پدر راستین این سخنان را در مرکز آموزشی بلودیر، در نزدیکی ایست گاردن، در روز چهارشنبه، 17 ژانویه 1979 ایراد کردند. ضبط به طور ناگهانی به پایان می رسد، اما آنچه که پدر فرمودند، به ویژه به این زمان که اعضای در رودرروئی با چالشهای بسیاری برای بازسازی ملی و جهانی روبرو هستند. بی شباهت نیست.
اگر بخواهیم اصطلاحی را انتخاب کنیم که مختص اعضای کانون خانواده باشد، فعالیت ناجی قبیلهای خواهد بود. فعالیت ناجی قبیلهای اکنون چگونه پیش میرود؟ در حین انجام چنین فعالیت هایی، آیا ضرورت واقعی داشتن آن را احساس میکردید؟
انسان جبهه جنگ خدا و شیطان
تا به حال، مذهبی ها به شکلی بی بند و بار معتقد بودند که به بهشت خواهند رفت… وقتی عیسی به روی زمین آمد، فقط از وجود پادشاهی بهشتی در درون ما صحبت کرد، اما عنوان نکرد که این امر به جهانی که در آن زندگی می کنیم تبدیل خواهد شد. نهضت هماهنگ به طور خاص در تلاش است تا به هدف ایجاد پادشاهی بهشت روی زمین از طریق فعالیتهای ناجی قبیلهای دست یابد. بدون شک این یک رخداد تاریخی است.
با توجه به چنین چیزی، خدا تا به حال چه کرده است؟ جنگ بین خدا و شیطان چه نوع جنگی بوده است؟ این مبارزه بین خوبی و بدی است. عشق در مکانی مملو از خوبی حضور دارد. از سوی دیگر، حسادت در مکانی مملو از پلیدی ساکن است. وحدت در جایی پدیدار می شود که خوبی باشد، و تفرقه در جایی رخ می دهد که پلیدی وجود داشته باشد. از این رو، همه چیز به طور نسبی به هم متصل می شود، هر طرف یک جهت 180 درجه مخالف طرف دیگر پیش گرفته است.
خدا در حوزه خوبی است، زیرا آنجا مملو از عشق است. شیطان در مکانی مملو از پلیدی است، زیرا تفرقه و حسادت در آنجا است. خدا و شیطان در طول تاریخ بر سر چه کسی با هم میجنگیدند؟ آنها بر سر انسان در درگیری بودهاند. به عبارت دیگر فرد، میدان جنگ است. مهم است که بدانیم فرد، خانواده، جامعه و ملت به طور مشابه میدان جنگ هستند.
معیار نهضت هماهنگ چیست؟ ما همه چیز را بر عشق متمرکز می کنیم. ما متمرکز بر عشق و خوبی مبارزه داشته و تلاش می کنیم این مبارزه را از فرد به خانواده و به حوزه قبیله گسترش میدهیم.
ما کاملاً آگاه هستیم که خدا، شیطان و نجات دهنده متمرکز بر فرد، برای کمال یک انسان (یا آدم) بر اساس معیار آدم کامل شده مبارزه کردهاند. هدف از این مبارزه، ایجاد وحدت کامل بین خدا، فاعل عشق، و یک فرد، یعنی آدم، از طریق عشق است.
اگر سقوط رخ نمی داد، خدا و آدم به طور اتوماتیک با هم متحد میشدند، اما سقوط به شیطان توانائی داد تا این اصل عشق را کاملاً زیرپا بگذارد. هدف شیطان از زیرپا نهادن اصل عشق چه بود؟ بواسطه سقوط چنین نتیجهای حاصل شد.
شیطان از چه سلاحی استفاده کرده است؟ عشق خود محور، سلاحی است که شیطان از آن استفاده می کند. این بهترین سلاح شیطان است. به طور خلاصه، شیطان به عشق متمرکز بر خود می اندیشید. پس از آن چه اتفاقی افتاد؟ او فکر می کرد که شایسته است در بالاترین جایگاه بایستد. او دوست داشت در بالاترین مقام باشد.
وقتی امروز از این منظر به خود نگاه می کنیم، ما مانند میدان جنگ برای شیطان هستیم. در این صورت چگونه میتوانیم از شر شیطان خلاص شویم؟ چگونه می توانیم برای خدا پیروزی به ارمغان آوریم؟ ما باید از عشقی برخوردار باشیم که نه خودمحور، بلکه خدا محور باشد. این بهترین سلاح خداست. گام بعدی پایین آوردن خودمان است. باید متواضع بوده و بگوییم من پایینتر هستم.
از این رو، میبینیم که خدا و شیطان در تمام طول تاریخ با محوریت افراد مبارزه کرده اند. بنابراین، ما به راحتی میتوانیم پاسخ دهیم که آیا خدا همیشه در این مبارزه پیروز شده است یا این شیطان بود که همیشه در این مبارزه پیروز شده است.
روح و جسم، بهشت و جهنم
کجا میتوانید خدا یا شیطان را در درون خود بیابید؟ شما مطمئن نیستید. شما نمیتوانید هوا را ببینید. هوا را فقط زمانی حس میکنید که باد می وزد، اینطور نیست؟ در این حالت، هیچ مقاومتی شکل نمیگیرد تا زمانی که یک حرکت ناگهانی آن را به وجود بیاورد، اینگونه است که ما از آن آگاه میشویم. از این رو، هنگامی که خود را در عدالت استوار می کنیم، هنگامی که به آن عمل می کنیم، نیرومند میشویم. به همین ترتیب وقتی کار درستی انجام نمیدهیم هیچ نشاطی احساس نمیکنیم.
