ماموریت همگی ما، بخصوص خانوادههای برکت گرفته و ناجیان قبیلهای بهشتی در عهد چان ایل گوگ – قسمت اول
سخنان والدین راستین از کتاب چان سانگ گیانگ درباره عشق والدینی
آموزش و پایه بنیادین تجسم یافته در اصل سه طرف فاعلی بزرگ، والدین راستین (والدینیسم) هستند. چرا والدین راستین هسته اصلی هستند؟ زیرا تنها یک معیار عمودی وجود دارد که با آن رابطه عمودی شکل می گیرد و آن عشق راستین است. عشق راستین دارای یک رابطه عمودی بوده و در نتیجه پایه و اساس خانواده مسئول و نماینده، یعنی نقطه ملاقات والدین راستین و خدا است. به این خاطر معلمان یا حاکمان بزرگ بعنوان الگوهای عشق والدینی، به دنبال ایجاد آن پادشاهی بهشتی هستند، که در برابر شیطان نفوذناپذیر است. از آنجایی که عشق دروغین شیطان نمیتواند به آنجا حمله کند، حوزه رهایی آشکار شده و پادشاهی بهشتی به عنوان قلمرو جدیدی بر روی زمین شکل می گیرد. ص 162
عشق خدا شامل عشق والدین، عشق زن و شوهر و عشق فرزندان می شود. البته عشق خواهر و برادر را هم در بر می گیرد و وقتی گسترش می یابد عشق به ملت و دنیا را نیز در بر می گیرد. پس می گوییم عشق خدا عشق والدین، عشق زناشویی و عشق فرزندی است. این شگفت انگیزترین جمله ای است که می توان گفت. از آنجا که قدرت عشق می تواند همه چیز را هدایت کند، بر سرنوشت فرد تأثیر می گذارد. اگر واقعاً عشق و قدرت آن در تعیین آنچه در زندگی ما اتفاق می افتد را درک می کردیم، می توانستیم سرنوشت خود را تغییر دهیم. ص 264
عشق واقعی از زندگی به خاطر دیگران سرچشمه می گیرد. وقتی خدا جهان را خلق کرد، ایده آل عشق درگیر بود. به خاطر آنچه آفریده بود، خدا هزاران سال تاریخ سقوط کرده بشر را از ذهن خود دور کرد. بارها و بارها در برابر خیانت و تحقیر انسان ها عشق کرده است. آن عشق بی قید و شرط هنوز بر روی زمین حتی در این دنیای انسانی سقوط کرده باقی می ماند، این عشق والدین است. عشق واقعی والدین چیست؟ وقتی به فرزندان خود عشق میورزند، والدینی که فکر می کنند، “اوه، من باید همه چیزهایی را که به فرزندانم دادهام، با بهره پس بگیرم!” پدر و مادر راستین نیستند. والدین با فداکاری راستین شبانه و روزی بارها و بارها عشقشان را بسوی فرزندانان سرازیر میکنند. هر جا که بروند، آنها را فراموش نمی کنند و میخواهند هر چه بیشتر وجودشان را برا آنها فروگذاری نمایند. آنها با رفتن به ورای زمان و مکان، بیست و چهار ساعت در روز برای فرزندانشان زیسته زندگی میکنند. این نوع عشق به عشق اصیل خدا نزدیک است. از آنجا که خدا منشأ چنین عشقی است، میتواند انسانها را به حقیقت هدایت نموده و پایه و اساس رستگاری آنها را برپا نماید. ص 272
برای رفع گرسنگی نوزاد، پستانهای مادر از شیر متورم میشود. هنگامی که شیر جمع میشود، دردی در پستانها آغاز شده و تمام بدن مادر تحت فشار قرار میگیرد. احساس مادری که فرزندش را در آغوش می گیرد و به او شیر می دهد قابل بیان نیست. وقتی پستانهای متورم شده خالی میشوند، مادر احساس آرامش و خوشحالی می کند. فقط مادران میتوانند این احساس را درک کنند. علاوه بر این، وقتی مادری کودک شیرخوارش را در حین نوشیدن شیر از پستانش تماشا کرده و نوازش میکند، عشق در دلش شعلهور میشود. در آن زمان، شادی و غم در قلب مادر به گونهای در هم میآمیزند که فقط مادر می تواند آن را درک کند. ص 307
