تستیمونی جوانان مرکز کانون خانواده اَنسان در کره

چو چان-هی: در گذشته، وقتی خانواده‌ام به استقبال از یک نوزاد جدید می‌رفت، همه ما به مرکز نگهداری پس از زایمان رفته بودیم. در آنجا من شاهد کشیشی مسیحی بودم که در بیمارستان برای سلامتی و بهبود یکی از پیروانش دعا می‌کرد. من هیچ‌گاه در زندگی‌ام چنین دعایی دریافت نکرده بودم و برای لحظه‌ای به این فکر افتادم که اگر روزی چنین دعایی دریافت کنم، در صورت عدم حضور در کانون خانواده و یا عدم شرکت در برنامه‌ها احساس ناراحتی خواهم کرد.

اعضای نسل دوم از درد خود می‌گویند

عضو ۱: من پس از اینکه نه تنها از سوی جامعه، بلکه به همان اندازه توسط گروه‌های غیراصولی در مرکز کانون خانواده آسیب دیدم، به یک عضو غیرفعال تبدیل شدم. اما کم کم به این فکر کردم “از آنجا که مردم در جامعه و همچنین در مرکز کانون خانواده با من به یک صورت رفتار می‌کنند، آیا من باید زندگی را کنار بگذارم؟” این امر باعث شد که تمام انگیزه‌ام برای ادامه زندگی را از دست بدهم.

عضو ۲: من پس از آسیب دیدن از درگیری‌های میان گروه‌های غیراصولی در مرکز کانون خانواده و همقطاران نسل دومی‌ام، به یک عضو غیرفعال در مرکز کانون خانواده تبدیل شدم. در حالی که همقطاران به شدت فریاد می‌زدند، “بیایید با عشق راستین زندگی کنیم”، من رفتارهای غیراصولی را در پشت درهای بسته مشاهده کردم، درست مانند آنچه در جامعه می‌بینیم. این موضوع مرا به فکر فرو برد که آیا واقعاً عشق راستین در میان این افراد وجود دارد؟ این  نکته حس ناامیدی را در من به وجود آورد. در آن زمان، من از مقامات مرکز کانون خانواده کمک خواستم، اما تنها چیزی که دریافت کردم نظراتی مانند “آیا خود تو هم مقصر نیستی؟ تو باید بیشتر تلاش کنی” بود. این موضوع درد مرا بیشتر می‌کرد. همچنین در آن زمان، من با مشکلاتی در دبیرستان دست به گریبان بودم که مرا به بن‌بست کشانده بود. حتی پس از ورود به دانشگاه، زخم‌های آن دوره به راحتی التیام نیافتند. در حین روبرو شدن با افسردگی، مدیریت روابط و تعاملات اجتماعی به چالشی طاقت‌فرسا برای من تبدیل شد.

چو چان-هی: من مسئول مرکز کانون خانواده اَنسان هستم. پس از ورود به آکادمی صلح جهانی (UPA)در حین دعا صدای‌های هیوجین‌نیم و هونگ‌جین‌نیم را شنیدم که می‌گفتند: “شما حداقل بدن جسمی دارید، اما ما نداریم. لطفاً به جای ما از مادر حمایت کنید.” این صداهای صمیمانه قلب و فکر مرا تسخیر کرده بودند.

در سال ۲۰۲۲، من مسئول مرکز کانون خانواده اَنسان شدم. با دانش تقریباً صفر، کار زیادی نمی‌توانستم انجام دهم. به بیش از ۱۰۰ والدین مراجعه کردم و با بیش از ۲۰۰ عضو تماس گرفتم، اما پاسخ سرد و بی‌تفاوتی دریافت کردم. یک ماه طول کشید تا با یک نفر ارتباط برقرار کنم. احساس بی‌نهایت سنگین و ناتوانی به من روی آورده بود، به همین دلیل فهرستی از حدود ۴۰۰ عضو از نسل دوم نوشته و شروع به برگزاری دعاهای روزانه هوندوک در چان شیم وان کردم.

اعضای نسل دوم که با معجزات دعا در چان شیم وان هدایت می‌شوند

عضو ۲: من با والدینم شروع به بازدید از چان شیم وان کردم تا بر مشکلاتم غلبه کنم. قبل از اینکه متوجه شوم، در حین دعا خود را در حال گفتن این جمله یافتم که “لطفاً مرا نجات دهید. کمکم کنید از این درد رها شوم!” در آن لحظه، مادرم پیشنهاد کرد: “جی-یون، بیا با هم به دیدار مسئول جوان مرکز کانون خانواده برویم.” او به آن یک امید چنگ زده بود، گویی به آخرین تیرک چسبیده است. این اولین ملاقات من با جناب آقای چو چان-هی بود.

