تدریس 30: مشیت الهی در دوره موسی – قسمت سوم
دومین مسیر بازسازی کنعان متمرکز بر تابوت عهد
ما در سومین بخش از بررسی بازسازی قومی کنعان متمرکز بر موسی هستیم. که براستی یک تستیمونی از خدای زنده است، کسی که از طریق ایمان ما اتحاد ما و عشق ما متمرکز بر شخص مرکزی منتخب او برای هر عهدی در کار و تلاش بسیار سخت است. موسی این زمان کیست؟ و خدا میخواهد چه نوع کشوری را برپا سازد؟
در ادامۀ گفتار جلسۀ قبل برایتان بگویم که بدنبال شکست عمالقیها، موسی و بنیاسرائیل به بیابان سین رسیدند. موسی هفتاد پیر قوم را انتخاب کرده به بالای کوه سینا برد و آن هفتاد نفر تا نزدیکیهای محل ملاقات خدا رفتند که خدا خواست تا آنها نزدیکتر نیایند، بعد موسی خود به تنهایی به حضور خدا رفت. خدا از موسی خواست تا چهل شبانه روز روزه بگیرد تا در طی این مدت، با دادن دستورالعملهای بسیار کتاب تورات و احکام، ده فرمان نوشته شده بر روی دولوحۀ سنگی را به او بدهد.
اما وقتیکه موسی به پائین کوه برگشت تا در بارۀ دستورالعملهای دریافت شده با مردم سخن بگوید، متوجه شد مردم اسرائیل از هارون خواسته بودند تا برایشان گوسالهای طلائی بسازد و آنها به این ترتیب به نیایش در برابر آن بت پرداخته و به جشن و پاکوبی و عیش و نوش مشغول بودند. موسی در مشاهدۀ چنین وضعیتی با عصبانیت دو لوحه را به پای کوه پرتاب کرده آنها را شکست.
بعد از آن موسی با به آتش کشیدن گوسالۀ طلائی خاکستر آن را در آبی ریخت و از تمامی قوم خواست تا آن آب را بنوشند. بعد از کسانی که ایمان خود را حفظ کرده بودند، خواست تا تمامی افراد بیایمان را از دم تیغ بگذرانند، که در آن روز چیزی در حدود سه هزار نفر کشته شدند.
بعد خدا از موسی خواست تا دو لوحۀ سنگی بسازد و با چهل روز روزه دوباره به بالای کوه رفته تا خدا ده فرمان را بر روی آن دو لوحه حکاکی نماید. اینبار بنیاسرائیل ایمان خود را حفظ کرده و با دستورالعمل موسی تابوت عهد را ساختند که دو لوحهها در آن جای میگرفتند.
دو لوحه به چه معنا هستند؟
آنها کلام خدا و ساختۀ دست او بودند و میتوان گفت که خدا میتوانست آن سخنان را حتی بر روی یک لوحه بنویسد. چرا چنین نشد؟ دو لوحۀ اشاره به یک مرد و یک زن، اشاره به آدم و حوا و ناجی و همسرش یا والدین راستین بودندکه قرار بود تا بعنوان یک مرد و زن راستین، تجسم زندۀ کلام خدا بیایند.
سایبان به چه معنا بود؟
سایبان اشاره به خانۀ خدا و نمایندۀ فرضی عیسی بود که از دو قسمت تشکیل شده بود، مکان مقدس و مقدسترین مکان. که این دو بخش نمایندۀ ناجی و همسر او یا والدین راستین بودند. به عبارت دیگر آنها همچنین نمایندۀ دو دنیای روح و جسم بودند.
در آیات کتب مقدس آمده است که وقتی عیسی بر روی صلیب جان داد، پردۀ بین این دو مکان در سایبان از بالا به پایین پاره شد که این موضوع به معنای این بود که دروازۀ بین دو دنیای روح و جسم یا بین بهشت و زمین گشوده شده است.