همه خواهان عشق راستین هستند
چه چیزی در زندگی انسان امروز، مخصوصا برای شهروندان چان ایل گوک، مهم و ضروری است؟ در عهد چان ایل گوگ، ما به همه چیز نیاز داریم، اما ضروریترین چیز نه پول، قدرت یا دانش بلکه عشق است. با یک بررسی عمیق میتوان دید که بطور عمومی تمامی تلاشهای انسان ها، با این امید صورت میگیرد که منجر به عشق شده،در عشق متجلی شده و یا اهداف متمرکز بر عشق شکوفا شوند، بعباراتی دیگر ،هر کاری که انسانها انجام میدهند برای عشق است. در این صورت، عشق چگونه شکل میگیرد؟ چطور میتوان تضمین کرد که ما به عمیقترین شکل ممکن، عشق را درک کرده و آن را در زندگیمان مدیریت میکنیم؟
اول، عشق تنها زمانی بوجود میآید که یک طرف مفعولی وجود داشته باشد. اگر عشق چیزی بود که ما به تنهایی میتوانستیم آن را بوجود آوریم، والدین بهشتی هیچ نیازی به آفرینش دنیای بشری یا جهان طبیعت نداشت و از طرف دیگر ما موجوداتی اجتماعی متمرکز بر روابط نبوده و این جهان به عنوان دنیایی از موجودات رابطهای و اجتماعی شکل نمیگرفت.
دوم، عشق زمانی بوجود میآید که ما با طرف مفعولی همگام شویم، عشق زمانی جاری میشود که ما از نیازها و خواستههای طرف مفعولی خود با خبر بوده و آنها را برآورده کنیم. مشکل این است که وقتی میخواهیم طرف مفعولی خود را وادار کنیم که با ما سازگار باشد، دعوا و مرافعه درگیری شروع میشود.اما تنها زمانی که با طرف مفعولی خود همگام میشویم، او به طور غریزی عشق ما را احساس نموده و به نوبه خود سعی می کند ما را در خود جای دهد. بنابراین، اصل عشق بر این قرار گرفته است که ما باید در مسیر تلاش برای تطبیق با طرف مفعولی خود گام برداریم. طرف مفعولی ما زمانی با ما همراه میشود که عشق ما او را به انجام این کار برانگیزد. از این رو، طرف فاعلی باید آنقدر فداکاری کند تا زمانی که هم طرف فاعلی و هم طرف مفعولی بتوانند خود را با یکدیگر تطبیق دهند و عشق جاری شود.
سوم، اندازه عشق محدود نیست. هدف قلب اصیل انسان این است که دنیای خود و دنیای عشق را بی نهایت گسترش دهد، زیرا شبیه خلاقیت والدین بهشتی است. تنها تفاوت این است که آیا جهت بر خوبی متمرکز است یا بر خودگرایی فردگرا؟ بنابراین، برای شکل گیری عشق راستین، ما بایستی قلبی را که میخواهد برای خاطر دیگری زندگی کند، در خود پرورانده و بکار گیریم.
چهارم، عشق با این فرض آغاز نمیشود که طرف فاعلی چیزی در ازای تلاشش دریافت خواهد کرد. در عوض، زمانی رشد می کند که او چیزی را به طرف مفعولی داده و لذت نتیجه شده را تجربه میکند. بنابراین، یک ویژگی عشق راستین، بخشش و فراموش کردن است. وقتی طرف فاعلی، شادی طرف مفعولی را در قبال فداکاریش میبیند، به مرحله عشق راستین دادن و فراموش کردن و دوباره دادن و فراموش کردن میرسد.
پنجم، نتایج عشق در رشد و شادی طرف مفعولی است. بسته به اینکه طرف مفعولی چقدر رشد کرده است، طرف فاعلی نیز خشنود و خوشحال می شود. و هنگامی که طرف مفعولی زیبایی را برمی گرداند، طرف فاعلی از طریق آن معنای تمام آنچه را که فروگذاری کرده است درمی یابد. بنابراین، در عشق راستین، ما در مسیری برای توانائی دادن به طرف مفعولی خود در راستای نیل به کمال گام برمیداریم و اینگونه غرق لذت و شادی میوشم. زیرا در این صورت ما نیز میتوانیم عشق را در خود به کمال برسانیم.