از این منظر، امروز خط مرزی در وجدان و بدن جسمی ما نهفته است. آنها میدان جنگ هستند. جسم و روح شما در درگیری هستند. خدا در تلاش است تا در همه چیز از طریق روح به پیروزی برسد، در حالی که شیطان سعی دارد همین کار را از طریق بدن جسمی انجام دهد. به همین دلیل است که روح شما بین دو جهت در نوسان است. به همین ترتیب، بینایی ما دو جنبه دارد: آنچه از طریق بدن جسمی خود می بینیم و آنچه از طریق روح خود میبینیم، که به ما هشدار میدهد: «این بد است. به آن نگاه نکن» اگر آنچه در دید شما بد است، روح مدام به شما می گوید: “به چیزهای خوب نگاه کن، به چیزهای خوب نگاه کن.” حتی وقتی نوبت به گوش دادن یا صحبت کردن می رسد، روح همیشه به شما می گوید: «چیزهای خوب! چیزهای خوب! چیزهای خوب!»
مردم عادی همه می گویند من فقط آدم خوبی هستم. من به یک جای خوب خواهم رفت. من در جای خوبی هستم. همه آنها فکر میکنند که در محدوده آنچه که فکر میکنند خوب است قرار دارند. با این حال، آنها هر چیز دیگری را از دیدگاه خود محوری، بد میدانند. آنها سعی میکنند چیزهای بد را بیرون از خودشان پیدا کنند. شما چطور؟ چنین فکر و اندیشهای دشمن است. تکرار می کنم این یک فکر مشکل ساز است.
آن وقت خط مقدم را از کجا پیدا کنیم؟ خط مقدم در خانواده و جامعه نیست. فرد بر خط مقدم تاثیر می گذارد. آیا می دانید که به این دلیل مشکلات دارید؟ چند بار در روز درگیر مشکلات هستید؟ [خنده] شما بیست و چهار ساعت در روز می جنگید، بیست و چهار ساعته….
شاید متوجه نشده باشید که روح شما یک نگهبان دارد. هنگامی که یک کار اشتباه انجام میدهید، بلافاصله اخطاری از آن دریافت میکنید که می گوید: «هی! شما!” با این حال، سطوح مختلفی از محافظان روح وجود دارد، برخی افراد محافظ روح قوی دارند، در حالی که برخی دیگر دارای محافظهای ضعیف هستند. شما چطور؟ چه کسی قوی است؟ محافظ شما قوی تر است. محافظ شما خواهد گفت: «هی! برای من مهم نیست نهضت هماهنگ چیست. از فاندرزینگ دست برداشته، از انجام هر کاری دست کشیده و بخوابید. همه چیز را متوقف کنید. مهمترین چیز این است که بدن شما راحت باشد. خواب راحت بهترین چیز است.»
جسم شما هرگز تحمل نمیکند و وقتی یک کلمه به آن گفته میشود با سه یا چهار کلمه پاسخ میدهد. وقتی این اتفاق میافتد، ارکستر شیطان در پیروزی می نوازد: «براوو! براوو! براوو!” با این حال، اگر محافظ روح شما قوی باشد، ارکستر خدا در پیروزی خواهد نواخت. تمام کائنات در آن ارکستر خواهند نواخت.
بنابراین، راه شیطان یا راه خدا در هر گامی که بر میدارید امکان پذیر است. همه چیز از جمله آنچه می بینید، میشنوید و غیره به دو بخش تقسیم می شود. به همین دلیل است که به حرکت در داخل و خارج ادامه می دهید. حالا، اگر به داخل و خارج شدن ادامه دهید، پیشروی میکنید یا عقب نشینی میکنید؟ [عقب نشینی]
از این رو، زندگی روزمره ما باید به سمت بالا بردن این مقیاس باشد. شما باید بتوانید حتی یک دانه شن را به سمت بالا فشار دهید. این مرز بین بهشت و جهنم است. از این رو، اگر در این مبارزه شکست بخورید، این امر نشانه آن است که در همه مبارزات شکست خوردهاید. به عبارت دیگر، دیگر نیازی به مبارزه نخواهد بود. امروز مردم مذهبی از این موضوع به وضوح آگاه نبوده و به وضوح این نکته را درک نکردهاند. این خط مرزی جداکننده درهم و برهم کجاست؟
ابتدا باید در مبارزه فردی پیروز شوید
وقتی از نظر تئوریک این موضوع را ارزیابی می کنید، آیا فکر می کنید آنچه من گفتم درست است یا آنچه را که از عقل سلیم خود میفهمید درست است؟ همه چیز، بدون استثنا خوردن، خوابیدن، رفتن، آمدن، یادگیری، مطالعه، صحبت کردن، ملاقات با مردم و همه چیزهای دیگر، به دو بخش تقسیم میشود.
در مورد این مکان چطور؟ آیا متعلق به پادشاهی بهشتی است یا شیطان؟ جواب: [پادشاهی بهشتی] آن مردمی که چرت می زنند چطور؟ جواب: [آنها به جهنم می روند.] شما چطور؟ شما باید بتوانید با متمرکز کردن همه افکارتان بر یک نقطه، به آنچه گفته می شود گوش دهید…. بر چه جائی؟ جهنم یا بهشت؟ جواب: [جهنم] چی؟ [جهنم] بهشت؟ [جهنم. خنده] شما می دانید این به چه معناست.
