سخنان مادر راستین در ”فستیوال فرزندان خلف: دوستداران صلح“

کاناگاوا، ژاپن – پانزدهم اکتبر 2017

 

میهمانان عزیز از ژاپن و دیگر نقاط مختف جهانی، اعضایی که از طریق اینترنت این مراسم را تماشا میکنید، مخصوصا اعضای فدراسیون خانواده در کاناگاوا، از دیدن تمامی شما عزیزان بسیار خوشحال هستم. شنیدم که استان کاناگاوا بویژه آغازگر یک شروع تازه برای ژاپن نوین بوده است. امروز میخواهم تا درباره این عصر تازه، تحت عنوان “حقیقت تاریخ از دیگاه مشیت الهی و ماموریت ژاپن” بریتان سخن بگویم. با نگاه به رویدادهای در حال اتفاق در سطح جهانی، هیچ امیدی را در هیچ جایی نمیبینیم.   معنایش این است که مردم قادر نیستند به این مشکلات در سطح جهانی پایان بدهند. بدون شناخت آفریننده اصیل، خدای ما، خداوند مطلق، هیچ راه حلی برای مشکلات امروزه وجود نخواهد داشت. خدا همه چیز را در دنیای روح و بر روی زمین آفرید و سپس یک مرد و یک زن را آفرید که قرار بود اولین جد انسانها باشند. برخلاف تمامی دیگر موجودات، خدا به انسانها در طی دوره رشدشان سهم مسئولیتی واگذار کرد. و آنها میبایست با قلبی براساس ایمان مطلق، عشق مطلق و اطاعت مطلق در پیشگاه خدا به بلوغ نائل شوند. اما آدم و حوا برعکس در طی این دوره حرص و آز را پرورش داده و به خودشان متمرکز شدند. و این امر به انسانهای سقوط کرده امروز سوق پیدا کرد. سقوط با خودمحوری آغاز شد و تمامی کشورهای جهان امروز، چه بزرگ و چه کوچک، همه نخست به منفعت خود می اندیشند. و به این خاطر نمیتوانند متحد شوند. به دلیل میخواهم تا امروز برای شما از رویای خدا، رویای والدین بهشتی مان سخن بگویم.

خدا در این آرزو بود که آدم و حوا درطی مراحل رشد، به کمال نائل آمده و والدین راستین بشری بشوند، کسانی که بشریت از آنها می توانست آغاز شود. اما به خاطر اینکه مردم نتوانستند مسئولیتشان را به انجام برسانند، خدا مجبور بود که صبر کند. و این مشیت بازسازی و رستگاری از طریق غرامت متمرکز بر انسانها بود. بطور خلاصه، یک زوج که قادر هستند تا به مقام والدین راستین کامل شده برسند، باید از میان انسانهای روی زمین پدیدار شوند. بنابراین خدا بدنبال یک دوره طولانی چهار هزار ساله، از طریق قوم اسرائیل ، تنها پسر خود، عیسی مسیح را فرستاد، کسی را که برای اولین بار “پسرم” خطاب کرد. اما این پسر نمیتوانست تنها باشد. یک مرد به تنهایی نمیتواند والدین بشود. سرانجام وقتیکه عیسی در راه صلیب گام نهاد گفت که دوباره برمیگردم. او گفت که برمیگردد و آشکارا عنوان کرد که مراسم “نکاح بره” را برگزار خواهد کرد.  بدینسان اساس ایده آل مسیحیت یافتن تنها دختر خدا است. اما متاسفانه مسیحیت بدون آگاهی از این اساس مشیت الهی، تنها در آرزوی خالصانه برای بازگشت ناجی در ظهور دوباره تمرکز کرده است. از شبه جزیره ایتالیا، مسیحیت به سراسر اروپا گسترش پیدا کرد و به بریتانیا رسید. انگلیس یک کشور جزیره ای است. عصر تمدن آتلانتیک از طریق انگلیس گسترش یافت و اینگونه مسیحیت به تمامی جهان رفت. بعبارت دیگر مسیحیت از اساس و بنیان عیسی هیچ اطلاعی ندارد. آنها نمیدانستند که آرزوی خدا در ارتباط با عیسی چه بوده است. و اینگونه مسیحیت در سراسر دنیا گسترش پیدا کرد در حالیکه کشورها به خودمحوری روی آورده و فقط به منفعت رسانی خود متمرکز شده اند.

اکنون با آغاز یک احیای اقتصادی جدید در اقصا نقاط جهان، نقطه تمرکز مردم از توجه به تنها خوردن و خوابیدن و زندگی کردن، به شناخت خدا و نیل به شادی در دنیای ابدی تغییر یافته است. با نگاه به تمدن مصر باستان یا تمدن شبه جزیره ایبری میبینیم که مردم در این مناطق برای خاطر نسلهای آینده در پی کسب شادی زندگی میکردند. من دوباره این نکته را عنوان میکنم که اشخاص مرکزی یا کشورهای برگزیده از جانب خدا اگر مسئولیتهایشان را انجام ندهند، خدا دیگر آنها را مد نظر نخواهد داشت. برعکس خدا کشوری تازه را انتخاب کرده و توسعه خواهد بخشید تا بتواند مشیت الهی تازه ای را آغاز کند. امروز این کشور تازه، کشور کره در شبه جزیره کره است.  من در کشور کره در سال 1943 بدنیا آمدم. کشور کره در سال 1945 آزاد شد و بعد جنگ کره در سال 1950 آغاز شد. یکی از دلایل این امر کشور ژاپن و سیاستهایش بود. کورهای جزیره ای سعی دارند تا به کشورهای دیگر در شبه جزیره ها و یا قاره ها دست ادازی و تجاوز کنند. اما انتخاب انجا چنین چیزی با این نیت که خدا به آن برکت بدهد امری شدنی نیست. به خاطر اینکه تمرکز بر منفعت کشور فرد، نقطه آغاز تمامی مشکلات است، این امر با حرص و آز خودمحورانه شروع شد.

