کلام والدین راستین

مشیت بازسازی در عهد تکمیل شده

… عهد تکمیل شده به چه چیزی اشاره دارد؟ این عهد به وفای به عهد خدا برای ایجاد ایده‌آل آفرینش اشاره می‌کند. قرار بود آدم و حوا فرزندان خدا باشند و ایده‌آل آفرینش را تحقق بخشند، اما از باغ عدن رانده شدند. عهد تکمیل شده زمانی تحقق می‌یابد که آنها به عنوان پسر و دختر در کنار خدا بازگردند و بتوانند نمایندگان پادشاهی خدا در سطح جهانی شوند. بر این اساس، ما قادر خواهیم بود به جهانی بازگردیم که هیچ ارتباطی با سقوط ندارد؛ جایی که خدا از افراد، خانواده‌ها، قبایل، ملت‌ها و جهان استقبال خواهد کرد.

… عهد تکمیل شده چیست؟ عهد تکمیل شده زمانی است که بشریت به سوی ایده‌آل خدا پیش می‌رود، ایده‌آلی که بر پایه خانواده‌ها بر روی زمین و عشق والدین استوار است، و جهانی جدید و آزاد از اتهامات شیطان را به ارمغان می‌آورد. از دیدگاه اصل، عهد تکمیل شده قلمرو والدینی است که وظیفه خود را به پایان رسانده‌اند. یک پیمان مستلزم مسئولیت است. سقوط به معنای ناکامی در انجام مسئولیت انسانی بود. عهد عتیق به پیمان و میثاق قدیم اشاره دارد، عهد جدید به پیمان و میثاق جدید مربوط می‌شود، و عهد تکمیل شده که اکنون درباره آن صحبت می‌کنیم، به زمان تکمیل پیمان و میثاق اشاره دارد. تکمیل پیمان به این معناست که تمامی مردم جهان مسئولیت‌های خود را انجام دهند. به دلیل ناکامی قبلی در انجام مسئولیت انسانی، مسئولیت‌های ما به عنوان افراد، خانواده‌ها، قبایل، ملت‌ها، و حتی در سطح جهانی و هستی هنوز بر عهده ماست. علاوه بر این، دنیای شیطان نیز به وجود آمد. از آنجایی که شیطان به دلیل ناکامی ما شکل گرفت، اکنون باید مسئولیت خود را برای از بین بردن او به انجام برسانیم.

… با نگاهی به مشیت الهی، می‌توان دریافت که این مشیت شامل سه مرحله است: عهد عتیق، عهد جدید و عهد تکمیل شده. مسیحیان معتقدند که همه چیز با عهد عتیق و جدید به پایان رسیده است، اما این درست نیست. آنها نمی‌دانند که عهد تکمیل شده در پیش رویشان قرار دارد. عیسی باید برای تکمیل خواست خدا بازگردد و ما این را عهد تکمیل شده می‌نامیم. ما عهد عتیق و عهد جدید داریم که باید تکمیل شوند، آیا اینطور نیست؟ ناجی در ظهور دوباره خود برای تحقق خواست خدا به زمین می‌آید.

… عهد تکمیل شده، عصر تحقق است. ما باید به پیمان این عصر در سطوح فردی، خانوادگی، قبیله‌ای، قومی، ملی و جهانی وفا کنیم. همه این سطوح باید با محوریت عشق خدا، زندگی خدا، و نسب خونی خدا مرتبط باشند. به این ترتیب، یک نسب، یک عشق و یک زندگی را به عنوان سنت برپا خواهیم کرد. وقتی این اتفاق بیفتد، شیطان باید برود. این امر از طریق پیوند زدن انجام می‌گیرد که به طور طبیعی ارتباط ما را با نسب خونی شیطان از بین می‌برد. در عهد عتیق، مخلوقات آفرینش قربانی شدند تا راه را برای پسر هموار کنند. در عصر عهد جدید، پسر خود را به عنوان قربانی تقدیم کرد تا راه را برای سرور در ظهور دوباره، یعنی والدین راستین، هموار کند.