بعد اگه مشاهده کردید که عضوی چرت میزند باید او را تنها بگذارید یا اینطوری بزنید؟ [پدر با دست به طرف مقابل زدن را نشان می دهد.] شما باید فرد را نیشگون بگیرید. شما باید آن شخص را نیشگون بگیرید تا آن شخص بگوید هی، چرا چنین می کنی؟
آیا شخص با آن مخالفت می کند؟ فرد در مورد آن چه کاری می تواند انجام دهد؟ فرد با چشمانی کاملا باز، باید بپرسد که چه کار میکنید؟ اما فقط دهانش باز می شود ولی جواب نمی دهند…. [خنده]
تفاوت نهضت هماهنگیها این است که وقتی عضوی چرت می زند و کسی او را نیشگون می گیرد، آن عضو چنان خجالت می کشد که نمی تواند به چشمان شما نگاه کند. این تفاوت ما است. اگر نمی توانید تشکر کنید، باید از این بابت احساس خجالت کنید. شما باید احساس خجالت کنید. نیشگون گرفتن تیر شیطان را از شما دور می کند. [خنده] لطفاً چک کنید: آیا کسی در اطراف شما چرت میزند؟ نگاه کنید کسی در کنار شما چرت می زند. شما باید به او بگویید که از دیدن او در حال چرت زدن ناراحت هستید زیرا از صبح زود آنجا بوده اید. سپس به آن فرد لگد بزنید. در غیر این صورت چرت زدن گسترش می یابد. [خنده]
احتمالاً از این پس نمی توانید بخوابید، حتی اگر تمایل به خوابیدن داشته باشید، به خصوص پس از گوش دادن به این پیام و درک کامل آن، حتی اگر خواب آلوده هم که باشید دیگر نمی توانید بخوابید.
حالا برگردیم به شما! شما همیشه در درون درگیری دارید. اینطور نیست؟ “اوه، من نمیدانم اصل چیست، اما در فکرم نفوذ کرده و اکنون این همه غوغا به پا میکند.» اینطور نیست؟ [نه.] حتی اگر اعضای نهضت هماهنگ سعی کنند ساعت شش صبح دراز بکشند و بخوابند، نمی توانند چون من در آن ساعت در بلودِیر صحبت می کنم و روحشان به آنها می گوید، هی، بیدار شو. بیدار شو ، در نتیجه نمی توانید بخوابید، اینطور نیست؟ [بله]
شنیده ام که خانوادهها و زن و شوهرها این روزها یکشنبهها فقط میخوابند. آنها را باید سرزنش کرد. این یعنی زندگی در جهنم. آیا این گونه زندگی کردن، بدون نگرانی، زندگی در جهنم است یا در بهشت؟ من از شما می پرسم. [این زندگی در جهنم است] این درست است. شما باید این نکته را به وضوح درک کنید. به ازای هر نفسی که می کشید، نفس های خدا و شیطان را در آن خواهید یافت. به ازای هر پلک زدن، هم چشم خدا و هم شیطان را می بینید…
از این به بعد بحث این درگیری است. قبل از دست زدن به فعالیتهای ناجی قبیلهای، اکنون در حال مبارزه با خودتان هستید. آیا فردی که نتواند در نبرد درون خود پیروز شود، میتواند در نبرد درون فعالیتهای ناجی قبیله ای مبارزه کند؟ [نه] شکست در این مبارزه به این معنی است که شما قبلاً مورد اصابت گلوله قرار گرفته اید و در حین مرگ به اطراف کشیده می شوید. اگر فعالیتهای ناجی قبیلهای را در چنین وضعیتی انجام دهید، تنها مانعی بیش نخواهید بود. بنابراین، اگر به این فکر می کنید، باید قبل از شروع فعالیت های ناجی قبیله ای شرط بگذارید. اگر به این موضوع فکر کرده اید، باید شرط بگذارید. هنگام ارائه شرط، تمام وجودتان را پاک کنید. به زبان سادهتر، ایمان خود را به مرحله اجرا درآورید.
قطع ارتباط ما با عشق شیطان
بعد خدا چطور؟ از آنجایی که خدا از این موضوع آگاه است، به نظر شما آیا خدا نیز از این خط مقدم درگیری خبر دارد؟ [او میداند.] در این صورت، خدا چگونه آن وضعیت را مدیریت می کند؟ آیا او مثل شما مدام وارد و خارج می شود؟ [نه] آیا خدا پیشروی می کند یا به این طرف و آن طرف حرکت می کند؟ شما چی فکر میکنید؟ [پدر هنگام صحبت آن را نشان می دهد. [خنده. ] او پیشروی خواهد کرد.] شما چطور؟ اگر فریاد بزنید: «خدایا! از آنجایی که من یکی از اعضای نهضت هماهنگ هستم و به والدین راستین عشق می ورزم، لطفاً با این نام به من کمک کنید.» خدا به شما گوش نخواهد کرد.
همه شما می دانید مامور یا جاسوس دو جانبه کیست، اینطور نیست؟ [بله] آیا مردم به یک مامور دو جانبه اعتماد دارند؟ [نه] آیا به یکی اعتماد می کنید؟ [نه] درست است. اگر این شیطان است، حتی اگر خدا به شما اعتماد نموده و پدر و مادرتان در همه چیز از شما حمایت کنند، باز هم سقوط می کنید.
