18. سرود باغ

ناجی به باغش می‌آید، آنجا را خوشبو می‌کند گلها رشد می‌کنند، گلها رشد می‌کنند نم نم شاداب شکوه از پدر سرازیر می‌شود مردم زنده می‌کنند، زنده می‌کنند اوه این زمین…

20. خدا نامید

خدا نامید من خواهم رفت، هر جائی هدایت کند هم در اندوه ، هم در لذت، با یک قلب پیرو خواهم بود چون هرگز بر نمی‌گردم، حتی در خطر مرگ…

21. اوه بره کوچک

اوه برۀ کوچک، آوارۀ دشت تنهایی روزی می‌افتی در بند نا امیدی با روح ضعیف کسی نداری تسکین دهد تنها هیچکس دوستت ندارد حق را نیاورد اوه برۀ کوچک، اوست…

22. صلیب من

کی می‌تواند جای من رنجم را تحمل کند خدا بود که به من همیشه از غیب کمک می‌کرد چون قدرت تحمل این بار را نداشتم همیشه کوره راه رنج با…

26. روز شکوه

از درون تاریکی صدای او می‌آید کلام حقیقت ما را بیدار می‌کند شکوه شو، شکوه شو، شکوه خدا خوش آمد خوش‌آمد خوش آمد گو حال به او بده هر چه…