تابوت در مقدسترین مکان قرار داشت که نمایندۀ جهان هستی و مدل کوچک شدۀ سایبان بود. تخت رحمت که پر شده بود از بالاهای فرشتگان روی تابوت عهد قرار گرفت. در درون تابوت عهد دو لوحۀ سنگی، یک شیشه پر از منا و عصای موسی که جوانه زده بود قرار داشت.
خدا با چه هدفی سایبان و تابوت عهد را به بنیاسرائیل داد؟ او می خواست تا بدینوسیله یک مفعول ایمان تغییرناپذیر بنا کند. تا حتی اگر شخص مرکزی ایمان خود را از دست بدهد، شرط برای تداوم راه ایمان وجود داشته باشد. ساخت سایبان توسط بنیاسرائیل همچنین به معنای این بود که ناجی بصورت سمبولیکی آمده است.
اگر در اولین مسیر بازسازی کنعان، بنیاسرائیل با تبعیت از موسی به کنعان وارد می شدند، خانوادۀ موسی در مقام سایبان میبود، خود موسی در مقام تابوت عهد و دو لوحۀ سنگی میبود، و قوانین خانوادگی او قوانین بهشتی می شدند. دولوحۀ سنگی سمبول ناجی و همسر او بودند و مردم در آن صورت میتوانستند معبد را بنا کنند که تا زمان آمدن ناجی بعنوان معبد زنده، سمبول فرضی خود عیسی می بود.
از آنجائیکه سایبان سمبول ناجی بود، مردم برای دریافت آن میبایست با برپا کردن شرط غرامت، پایه تاسیس کنند. درواقع مردم اسرائیل برای تاسیس چنین پایهای سه بار اقدام کردند. نخستین بار زمانی بود که موسی در اولین اقدام برای دریافت دو لوحۀ سنگی به بالای کوه رفت. اما آن زمان پایهای برپا نشد چون مردم در بیایمانی به پرستش گوسالۀ طلائی پرداختند.
دومین بار موسی دوباره به بالای کوه رفت و با چهل روز روزه دولوحه همراه با ده فرمان را از جانب خدا دریافت کرد. که این اولین روز از اولین ماه دومین سال بعد از خروج ار مصر بود.
پایۀ ایمان تنها به دورۀ زمانی قبل از تاسیس سایبان مربوط نمیشود بلکه آنها میبایست پایه ایمان تاسیس شده را تا لحظۀ ورود به کنعان و برپا کردن معبد حفظ میکردند. بعبارت دیگر آنها میبایست در طی مسیر بسوی کنعان حتی بیشتر از زندگی خود به سایبان ایمان داشته باشند. اما متاسفانه طولی نکشید که مردم با بیایمانی به شکایت از کمبود مواد غذائی و امکانات خود پرداختند. آنها میگفتند که هنوز ماهیهایی را که در مصر میخوردیم در یادمان هست، همینطور خیار و خربزه، تره، پیاز و سیر. اما اکنون دیگر اشتهای خود را از دست دادهایم و چیزی جز منا به چشمان نمیخورد.
آنها دلشان برای زندگی بردگی در مصر تنگ شده بود و از زندگی خود در بیابان مینالیدند. به همین خاطر دومین پایه برای دریافت سایبان نیز به شکست انجامید.
سومین پایه برای سایبان به ماموریت جاسوسی برای شهر کنعان مربوط میشود. در قادش برنیع در نزدیکیهای شهر کنعان، خدا از موسی خواست تا 12 نفر به نمایندگی از دوازده قبیلۀ اسرائیل انتخاب نموده و برای جستجو و تحقیق در ارتباط با وضعیت کنعان به این شهر بفرستد.
آنها بعد از چهل روز جاسوسی برگشتند و ده نفر از آنان از روی بیایمانی گزارش داده و مردم را بر علیه موسی شوراندند. آنها گفتند که مردمی که در این سرزمین زندگی میکنند همه درشت هیکل بوده و ما در برابر آنها بسان ملخ هستیم. آنها سرانجام با سرزنش کردن موسی از اینکه آنها را به اینجا آورده تا از بین ببرد، درخواست کردند تا یک رهبر جدید انتخاب کنند تا بتواند مردم را به مصر بازگرداند.