چه بر سر طبیعت اصیل شما آمده است؟ هر فردی خودمحور است زیرا با ماهیت اصیل عشق خدا ارتباطی ندارد بلکه با ماهیت اصیل عشق شیطان ارتباط دارد. چنین فردی خود را بالا کشیده و عشق خود محور را طلب می کند. این همان چیزی است که کاشته و برداشت شده است. همه شما تمایل دارید که به خودتان عشق بورزید، اینطور نیست؟ شما میگوئید که مرا دوست بدار، سپس سعی می کنید خود را به جایگاه بالاتری ارتقا دهید. اینطور نیست؟
بر اساس شنیده هایتان، فکر می کنید ثمره شیطان شده اید یا نه؟ حالا چطور؟ اگه سرزنشتان کنم خواهید گفت: که اوه من چه گناهی کردم؟ چرا فقط با من اینطوری رفتار میکنید؟
زنان نیز همین کار را می کنند. از آنجا که من اغلب هنگام صحبت از زنان آمریکایی یاد می کنم، تا به حال، آنها به این فکر می کنند که چرا او امروز صبح دوباره در مورد زنان آمریکایی صحبت می کند؟ اینطور نیست؟ [خیر! خنده] مهم نیست چقدر از شنیدن این نکات متنفر هستید، باید آن را دوست داشته باشید. [تشویق، تشویق]
البته سوء استفاده از شما یا داشتن نیت بد نسبت به شما جایز نیست، اما من می خواهم از شما زنانی بهتر از سایر زنان آمریکایی یا شرقی بسازم. من چنین فکری دارم. من اغلب شما را مجبور می کنم از مشکلات عبور کنید و مدام می گویم: کار کن! تلاش کن! الان هم همینطور، در اولین ماه سال اینگونه با شما سخن میگویم، … براستی بیاندیشید که کی هستید؟….
… هنگام صعود به قله های کوهستانی و حتی پس از رسیدن به قله، از آنجا، باید به سرعت عبور کرد. اگر یکی در اطراف پرسه بزند و به جای آن چرت بزند، در نهایت از همان راهی که آمده بودید به پایین غلت می خورید. از این رو، شما باید با به خطر انداختن جانتان از قله عبور کنید. حتی اگر بعد از آن بمیرید، میتوانید به بهشت برسید.
لطفا اطرافتان را خوب نگاه کنید، آیا در خطر هستید یا نه؟ آیا در هنگام کوهنوردی در خطر سقوط هستید یا خیر؟ لطفا در مورد آن فکر کنید. آیا ممکن است یا نه؟ خطر همیشه حضور دارد، 100 درصد امکان پذیر است. شما باید در این مورد شفاف باشید. شما باید همیشه درکی واضح داشته باشید.
راهبان در قرون وسطی که در صومعهها زندگی میکردند معتقد بودند که تنها با رنج کشیدن و زهد پیشه کردن به پادشاهی بهشتی میروند. از این رو، با نادیده گرفتن درگیری درونی خود صرفاً به زهد متمرکز میشدند. بدون حل آن درگیریها، هر چقدر هم که مجدانه زهد پیشه کنید، به جائی نخواهید رسید. هدف از زهد، حل درگیری درونی است. وقتی این درگیری را حل کردید دیگر نیازی به زهد نخواهد بود. از این رو، افرادی که دارای استانداردهای بالا هستند، نیازی به رنج کشیدن ندارند. من قطعا این جسم لعنتی را رهبری خواهم کرد. آیا این را متوجه میشوید؟
آیا می دانستید که دو نوع خنده وجود دارد؟ شما باید از آن آگاه باشید. همه بدون استثنا آن را می دانند. همه انجام میدهند. اگر کسی هست که این نکته را نمی فهمد، دستش را بلند کند. پس همه شما این موضوع را خوب می دانید. از آنجایی که همه شما به خوبی از این موضوع آگاه هستید، اکنون همه می توانید به بهشت یا جهنم بروید. اگر در نهایت به جهنم بروید، آیا می توانید شکایت کنید؟ آیا میتوانید به خدایا بگوئید که چرا مرا به جهنم فرستادی؟
بعد از اینکه به بهشت رفتید، میتوانید خودنمایی کرده و بگوئید: هی! کسانی که در جهنم هستید، به من نگاه کنید؟ اگر به بهشت بروید چیزی برای شکوه ندارید. شما به طور طبیعی به آنجا می روید. درست مانند یک بالن هوای گرم، میزان سنگینی وجدان شما به طور خودکار تصمیم می گیرد که به بهشت یا به جهنم بروید. به بیان ساده، وزن و ارزش روح شما تعیین می کند که به بهشت یا جهنم بروید. همانطور که بالونهای هوای گرمی هستند که در ارتفاع بالا و بعضی دیگر در پایین پرواز میکنند، اعضای نهضت هماهنگ نیز وزنهای متفاوتی از وجدان یا روح دارند. این موضوع مشابه است.
