پیام مادر راستین به رهبران مسیحی، شنبه، 7 اکتبر 2023، لاس وگاس، ایالات متحده آمریکا

من بسیار مشتاق دیدار شما بودم.

امروز می‌خواهم درباره موضوع “6000 سال تاریخ بشر و زمان حال، از دیدگاه مشیت الهی” صحبت کنم. آفریننده ما می‌خواست والدین انسانها شود، براین اساس همه چیز را از مواد آلی گرفته تا دنیای گیاهان و دنیای حیوانات به صورت جفت آفرید. سرانجام، خدا مرد و زنی که در کتاب مقدس به نام آدم و حوا شناخته شده‌اند، و قرار بود اجداد ما شوند را‌ آفرید. خدا به آنها، دوره‌ای برای رشد داد، و سپس منتظر ماند تا آنها با تلاش خود شخصیتشان را کامل کنند.

اما متأسفانه آنها با عدم انجام مسئولیتشان سقوط کردند. این تاریخ ما (در گذشته و)‌زمان حال بوده است. خداوند دانا و توانا، آلفا و امگا است. به عبارت دیگر، خدا هر کاری را که شروع نموده، باید به ثمر برساند. با این حال، نکته مهم در اینجا این است که اگر چه انسان‌ها دارای سهم مسئولیت هستند، خدا چاره‌ای جز این نداشت که خود مشیت رستگاری یا بازسازی از طریق غرامت را پیش گیرد.

از آنجایی که همگی شما روحانی هستید، باید از عهد عتیق به خوبی آگاهی داشته باشید. این دوره شامل مشیت انتخاب بنی‌اسرائیل به عنوان قوم برگزیده، اشخاص مرکزی، و انجام مشیت بازسازی و رستگاری از طریق غرامت بود. براستی چه دوره سختی بود! اگرچه 4000 سال طول کشید تا خدا عیسی مسیح، یگانه پسری را به دنیا آورد که ‌توانست او را «پسر من» بخواند، اما نه مریم که او را به دنیا آورد، نه خانواده زکریا، نه رهبران مذهبی و نه مردم، هیچکدام عیسی را درک نکردند.

وقتی خدا اشخاص مرکزی را برگزیده و به آنها مسئولیت‌هایی می‌داد، اگر آن‌ها در انجام این مسئولیتها کوتاهی می‌کردند، یعنی وقتی یک اشتباهی شکل می‌گرفت، بدون پرداخت غرامت پیشروی نمی‌تواند وجود داشته باشد. به همین دلیل بود که این تاریخ 4000 سال به طول انجامید.

اما حتی پس از اینکه خدا مسیح موعود را فرستاد، چگونه مردم نتوانستند او را بشناسند؟ و در نهایت، عیسی را به روی صلیب کشاندند. از آنجایی که عیسی مسئولیتی بعهده داشت، و گر چه زندگی زمینی‌اش بر روی صلیب به پایان رسید، (بدون اینکه بتواند مسئولیتش را به انجام رساند) گفت که دوباره خواهد آمد، گفت که برمی گردد.

مسیحیت با رسولانی آغاز شد که رستاخیز را از طریق روح القدس تجربه کردند و منتظر بازگشت موعود عیسی بودند. با این حال، همانطور که می دانید، آنها در همان روزهای اولیه مورد آزار و اذیت قرار گرفتند. در طول 2000 سال مشیت مسیحی، مردم مشتاقانه منتظر بازگشت عیسی بودند، اگر چه شناختی از ماهیت اصیل او نداشتند، بعلاوه، آنها ذات اصیل خدا را نیز نمی‌شناختند.

خدمت و ملازمت انسان محورانه به خدا باعث بوجود آمدن مشکلات زیادی شد. چگونه ممکن است کمونیسم که می‌گوید خدا وجود ندارد، یا خدا مرده است، از قلمرو مسیحیت که در آن مردم به خدا ایمان داشتند، برخیزد؟ به همین دلیل بود که اصلاحات مذهبی اجتناب ناپذیر شد!