عضو ۱: به این فکر می‌کردم که بهتر است زندگی‌ام را به پایان برسانم تا اینکه روزهایم را پوچ و تهی سر کنم. به خودم می‌گفتم: “من هم دارم به سختی می‌گذرانم، چرا باید به دیگران کمک کنم؟ به هر حال آن‌ها مرا درک نخواهند کرد.” در حالی که چنین روزهایی را می‌گذراندم، آقای چو چان-هی با من تماس گرفت. فکر کردم او فقط می‌خواهد درباره موضوعی گفتگو کند، بهرحال تصمیم گرفتم با او همراه شوم. دلم را باز کردم و با گریه داستان زندگی و چگونگی احساساتم را برای او بیان کردم.

بدنبال بیان احساساتم، آقای چو چان-هی گفت: “سانگ-مین، بیا با هم همراه شویم!” از آن لحظه به بعد، شروع به شرکت در فعالیت‌های مختلف در همراهی با او کردم. به تدریج، نگرش من از احساس اجبار به حضور در مرکز کانون خانواده تغییر کرد و به این فکر می‌کردم که چگونه می‌توانم از هر روز به بهترین شکل استفاده کنم. متوجه شدم که می‌خواهم برای دیگران کار کنم و این نقطه عطفی در سفر نوساخته‌ام به مرکز کانون خانواده بود.

عضو ۳: چو چان-هی، خدمتگزاری است که هفت سال تاریکی مرا به پایان رسانده و ایمانم به مرکز کانون خانواده را بازسازی کرد. او درستکارترین و مهربان‌ترین فردی است که تا به حال ملاقات کرده‌ام. بدون مراقبت‌های او، هیچ بزرگ‌سالی به ما توجه نمی‌کرد. او ممکن است گاهی سخت‌گیر بوده و یا مزاحمت ایجاد کند، اما همه این‌ها نشانه عشق اوست. به خاطر عشق بیش از حد او، احساس می‌کردم که عشق بی‌پایان و بی‌نهایت والدین بهشتی و والدین راستین را از طریق او دریافت می‌کنم.

دعاهای آقای چو در چان شیم وان

رورند چو: من هر روز در چان شیم وان دعا می‌کردم. کم کم دیدم که افراد به تدریج تماس گرفتند و در روزهای شلوغ، متوجه شدم که تا هفت نفر را در یک روز ملاقات می‌کنم. من بازدیدهایم را از ساعت ۹ صبح آغاز می‌کردم و گاهی تا ۱:۳۰ یا ۲ بعد از نیمه شب ادامه می‌دادم

با هر فردی که ارتباط برقرار می‌کردم، با داستان‌های دل‌خراش بی‌شماری روبرو می‌شدم. جوانانی را ملاقات کردم که تمام امیدشان را از دست داده بودند، افرادی با ناتوانی‌های شدید که بدون مراقبت مناسب زندگی می‌کردند، بدون هر گونه حمایتی ندیده، فاقد شور و شوق برای ادامه تحصیلاتشان بودند. با جوانی آشنا شدم که مادرش با بیماری دست و پنجه نرم می‌کرد و در حال آماده شدن برای رفتن به دعنیای روح بود و دیگری که پدرش دچار زوال عقل شدید بود. بسیاری از افراد به خاطر دردهای خانوادگی یا زخم‌های اجتماعی زمین‌گیر شده و در تلاش برای ایستادن دوباره بودند.

دیدن مادرانی که قلبهایشان را برای دعا وقف کرده بودند که این مرا به گریه انداخت. هر روز با توجه به وضعیت اعضایمان با صداقت و شایستگی در برابر خدا در چان شیم وان دعا می‌کردم. همچنین برگه‌های آرزوی هیوجانگ را تقدیم کردم تا اطمینان پیدا کنم که خدا با ما خواهد بود.

تکمیل ورکشاپ روحی و تبدیل شدن به یک عضو تمام‌وقت

عضو ۳: مسئول مرکز کانون خانواده اَنسان در ابتدا پیشنهاد کرد که یک داوطلب تمام‌وقت شوم و گفت: “چیزهای زیادی هست که می‌توانی کمک کنی در جایی که من کمبود دارم. بسیاری از برادران و خواهران نیز با همان چالش‌ها و دردهایی که تو تجربه کرده‌ای، روبرو هستند.” با شنیدن این کلمات، شروع به مشاهده نکاتی در جوانان کردم که قبلاً ندیده بودم—چیزهایی که من نادیده گرفته بودم.