علیرغم این امر خدا زنده است و مشیت الهی همچنان در حال پیشروی است. خدا بعد از شش هزار سال در کشور کره تنها دختر و تنها پسرش را یافته و از طریق آنها ایده آل والدین راستین را بوجود آورده است. جنگ کره درواقع جنگ بین دنیای دموکراسی و کمونیسم بود . معتقدین به این دو دنیا، برادران و خواهرانی بودند که در شبه جزیره ی کره دست به جنگ زدند. شوروی و چین کمونیست بودند و از کره شمالی حمایت میکردند. از طرف دیگر دمکراسی نوپا در کره جنوبی بدون هرگونه آمادگی با جنگ روبرو شد. اما بسان معجزه ای سازمان ملل وارد جنگ شد و کره جنوبی بدون دفاع را مورد حمایت خود قرار داد. و این برکت حمایت از جانب خدا بود. به این که خدا چقدر برای این لحظه کار و تلاش داشت بیاندیشید. به خاطر اینکه در همین دوره، کشور ژاپن بواسطه جنگ کره بطور اقتصادی خود را احیا کرد. و این نیز برکتی از جانب خدا بود. وقتیکه شما برکتی دریافت میکنید مسئولیتی نیز بهمراه آن به شما واگذار میشود. والدین راستین کشور ژاپن را بعنوان کشور حوا برکت دادند. بر این اساس، عصر تمدن اقیانوس آرام متمرکز بر کره، ژاپن و آمریکا آغاز شد. برخلاف گذشته در عصر تمدن آتلانتیک، قرار است تا عصر تمدن اقیانوس آرام  متمرکز بر والدین راستین تمامی بشریت را با قلب فرزند خلف در پیشگاه خدا متحد سازد. و در انجام این مسئولیت کشور ژاپن به عنوان کشور مادر برکت دریافت کرده است. حتی در دنیای امروز، مادر تمامی وجودش را برای موفقیت و شادی فرزندش فدا میکند. ماموریت مادر دادن بدون قید و شرط برای انجام رویای خدا، آرزوی بشریت و رویای والدین راستین در برابر هفت میلیارد و هفتصد میلیون نفر انسان روی زمین است. با قرار گرفتن در چنین جایگاهی در راستای انجام مسئولیت، کشور شما به خاطر تمامی اشتباهات گذشته مورد عفو قرار خواهد گرفت. مردم عاقل باید به اشتباهات خود پی ببرند. شما باید به این نکته برسید، تا بتوانید یک شروع تازه را آغاز کنید. من میخواهم تا این نکته را به سیاستمداران این کشور بگویم: شما باید حقیقت تاریخ را بدانید.

دعا میکنم که این کشور، کشور مادر بدون هرگونه خس و خار در جهان شده بگونه‌ای که بالاترین تلاشهایش را برای جهان به انجام برساند. صلح و شادی که شما در آرزوی آن هستید با دادنهای هر چه بیشتر شما تکثیر خواهد شد. اینکه تنها خود شما شاد هستید، به این معنا نیست که به شادی ابدی دست یافته اید. برای رشد و توسعه این شادی، باید آن را با دیگران سهیم شوید. امروز در آغاز این برنامه، خانواده های برکت گرفته نسل دومی گزارش دادند. آنها والدین راستین را میشناسند و از تعالیم آنها باخبر هستند. آنها شهادت دادند که اعضا و خانواده های برکت گرفته نسل دومی نیستند که تنها برای ژاپن  زندگی میکنند، بلکه شهروندان جهانی هستند که دنیا را دوست داشته و برای دنیا زندگی می کنند. اگر چنین اعضای نسل دومی تمامی ژاپن را پر کنند و حتی به ورای آن رفته و به تمامی دویست و بیست کشور در سراسر دنیا بروند، بدون هیچ شکی تمام هفت میلیارد و چهارصد میلیون انسان روی زمین قادر خواهند بود تا رویای یک خانواده تحت تسلط خدا را بر روی زمین بواقعیت درآورند. مخصوصا امیدوارم که مردم کاناگاوا بعنوان آغازگران یک تاریخ تازه، بتوانند برخیزند و نقطه مرکزی جهان بشوند.

ما از کمال خانواده سخن میگوییم و ژاپن کشور مادر و کره کشور پدر میباشند. پدر و مادر بایستی برای خاطر شادی فرزندانشان متمرکز بر عشق با هم یگانه شوند. آنگاه شما قادر خواهید بود تا مشکلات گذشته را از بین برده و آنگاه متمرکز بر کشور پدر، کشور مادر و کشور فرزند ارشد یعنی آمریکا نماینده ی تمامی جهان، یک عصر تازه و یک تاریخ تازه آغاز خواهد شد. دعا میکنم که این سه کشور در نقطه مرکزی مشیت الهی بتوانند رویای یک خانواده راستین بشری تحت تسلط خدا یعنی دنیای راستین صلح را بوجود آورند. بدانید که تحقق این رویا و یا دستیابی به چنین ایده آلی هم اکنون در گوشه و کنار دنیا در حال انجام است. براین اساس یکبار دیگر میگویم که ژاپن نقش بسیارمهمی در تحقق صلح جهانی دارد.  میخواهم تا سخنانم را با این دعا بپایان برسانم که مهر و شفقت الهی همواره شامل حال شما مردم در کاناگاوا و در ژاپن باشد.