مشیت الهی اسرارآمیز و فراتر از درک بشر است. مارتین لوتر جنبش اصلاحات مذهبی را آغاز کرد، اما این جان کالوین بود که آن را به طور کاملتر تأسیس کرد. همه شما در این مورد می دانید. او این موضوع را در حدود سال 1543 روشن و واضح بیان کرد و بدین ترتیب پیوریتانیسم و پروتستانیسم آغاز شد. کلیسای کاتولیک، شامل کشیشان و مؤمنین بود، اما پروتستان، شامل کشیش‌ها، بزرگان، شماس‌ها، و مؤمنان متحد شدند تا با هم خدا را خدمت نموده و به او ملازمت کنند. یکی از نمونه‌های آن دموکراسی ایالات متحده شکل گرفته توسط پیوریتن‌ها است، که در آن مردم می‌توانند آزادانه خدا را پرستش کنند.

خدا آمریکا را به عنوان ملتی برگزید که بتواند محیطی حمایتی برای نجات دهنده در ظهور دوباره و تکمیل مشیت الهی بوجود آورد. واقعیت این است که کشورهای قدرتمند امروزی با اولویت دادن به منافع خود نمی‌توانند با یکدیگر متحد شوند. این موضوع در مورد ادیان هم صادق است. (از طرف دیگر) درگیری‌های بین اقوام تا به امروز همچنان به جنگ منجر می‌شود.

در یک چنین واقعیتی، چگونه می‌توانیم پادشاهی بهشت را بر روی زمین که آفریننده ما در آرزوی دیدن آن است بواقعیت درآوریم؟ آیا می‌توانیم یک خانواده انسانی شویم، مردمی که بعنوان مظهر برابری، صلح و وحدت به خدا ملازمت می‌کنند، چیزی که آفریننده ما و تمامی انسانها امید دیدن آن را دارند؟

اکنون زمانی است که باید حقیقت مشیت الهی را آشکار کنید. ما به عنوان مردم سقوط کرده، نمی‌توانیم مستقیماً به پیشگاه آفریننده خود، والدین بهشتی برویم. زن و مردی وجود داشتند که باید اولین اجداد بشری می‌شدند (که چنین چیزی انجام نشد و برای بازسازی آن) دو هزار سال پیش، عیسی مسیح، یگانه پسر خدا متولد شد. اما وجود یگانه پسر به تنهائی کافی نیست. تنها با وجود یگانه دختر خدا (در کنار او) می‌توان شاهد انجام و تکمیل مشیت الهی بود.

تاریخ بشر تا کنون تاریخ دینی بوده است که تحت تسلط مردان بود و این چیز ناقصی است. برای حل مشکلاتی که در حال حاضر باعث تضاد بین گروه‌های قومی و مذاهب می‌شود، اشخاص مرکزی زمان یعنی والدین راستین باید ظاهر شوند. دو هزار سال پیش، عیسی برای انجام مسئولیت خود به عنوان پدر راستین تلاش کرد، اما بواسطه عدم وجود مادر راستین، نتوانست ماموریتش را تکمیل کند.

به همین دلیل عیسی گفت که دوباره خواهد آمد و ضیافت نکاح بره را برگزار خواهد کرد. هدف عیسی از بازگشت دوباره، تاسیس والدین راستین است، یعنی کسانی که می‌توانند رویای بشریت را محقق کنند. مردم سقوط کرده نمی‌توانند به حضور آفریننده والدین بهشتی بروند، مگر اینکه مسیر تاریخی تولد دوباره را از طریق والدین راستین طی کنند.

