گناه اصیل و چهار طبیعت سقوط کرده
کلام والدین راستین
از بین بردن طبیعت سقوط کرده هرگز کار آسانی نبوده است، حتی وقتیکه سعی داریم تا عادات طولانی مدتی چون سیگار کشیدن و مشروب خوردن را ترک کنیم، چقدر بطور مکرر امروز و فردا میکنیم؟ در این صورت، چطور میتوانیم به آسانی طبیعتهای سقوط کرده ریشه دوانده در عمق وجودمان را که از طریق نسب خونی در طول هزاران سال به ما منتقل شدهاند، از بین ببریم؟ این کار تنها متمرکز بر تلاش انسانی امکان پذیر نیست. حتی وقتیکه خدا را نقطه مرکزی زندگیتان قرار داده، و در تمامی طول زندگی خود در تقلا و تلاش بوده و با ایمان مطلق به او ملازمت کنید، با این وجود این یک نبرد دشوار است. تلاش برای انجام این امر هیچ معنائی نخواهد داشت مگر اینکه آماده باشید تا با عشق مطلق عظیمتری نسبت به والدین و فرزندانتان، به خدا در مقام والدین راستین ملازمت کنید. (چان سانگ گیانگ 8.3.2:12)
ما دارای طبیعت سقوط کرده هستیم. چهار طبیعت سقوط کرده اصلی کدامها هستند؟ آنها غرور، حسادت، خشم، فریب هستند. ما برای از بین بردن این طبیعتهای سقوط کرده با برپائی شرطهای بسیار، دعا و نیایش و روزههای بسیار داشتهایم. در عهد قضاوت در دوره بازسازی برای موفقیت در انجام این امر چه باید کرد؟ لازم است تا هر کدام از ما به کلام خدا مسلح شده و تجسم آن بشویم. ما میبایست ذهنیت خودمحوری و فردگرائی و رفتارهای ریشه گرفته از آن را در خود ریشه کن کنیم. این ریشه طبیعت سقوط کرده و علت شکلگیری پلیدی است. این موضوع نه تنها در مورد رفتارهای خودمحورانه در سطح فردی بلکه همچنین در رفتارهای خودمحورانه جمعی عمومی در سطح جامعه صادق است. خودمحوری بطور مستقیم با روحیه ارزشهای مطلق سیستم عشق راستین مغایرت دارد. مردم خودمحور بجای فداکاری و زیستن برای دیگران، از دیگران میخواهند تا برای آنها خود را فدا کنند. خودمحوری باعث میشود تا فرد به جای توجه به چگونگی وضعیت مردم، بیشتر نگران منفعت شخصی خود باشد. خود محوری از طریق سقوط بطور خائنانه به مردم تزریق شده و باعث بوجود آمدن درگیری بین روح و جسم در افراد شد. شیطان این قارچ سمی را در قلب انسانها کاشت. اگر چه تمرکز بر خودمحوری باعث میشود که فرد به ظاهر زیباتر شده، شهرت دنیوی بیشتری نسیبش شده و از آرامش زمینی بیشتری برخوردار باشد، اما این دامی است که وقتی شکل گرفت، قربانی خود را به چنان اعتیاد و یک زندگی رنج و عذاب هدایت خواهد کرد که رهایی از آن بسیار دشوار خواهد بود. (پیانگ هوا گیانگ 7.16:1101)
تبادل نظر
در دفترچه خاطرات یکی از افراد با ایمان چنین آمده بود که: ”صرف نظر از اینکه با چه مشکلی روبرو هستید، اگر خشمگین نشوید، شیطان هیچ قدرتی نداشته و نمیتواند کاری انجام بدهد.“
توانائی ما حفظ طرز تلقی و نگرش صلح آمیز و آرامش بخش همراه با اعتماد بنفس است. برعکس توانایی شیطان آشفته کردن و به ترس واداشتن و در نتیجه از بین بردن تمامی انرژی ما است. هر زمان که شما با سردرگمی روبرو شده و احساس میکنید که میخواهید کاری یا عملی برخلاف ذات اصیلتان انجام بدهید، برای لحظهای مکث کرده و از خود بپرسید: شیطان چکار میخواهد انجام بدهد؟ بطور عمومی، ما مردمی هستیم که چنین اطاعت و مطیع بودنی را تجربه کردهایم.