اگر کسی به عنوان نوعی جاسوس یا مامور به نهضت هماهنگ ملحق شود، از این احساس درد می کند که این افراد بسیار پاک هستند و من با چنین نیت بدی به اینجا آمده ام. در تلاش برای به دست آوردن تمام اسرار نهضت هماهنگ، حزب کمونیست ژاپن به طور مخفیانه اعضای خود را در نهضت هماهنگ جاسازی کرد، اما آن جاسوسان مخفی همه در نهایت توبه کردند و به همه چیز اعتراف کردند. آنها گفتند، من نمی دانستم که نهضت هماهنگ چنین گروهی است. من را به عنوان عضو حزب کمونیست به اینجا فرستادند، اما وجدانم دیگر طاقت این را ندارد و تصمیم گرفته ام که بروم. آنها متوجه شدند که نهضت هماهنگ کاملاً با آنچه حزب کمونیست تبلیغ می کرد تفاوت داشته و کاملا فرق میکند.
ازدواج و نهضت، خدا و والدین راستین
اجازه بدهید از همه شما سوالی بپرسم: وقتی مراسم برکت برگزار می شود، آیا بهترین عروس یا داماد را میخواهید یا امیدوارید که بدترین عروس یا داماد در نهضت هماهنگ را داشته باشید؟ [بدترین. خنده] الان، اعضای واقعی نهضت هماهنگ هستید… دیدن دو فرد خوش تیپ که بدنبال ازدواج با هم زندگی می کنند امری عادی است. با این حال، وقتی یک فرد خوش تیپ یا باهوش با بدترین فرد نهضت هماهنگ ازدواج کرده و با او زندگی می کند، آیا شادی و خوشحالی این فرد غیرجذاب بیشتر خواهد بود یا کمتر؟ وقتی خدا این دو نوع زوج را میبیند، کدام زوج را زیباتر میبیند؟
از این منظر، شما چه نوع افکاری را در خود پرورش داده اید؟ آیا فکر کرده اید: هیچ مردی نباید با دختری مثل من ملاقات کند. یک مرد هرگز نمیتواند از من پیشی بگیرد. اوه خدایا! من قصد ازدواج ندارم. ای خدا! من نمی توانم ازدواج کنم؛ یا فکر کرده اید که من باید ازدواج کنم چون آدم خوبی هستم؟
حال کدام یک از این دو نوع فکر به خدا نزدیکتر و کدامیک به جهنم نزدیکتر است؟ خانم ها لطفا به سوال پاسخ دهید. کدام افکار آسمانی هستند؟ [اولین ها] کدام جهنمی هستند؟ [دومین] شما موضوع را درک می کنید. حالا، آیا خود شما هم اینطور فکر می کنید؟
همین منطق در آیه کتاب مقدس است که می گوید: “کسانی که می کوشند زندگی خود را حفظ کنند، آن را از دست خواهند داد، اما کسانی که جان خود را از دست می دهند، آن را حفظ می کنند.” این آیه به چه معنا است؟ آنهایی که فکر می کنند، آه، من مطمئناً شوهر خوبی خواهم داشت، حتماً یک شریک غیرجذاب پیدا می کنند، در حالی که آنهایی که فکر می کنند، مردی که مرا جذب می کند چقدر رنج می برد؟ اوه او بدبخت ترین مرد خواهد بود! چون موظفند چیزی برعکس دریافت کنند.
خدا دخالت خواهد کرد. یک فرد به طور ناخودآگاه حتی یک مرد خوب را پست دانسته یا بدون دلیل خاصی دوست ندارد. در مورد من هم همینطور است. اگر اول خودم را مطرح می کردم و آرزوی داشتن یک همسر خوب داشتم، حتماً یک عروس ناخوشایند می گرفتم، اما چون به خدا گفتم حتی با یک زن ناخوشایند هم خوشحال می شوم، خدا برایم عروس خوبی فرستاد. به همین دلیل است که مادر راستین با چنین قلب پاکی توانست بیاید.
وقتی صحبت از ازدواج به میان میآید، خواهران آمریکایی در اینجا فکر میکنند: «والدین، خواهر و برادر یا بهشت و زمین من چه ربطی به ازدواج من دارند؟ مهم این است که من آن را می خواهم.» [خنده. نه، ما اینطور نیستیم.] قبل از پیوستن به نهضت، شما این طور فکر می کردید، اما اکنون که بر همه چیز واقف شدهاید، تغییر کرده اید. [به سلامتی] این موضوع در مورد بقیه هم صادق است. آیا همه شما فکر می کنید، چگونه ممکن است چنین چیزی اتفاق بیفتد؟ نه تنها خدا در ازدواج من دخالت می کند، بلکه والدین راستین و همه افراد دیگر دخالت می کنند. اوه خدایا! آیا حتی نمی توانم با انتخاب خودم ازدواج کنم؟
آیا شما این گونه فکر می کنید؟ [بله] به همین دلیل است که من با شما مطابقت دارم. [به سلامتی] اگر خدا، مقدسین، دنیای روح و جسم در ازدواج شما دخالت کرده و بگویند: کار خوب! [پدر دستانش را می زند] چقدر عالی است؟ با این حال، اگر بگویید من به خدا نیازی ندارم. من این کار را به تنهایی انجام می دهم، شما واقعاً تنها خواهید ماند و بعد از رفتن به وادی جهنم در رنج و عذاب خواهید بود ….