بنابراین، اگر چه مسیحیان در طول تاریخ 2000 ساله بطور حتم منتظر مسیح بوده‌اند، اما اولین مسئولیت و مأموریت آنها این است که دریابند یگانه دختر خدا، یعنی کسی که مادر راستین است، کجا به دنیا آمده و در کجا ظاهر شده است. با این حال، مسیحیان امروز حقیقت را درک نمی کنند. برخی فکر می کنند که فقط با ایمان داشتن می‌توان به بهشت رفت. آنها چیزی از غرامت نمی‌دانند. حقیقت این است که مردم متولد شده از پدر و مادر سقوط کرده، نمی‌توانند بدون پرداخت غرامت در پیشگاه خدا قرار گیرند. این والدین راستین هستند که ناجیان بشریت سقوط کرده‌ هستند. هنگامی که از طریق برکت والدین راستین تولد دوباره بیابید، پسر یا دختر والدین بهشتی خواهید شد. در مشیت ژرف و اسرارآمیز خدا تا سال 1943 میلادی، 6000 سال طول کشید، تا یگانه دختر خدا در شبه جزیره کره به دنیا آمد.

چهارصد سال پس از اصلاحات مذهبی توسط جان کالوین، یگانه دختر خدا نمی‌توانست برای مردم اسرائیل به دنیا بیاید زیرا غرامت باقی مانده بود. بنابراین، خدا قوم برگزیده جدیدی را انتخاب کرد و یگانه دختر را در سال 1943 به دنیا آورد. این یگانه دختر باید بر اساس پایه مسیحیت متولد می‌شد. از آنجایی که مسیحیت از طریق عیسی به وجود آمد، این درست است که بگوییم شخصی که دوباره می‌آید و ضیافت نکاح بره را برگزار می کند، باید در یک محیط مسیحی متولد شود. اینطور نیست؟

در آن زمان کره در شرایطی برای کسب استقلال خود بود. جنگ جهانی دوم در سال 1945 پایان یافت، اما کره به دو بخش شمالی و جنوبی، یکی کمونیست و دیگری دموکراسی، تقسیم شد. آن دوره زمانی بود که مسیحیت کره در اطراف شهر پیانگ ینگ متمرکز شده بود، و مسیحیان پروتستان آمریکایی به طور فعال جنبش هدایت شده روحی را توسعه می‌بخشیدند. در آن زمان کشیشان معروف مکاشفه‌هایی دریافت کرده و حتی در مورد تولد من پیشگویی کردند. در آن زمان، وقتیکه که مردم باور داشتند که مسیح در پیانگ ینگ ظهور خواهد کرد، و کره در سال 1945 به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شد و کره شمالی با سیستم کمونیستی فعالانه پیشروی می‌کرد، به ما خبر رسید که دائی من تحصیلات خود را در ژاپن به پایان رسانده اما به جای اینکه به زادگاهش (در کره شمالی) بازگردد، به ارتش کره جنوبی پیوسته بود. در این شرایط خانواده ما نمی‌توانست در کره شمالی باقی بماند و خدا نمی‌توانست مرا در شهر پیانگ ینگ رها کند، به همین دلیل راه برای نقل مکان به کره جنوبی را باز کرد.

با این حال، با توجه به اصل آفرینش، خدا به مردم دوره‌ای برای رشد می‌دهد. او آرزو دارد که آنها خود به جایگاهی برسند که شخصیتشان را کامل کنند. من در آن زمان شش ساله بودم. با وجود اینکه من به عنوان یگانه دختر خدا به دنیا آمدم، اما یک کودک شش ساله نمی‌تواند مشیت الهی را انجام دهد. خدا باید به من دوره زمانی برای نیل به بلوغ می‌داد. به همین دلیل است که خدا کاری کاملاً معجزه‌آسا انجام داد. در آن زمان کره کشوری ناشناخته برای دنیا بود. چگونه ممکن بود که شانزده کشور عضو سازمان ملل در جنگ داخلی کره شرکت کنند و بسیاری از جوانانی که ممکن بود در آینده رهبران خوبی شوند، خون خود را در آن سرزمین بریزند؟ خون آنها بیهوده ریخته نشد. با وجود اینکه جوان بودم، چون با مشیت الهی آشنا بودم، می‌دانستم که خدا بیش از این نمی‌تواند صبر کند. بنابراین من اعلام کردم که (بهمراه پدر راستین)‌ موقعیت والدین راستین را به عهده خواهم گرفت.

