رورند سان میانگ مون، 27 اکتبر 1990، قاهره، مصر
پیشوایان و علمای ارجمند، میهمانان عزیز! از شرکت شما در این فوری ترین اجلاس متشکرم. با پاسخ مثبت شما در این مدت بسیار کوتاه به این ندای برای صلح، حضور شما در اینجا برای خداوند خوشحال کننده است.
بطور حتم میدانید که ما با تنشهایی با ابعاد بسیار وحشتناک احاطه شدهایم. رقابتهای سیاسی و اقتصادی و کینههای تاریخی چنان حجوم آوردهاند که حتی کسانی که تنها با چشمان زمینی به همه چیز نظر میدوزند، متوجه میشوند که بقای ما در خطر است. انسانها در مواجهه با خطر نابودی، مانند تمامی موجودات آفرینش با اقدامات اضطراری عکسالعمل نشان میدهند. به همین دلیل است که ما اکنون شاهد چنین فعالیتهای دیوانهوار در تمامی حوزههای امور انسانی هستیم. در تلاش برای جلوگیری از تراژدی غیرقابل بیان، رهبران ناامیدانه راه حلهایی را با توجه به جهت گیری آگاهی خود پیشنهاد می کنند. برخی به دنبال راه حل های نظامی و برخی دیگر سیاسی یا اقتصادی هستند. چنین پیشنهادهایی ممکن است در برقراری صلح نقشی داشته باشند، اما هرگز نمیتوانند به ارمغان آورنده بینش و تحلیل اولیهای باشند که بر اساس آن صلحی پایدار استوار شود.
فقط افراد واقعاً مذهبی و روحی ماهیت و منشأ تعارض را درک می کنند. و تنها کسانی که بر ریشه واقعی بی نظمی واقف هستند، میتوانند به ارمغان آورنده راه حل باشند. به همین دلیل است که در این شرایط اضطراری، حضور و مشارکت شما را خواستار شدم. مسلماً صلح بر روی زمین در نهایت مستلزم بینشهایی از تمام حوزههای سیاسی، رسانهای و غیره است، اما ریشه صلح در خداست، و تنها از طریق کسانی میتواند به این دنیا روی آورد که زندگی خود را با خواست کامل خدا منطبق کنند.
با درک اینکه صلح جهانی در نهایت به چگونگی پاسخ انسان به خواست الهی بستگی دارد، ”بنیاد بین المللی مذهبی“ را تأسیس کردم. از اولین روزهای نهضت هماهنگ، من همیشه بخش اعظم منابع خودمان را در خدمت به سایر ادیان اختصاص دادم. در دهه 1950، بسیاری از خانوادههای نهضت هماهنگ غذای کافی برای خوردن نداشتند، و به همین خاطر از من در مورد بودجهای که برای هماهنگی بین مذهبی اختصاص دادم شکایت میکردند. من از دیدن سختیهای آنها رنج میکشیدم، اما از آنها میخواستم تا صبر و تحمل داشته باشند زیرا میدانستم شیطان در نهایت به جنگ نژادی و مذهبی متوسل خواهد شد تا آینده بشریت را نابود کند. من به مدت چهل سال همه چیزمان را برای امور بین مذاهب وقف کردم و همیشه بر عشق راستین، هماهنگی و همکاری بین تمامی مؤمنان مذهبی اصرار داشتم. اکنون این مقدسین بزرگ و صلح طلبان از هر حوره مذهبی در همراهی با بنیاد بینالمللی مذهبی، این مأموریت الهی را بعهده دارند که نقشههای شیطان را خنثی کرده و آیندهای با صلح پایدار را پیشگام شوند.
همانطور که می دانید، شیطان همیشه در پی به ویرانی و سیاهی کشاندن نسل بشر بوده است. در طول این قرن نقشه او از طریق تمامیت خواهی کمونیسم منکر خدا تداوم یافت. از طریق ظلم و شکنجه دولتی، تمام نسلها از شنیدن حقیقت کلام خدا منع شدند. میلیون ها نفر به نام ساختن جامعه ای فاقد خدا سلاخی شدند. این نظام خیانتکار و شیطانی به مدت شصت سال رشد کرد و دو سوم جهان را اشغال کرد…. با این حال، افراد زیرک روحانی با اطمینان میدانند که این قدرت خدا و قدرت زندگی در مطابقت کامل با شریعت الهی است که باعث میشود تا شیطان تسلیم شده و از حکومت پلیدی و وحشت خود دست بردارد.