اعضای جوان به ظاهر شاد، در واقع با مسائل جدی و زخم‌های عمیق دست و پنجه نرم می‌کردند. این مسائل شامل طلاق والدینشان، خشونت خانگی و زخم‌های ناشی از تجربیات درون مرکز کانون خانواده بود.

من فقط قدر دان بودم که آن‌ها زنده بوده و به مرکز کانون خانواده می‌آمدند. چیزهای زیادی برای گفتن به آن‌ها داشتم. البته، در ابتدا سوگند خورده بودم که هر کاری برای والدین راستین انجام دهم، اما به واقع، متوجه شدم که به تنهایی کار زیادی نمی‌توانم انجام دهم. یک روز، در راه بازگشت به خانه، احساس درماندگی و گم‌کردگی می‌کردم. کاملاً خسته و از پا افتاده بودم و قبل از اینکه متوجه شوم، اشک‌هایم به طرز غیرقابل کنترلی بر گونه‌هایم جاری شده بود.

در مرکز اَنسان فعالیت‌های زیادی برای انجام دادن وجود داشت و با چالش‌های متعدد جوانان، هر روز ما روزی مملو از چالش بود که ما را به صورت جسمی خسته می‌کرد. کم کم متوجه شدم که آقای چو چان-هی نیز در طی دو سال و نیم اقامتش در اَنسان، از چالش‌های جسمی و روانی شدیدی از جمله اختلال پنیک و دیسک کمر رنج برده است. با این حال، او با اراده‌ای تزلزل ناپذیر به پیش می‌رفت، که تنها از تمایل او به ملازمت به والدین راستین ناشی می‌شد.

دیدن رورند چو و سایر اعضای جوان که با تمام وجود خود را وقف می‌کنند، به من انگیزه داد تا برای خودم آینده‌ای متفاوت را تصور کنم.

جوانان تحول‌یافته از طریق دعا در چان شیم وان

عضو ۲: به خاطر اینکه نمی‌توانستم به صورت حضوری شرکت کنم، به سرویس یکشنبه آنلاین پیوستم. بعداً با تشویق رورند چو چان-هی، توانستم شجاعت پیدا کنم و در ورکشاپ ویژه هیوجانگ در مرکز آموزشی چانبو شرکت کنم.

پس از اتمام ورکشاپ، تا به امروز به عنوان یک عضو تیم هیوجانگ فعال بوده‌ام. این امر به من فرصت داد تا آموزه‌هایی که دریافت کرده بودم را به عمل درآورم و درک عمیق‌تری از قلب والدین راستین بدیت آورم. بعدها، در مراسم افتتاحیه تاپ گان ۲۰۲۳، با پیشنهاد رورند چو، به صورت حضوری در دعای شبانه شرکت کردم. در آن دعا بود که واقعاً اهمیت برقراری ارتباط صمیمی با والدین بهشتی را احساس کردم. اکنون به نقطه‌ای رسیده‌ام که می‌توانم مستقیماً از والدین بهشتی سؤال کنم و پاسخ‌های آن‌ها را هم دریافت کنم.

رورند چو: ما با قلبی صادق به دعا در چان شیم وان ادامه دادیم. مرکز کانون خانواده اَنسان هر روز در دعاهای شبانه چان شیم وان بصورت آنلاین شرکت می‌کند. در روزهای جمعه، هر زمان که ممکن باشد، آن‌ها به صورت حضوری به محل اصلی می‌روند. با عبادت در روح و حقیقت، تغییرات قابل توجهی در درون مرکز کانون خانواده آغاز شده است. جوانان شروع به شرکت در ورکشاپ‌های ۲۱ روزه و ۴۰ روزه کرده‌اند. همانطور که با جوانان در فعالیت‌ها شرکت می‌کردم، در حین دعا در چان شیم وان، معجزات شگفت‌انگیزی به وقوع پیوسته است.

جوان بالغی که روزی اقدام به خودکشی کرده بود، اکنون به یک رهبر تبدیل شده و برای دریافت برکت آماده می‌شود. همچنین، آن‌هایی که در مرکز کانون خانواده غیرفعال بوده‌اند، بازگشته و به رهبران دعا و نیایش تبدیل شده‌اند و  با وقف تمام‌ وقتشان عزم جزم کرده‌اند که رهبران عمومی شوند. سرویسهای جوانان که تنها با ۵ تا ۷ شرکت‌کننده آغاز شده بود، اکنون به بیش از ۳۰ نفر را به خود جذب کرده و به سوی جذب ۵۰ یا ۶۰ نفر به پیش می‌رود.