یگانه دختر خدا نمی‌تواند مشیت الهی را به تنهایی کامل کند. او به همتای خود نیاز دارد. با این حال، والدین بهشتی ما باید در 6000 سال طولانی در نگاه به بشریت سقوط کرده، چه موقعیتهای دردناکی را تجربه کرده است؟ خدا دیگر نمی‌تواند ساکت بنشیند و شاهد مردمی باشد که در چنین بدبختی زندگی می‌کنند. خدا می‌خواهد هر چه زودتر همه را در آغوش بگیرد. تنها از طریق والدین راستین است که انسانهای سقوط کرده نجات پیدا خواهند کرد، و همانطور که من این را می‌دانستم، در سال 1960 در جایگاه والدین راستین قرار گرفتم.

با این حال 60 سال سپری شد. ما از طریق والدین راستین به استقبال دوران تاریخی جدیدی به نام چان ایل گوگ رفتیم، تاریخ و مشیت جدید و دورانی جدیدی که در آن می‌توانیم به والدین بهشتی بر روی زمین ملازمت کنیم. من به عنوان یگانه دختر خدا، مادر راستین، دیگر بشریت سرگردان در بیابان را هدایت نمی‌کنم. من امروز به این دلیل به اینجا آمده‌ام چون زمان آن رسیده است که اعضای کنفرانس روحانیت مسیحی که باید نقش اصلی در هدایت بشریت را ایفا کنند، مسئولیت بر عهده بگیرند. آیا متوجه می‌شوید؟

شما به عنوان رهبران مسیحی نباید خود را تنها به عضویت در جامعه روحانیون محدود کنید. به عنوان پسران و دختران آفریننده، والدین بهشتی، باید بدانید که زمان آن فرا رسیده است که شرایط خود را گسترش دهید تا بتوانید به همراه والدین راستین بر روی زمین به والدین بهشتی خود خدمت کنید. برای انجام این کار، باید نشان دهید که من کی هستم. شما باید حقیقت خدا، ماهیت اساسی خدا و ماهیت اساسی عیسی را آشکار کنید. و باید آشکارا بگوئید که ماهیت اصلی شما به عنوان رهبران مذهبی، پسران و دختران والدین راستین است.

شما فقط فرزندان روحی من نیستید. در این زمان که شما با من زندگی کرده و نفس می‌کشید، ما بسان والدین و فرزند هستیم. امیدوارم در کلیسا و محیطی که در آن کار می‌کنید، بتوانید با ملازمت به والدین راستین، و همینطور با ملازمت به والدین بهشتی، دامنه زندگی خود در پادشاهی زمینی خدا را گسترش دهید.

خب، هر چه بیشتر به این موضوعات فکر می کنیم، می‌بینیم که ما انسان‌ها بی نهایت نسبت به والدین بهشتی خود بی وفا بوده‌ایم. ما نتوانسته‌ایم والدین خود را بشناسیم و نمی‌دانیم که رویاهای والدینمان، رویاها و آرزوهای ما بوده‌اند. اکنون شما باید با ایستادن در نقطه مرکزی، نگذارید این کشور آمریکا، تنها کشوری مرفه باشد. خدا با دادن مسئولیت در آغوش گرفتن ملت‌های برادر و خواهر در سرتاسر جهان، به آمریکا برکت داده است. آمریکا بطور حتم باید این وظیفه مبارک را به انجام برساند. آیا شما رهبری انجام این امر را بعهده خواهید گرفت؟

لطفا در برابر دنیا سربلند باشید. با افتخار بگویید: “من محبوب ترین پسر یا دختر والدین راستین هستم.” امیدوارم همه شما دنیایی مملو از صلح و آزادی فاقد جنگ و درگیری، یک خانواده تحت فرمان خدا که در ملازمت به والدین بهشتی است را بسازید. این همان چیزی است که هم خدا و هم انسانها در آرزوی آن هستند.