طرح نهایی شیطان
اکنون شیطان به آخرین حمله خود برای نابودی نسل بشر روی آورده است. استراتژی او از دو راه اصلی، حتی اساسیتر و تهدیدآمیزتر از کمونیسم است. و این از طریق جنگ مذهبی و نژادی است. هر کسی می تواند ببیند که ما در آستانه یک درگیری با ابعاد ویرانگر قرار گرفتهایم نگران از اینکه آیا نژاد ما اصلاً زنده مانده یا چنان به عمیق ترین تاریکیها فرو خواهد شد که به سختی قادر به حفظ زندگی در یک سیاره ویران شده است. اگر اقوام، مذاهب و ملتها اندیشههایشان را به نفع خود محدود کنند، تنها کسی که سود میبرد شیطان دشمن خدا و نسل بشر است.
به همین دلیل، دغدغه بیپایان قلب خداوند به این دو نکته مرتبط است. چرا خدا خود را بر پیامبران آشکار ساخته و ادیان بزرگ جهان را بوجود آورد؟ البته این کار برای این بود که نسل بشر به سوی او بازگشته و سپس، در یگانگی کامل با خواست مبارک او، جهانی صلح آمیز را بوجود آورد. بشر باید از دید اولیه خدا نسبت به جهان آگاه شده و بداند که چرا خدا خود را بر پیامبران آشکار کرده است. مطمئناً هیچ کس این ایدهآل اصیل خدا را عمیق تر از حضرت محمد (ص) نه تنها در کلام، بلکه در واقعیت بیان نکرده است. خدای رحمت بیکران نمیتواند هلاک شدن حتی کوچکترین مخلوقات را مشاهده نماید. چه خواهیم بود اگر درگیری بین مذاهب را جایز شمرده یا تداوم ببخشیم، با این آگاهی که این برخلاف خواست خدا است؟ ما هرگز نمیتوانیم با خواست و اراده خود برای انجام نقشههای شیطان برای نابود کردن کودکان بیگناه، و انداختن بشر به تاریکی وصف ناپذیر دست یاری دراز کنیم.
این موضوع در مورد جنگ نژادی هم صادق است. ما یک خانواده هستیم که از والدینی مشترک به دنیا آمده ایم. خداوند در نظر داشت که تمامی نژادها به عنوان برادر و خواهر در هماهنگی زندگی کنند. باز هم پیغمبر اکرم این را می دانست و تاریخ به روشنی ثبت می کند که این درک را از طریق اعمال اساسی زندگی خود نشان داده است. اکنون رسالت اجتناب ناپذیر ما این است که کل طرح خدا برای صلح، هماهنگی و همکاری بین نژادها و مذاهب را آشکار کنیم. هر کسی که تنها بخشهای متفاوتی از حقیقت مکشوف خدا را جدا ساخته و علیه دیگران موعظه کند، بر خلاف خدا عمل میکند. ما نمیتوانیم به تودهها، یا حتی رهبران سیاسی، اقتصادی و نظامی تکیه کنیم تا خواست آشکار شده خدا را به اندازه ما که خود را وقف رهبری مذهبی و معنوی کردهایم، درک کنیم. بشر باید در مورد دیدگاه اصیل و وسیع خداوند برای صلح و برادری آموزش ببیند. در این برهه از تاریخ بشر، هیچ چیز برای خداوند دردناکتر و توهین آمیزتر از جنگ مذهبی و نژادی نیست.