… در عهد تکمیل شده، والدین راستین خود را قربانی می‌کنند تا عشق عمودی خدا را به روی زمین بیاورند. در رابطه با بشریت، خدا والدین عمودی عشق راستین است. والدین راستین والدین افقی هستند که عشق راستین آنها در یک زاویه نود درجه با والدین عمودی همسو است. بر اساس این عشق عمودی و افقی، عشق و زندگی خداوند قادر خواهد بود برای اولین بار فوران کند. با پیوند پاک و مقدس زن و شوهر با خداوند، پیوندهای خونی جدیدی بین آنها بر اساس عشق والدین راستین گسترش می‌یابد. به این ترتیب، بذر حیاتی که در عشق خدا بر اساس استاندارد اصل اصیل آغاز شد، برای اولین بار در تاریخ بشر بر روی زمین ظاهر خواهد شد.

عهد عتیق، دورانی بود که موجودات آفرینش برای یافتن پسران و دختران قربانی می‌شدند. در عهد جدید، پسران و دختران برای آماده‌سازی راه آمدن والدین شهید شدند. وقتی والدین به زمین بیایند، راه را برای آمدن خدا هموار می‌کنند. مأموریت والدین راستین، ایجاد یک پایه افقی برای پدر عمودی است که همه مردم جهان را شامل می‌شود. با آشکار شدن قلمرو افقی قلب پدر راستین، قلمرو عمودی قلب پدر بهشتی نیز به طور طبیعی آشکار و در آنجا مستقر می‌شود. هنگامی که خدا به نقطه‌ای می‌رسد که می‌تواند عشق عمودی و افقی را در آغوش بگیرد، برای اولین بار وارد عصری می‌شود که می‌تواند از دنیای سقوط کرده فراتر رفته، به موقعیت اصیل برسد و اقتدار اصیل و ایده‌آل خود را دوباره برقرار کند. سپس خواهد گفت: “همه چیز تمام شد.”

ما به خداوند به عنوان پروردگار امید و ایمان خود نگاه می‌کنیم و او همچنین پروردگار عشق ماست. خداوند، پروردگار امید، ایمان و عشق، تاریخ بشر را از طریق عصر عهد عتیق که نمایانگر امید است و عصر عهد جدید که نمایانگر ایمان است، هدایت کرده است. اکنون باید از عصر عهد تکمیل شده که نمایانگر عشق است، عبور کنیم. یکی از عناصر اصلی این عصر، یعنی عصر ظهور دوم ناجی که برای همیشه تغییرناپذیر خواهد بود، چیست؟ این عنصر، عشق خداست؛ عشق خدا در کل عنصر مرکزی و ایده‌آل است. مردم به خاطر این عشق دوره‌های مشیت شده خود را با امید و ایمان طی کرده‌اند. با این حال، اگر اکنون مسیر مشیت شده عشق را دنبال نکنیم، زمینه و پایگاه اتحاد بر روی زمین فرو خواهد ریخت. خدا باید این را با محوریت عشق تنظیم کند.

ما باید خدا را آزاد کنیم

… برای تکمیل مشیت بازسازی، ما باید تمام سطوحی را که تکمیل نشده‌اند، بازسازی کنیم. این شامل سطحی است که آدم پس از سقوط نتوانست به آن برسد و عیسی مسیح نیز قادر به نیل به آن نبود. همه این‌ها باید در شرایط و وضعیت کنونی ما در این زمان تشریح، جبران و بازسازی شوند. این مأموریت نهضت هماهنگ است. من باید خودم این وظایف را به انجام برسانم و تمام اعضای نهضت هماهنگ در سراسر جهان را که از من پیروی می‌کنند، رهبری کنم تا همین کار را انجام دهند. این رسالت من است.

