خدا برکت شکوه ابدی به من داده و مرا جاوید میکند خوشحالی مال من است نوای شکوه در قلب میخوانم برای پدر با سپاس به او میدهم عشق و پیروزی را لذتی مانند امواج در عمق قلبم جاری ست امید یکی شدن مردم زنده میشود نوای شکوه در قلب میخوانم برای پدر با سپاس به او میدهم عشق و پیروزی را برای منتخب بودن می خواهم لایق باشم در قلبم پیمان میبندم زندگیم مال توست نوای شکوه در قلب میخوانم برای پدر با سپاس به او میدهم …
Blog Archives
برف و باد سرد شب تاریک، دستهای تو را از جا میکند نسیم بهاری تو را تعقیب میکند، زندگی نو به تپه ها میدهد گر بی رحم ترین باد بر تو میوزد، به تو حکم میکند که آرام باشی نسیم بهاری تو را تعقیب میکند، زندگی نو به تپه ها میدهد پروانه و پرستوی بهاری، در سرزمین ما خیلی رنج می برند نسیم بهاری تو را تعقیب میکند، زندگی نو به تپهها میدهد
حال میخوام بدانم، واقعا بدانم پدر چطور قلبت پر اشک شد چون محرابت آماده بود اما بی قربانی همیشه او میگریست، هنوز پیشکشی نیست پدر تنها میگرید چون کسی را ندارد حال میخوام بدانم، واقعا بدانم حال برکت پر شکوه را تو در ظلمت به من در زندگی تازه دادی من برای تو زندهام اما تو اشکباری چون او باید به من بگوید، برو جای من بمیر حال حتما میروم، با ایمان میروم پدر حالا در راه توام چون غیر از تو راه کسی را نخواهم رفت …
پیروز شویم بر دنیا تا، خواست خدا انجام شد بیاموزیم اصل الهی، بالاترین حقیقت را رهانیم آنها که هستند در خواب، آوای بلند به همه گوئیم میجنگیم تا روزی شیطان مغلوب شود، مسئولیت هست با خودم تا چشم رنجی که عیسی کشید، رنج کشیدنی در راه خدا پیروز شویم بر دنیا تا، خواست خدا انجام شد بیاموزیم اصل الهی، روشن ترین بیانش را چهار میلیارد هستند در جهالت، آوریم نور را به همه دهیم میجنگم تا روزی شیطان مغلوب شود، زحمت آن هست با خودم تا احساس کنم …
نوری که راند ظلمت را حال میدرخشد از خاور دختر و پسرهای نور در بهشت هستند سرزمین خوبان او ، برگزیده خواست او اینجا مردم منتخب داده اند روح و قلب را چون میگیریم منبع عشق ابدی نور را بیا بپیوندیم و در نورانیاش باشیم نور را بتابانیم بر گوشههای زمین خوبی که راند ظلمت را حال وحدت آرد بر خاور مردم خواستار خوبی در بهشت هستند کشور مقدس او، احترامی دارد بر او مردمی که سفید پوشند، میدهند جان خود را چون میگیریم منبع عشق ابدی نور …
با شوق به زندگی ابدی در لذت خدا همیشه در پی مردم خود بود که شوق قلب تنهای او را بدانند اشکهای او در تنهایی مثل رودخانه جاری بود در بین مردم این را هیچکس نفهمید چطور قلب او در پی انسانها دردناک است خدای شکوه که در آسمانها می زیست وقت مرگ فرزندش بیشترین رنج را دید هر روز او در پی زیبائیهای گمشده است با عشق خود ما را به سوی خود هدایت میکند چقدر قلب پر درد او عمیق است اشکهای او بر روی زمین …
محو کنیم قدرت شیطان تا آخر زمین و دریا سازیم حکومت خدا تا دهیم آزادی به همه بیائید ای مردم دنیا، متحد با خدا گسترانیم شکوه خدا را و خواستش برای ابد اتحاد اتحاد، متحد با خدا بیاوریم یک ملت واحد از همه کشورها برافرازیم پرچم سفید بر روی قله اورست و در آب اقیانوسها پاک سازیم شمشیر پیروزی بیائید ای مردم دنیا، متحد با خدا حال پاک سازید رنجش عمیق را از گذشتههای دور اتحاد اتحاد، متحد با خدا بیاوریم یک ملت واحد از همه کشورها …
جای سکونت پدر چشمه زندگی ماست غرق در نور روز ابدی، تاریکی را میرانیم کلام خدا در من پر شود برای ابد عشق را دریافت کنم ما افتخار او هستیم فرزند خدای زنده در باغ عدن دوباره با هم به پیش رویم جای سکونت پدر در یک زندگی تازه است حال رستاخیزی آمد که منتظرش بودیم کلام خدا در من پر شود برای ابد شادی برگردانیم ما افتخار او هستیم فرزند خدای زنده در باغ عدن دوباره با هم آواز خوانیم جای سکونت پدر بهشت ابدی است …
ناجی به باغش میآید، آنجا را خوشبو میکند گلها رشد میکنند، گلها رشد میکنند نم نم شاداب شکوه از پدر سرازیر میشود مردم زنده میکنند، زنده میکنند اوه این زمین خشک شاید، با آب بهاران حاصلخیز بشود، حاصلخیز بشود بیابانها خواهند شکفت وقتی که ناجی پیروز شود مردم یکی میشوند، مردم یکی میشوند برادران و خواهرانی که ناجی را دوست دارند به راه او روید، به راه او روید رنجهای ما در اینجا ما را ثروتمندتر میکند وقتی که رسیدیم، وقتی که رسیدیم
خدا نامید من خواهم رفت، هر جائی هدایت کند هم در اندوه ، هم در لذت، با یک قلب پیرو خواهم بود چون هرگز بر نمیگردم، حتی در خطر مرگ چون هرگز بر نمیگردم، حتی در خطر مرگ در درههای خشک مرگ، من پیام زنده دارم تا شهر پلید سدوم، می رسانم کلام با عشق قلب من و روحم از تو، اگر این هست یک پیشکش قلب من و روحم از تو، اگر این هست یک پیشکش به تو تعلق دارد، هر شکوه و قدرت و افتخار …