اهمیت خاورمیانه
چرا بزرگترین تنش ها در این سیاره در خاورمیانه متمرکز شده است؟ آیا به این دلیل که متجاوز نظامی از یک کشور خاورمیانه آمده است یا اینکه منطقه سرشار از نفت است؟ نه! هرکسی که تحلیلی دقیقاً در آن سطح ارائه میکند، صرف نظر از اینکه چقدر نابغه بوده و یا دانش تاریخی و سیاسیاش چقدر عمیق است، فاقد نقطه شروع لازم برای توضیح واقعیت عمیقتر است. دلیلش این است که اینجا حوزه فعالیت خدا و شیطان است. تمامی پیامبران سه عهد بزرگ وحی خود را در این منطقه دریافت کردند. آیا معنای این نکته آن است که پیام خدا فقط برای مردم خاورمیانه بوده است؟ البته که نه. مقدر شده است که کلام خدا نیروی هدایت کننده تمام زندگی بشر در تمامی نقاط این سیاره باشد. به همین ترتیب، تنشها و درگیریهای کنونی تنها برای مردم این منطقه نگران کننده نیست. سرنوشت کل جهان به تحولات خاورمیانه بستگی دارد. همانطور که پیامبران بزرگ مجبور بودند با نیروهای پلیدی و سیاهی بجنگند تا رؤیای خدا را برای تمام جهان در دسترس عموم قرار دهند، مأموریت صلح آمیز شما نیز انکار نیروهای شیطانی است که از جنگ نژادی و مذهبی لذت می برند و آشکارسازی خواست الهی برای صلح در تمام دنیا است.
من می دانم که تاریخ بشر با مبارزه دائمی بین خوبی و بدی نقش بسته است. برای بازسازی زندگی انسان و جامعه، وحدت با عشق و قلب خداوند طبیعی است. اگر این روند را از نزدیک بررسی کنیم، میتوانیم به این اصل پی ببریم که اولیای بزرگ و پیامبران سعی داشتند تا بر نیروهای پلیدی غلبه کنند. شیطان همیشه قبل از خدا، رژیم و حاکمیت پلیدی خود را برقرار می کند. او سپس، با این قدرت به حوزه خدا حمله کرده و سعی می کند جوانههای لطیف کلام خدا را از بین ببرد و زندگی قهرمانان مهربان او را در هم بکوبد. شیطان همیشه اول است، اول قدرت حاکمیتش را مستقر میکند و اول دست به حمله میزند. در واقع تجاوز علامت تجاری شیطان است و اول مورد حمله قرار گرفتن علامت تجاری حوزه الهی است. با این حال، حوزه الهی بر اساس این اصل کامیاب می شود که با نخست مورد حمله قرار گرفتن از طریق رنج و فداکاری ثروت بزرگی اندوخته و با پرداخت این هزینه و تحمل ظلم، در نهایت پیروزی می شود. شاید شما با قدرت های عظیم و در عین حال فاسدی که در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) بر مکه حکومت میکردند، بیشتر آشنا باشید. هنگامی که حضرت محمد (ص) پیام شیرین صلح و برادری را در میان تمامی اقوام به ارمغان آورد، این حکومت های بزرگ قدرت پلیدی خود را بسیج کردند تا جان رسول خدا و پیروان او را بگیرند. پیروان اسلام این تجاوز و بی عدالتی را تحمل کردند و بدین ترتیب محمد و پیروانش با پیروی از اصل غرامت خداوند توانستند حتی این قدرت های بزرگ را بطور کامل به تسلیم وادارند. سرانجام محمد به عنوان پیروز شکوهمند بدون هیچ مانعی به سوی کعبه رفت و آن را به خدای یگانه تقدیم کرد.
اما داستان او تنها داستانی نیست که این اصل خدا را آشکار می کند. همین امر در مورد عیسی، خاندان ابراهیم و دیگران نیز صادق است. در واقع، اگر امروز به هر دین قدرتمندی بر روی زمین نگاه کنید، به وضوح خواهید دید که با زندگی براساس همین اصل غرامت و از خود گذشتگی، رونق یافته است. چقدر احمق خواهیم بود اگر جرات کنیم بیاندیشیم که خدای کامل و راستین راه خود را تغییر می دهد، همانطور که ممکن است ما چنین کنیم. این حقایق هرگز تغییر نمی کنند: 1) تجاوز از آن شیطان است، و 2) حوزه الهی با مورد حمله قرار گرفتن، تحمل کردن، پرداخت غرامت و فداکاری به پیروزی می رسد. هر دوی اینها اصول راستین و ماندگاری هستند که اندازه نیروی نظامی، حکمت علوم سیاسی، زمین شناسی و اقتصاد نفت و غیره را به سخره می گیرند. فقط یک حقیقت غالب است و آن حقیقت خدا و قوانین بازسازی اوست.