در راستای آموزه‌های والدین راستین برای محیط زیست، ما “طراح صلح اَنسان” را بوجود آوردیم. فعالیت‌های ما در سطح شهر در سال‌های ۲۰۲۲ و ۲۰۲۳ مورد توجه قرار گرفت و موفق به دریافت جایزه‌ای از شهرداری اَنسان شدیم. از سال ۲۰۲۴، ما به عنوان یک سازمان نمونه معرفی شده‌ایم و از طرف شهرداری برای فعالیت‌های جاری‌امان حمایت مالی دریافت کرده‌ایم.

مسئولیت تحقق رویاهای ما برای وحدت بر دوش جوانان است. ما تلاش می‌کنیم تا پا جای پای هیوجین نیم بگذاریم آنجا که با وجود خطرات بسیار (برای فروریزی دیوار برلین) به برلین رفت. من همچنین به عنوان مشاور شورای مشورتی وحدت ملی منصوب شده‌ام. به تازگی، ما یک سمینار با بیش از ۵۰ شرکت‌کننده نسل جوان به همراه ۷۳ عضو جدید برگزار کردیم.

این‌گونه ما سرویس پیروزی سه نسل را برگزار کردیم که بیش از ۱۰۰ عضو نسل آینده در آن شرکت کردند. این سرویس یکشنبه سه نسل، تعهد برای یافتن جوانان بیشتر بود تا در کنار روح‌القدس واقعی که یگانه دختر خدا و تجسم والدین راستین است، دست در دست هم به پیش بروند.

معجزات از طریق دعا در چان شیم وان

عضو ۳: در محل، من به نقاط ضعف جسمی و روحی خود پی بردم و فهمیدم که هنوز کارهای بسیاری باید انجام دهم. با این حال، با آگاهی از اینکه باید بر این محدودیت‌ها غلبه کنم، از خدا خواستم که در هر لحظه و در انجام هر کاری با من باشد. در پیروی از رورند چو، برای سه ماه خود را در فعالیت‌ها وقف کردم و در نهایت یک معجزه کوچک را شاهد بودم.

وقتی در ماه مه پس از شرکت در یک ورکشاپ بازگشتم، سرویس جوانان که برای هفت سال معلق بود، در مرکز کانون خانواده دوباره آغاز شد. هرچند در آغاز فقط چند نفر شرکت کردند، کم کم اعضای نسل دومی که قبلاً غیرفعال بودند، دوباره شروع به آمدن به مرکز کانون خانواده کردند. گردهمایی‌ها و فعالیت‌های جوانان جانی تازه به خود گرفت و جوانان و بزرگسالان با نگاه به قلب والدین راستین، متعهد شدند که هر جمعه در دعاهای شبانه چان شیم وان شرکت کنند.

من معتقدم که هیچ‌کدام از این‌ها تنها به واسطه تلاش انسانی ممکن نبوده است؛ این امر از طریق همکاری خدا، وقف وجودمان به والدین راستین و دعاهای قلبی‌مان ممکن شد. دیدن جوانان در اَنسان که یکی یکی به زندگی باز می‌گردند، به من این احساس را داد که قدرت بیشتری از آنچه سرمایه‌گذاری کرده بودم، دریافت می‌کنم.

عضو ۲: من به دعاهای خالصانه به والدین بهشتی ادامه دادم و می‌گفتم: “لطفاً اجازه دهید تا بتوانم در سرویس‌های دعا شرکت کنم.” برنامه سفر تجارتی‌ام با سرویس تداخل داشت که مرا در موقعیت دشواری قرار داده بود. اما در پایان، خدا پیشکش ما را پذیرفت—و سفر تجارتی‌ام به تعویق افتاد!

زمانی که در سرویس شرکت کردم و در حین سرود خواندن عمیقاً به هر بیت سرود فکر می‌کردم، متوجه شدم که هر بیشتر درباره پیامی که خدا می‌خواست انتقال دهد، تأمل می‌کنم. با دیدن اینکه تجربه رستاخیز بسیاری از اعضا، چشمانم پر از اشک شد.

گام‌های ما تحت هدایت خدا

رورند چو: اعضای جوان سرویس دعا را بوجود آوردند. آنچه واقعاً شگفت‌انگیز است این است که بیشتر آن‌ها قبرای مدتهای طولانی افرادی غیرفعال بودند. در فرآیند فراتر رفتن از محدودیت‌هایمان، با چالش‌های زیادی از جمله بیماری مواجه شدیم، اما با فکر به برادران و خواهرانی که به کمک بیشتری نیاز داشتند، توانستیم با هم این چالش‌ها را پشت سر بگذاریم و این روح کمک با دعاهای ما در چان شیم وان تقویت شد.