اگر مردم دنیای بیرون مسائل زناشویی را بطور واقعی مورد بررسی قرار می دادند، آیا در مورد مشکلات زناشویی جهان یا نهضت هماهنگ تحقیق می کردند؟ حتی اگر بخواهند در مورد آنها تحقیق کنند، باز هم جنبه های زیادی وجود دارد که قادر به درک آنها نیستند. این تحقیق به سادگی باید خیلی گسترده و بسیار عمیق باشد. آیا متوجه میشوید؟ آیا می دانید که ازدواج ما به عنوان زوج های خوشبخت چقدر عالی است؟ آیا شما اینطور فکر میکنید؟ آیا همه کسانی که دوره دکترا را گذرانده اند همه چیز را در این مورد می دانند؟ آیا کسی می تواند به طور کامل رشته ای را که نیاز به تخصص دارد درک کند؟ فقط فرد مربوطه چنین دانشی را دارد. این چقدر عمیق و گسترده است. این تفاوت بزرگ است.
برای تحقیق در مورد ازدواج، نمی توان بدون تحقیق در مورد برکت ازدواج در نهضت هماهنگ، با اطمینان اظهار نظر کرد. اینطور نیست؟ علاوه بر این، کسانی که به مطالعه ادیان می پردازند نمی توانند بگویند که بدون تحقیق در نهضت هماهنگ، در مورد ادیان تحقیق کرده اند. وقتی صحبت از تحقیق در مورد افراد می شود، بدون تحقیق درباره رورند مون نمی توانند انسان را به طور کامل درک کنند. [تشویق حضار] اینطور نیست؟ برای تحقیق درباره اعضای نهضت هماهنگ، باید ایمانی که اعضای نهضت هماهنگ از آن برخوردارند، را درک کرد. بدون شناخت این امر، آنها نمی توانند همه چیز را به درستی درک کنند.
کلیساهای شرعی و قانونی از مفهوم خط مقدم یا خط مرزی بین خوبی و بدی بی اطلاع هستند. آنها نمیدانند که انسان همان خط مقدم است. شما باید این موضوع را به وضوح درک کنید. آیا متوجه میشوید؟ الان به وضوح درک کردید؟ [بله] «من آن خط مقدم هستم. من آن خط مقدم هستم.» آیا شما اکنون دارای چنین مفهومی هستید؟ [بله]
انکار جسم، به روح قدرت تمرکز میدهد.
فرض کنیم وقت ناهار است و شما گرسنه هستید. بدن جسمی شما فریاد می زند، من به غذا نیاز دارم! غذا! غذا! غذا!آیا تا به حال فکر کرده اید که این یک نوع شیطان است که به سوی شما می آید و شما به خودتان می گویید: این شیطان لعنتی برای من می آید.
وقتی خوابتان میآید باید بتوانید آن را یک نوع شیطان شمرده و بگوئید لعنت به شیطان! چه کار می کنی؟ من تمام شب را بیدار خواهم ماند. لعنت به تو ای شیطان!
فرض کنیم شما جایی می روید و پایتان درد میگیرد، باید بتوانید بگویید هی پا! پای لعنتی! ای شیطان، برو! خدایا پاهای مرا محکم و استورا بساز، لطفا به پاهایم قدرت بدهید!
اگر چنین کنید، احساس خواهید کرد که نیروئی به پای شما تزریق میشود. به عبارت دیگر، اگر در راه رفتن پایتان درد بگیرد، اگر بگویید خدایا! لطفا به پای من انرژی بده، خدا به شما نیرو می دهد!
اگر از پای خود بپرسید، هی پا، آیا تسلیم می شوی یا نه؟ پا ممکن است پاسخ دهد، من تسلیم می شوم. سپس، راه رفتن را امتحان کنید. شما هنوز هم قادر خواهید بود که اینگونه هجوم آورید. [خنده]
ما به چنین طرز فکری نیاز داریم، کاملا به این نگرش نیاز داریم. خانمها آیا شما دوست ندارید لاک بزنید؟ آیا نمی خواهید ناخن های خود را بلند کنید؟ آیا نمی خواهید همه آن چیزها را امتحان کنید؟ نه؟ احتمالاً همه شما دوست دارید لباس زیبا بپوشید و چنین کیف دستی داشته باشید. [پدر نشان می دهد؛ صدای خنده حضار بلند میشود] می دانم که همه شما چنین می کنید. با این حال، حتی اگر کاملاً از آن آگاه باشم، باز هم می گویم، اگر چنین کنید، من باید شما را سرزنش کنم.
آیا نمی خواهید همه آن کارها را انجام دهید؟ من هم همینطور. با حرکت در کنار یک شخص، در رایحه قوی آن شخص غرق میشوید، اما وقتی اینجا مونیها، این زنان نهضت هماهنگ را استشمام میکنید، رایحهای دلپذیر و شیرین متصاعد میشود. این عطر دختر مونی است. بینی خدا رایحه مونیها را دوست دارد، زیرا بینی او در مسیر پخش شدن آن رایحه حرکت می کند.
الان به وضوح متوجه شدید؟ این صورت شما است، چهره شما چگونه به نظر می رسد؟ پل بینی شما صاف است. حالا تصور کنید هر وقت مطلبی اشتباه می گویید اتفاقی برای بینی شما رخ میده و به این ترتیب تحریف میشود. یک کلمه نادرست که از دهانتان بیرون می آید، شما را در کنار شیطان قرار می دهد و بینی، چشم، گوش و سایر قسمت های بدنتان به این شکل مخدوش میشود. این چیزی است که اتفاق می افتد.
اگر بینی، چشم ها یا گوش هایتان منحرف شود، خوشحال می شوید؟ فقط زمانی که آنها در شکل و فرم کامل خودشان هستند، انسان می خواهد بگوید، آه! نگاه کن! نگاه کن! ببین چقدر زیبا هستم.