خدمت به هدف بزرگتر
علاوه بر اصل بازسازی و پیروزی از طریق غرامت، دومین اصل تغییرناپذیر تاریخی این است که خداوند همیشه از کسانی که در خدمت به هدف بزرگتر زندگی میکنند، حمایت می کند. مثلاً اگر یک نفر فقط برای خودش و نفر دوم برای خانواده اش زندگی کنند، خداوند از دومی که به نفع خانواده اش زندگی می کند، حمایت خواهد کرد. شخصی که برای خودش زندگی می کند در واقع دیگران را به نفع خود قربانی می کند. کسی که برای خانواده زندگی می کند خود را فدای دیگران می کند. از سوی دیگر، بین کسی که برای خانواده اش زندگی می کند و کسی که خانواده عزیزش را برای مصلحت جامعه فدا می کند، خداوند از کسی که برای جامعه زندگی می کند، حمایت می کند. این نیز یک اصل تغییرناپذیر خدا است. بار دیگر می توان از پیامبر به عنوان نمونه اعلای شناخت و زندگی بر اساس این اصل الهی یاد کرد. آیا پیامبر فقط برای قبیله یا قوم خود یا حتی فقط برای مردم عرب زندگی می کرد؟
نه، او همیشه برای هدف بالاتر زندگی می کرد و پیام خود را فقط برای یک گروه یا نژاد محدود نمی کرد. پیام پیامبر برای هر موجود گرانقدری بود که خداوند از روح خود در او دمیده است. بنابراین بزرگترین فرد در میان ما کسی است که در نهایت به خاطر حتی فراتر از جهان زندگی می کند. بالاترین هدف زندگی برای خدا است. راه بررسی نزدیکی فرد به خدا این است که ببینیم آیا پیام و زندگی او وقف هدف بزرگتر است یا خیر. تمام اقدامات باید برای نه فقط به خاطر یک گروه، یک ملت، یک مذهب یا نژاد، بلکه برای بزرگ ترین خوبی بشریت باشد. نزدیک ترین فرد به خدا کسی است که به خاطر کل، به خاطر عموم زندگی کند.
بنابراین، اگرچه اوضاع معاصر خاورمیانه پیچیده است، اما باید در برابر وسوسه تکیه بر انواع تجزیه و تحلیل ها و تفسیرهای پیچیده مقاومت کنیم. مسئولیت اصلی ما این است که هرگز اصول ثابت و آشکار خدا را فراموش نکنیم: پرخاشگری شیطانی است و سعادت این است که هدف فردی را به خاطر هدف بزرگتر قربانی کنیم. تنها پیشوایان مذهبی بر این حقایق و این راه های صلح واقف هستند. بنابراین ما چارهای جز این نداریم که پیشگامان جسوری باشیم که خواست و اصول خدا را آشکار کنیم. صلح به ما بستگی دارد.
همانطور که با وضعیت کنونی سر و کار داریم و با پیروان خود، از جمله رهبران سیاسی و نظامی که به خرد ما وابسته هستند، صحبت می کنیم، به این فکر نکنید که کدام ملت ممکن است بیشترین سود عایدش شود، بلکه به این فکر کنید که چه چیزی برای کل جهان بهترین است. ما باید صدای خستگی ناپذیر دعوت به عشق راستین، پایگاهی برای زندگی به خاطر دیگران باشیم. بزرگترین تراژدی قابل تصور این است که جنگ بین مسیحیان و مسلمانان در خاورمیانه رخ دهد. تمام جهان، ایالات متحده، کشورهای اروپایی، کشورهای خاورمیانه و غیره باید این نکته را درک کنند. به همین دلیل است که من این پیام را برای رهبران تمامی ملت ها ارسال می کنم. همه باید فقط برای یک هدف زندگی کنند و آن حفظ و حراست از این وضعیت در برابر احتمال جنگ مذهبی است. مسئولیت ما به عنوان رهبران دینی بزرگترین مسئولیت است. ما باید هر کاری که در توان داریم انجام دهیم تا تمامی بازیگران منطقه را به یک راه حل مسالمت آمیز در وضعیت کنونی خاورمیانه راهنمایی کنیم.
با تمامی قلبم، شبانه روز برای صلحی که توضیح دادم دعا می کنم. همه رهبران دینی باید همین کار را بکنند.
بار دیگر از صمیم قلب از محبت مقدس و بزرگوار شما نسبت به خداوند و صلح الهی سپاسگزارم. خداوند به شما و خانواده هایتان برکت دهد و صلحی پایدار را به دنیای ما، و خانه ما بیاورد.