وقتیکه برای یکی از دوستان شما اتفاق خوبی رخ میدهد، آیا خالصانه خوشحال هستید؟ یا اینکه با مقایسه کردن خود با او، نسبت به او حسادت میورزید؟ بطور حتم، در حین تبریک گفتن به او، تا حدودی هم به شکلگیری حسادت در خود میدان میدهید. … اینکه چرا او به چنین چیزی دست پیدا کرده و من نه، کاش من هم میتوانستم چنین چیزی داشته باشم … و غیره. وجود چنین قلب و احساسی به معنای وجود طبیعت سقوط کرده است. ما نمیتوانیم وجود چنین طبیعتهای سقوط کرده در اعماق قلب مان را انکار کنیم. اگر چه تلاش داریم تا آنها را پنهان کنیم، اما خصوصیات طبیعت سقوط کرده پنهان پذیر نبوده بلکه به یک شکلی خود را در افکار و رفتار و اعمالمان نشان میدهند.
مهمترین عناصر طبیعتهای سقوط کرده که در زندگی انسان امروز حضوری فعال دارند بطور عمومی مقایسه کردن، حسادت، حسرت، اشتیاق کاذب، غرور و فریبکاری هستند و در میان تمامی اینها مقایسه کردن خود با دیگران در جایگاه نخست قرار دارد. نارضایتی و شکایت زمانی شکل میگیرند که شما خودتان و دارائیتان را با دیگران و دارائی آنها مقایسه میکنید. به عنوان مثال در ارتباط با مسئله مقام و جایگاه و یا دارائی مادی و غیره. در میان امیال نامحدود بشری، مقایسه کردن هرگز از امیال خوب سرچشمه نگرفتهاند. از چنین دیدگاهی به دیگران نظر دوختن باعث شکل گیری خودپرستی و هر چه بیشتر عمق پیدا کردن آن در زندگی ما میشود. بزرگ فرشته قبل از تولد آدم و حوا کسی را نداشت که بتواند خود را با آنها مقایسه کند، اما بعد از تولد آدم و حوا، او با مقایسه کردن جایگاه و دارائی خود با آدم و حوا، امیالی افراطی در خود پرورش داد و اینگونه بود که قلب سقوط کرده پا به عرصه وجود گذاشت.
دومین طبیعت سقوط کرده که در زندگی بشر حضوری فعال دارد حسادت و غبطه خوردن است. ما در حین اینکه برای دیگران در دستیابی به دارائی، ارثیه و شخصیت و مقامی برجسته دست زده و به آنها تبریک میگوئیم، میبایست بتوانیم آن را بدرستی و با قلبی خوب در خود هضم کنیم. ما میبایست قادر باشیم از برکاتی که دیگران دریافت میکنند خوشحال بوده و شکرگذار باشیم. بر عکس، مردم اغلب حسادت کرده و غبطه میخورند از چیزهائی را که دیگران به آن دست پیدا کردهاند یا حتی وقتیکه با خوشبختی به آن نائل آمدهاند. چنین قلبی از ذات اصیلی که در آغاز آفرینش به انسان داده شد، فاصله بسیار زیادی دارد.
در مورد اشتیاقی که بر چیزی نادرست تمرکز کرده است، یا اشتیاق کاذب چطور؟ کلمه اشتیاق کاذب در زبان کرهای (هیالگی) دارای معنای ”خاصیت حیاتی خون“ است. خاصیت حیاتی خون والدین بهشتی اصیل خوب بوده و همواره به فکر دیگران است. به جای اولویت قائل شدن برای خود، بطور طبیعی و ناخودآگاه برای دیگری و یا همتای خود اولویت قائل میشود. برعکس، طبیعت سقوط کرده به شکلی ساده از آنجا آغاز میشود که فرد اصرار دارد تا دیگران در سطوح مختلف برای رضایت او عمل کنند. فرد بدون توجه به درستی یا نادرستی، دیگران را به خاطر شکست خودش مقصر دانسته و با خشم بر سر آنها فریاد میزند.
غرور کلمهای است که از پز دادن، فخر فروختن و گستاخی ترکیب شده است که به معنای فقدان فروتنی و تواضع است. اگر کسی فکر کند که از دیگران بهتر است، به خود مغرور خواهد شد. فردی که دارای ذاتی مغرور است با جدائی از دیگران و سرانجام از دست دادن آنها، به زندگی کاملا متمرکز بر خود فرو میرود. در کتاب مقدس، از غرور به عنوان بزرگترین اعمال جنایتکارانه یاد میشود که انکار کننده برکات و حمایت والدین بهشتی است.