سرویس دعا، سرویس یکشنبه، کارهای داوطلبانه و جنبش اتحاد شبه جزیره کره—کارهایی نیستند که یک فرد به تنهایی بتواند انجام دهد. اما با پیوستن یک نفر، سپس یک نفر دیگر، از من به “ما” تبدیل شدیم و این‌گونه بود که این امر ممکن شد.

این سخت‌ترین مکان بود، جایی که بسیاری معتقد بودند موفق شدن در آن غیرممکن است، اما این همه ما را تشویق کرد تا خواست خدا را محقق کنیم. لحظات بی‌شماری وجود داشت که می‌خواستم تسلیم شوم و گاهی با درد و سختی‌ها روبرو می‌شدم. اما توانستم در پیشگاه خدا قدردان باشم. از طریق گام‌هایی که تاکنون برداشته‌ام، به معنای واقعی کلام والدین راستین، که می‌گوید “با قلب والدین راستین یکی شوید!” پی برده‌ام.

با وقف صادقانه خود در چان شیم وان و یکی شدن با قلب والدین راستین، تمامی نسل اول، دوم و سوم به عنوان یک وجود واحد متحد شدند. با توجه به این که هر سه نسل با هم به پیش می‌روند، حتی اگر کمبودهایی داشته باشیم، والدین بهشتی در کنار ما گام برمی‌دارند.

عزم جوانان

عضو ۳: اخیراً برای اولین بار احساس زنده بودن می‌کنم. در زندگی‌ای که روزی آرزو می‌کردم فردا هرگز نرسد، اکنون با انتظار برای روز بعد به خواب می‌روم. می‌خواهم هر روز را با شادی گرامی بدارم و بدانم که زندگی‌ای که والدین راستین به من داده‌اند چقدر با ارزش است و عشق دریافتی‌ام را با مردم در سراسر جهان تقسیم کنم. علاوه بر این، سال آینده، همان‌طور که در برابر والدین راستین عزم کرده‌ام، برنامه دارم که به پنجمین دوره  میسیونری جوانان بپیوندم و زندگی‌ام را تماماً به خدا پیشکش کنم.

عضو ۲: گرچه ما از جمله خودم، از بسیاری جهات هنوز کمبودهایی داریم، اما اطمینان دارم که جوانان مرکز کانون خانواده اَنسان، که یکی پس از دیگری به هم می‌پیوندند، به توسعه بیشتر مرکز کانون خانواده کمک خواهند کرد. در آینده، تمامی تلاشم را بکار گرفته و در مشیتی که توسط والدین بهشتی و والدین راستین، یگانه دختر خدا، هدایت می‌شود، مشارکت خواهم کرد. من تلاش می‌کنم تا به آبی پاک تبدیل شوم که تجسم والدین راستین  است. سپاسگزارم.

عضو ۱: می‌خواهم هدف خود را پیدا کنم و در فعالیت‌های بسیج هیوجانگ و کارهای داوطلبانه شرکت کنم. آرزو دارم با تجسم عشق والدین راستین به فردی تبدیل شوم که بتواند با قلبی مملو از صداقت برای دیگران یاری رسان باشد.

رورند چو: پدر من به عنوان یک رهبر در کانون خانواده در ژاپن کار می‌کند. من وقتی به خانواده‌های برکت‌گرفته فقیر در ژاپن می‌اندیشم، واقعاً نمی‌توانم مانع جاری شدن اشک‌هایم شوم. وقتی به کودکان فقیر در سراسر جهان فکر می‌کنم، نمی‌توانم جلوی گریه‌ام را بگیرم. با این حال، هرچند که ما همه در سخت‌ترین زمان‌ها بسر می‌بریم، اگر با عشق بی‌وقفه والدین راستین به پیش برویم، حتماً پیروز خواهیم شد. اجازه دهید با به اشتراک گذاشتن یک آیه از یوحنا ۱۶:۳۳ صحبتهایم را به پایان برسانم که می‌گوید”اینها را به شما گفتم تا در من آرامش داشته باشید. در دنیا برای شما زحمت خواهد بود؛ امّا دلْ قوی دارید، زیرا من بر دنیا غالب آمده‌ام.“ این آیه به ما می‌گوید ممکن است ما در این جهان با آزمایش‌ها و سختی‌ها بسیار روبرو شویم. اما، بسان قلب مادر راستین و دعای اعضا در چان شیم وان، اگر وجودمان را در تلاش‌هایمان بگذاریم و نسل اول، دوم و سوم با هم متحد شوند، قطعاً پیروزی را به ارمغان خواهیم آورد.