تکمیل مشیت بازسازی

ما باید بیدار شویم و برنامه خدا برای جهان را درک کنیم، از جمله محیط زیست و ایده‌آلی که او قبل از سقوط به آدم و حوا عطا کرد. باید استاندارد ایدئولوژیک واضح و اعتقاد راسخ داشته باشیم تا بتوانیم هر محیط دشواری را، بدون توجه به میزان مخالفت و مبارزه شیطان، پشت سر بگذاریم. باید به اندازه‌ای قوی باشیم که بر تمام بدی‌هایی که جامعه و زندگی روزمره ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد، غلبه کنیم. اگر به پایین کشیده شویم و از مسیر خارج شویم، تکمیل مشیت بازسازی غیرممکن خواهد بود. به همین دلیل، هر یک از ما که زنده‌ایم و با اراده خدا آشنا هستیم، باید مصمم باشیم که بگوییم: “من مشکلات این جهان را حل خواهم کرد. حتی اگر تنها کسی باشم که روی زمین باقی مانده است.” بدون چنین اعتقادی، نمی‌توانیم به عنوان نمایندگان جهان در برابر طرف فاعلی ما، خدا بایستیم. مگر اینکه نگرش اساسی ما این باشد که از وابستگی‌های این جهان آزاد باشیم، مرگر اینکه از ایده‌آلی که خدا برای آدم و حوا قبل از سقوط داشت، دفاع کنیم، مگر اینکه دارای ذهنیتی باشیم که تجسم طرف فاعلی ما خدا هستیم و مگر اینکه مصمم باشیم که از این دنیای مرگ فراتر برویم، قطعاً در راه خواست خدا بارها شکست خواهیم خورد.

… تا به حال، هرگز یک خانواده راستین وجود نداشته است؛ خانواده‌ای که اصل و نسب آن بر اساس عشق راستین خدا باشد. اجداد ما سقوط کرده‌اند و پیوندهای ما با آنها بر اساس عشق کاذب، زندگی کاذب و نسب خونی کاذب استوار است. به همین دلیل، روح و جسم ما با یکدیگر ناسازگاری دارند، آدم و حوا با هم دشمن شدند و در میان فرزندانشان کشتار رخ داد. مشیت رستگاری خداوند، مشیتی است برای جبران تمامی اینها. برای تکمیل مشیت رستگاری، باید خانواده راستین از دست رفته را بازسازی کنیم. یعنی ما باید پسر و دختری باشیم که روح و جسم خود را متحد ساخته و بعد باید زوج‌هایی شویم که مطلقاً در عشق راستین با هم متحد شوند و تا ابد با خدا زندگی کنند.

… وقتی ناجی دوباره بیاید، هدف او چه خواهد بود؟ هدف او این خواهد بود که حاکمیت شیطان را در هم بشکند، بشریت را به حوزه خدا بازگرداند، شیطان را از این دنیا بیرون رانده، و برای پایان دادن به مشیت رستگاری خدا با مسیحیت همکاری کند. این‌ها اهدافی هستند که ناجی برای تحقق آنها می‌آید. به عبارت دیگر، مأموریت ناجی تکمیل مشیت بازسازی در راستای بازگشت به دنیای اصیل خواست خداوند است.

… ناجی در ظهور دوباره می‌آید تا پایه و اساس مشیت خدا برای بازسازی را که عیسی باقی گذاشت، تکمیل کند. به طور خاص، او می‌آید تا ایده‌آل والدین راستین را کبه عنوان منشأ عشق راستین، زندگی راستین و نسب خونی راستین خدا تکمیل نماید. بنابراین، او نطفه اصیل برای تکمیل آیده‌آل آفرینش است. او بر پایه پیروزمندانه مشیت اولیه در حوزه خدا که تا زمان عیسی تکمیل شده بود، می‌آید. این بدان معناست که او مستقیماً بر اساس پیروزی‌هایی می‌آید که عیسی در طول زندگی‌اش در دوران بلوغ به عنوان یک فرد ایجاد کرد. سپس، او وظایفی را که عیسی باقی گذاشت تا بعداً تکمیل شود، انجام می‌دهد. این وظایف شامل یافتن عروسش، تبدیل شدن به والدین راستین و نجات تمامی انسان‌ها است.