ششم، عشق زمانی شکل میگیرد که ما طرف مفعولی خود را با چشم والدینی ببینیم. اگر فرد مسنتر و آگاهتری که دوستش نداریم و در برقراری رابطه با او مشکل داریم، مرتکب اشتباهی شده است، وقتی با قلب والدینی به او نگاه میکنیم، باز هم میتوانیم برای او دلسوزی کنیم. آنگاه ما قادر خواهیم بود او را با عشق در آغوش بگیریم.
هفتم، عشق راستین خالصانه از کوتاه ترین مسیر عبور کرده، قلبها را گشوده و به وحدت میرسد. عشق راستین با به اشتراک گذاشتن حقیقت ما را وامیدارد تا فوراً طرف مفعولی خود درک کنیم، قلب ما را میگشاید و این قدرت را دارد که ما را با او متحد کند. بنابراین، این قلب اصیل متمرکز بر وجدان است که به ما اجازه می دهد تا با عشق راستین که در شفافیت طرفین شکل میگیرد، تحت تاثیر قرار گیریم.
همانطور که مشاهده میشود، همه عشق را دوست داشته و خواستار آن هستند. اما بدون اینکه بدانند چگونه از آن عشق به طور برابر ارضا شوند، زندگی می کنند. علاوه بر این، راه صحیح شروع عشق، دادن به خاطر طرف مفعولی ماست، اما طمع سقوط انسان، که میخواهد با دریافت آغاز شود، اساسا مانع از شروع عشق راستین شد. انسانها زمانی احساس شادی می کنند که هدف و نتایج زندگی آنها در عشق ظاهر شود. می توان گفت که این اصل عشق راستین انگیزه ای است که والدین بهشتی در آفرینش انسان ها نهادینه کرده است، و همچنین نیروی محرکی است که او را قادر می سازد تا مشیت رستگاری را به انجام برساند.
عشق در اصل از والدین بهشتی آغاز شد. به همین دلیل است که وقتی همه موجودات جهان را بررسی می کنیم، متوجه می شویم که همه آنها به صورت جفت وجود دارند. عشق چیزی است که ما هرگز نمیتوانیم به تنهایی بوجود آورده و یا دریافت کنیم. در مقابل، هنگامی که یک طرف مفعولی ظاهر میشود، مخلوقات از طریق عشق به هم متصل شده و در آن گنجانده شوند.
اصول زندگی ناجی قبیله ای بهشتی از ایده آل آفرینش والدین بهشتی آغاز می شود. دنیای اصیل بشری در تلاش است تا به حالت و اصول اولیه بازگردد که به وسیله آن می تواند شبیه والدین بهشتی شده و با او داد و دریافت داشته باشد. در مشابهت با اینکه چگونه والدین بهشتی خود را برای انسان ها فروگذاری کرد، بعد فراموش نموده و احساس خوشبختی کرد، عشق والدینی که در خانواده ما شکل میگیرد معنا و ارزش مهمی پیدا می کند. زیرا منشأ انواع عشقها، عشق والدینی است. انسان هایی که با دریافت آن عشق والدینی رشد می کنند، دامنه آن را به صورت عشق عمودی و افقی، یعنی به عشق فرزند، عشق خواهر و برادر، عشق زن و شوهر و عشق والدینی گسترش میدهند.
بر این اساس، ناجی قبیلهای بهشتی باید چهار قلمرو بزرگ عشق را کامل نموده و آنها را در قبیله خود بتصویر بکشند. خانوادههای قبایل باید در ملازمت به والدین بهشتی آموزش دیده و چهار حوزه بزرگ عشق را کامل کنند. علاوه بر این، تمامی اعضای قبیله باید به عنوان یک خانواده در فعالیتهای ناجی قبیلهای بهشتی شرکت جسته و بنابراین قبیله خود را به یک جامعه خانوادگی گسترده تبدیل کنند. سپس به ملت کوچک ناجی قبیلهای بهشتی تبدیل خواهد شد که از طریق عشق راستین تحت سرپرستی والدین بهشتی شکل گرفته است.
مالک عشق طرف مفعولی است. وقتی مسیری را هموار می کنیم که به طرف مفعولی خود شادی می بخشد، عشق رشد نموده و گسترش می یابد. بنابراین، ما باید طرف مفعولی خود را ارزشمند بدانیم و به خاطر او با عشق والدینی زندگی کنیم که این شباهت به عشق والدین بهشتی است. این ارزش اساسی است که یک زوج ناجی قبیله ای بهشتی باید به آن دست یابند.