فریب دادن اشاره به وضعیتی است که در آن فرد در غرور کور شده، به دیگران دروغ گفته و کلاهبرداری میکند. موقعیتهای بسیاری در زندگی وجود دارند که در آن نمیتوان حقیقت و فریب را از یکدیگر متمایز کرد. برعکس، فضای اجتماعی متداول در سطح جهانی به ما دیکته میکند که مردم صادق هرگز برنده نشده بلکه رنج میکشند، در نتیجه چرا باید چنین بود. بدینسان، واقعیت کنونی طبیعت سقوط کرده که در پی منفعت فردی است بطور عمومی بر ذات انسانها در تمام سطوح اجتماعی تسلط دارد.
مقایسه کردنها، حسادتها، اشتیاق کاذب و فریبکاری به شکلهای مختلف در میان مردم در جوامع خود را نشان میدهند اما همگی آنها یک نقطه مشترک دارند، و ان این است که تمامی آنها از خودمحوری متمرکز بر پایه خودپسندی آغاز شدهاند که تنها در پی کسب منفعت فردی است. براستی چنین طبیعتهای سقوط کردهای از کجا سرچشمه گرفتهاند؟ آنها در ذات بیمار انسانهای شکل گرفته در سقوط بشر شکل گرفتهاند. بزرگ فرشته از ایدهآل آفرینش والدین بهشتی باخبر بود اما میخواست تا از طریق حوا، عشق بیشتر والدین بهشتی را دریافت کند و بواسطه طمع خودمحورانه، آغازگر اصلی جریان عمل سقوط شد. او در این مسیر در یک مجموعه اعمالی پست و بیشرمانه، دیگران را برای خاطر خودش فدا کرد. متاسفانه چنین چیزی وارد نسب خونی شده و با نام طبیعت سقوط کرده در میان تمامی بازماندگان بشری در تمامی طول تاریخ تا به این زمان تداوم و گسترش پیدا کرده است.
از بین بردن طبیعت سقوط کرده در یک شب کار بسیار دشوار و یا نشدنی است چرا که ریشه آن بشکلی عمیق و سخت تنومند شده و ثمرات آن از طریق نسب خونی برای هزاران هزار سال نسل به نسل منتقل شده است. به همین خاطر است که پل مقدس یکی از انسانهای معروف در دنیای مسیحیت و در عهد جدید، در رومیان 7:24 چنین میگوید: ”…. چیزی در عمق وجودم، در طبیعت نفسانی من هست که با فکرم در جنگ و جدال میباشد و در این مبارزه پیروز میشود و مرا برده گناه میسازد، گناهی که هنوز در درون من وجود دارد. در فکرم اراده میکنم که خدمتگزار از جان گذشته خدا باشم اما میبینم که هنوز اسیر گناه هستم. پس میبینید که من در چه حالی هستم، طبیعت جدید من به من امر میکند که اعمالم پاک و خوب باشند اما آن طبیعت کهنه که هنوز در من است بسوی گناه کشیده میشود. وای که در چه تنگنای وحشتناکی گرفتار آمدهام. چه کسی میتواند مرا از این طبیعت مرگبار آزاد کند؟“
اما اگر ما بتوانیم به والدین بهشتی به عنوان مظهر خوبی و نقطه مرکزی وجود و زندگیمان ملازمت کرده و خود و خانوادهمان را با کلام والدین راستین مسلح کرده و یک زندگی عشق راستین را به واقعیت درآوریم، از بین بردن طبیعت سقوط کرده کاری غیرممکن نخواهد بود. برای اینکه بتوانیم خود را از شر طبیعتهای سقوط کرده خلاص کنیم، بیشتر از هر چیز دیگری، بایستی در جایگاهی قرار بگیریم که در آن در بالاترین سطح ممکن والدین بهشتی را درک کرده و دوست بداریم، و با جداسازی واضح و آشکار خوبی از بدی، خوبی را نقطه مرکزی رفتار و گفتار و کردارمان قرار بدهیم. در این صورت با روح و جسمی پاک و بیآلایش و متحد میتوانیم در حوزه قلبی والدین بهشتی زندگی کنیم.
نکاتی برای تعمق
1. به زندگی خود نظر افکنده و چگونگی حضور طبیعتهای سقوط کرده بخصوص مقایسه کردن، غرور و تکبر، حسادت، اشتیاق کاذب و فریبکاری را در وجود و زندگی خود مورد بررسی قرار داده و دستهای شیطان را برملا کنید.
2. در این مورد که برای از بین بردن طبیعت سقوط کرده نخست باید خدا را در بالاترین سطح ممکن دوست بداریم، تعمق کنید.