… قرار بود تا عیسی والدین همه انسان ها باشد. او توسط خدا فرستاده شد تا والدین دوم باشد. برای اینکه والدین سوم پیروز ظاهر شود، او باید بر آنچه که عیسی در تلاش برای تبدیل شدن به والدین دوم انجام داد، بنا کند. این منطقی است. برای اینکه عیسی به دومین والدین تبدیل شود، باید موقعیت آدم و حوا را که باید والدین اول می بودند بازسازی کند. با این حال، او نتوانست موقعیت والدین اول را بازسازی کند، که می‌توانست پایه و اساس پیروزمند او برای تبدیل شدن به والدین دوم باشد. از آنجایی که عیسی قبل از برپائی این پایه درگذشت، مشیت الهی تا تلاش سوم به تعویق افتاد. بنابراین، سرور در ظهور دوباره ، که برای این سومین تلاش می‌آید، باید برای جبران شکست آدم و حوا، والدین اول، و کار عیسی و روح‌القدس، بطور روحی و جسمی پایه‌ای پیروزمندانه برپا کند. اگر او اگر چنین نکند نمی تواند با عروسش به عنوان والدین راستین پیروز بر روی زمین ظاهر شود.

… آدم شکست خورد و عیسی قبل از اینکه بتواند مأموریت خود را به عنوان آدم دوم به پایان برساند، درگذشت. از این رو، سرور در ظهور دوباره که به عنوان آدم سوم می‌آید، باید مأموریت‌های آنها را هم از نظر روحی و هم جسمی به پایان برساند و قلمرو و حاکمیت شیطان را از بین ببرد. او باید با به پایان رساندن مشیت رستگاری، جهان را برای بازگشت به ایده‌آل کامل اصیل خدا راهنمایی کند. یکی از آخرین وظایف در مشیت رستگاری خداوند متصل کردن پادشاهی بهشتی بر روی زمین و پادشاهی بهشتی در دنیای روح است تا بتوانند آزادانه با هم تعامل داشته باشند.

… افرادی که در دنیای روح هستند و افرادی که روی زمین زندگی می‌کنند، از دوره‌های زمانی متفاوتی هستند. با این حال، وقتی آن‌ها بر اساس مسیر اصولی والدین راستین زندگی کنند، تمام مرزها بین آن‌ها از بین خواهد رفت. آن‌ها ساختارهایی را بر اساس استاندارد اصیل ایجاد خواهند کرد تا همه بتوانند به پادشاهی بهشتی بروند. وقتی تمامی مردم چنین کنند، مأموریت والدین راستین به طور قطعی تکمیل خواهد شد. با توجه به این موضوع، نباید فراموش کنیم که عصر کمال، دوره تحقق خواست خداوند، در برابر چشمان ما آشکار می‌شود!

خدا باید آزاد شود

… ما باید خدا را با محوریت عشق او آزاد کنیم. خدا به خاطر عشق سقوط کرده محبوس شده است، گویی در زندان است و هرگز آزاد نشده است. اگرچه خدایی که جهان را آفریده دانا و توانا است، همواره قصد او برپایی دنیای ایده‌آل بر اساس عشق بوده است. با این حال، به خاطر انسان، جهان توسط شیطان ربوده شد. تا زمانی که خداوند شیطان را از این دنیا جدا نکند، نمی‌تواند در قلبش آزاد شود. یعنی تا زمانی که دست شیطان از این جهان قطع نشود، پایه‌ای برای آزادی قلبی خدا در جهان به وجود نخواهد آمد. در نتیجه، خدا محبوس باقی می‌ماند. آیا وقتی فرزندان دلبندش وضعیتی بهتر از مرگ ندارند، قلب و روح او می‌تواند در آرامش باشد؟

