قدردان برخوردار باشیم، سرانجام این امر باعث می‌شود تا ارواح پلید خود را عوض کنند. این البته تلاش بسیار زیاد ما را می‌طلبد به همین خاطر لازم است تا ما از طریق پیوندهای خانوادگی و دوستی هوای همدیگر را داشته و در دعاها و فعالیتهای روحی با هم باشیم، مخصوصا  در دوره‌های هجوم وسواس و بروز مشکلات بسیار.

سرانجام تمامی ارواح از طریق وجدانی که از جانب خدا دریافت کرده‌اند، نجات یافته، رستاخیز یافته و راه خود را بسوی عشق خدا پیدا خواهند کرد. زیرا والدین بهشتی ما، بدنبال هر گمشده‌ای به هر گوشه‌ای می‌رود و برای بازگرداندن ما و تغذیۀ درست ما و بازسازی روح ما، دست به هر کاری میزند.

اکنون ممکن است بپرسید که این مسائل تا چه حد تضمین شده‌اند؟ آیا این خدا است که برای انجام همه چیز برنامه‌ریزی می‌کند؟ یا اینکه همه چیز به من بستگی دارد؟ که این البته به این معنا است که خیلی چیزها به نتیجه نخواهند رسید و در نتیجه هیچ چیزی تضمینی نیست. در این مورد در بخش بعد با هم صحبت خواهیم کرد.