علاوه بر این، اصل کمال عشق راستین به گونه ای است که اگرچه در ابتدا در یک رابطه عمودی عشق که از طرف فاعلی به طرف مفعولی هدایت می شود، شروع شده، اما نتیجه آن کمال به صورت عشق عمودی از طرف مفعولی به طرف فاعلی هدایت میشود. تداوم رابطه عمودی در پایان در جایگاه والدین بهشتی، یا پادشاه عشق راستین به اوج می رسد. در این جایگاه، مخلوقات متحد و هماهنگ، در آغوش عشق، به ثمر میرسند یا به هدف از آفرینش دست پیدا میکنند. به همین دلیل است که تمامی موجودات جهان آرزو دارند در عشق راستین زندگی کنند. در زندگی، ما برای عشق به دنیا آمده ایم، برای عشق زندگی می کنیم و برای عشق می میریم.
نه تنها مردم، بلکه تمامی مخلوقات خواهان عشق راستین هستند. بنابراین، انسان ها باید مخلوقات را دوست داشته باشند و همچنین مسئولیت دارند که مخلوقات را دوست داشته باشند، زیرا آنها سرور آفرینش هستند. مخلوقات به دنبال چنین مالکی است. تمامی موجودات در موقعیت خود با طرف مفعولی سر و کار دارند، اما همه مایلند از اصل جذب شدن در سطح بالاتر عشق پیروی نموده و در نتیجه تعالی یابند. به عبارت دیگر، مواد معدنی تمایل به جذب توسط گیاهان، گیاهان توسط حیوانات، حیوانات توسط مردم، و مردم توسط والدین بهشتی دارند. بدین ترتیب فرد به سطوح بالاتر عشق میرسد، در نهایت میتوان به جایگاهی رسید که در آن میتوان عشق والدین بهشتی را که منشأ عشق است دریافت کرد. به طور خلاصه، مقصد نهایی همه موجودات، مقام عشق راستین است.
در میان آن موجودات، گرانبهاترین موجود، انسان است. زیرا ما به عنوان طرفهای مفعولی والدین بهشتی آفرینش شده ایم. عشق راستین اصطلاحی نیست که هر کسی بتواند از آن استفاده کند، زیرا فقط در پیوند با ساختاری ظاهر می شود که خلاقیت والدین بهشتی مطابق با اصل عشق راستین او ظاهر می شود. ایدهآل آفرینش او از این اصل پیروی میکند که به موجب آن شخص با توانائی دادن به طرف مفعولی خود برای نیل به کمال، خود کامل میشود. ما باید بدانیم که اگرچه همه خواهان عشق راستین هستند، اما تنها زمانی عشق راستین بوجود میآید که فرد برای خاطر طرف مفعولی خود زندگی کند. تنها با زندگی به خاطر یکدیگر می توان عمل کرد، به نتیجه رسید و نسل عشق ادامه مییابد. یکی دیگر از اصول عشق این است که بسته به میزان عشقی که طرف مفعولی دریافت کرده است، توسط او گسترش می یابد. ذاتاً، یک طرف مفعولی مایل است به طرف فاعلی تعلق داشته باشد، بسته به این که قلب آن طرف مفعولی چقدر تحت تأثیر عشق دریافت شده از آن طرف فاعلی قرار گرفته است. در نهایت بشریت میخواهد به والدین بهشتی تعلق داشته و سرانجام در چنین جایگاهی بسان خدا تمام عشق خود را بیدریغ برای نجات انسانها فروگذاری کنند، به همین دلیل است که بشریت نیز سعی میکند به والدین بهشتی، والدین اصیل بازگردد. در مقابل، خودپرستی و نیرنگهای شیطان همیشه در کمین هستند. و مخصوصا در جائی که فرد از دیگری میخواهد که اول برای خاطر من زندگی کن، به جای اینکه اول وجودش را فدا کرده و عشقش را فروگذاری نماید، شیطان زمینه برای ورود را پیدا می کنند. شیطان خود را در عشق کاذب پنهان می کند، اما نتیجه در پایان این است که او فقط از انسان به عنوان ابزار خود استفاده کرده و عشق کاذب فقط یک بار کار می کند، زیرا پس از یک بار استفاده تمام میشود.