… سقوط آزادی خدا را گرفت. منظورم این است که سقوط خدا را در غل و زنجیر قرار داد. این سقوط همچنین اولین اجداد بشری و قلمرو فرشتگان را نیز در زنجیر و اسارت قرار داد. نه تنها این، بلکه افراد مذهبی بی‌شماری در تاریخ زندگی در قید و بند را تجربه کرده و با این غل و زنجیرها مبارزه می‌کردند. این موضوع برای تمامی بشریت صدق می‌کند.

… تا زمانی که تمامی مردم از قلمرو اندوه رها نشوند، خدا، والدین ما، نمی‌تواند از این قلمرو آزاد باشد. هیچ پدر و مادری نمی‌تواند آسوده باشد در حالی که فرزندان دلبندشان در عمق نگرانی و ترس زندگی می‌کنند. چون خدا در چنین وضعیتی است، ما باید او را آزاد کنیم. چگونه می‌توانیم خدا را آزاد کنیم؟ خدا در زندانی است که نمی‌تواند آزادانه همه مردم را دوست داشته باشد. او باید به قلمرو آزادی منتقل شود، جایی که بتواند آزادانه تمامی بشریت را دوست داشته باشد. این مسئولیتی است که ما باید انجام دهیم. این مشکل به دلیل سقوط انسان به وجود آمد؛ بنابراین، ما باید با تبدیل شدن به پسران و دخترانی که بر سقوط پیروز شده‌اند، خدا را آزاد کنیم.

… چه کسی می‌تواند به درگیری و جنگ بین خدا و شیطان پایان دهد؟ آیا این درگیری به خودی خود به پایان خواهد رسید؟ چگونه چنین چیزی ممکن است، وقتی تقریباً هیچ کس به عنوان پسر یا دختری فداکار، راه فرزند خلف را به خدا نشان نداده است و هیچ کس نتوانسته وظایف میهن‌پرستان وفادار، مقدسین و دختران و پسران الهی پادشاهی خدا را به جا آورد؟ خدا جایی برای ایستادن ندارد، زیرا جریان اصلی عشق که از طریق آن مردم از پادشاهی خدا حمایت می‌کنند را از دست داده است. به همین دلیل خداوند تا به امروز در زندان و حبس بوده است. دنیای روح شامل جهنم، حوزه میانی و فردوس است. عیسی در فردوس است، اگرچه باید در پادشاهی بهشتی باشد. چگونه می‌توان مکان‌هایی مانند فردوس، قلمروهای میانی و جهنم در جهانی که خدا آفرید، وجود داشته باشد؟ به خاطر سقوط است که خدا چنین رنجی را متحمل می‌شود.

… آیا تا به حال پدربزرگ یا مادربزرگ ایده‌آلی را که خدا به دنبالشان بوده است ملاقات کرده‌اید؟ آیا با پدربزرگ یا مادربزرگی برخورد کرده‌اید که خدا بخواهد شبیه آن‌ها شود؟ آیا چنین شخصی را ملاقات کرده‌اید یا نه؟ به خاطر سقوط، هرگز نمی‌توانید چنین شخصی را ملاقات کنید. آیا مادر یا پدر ایده‌آلی را که خدا به دنبالشان بوده است ملاقات کرده‌اید؟ نه، چنین نکرده‌اید. آیا تا به حال زن یا شوهر ایده‌آلی را که خدا بدنبالشان بوده است ملاقات کرده‌اید؟ نه، چنین نکرده‌اید. آیا تا به حال پسر یا دختر ایده‌آلی را که خدا به دنبالشان بوده است ملاقات کرده‌اید؟ نه، چنین نکرده‌اید. خداوند چنین افرادی را پیدا نکرده است، پس چگونه اندوه تلخ او برطرف می‌شود؟ چه چیزی می‌تواند غل و زنجیرهای قلب خدا را از بین ببرد؟ این امر فقط با عشق، با عشق خدا می‌تواند انجام شود. هیچ چیز جز عشق اساسی خدا نمی‌تواند آن را انجام دهد.