از این رو، لحظهای که جسم و روح یکی می شوند، لحظه ای است که هر چه می بینید، می شنوید و هر جایی که می روید خوب است. یک حرکت خاص در صحنه باعث حرکت و تمرکز لنز دوربین ها میشود، اینطور نیست؟ حال، آیا تمرکز روح و جسم شما هماهنگ است؟ آیا آنها با هم توافق دارند؟ آیا روی تنظیم و هماهنگ کردن آنها با همدیگر کار می کنید؟ روزی که جسم و روح شما کاملاً یکی شده و با هم هماهنگ شوند، بدون استثنا میتوانید خدا و مخلوقات در جهان را از طریق آنها ببینید.
آیا جسم و روح شما با هم متحد شده اند یا نه؟ جنبه فاعلی روح و جسم در نهضت هماهنگ به ترتیب ذات روحی و ذات جسمی نامیده میشوند. با این حال، آیا آنها هماهنگ هستند یا خیر؟ [ما هستیم] سپس، فرض میکنم شما از قبل همه چیز را می دانید، حتی اگر من چیزی نگویم.
به همین دلیل است که مذهب باید بتواند بدن جسمی را به پایین بکشد. بدن جسمی باید به زمین زده شود. چرا؟ زیرا بدن جسمی جایگاهی است که شیطان در آن تلاش داشته و فعالیت های خود را انجام می دهد.
غلبه کردن بر گرسنگی، خواب و تمایلات جنسی
حالا شما مردم خوب هستید یا بد؟ [مردم خوب] آیا شما خوب هستید یا بد؟ شما کدام یک هستید؟ دو نوع انسان وجود دارد. کسانیکه هستند که دو طرفه هستند، لطفاً دستتان را بالا ببرید. این گونه است که شیطان در شما اردو زده، ولی شما از آن غافل هستید.
تصور کنید که در نتیجه چقدر برای خدا و دنیای روح دخالت و حمایت آنها سخت بوده است. شما باید بتوانید درک کنید که هر چه سخت تر باشد، خدا و دنیای روح وضعیت بدتری خواهند داشت، و چقدر آزاردهنده خواهد بود. لطفاً فکر کنید که دخالت خدا چقدر سخت بوده است. شیطان می خورد و بازی می کند. او می خورد، بازی می کند، می خورد و بازی می کند. آیا شیطانی نمی گوید، اگر خدا سخت در کار و تلاش است، آخرش چه خواهد شد؟لطفا در مورد این فکر کنید. با توجه به دو جنبه متفاوتی که دارید، فکر کنید کی هستید، فرزند خدا، فرزند شیطان یا فرزند هر دوی آنها؟ شما کدام یک هستید؟ به این موضع بیاندیشید. [یک فرزند مختلط]
سپس چگونه می توانید برکت دریافت کنید؟ چگونه می توانید در چنین حالتی برکت بگیرید؟ فکر می کنید برای پسران و دخترانی که در آن حالت به دنیا می آورید چه اتفاقی می افتد؟ برای آنها چه روی خواهد داد؟ این در واقع یک مشکل جدی است.
حالا به نظرتان آیا من هم باید مثل شما این درگیری رو پشت سر بگذارم یا نه؟ [شما چنین کردید] به همین دلیل است که من شعار دستیابی به خویشتن داری کامل را قبل از اینکه بخواهم بر جهان هستی حکومت کنم تنظیم کردم. این اولین شعاری است که یک فرد باید در زندگی داشته باشد.
آیا می دانید این موضوع چقدر جدی است؟ اگر یک کلمه اشتباه بگویید، ممکن است یک هفته توبه برای رفع آن اشتباه کافی نباشد. این مشکل بزرگ و جدی است. از این رو، تصور کنید چقدر سخت خواهد بود که زندگی را که کاملاً در مسیر اشتباه به پیش رفته است، درست کنید.
بدن جسمی ما چقدر مهم است؟ وقتی هنوز بدن جسمی خود را در اختیار دارید، تلاش برای به کسب کنترل آسان تر است. زمانی که جسم و روح شما از هم جدا شده و هر کدام راه خود را پیش میگیرند، غیرممکن می شود. آن وقت غیرممکن است. اگر این اتفاق بیفتد، روح همیشه از آنچه بدن جسمی می خواهد پیروی می کند و این حتی در دنیای روح نیز ادامه خواهد داشت. برای همین انسان به جهنم می رود. اگر واقعاً این را می دانید، باید برای این بدن جسمی لعنتی کاری انجام دهید…. به همین دلیل است که گرسنگی بزرگترین دشمن زن و مرد است.
مردم سه دشمن دارند. اولین دشمن گرسنگی است، دومی خواب و آخرین دشمن تمایلات جنسی یا مشکلات عشقی است. این سه دشمن بزرگ شما هستند. آیا متوجه میشوید؟ [بله] آیا این موضوع برای شما هم صدق میکند؟ [بله]
به همین دلیل نهضت هماهنگ می گوید روزه بگیرید، نخوابید، و بر تمایلات جنسی خود کنترل داشته باشید. مهم نیست که یک دختر چقدر زیبا است، شما باید بتوانید بر خود کنترل کامل داشته باشید. آیا متوجه میشوید؟ [بله]
شما باید بفهمید که این سه شیطان بزرگ را بر پشت خود حمل می کنید. شیطان پادشاه است. چه کاری می توانید در مورد آن انجام دهید؟ فقط زمانی که مطمئن هستید که آن سه چیز را تحت کنترل خود درآوردهاید، با این سه دشمن مشکلی ندارید. در آن مرحله، میتوانید ماموریت ناجی قبیلهای را به انجام برسانید. در غیر این صورت نمی توانید مبارزه کنید. شما برای آن مسلح نیستید. شما هیچ سلاحی برای جنگیدن ندارید. اینطور نیست؟
…چگونه وسوسه خواهید شد؟ وقتی گرسنه هستید وسوسه خواهید شد. وقتی خواب آلود می شوید وسوسه می شوید. مردان توسط زنان وسوسه می شوند و بالعکس. و اینگونه شما با درگیری مواجه می شوید.