اما دو نفر دیگر که یکی یوشع و دیگری کالیب بود، گزارش دادند که این سرزمین شیر و عسل از آن ما است چرا که خدا با ما است، در نتیجه ترس به دل راه ندهید. ما براحتی میتوانیم این شهر را دوباره از آن خود بسازیم.
گزارشات آن ده نفر چنان تاثیر منفی بر روی مردم گذاشت که تمامی مردم به مخالفت با موسی و برنامههایش برخاستند و حتی تصمیم گرفتند که بیایند با انتخاب یک رهبر تازه راه بازگشت به مصر را بررسی کنند. مردم بیایمان حتی سعی کردند تا یوشع و کالیب را بکشند اما خدا در سایبان ظاهر شد و به آنها گفت:
تا کی میخواهید اینگونه بیایمان باقی بمانید. به این خاطر شما دیگر نمیتوانید به کنعان بروید و آنقدر در این بیابان سرگردان خواهید بود تا تمامی آنهایی که بیشتر از بیست سال سن دارند همگی بمیرند. براستی حتی یک نفر از شما قادر به ورود به کنعان نخواهد بود. از میان شما تنها یوشع و کالیب وارد خواهند شد.
اما فرزندانتان در بیابان بمدت چهل سال چوپانی کرده و به خاطر بیایمانی شما در رنج و عذاب قرار خواهند گرفت. به اذای چهل روز جاسوسی، شما چهل سال غرامت پرداخت خواهید کرد تا شاید نارضایتی مرا درک کنید.
بعد آن ده نفر که گزارش منفی با خود آورده بودند به مرض وبا دچار شده و همگی مردند. وقتیکه مردم چنین چیزی را مشاهده کردند با خود گفتند که خطا کردهاند برای همین دستهایی از آنان به حضور موسی رفته و از او خواستند تا با هم به بالای کوه به حضور خدا بروند تا از او طلب عفو بخشش کنند. اما موسی گفت که به خاطر گناهانتان خدا دیگر با شما نیست. برای همین به بالای کوه نروید که مورد حملۀ ساکنین آنجا قرار خواهید گرفت. اما مردم به حرفهای موسی توجهی نکرده و به بالای کوه رفتند که مورد حملۀ ساکنین آنجا قرار گرفته و تعداد بسیار زیادی از آنها کشته شدند.
بدین ترتیب به جای یک سفر بیست یک ماهه به کنعان، بواسطۀ بیایمانی بنیاسرائیل، اولین و دومین و سومین مشیت بازسازی پایه ایمان برای سایبان با شکست روبرو شد که این به یک دورۀ چهل سال سرگردانی در بیابان ختم شد.
بعلاوه این باعث شد تا دومین مسیر بازسازی کنعان نیز با شکست روبرو شود و به این ترتیب مشیت الهی برای سومین بار تمدید شد. این دوره یک دورۀ بیپایان بنظر میآید، اینطور نیست؟ این وضعیت براستی بسیار دورتر از ازدواج و خانوادۀ ایدهآل، زندگی برای دیگران، و اصل آفرینش خدا و تمامی دیگر آیدهآلهای خدا است، اینطور نیست؟ اما زندگی من و شما شاید هم بنوعی بسیار دورتر از ازدواج و خانوادۀ ایدهآل و شکلگیری یک خانواده براساس سه نسل تحت تسلط خدا است.
از طریق دورۀ موسی دیدم که خدا هرگز ار تصمیمی که میگیرد دست برنداشته و همواره در پی راه برای تاسیس پایه برای دریافت ناجی است.
در بخش بعدی به قسمت پایانی زندگی و دورۀ موسی نگاه خواهیم کرد. اما به خاطر داشته باشیم که زندگی موسی تفاوتی با زندگی ما ندارد، و اگر چه هر کدام از ما نیز بنوعی در دورۀ بیابان خاص خود استقامت میکنیم، خدا همواره با ما است همانطور که با بنیاسرائیل بود.