… ما باید خدا را آزاد کنیم، این سرنوشت ماست. ما باید از ایمان تشنه رهایی خدا برخوردار باشیم و از امیدی برخورداری باشیم که تشنه آزادسازی خدا است. باید با عشق شعله‌ور بوده و همان مردمی باشیم که خدا در طول شش هزار سال به دنبالشان بوده است افرادی که بتوانند بگویند: ”به‌خاطر بشر است که خدا در زنجیر است؛ نه تنها این، بلکه تقصیر من است که خدا در زنجیر است. تقصیر من است که شیطان خدا را متهم می‌کند. تقصیر من است که عیسی بر روی صلیب درگذشت. تقصیر من است که روح‌القدس تاریخ خونین مبارزه را طی کرده است. خدایا، لطفاً به من قدرت بده! من شما را به مکان سبت و آزادی خواهم برد. خدایا من همچنین عیسی و روح‌القدس را به مکان آزادی و رهائی خوام برد“.

… آیا فکر می‌کنید خدا در حالی که می‌بیند مردم روی زمین، چه خوب و چه بد، تحت فرمان شیطان و با ساز او می‌رقصند، می‌گوید: «تو کارت را خوب انجام می‌دهی»؟ از آنجا که خداوند با ما همانند والدین با فرزندانش پیوند دارد، نمی‌تواند از تلاش و مبارزه برای آزاد کردن قلب‌های ما از اسارت و شرایط غم‌انگیز و رقت‌باری که بهشت و زمین و تمامی مخلوقات را تحت تأثیر قرار داده است، دست بردارد. بنابراین، ما باید وضعیت درونی خدا را درک کنیم و او را از این وضعیت آزاد کنیم.

آزادی خدا تکمیل مشیت بازسازی است

… ما باید خدا را آزاد کنیم. این شامل عدد چهار می‌شود. پس از دوران عهد عتیق، جدید و عهد تکمیل شده، عهد رهایی از غم فرا خواهد رسید. وقتی عهد رهایی از غم فرا می‌رسد، ما باید همه چیز را پیشکش کنیم. این بدان معنا نیست که خداوند همه چیز را دریافت کرده و همه چیز را برای خود نگه می‌دارد، بلکه آن را به آدم خواهد سپرد. بعد از اینکه آدم آن را دریافت کرد، آن را به خدا برمی‌گرداند و سپس خداوند آن را به آدم – به والدین راستین – برمی‌گرداند. از آن نقطه، والدین راستین شروع به توزیع حق مالکیت به ما خواهند کرد. وقتی آن را دریافت کردیم و مالکیت آن را به دست آوردیم، می‌توانیم وارد عصر پادشاهی وحدت شویم. این‌ها گام‌های لازم برای تحقق پادشاهی بهشت بر روی زمین است.

… ما باید ملت و جهان را نجات دهیم. اما برای نجات جهان، ابتدا باید خدا را آزاد کنیم. تنها پس از آزادی خدا می‌توان جهان را آزاد کرد. منظورم این است که ابتدا باید خدا را آزاد کنیم و بعد دنیا را آزاد کنیم. برای این کار، ما اعضای نهضت هماهنگ باید در تمامی اقصی نقاط جهان ویتنس کنیم. پیوندهای قلبی که ما با مردم برقرار می‌کنیم باید مانند مهره‌های عشق باشد که در اعماق زمین فرو رفته است. به این ترتیب، دنیا را با عشق ذوب خواهیم کرد.