پس در این میان، به ورای چه چیزهائی بروید؟ باید به ورای تمایلات جنسی بروید، چرا حتی وقتی گرسنه هستید باید تحمل کنید؟ شما باید این کار را برای عشق انجام دهید. چرا حتی زمانی که خواب آلود هستید باید تحمل کنید؟ شما باید این کار را برای عشق راستین انجام دهید. شما باید بتوانید تمام حواس فیزیکی خود را بخاطر عشق راستین مهار کنید. برای عشق راستین باید تحمل کنید.
آیا در حوزه خدا یا شیطان هستید؟
چه کاری باید انجام دهید؟ با دریافت عشق هیچ راهی برای غلبه بر این امر وجود ندارد. این موضوع را باید بدانید. به زبانی ساده، اگر با این ایده پیش بروید که عشق دریافت خواهید کرد، نمی توانید بر چالش ها غلبه کنید. با این حال، هنگامی که با قلبی مصمم به عشق پیشروی می کنید، می توانید بر آنچه که با آن روبرو می شوید غلبه کنید. چطور چنین چیزی ممکن است؟ این امکان پذیر است، زیرا وقتی انسان سعی می کند عشق بدهد، خدا با قدرتی از بالا به او می پیوندد تا آن عشق را به اشتراک بگذارد. اگر تمام شب را بیدار بمانید و عشق بدهید، زندگی دوباره زنده می شود. شما باید بتوانید چنین کنید. وقتی صحبت از دوست داشتن کسی می شود، شما باید سعی کنید دیوانه وار او را تمامی شب دوست داشته باشید. در طول یک دوره هفت ساله، عشقی از این نوع را بدون خواب به کار بردم. باید بتوانید گرسنگی، صبحانه، ناهار و شام را فراموش کنید. وقتی در ساعات صبح به کلام گوش می دهید و کاملاً تحت تأثیر آن قرار می گیرید، در عصر احساس می کنید که هنوز صبح است. آنقدر مست می شوید که مفهوم صبح یا عصر حتی به روح شما خطور نمی کند. شما کاملاً یکی می شوید. سپس با دنیای روح یکی می شوید. تمامی دنیای روح از شما حمایت خواهد کرد. چنین مداخله ای امکان پذیر است.
دوباره به اصل مطلب برگردیم: اولین میدان جنگ کجاست؟ [بدن جسمی] بله، بدن جسمی است، بدن جسمی در اختیار شیطان است. تفنگ ها و شمشیرهایی که شیطان استفاده می کند حواس پنج گانه شما هستند. شما باید بتوانید بر آنها غلبه کنید.
وقتی مثل شما بیست و چند ساله بودم، وقتی خوب لباس می پوشیدم، خانم های زیادی جذب من می شدند. در نتیجه، من دقیقا برعکس آن را انجام دادم. موهایم را ژولیده کرده و لباس های بسیار قدیمی و کهنه و خاکی میپوشیدم. من آنها را از یک مغازه آشغال فروشی خریده بودم. هر وقت در جایی با مردم بودم، گوشهای می نشستم تا زیاد حرف نزنم. اگر کسی گوشه ای می نشست، حتماً به صندلی جلو می رفتم. من دست به این نوع مبارزه زدم. وقتی فردی که در جنگ است نتواند پیروز شود، جایی برای بازگشت ندارد و نمی تواند استراحت کند یا غذا بخورد.
هنگامی که به بیمارستان می روید، این امر را به وضوح تجربه خواهید کرد. پزشکان هر روز بیماران را در بیمارستان ویزیت و معاینه می کنند. آنها همه چیز را در مورد بیمار بررسی می کنند، تغییراتی که رخ داده است، اینکه آیا چیزی افزایش یافته یا کاهش یافته است و به دنبال بهبودی هستند. این دقیقاً همان کاری است که شیطان و خدا انجام می دهند.
فرض کنیم این صورت شماست [پدر بر روی تخته سیاه نقاشی می کند.]. شما گوش و هر چیز دیگری روی صورت خود دارید. شما باید به طور روزانه بررسی کنید که آیا منفی یا مثبت هستید. وقتی گرسنه هستید و نزدیک خانهتان از کنار یک رستوران متخصص بولگوگی (نوعی خوراک کرهای با گوشت) رد میشوید، بگذارید بگوییم بینیتان میگوید: خدایا، این چیست؟ هوم!
در این صورت بینی شما یک منفی میگیرد. پس از این، شما باید همه چیزهای دیگر مانند چشمان روح خود را به همین ترتیب بررسی کنید. آیا متوجه می شوید؟ [بله] لطفاً چهره خود را به مدت 365 روز ترسیم و هر روز آن را (با دادن نمره مثبت و منفی) بررسی کنید…