… وقتی والدین فرزند خود را از دست می‌دهند، به چه کسی می‌توانند درباره وضعیت غم‌انگیز خود شکایت کنند؟ مگر اینکه آن فرزند زنده شود و اندوه والدینش را تسکین دهد. در غیر این صورت، نمی‌توان تلخی عمیق جا خوش کرده در قلب‌هایشان را از بین برد. همچنین نمی‌توان میخ‌هایی را که قلب آن‌ها را سوراخ کرده‌اند، بیرون کشید. چه کسی می‌تواند آن میخ را از قلب پررنج خدا بیرون بکشد و آن را با اشک‌های عشق آزاد کند؟ چه کسی می‌تواند آن میخ را از گوشت و خون قلب خدا بیرون بکشد و آن را با گوشت بازسازی شده شفا دهد؟ چه کسی می‌تواند خدا را از غم و اندوهش رهایی بخشد؟ این ما هستیم که باید خدا را آزاد کنیم و قبل از اینکه به رهایی خود بپردازیم، باید این کار را انجام دهیم. باید بدانید که این راه رهایی نهایی است که دینداران به دنبال آن هستند.

مسیحیت ایده بازگشت ناجی را می‌آموزد. اما وقتی عیسی برگردد، چه خواهد کرد؟ خداوند نتوانسته است از مطالبات بی‌وقفه شیطان طفره رود. فقط ناجی می‌تواند شیطان را از بین ببرد و مانع مطالبات بی‌پایه و اساس شیطان از خدا شود. به همین دلیل، سرور در ظهور دوباره باید به زمین بیاید و خدا را آزاد کند. ناجی در ظهور دوباره باید نقش محوری را ایفا کند، بعنوان نماد عدالت عمومی بایستد مسئولیت رهایی خدا را به عهده بگیرد.

… اشک‌ها از چشمان خدا جاری است؛ خون سرخ در قلب او می‌خروشد. با این حال، رگ‌های خونی که باید خون از طریق آن‌ها جاری شود، مسدود شده‌اند و او به گونه‌ای در آستانه مرگ قرار گرفته است. من مصمم هستم که این خداوند دردمند را با پیروی از راه فرزند خلف، راه میهن پرست، راه مقدسین جهانی و راه فرزند الهی آزاد کنم. و پس از انجام همه این‌ها، وقتی خدا می‌آید و مرا در آغوش می‌گیرد و با اشک‌ در چشمانش می‌گوید: “تو سخت کار کرده‌ای”، هنوز هم باید بگویم: “من هیچ کاری نکرده‌ام.” تنها پس از اینکه اشک‌های خدا را خشک کنم، روی برمی‌گردانم تا اشک‌های خود را پاک کنم. من طبق قانون بهشتی چنین راهی را می‌پیمایم. این مسیری است که باید به عنوان پدر راستین بروم.

… من سعی دارم با تلاش خودم خدا را آزاد کنم. خدا آزاد نیست؛ او در حبس است. او والدینی است که پسران و دختران خود را از دست داده است. وقتی یک فرزند خلف می‌میرد، حتی اگر فرزند دیگری ده برابر وفادارتر از فرزند متوفی باشد و هر کاری انجام دهد تا دل والدینش را تسکین دهد، هنوز هم نمی‌تواند آن‌ها را تا حد بازسازی قلب‌هایشان به حالت اولیه آزاد کند. من مانند آن فرزند فداکار دوم هستم که با این وجود سعی می‌کنم خدا را که در چنین وضعیتی است، آزاد کنم. در عین حال، مسیحیان امروز به اشتباه معتقدند که خدا قادر مطلق است و بنابراین می‌تواند هر کاری را که بخواهد انجام دهد.

… فقط با نگاه کردن به من، ممکن است فکر کنید که من هیچ تفاوتی با دیگران ندارم. با این حال، طرز فکر من متفاوت است، من فلسفه متفاوتی دارم. این نه چهره یا بدن من بلکه فلسه من است که از من فرد بزرگی ساخته است. روحیه من به گونه‌ای است که وقتی حرکت می‌کنم، خدا می‌خواهد با من حرکت کند و مرا دنبال کند. این نقطه قوت من است. خدا نتوانسته است هدف عشق را برآورده کند، اما من ادعا می‌کنم که با عشق او را آزاد خواهم کرد. از طریق ملاقات‌هایم با خدا، غم تلخ او را در مورد هدف ناتمام عشقش دریافتم و سعی می‌کنم او را از این غم رهایی بخشم. چیزی که می‌گویم منطقی است و آن را بر اساس منطق سیستماتیک و برهان علمی ادعا می‌کنم.

… برای دستیابی به ایده‌آل اصیل خدا، پسران و دختران خدا باید چه کاری انجام دهند تا خداوند آن‌ها را با قلبی آزاد ستایش کند؟ تعالیم من و آموزه نهضت هماهنگ این است که زن و شوهر باید پسر و دختری باشند که از نسب خونی خدا به دنیا آمده‌اند و او را به عنوان والدین ابدی خود برای هزار، حتی ده هزار سال ملازمت کنند. به این ترتیب، ما می‌توانیم از آنِ خدا شویم و صلاحیت دریافت ستایش ابدی او را داشته باشیم. ما باید به چنین جایگاهی نائل شویم اگر می‌خواهیم زخم‌های باقی مانده در قلب خدا به واسطه سقوط را التیام بخشیم.

…. برخی دعا می‌کنند: «ای خدای جلال! لطفاً به من برکت بده.» اما خدا در آن موقعیت نیست. برعکس، او در بدبختی و اسارت رنج می‌برد. خداوند در چنین وضعیت غم‌انگیزی قرار دارد، زیرا او پسر و دختر راستین ندارد و تنها با تولد آن‌ها می‌تواند آزاد شود. به همین دلیل، ما باید به پسران و دختران راستین تبدیل شویم تا خدا را آزاد کنیم. تا زمانی که چنین نکنیم، راه خدا نمی‌تواند به درستی تأمین شود و جهان ایده‌آل بر روی زمین برقرار نخواهد شد. این مأموریت نهضت هماهنگ در طول تاریخ خود بوده است؛ مأموریتی برای اصلاح آنچه به خطا رفته است.

… خدا در فرایند بازسازی است. او در وضعیت اولیه و اصیل خود به عنوان خدا نیست، بلکه خدای غم و اندوه است و شایسته تسلی است. او خدای شادی نبوده، بلکه خدای ناامیدی است. برای اینکه خداوند به حالت اولیه خود بازگردد، ما باید او را آزاد کنیم. ما نمی‌توانیم با پول یا قدرت این امر را به انجام برسانیم؛ توانایی‌های انسانی کافی نیست، تنها با عشق راستین ممکن است.

… اعضای نهضت هماهنگ به عنوان یک واحد برای آزادی خدا کار می‌کنند. ما در مورد آزادی جهان صحبت نمی‌کنیم؛ آزاد کردن جهان نسبتاً آسان است. آزادسازی جهان صرفاً مستلزم گرد هم آوردن مردم و ملل است، اما رهایی خدا مستلزم وحدت قلب است. برای انجام این امر، ما به اصل نیاز داریم که یک سیستم فکری با توانایی متحد ساختن قلمرو عشق است. ما باید روابط درهم‌تنیده در دنیای روح را باز کنیم و پل‌های قلبی بر روی زمین بسازیم. این انقلابی است که از هر انقلاب دیگری ترسناک‌تر و دشوارتر است. به همین دلیل می‌گویم آزادسازی بشریت در مقایسه با آزادسازی خدا آسان است. شگفت‌انگیز است که من به حامل استانداردی برای رسیدگی به وظیفه‌ای بی‌سابقه در این جهان تبدیل شده‌ام و توانسته‌ام به مسائل اساسی تاریخ مشیت شده پاسخ ارائه کنم.