–       زوج مفعولی عشق

 

کلام والدین راستین

خدا بشریت را به خاطر عشق آفرید. یک نفر به تنهائی نمیتواند عشق را تجربه کند. بنابراین، تنها چیزی که خدا بطور مطلق به آن نیاز دارد، زوج مفعولی برای دادن عشق است. به عبارت دیگر، خدا به یک زوج مفعولی عشق نیاز دارد. (چان سانگ گیانگ 1.1.2:99)

خدا به عنوان سرچشمه عشق راستین وجود دارد اما برای تجربه عشق، حتی خدا به یک شریک نیاز دارد. عشق تجربه و لذتی است که بطور مطلق تنها از طریق رابطه بین یک زوج فاعلی و یک زوج مفعولی، یعنی در یک رابطه امکان پذیر است. هیچکسی هرگز نمیتواند بدور از همه، تنها خودش عشق را احساس کند. انگیزه خدا برای آفرینش، تحقق عشق راستین از طریق زوجهای مفعولی عشق راستین بود. او انسانها را آفرید تا آنها زوجهای مفعولی بشوند که او از طریق آنها در مقام زوجها و شرکای عشق کامل، بتواند بطور آزادانه عشق را داده و دریافت کند. از اینرو، ما انسانها پسران و دختران خدا، آفریننده و والدین راستین ما هستیم. او امیدوار بود که آدم و حوا با حفظ پاکی خود افرادی راستین براساس عشق راستین بشوند. (چان سانگ گیانگ 1.3.3:9)

خدا بشریت را در بالاترین سطح گرامی میدارد به خاطر اینکه آنها زوجهای مفعولی عشق او هستند. به این دلیل، عشق خدا با ارزشترین چیز برای ما است. صرف نظر از اینکه میزان عشقی را که خدا در درون خود دارد، بدون داشتن زوجهای مفعولی عشق نمیتواند آن میزان عشق را احساس کند. او تنها در رابطه با یک زوج است که میتواند عشق خود را تجربه کند. چون ما در مقام زوجهای مفعولی خدا هستیم، او همیشه ما را در بالاترین سطح گرامی میدارد. (چان سانگ گیانگ 4.1.4:3)

 

تبادل نظر

یکبار فردی برای تفریح به فرانسه رفته بود. او در حین تفریحاتش در بازاری یک گردن بند ارزان خریداری کرده بود. در مسیر بازگشت به کشورش، در فرودگاه مامورین گمرگ بدنبال بررسی آن گردنبند و با بیان این مطلب که این گردنبند بسیار گران قیمت است، تعرفه گمرکی بسیار بالائی برای آن گردن بند تعیین کردند. آن مرد برعکس اعلام میکرد که این گردنبند را از یک بازار به قیمت بسیار پائینی خریداری کرده است. اما سرانجام با پافشاریهای مامورین گمرگ او مجبور شد تا آن وجه تعیین شده برای تعرفه گمرکی را پرداخت کند تا بتواند از فرودگاه خارج شود. آن مرد در مسیر رفتن به خانه‌اش با تعجب به آن گردنبند نگاه میکرد و به این می‌اندیشید که چه اتفاقی باید افتاده باشد. به همین دلیل تصمیم میگیرد که آن گردنبند را بطور جدی بررسی کند. به همن منظور خود را به یک جواهری رسانید و از مسئول آن فروشگاه درخواست کرد که گردن بندش را ارزیابی کند. آن جواهرفروش با ذره بینش تمامی بخشهای گردنبند را با دقت نگاه کرد و بعد با شگفتی بسیار گفت که این گردنبند یک گردنبند معمولی نیست.

بعد رو کرد به صاحب گردنبند و گفت خودت نگاه کن. صاحب گردنبند سپس با استفاده از ذره بین با یک نگاه تازه به گردنبند دقت کرد و عبارتی قلم زنی شده بر روی گردنبند دید که نوشته بود: ”از بناپارت به جوزفین“. آن گردنبند به واسطه نام مردی که بر روی آن حکاکی شده بود، مردی که برای قرنی بخشهایی از تاریخ فرانسه و اروپا را به خود اختصاص داده بود، به یک گردنبند گرانبها مبدل شده بود.

این موضوع در مورد ما هم صادق است. ما تشخیص نمیدهیم که در زندگی روزانه ما بعضی از چیزها چقدر  با ارزش و گرانبها هستند. ممکن است که جنبه‌های خاصی از زندگی ما با بی توجهی ما کنار گذاشته شدند چون ما هرگز با ذره بین آنها را با دقت بررسی و موشکافی نکردیم. والدین بهشتی همیشه در همراهی با ما، مدافع ما است، اما ما بدون توجه و دقت به چنین چیزی، زندگی خود را سپری کرده‌ایم. دلیلش این است که والدین بهشتی در درون من بخشی از من شده، بسان والدین همیشه همراه من بوده‌اند.

ما بگونه‌ای آفریده شدیم که تنها بواسطه وجود یک زوج یا یک شریک و همراه در زندگی است که میتوانیم رابطه داشته، عشق داده و دریافت کرده و صاحب فرزند شویم. در این صورت، براستی نمیتوان آن زوج و شریک را با هیچ چیزی هر قدر هم با ارزش عوض کرد. خدا بدون داشتن فردی برای تجربه عشق احساس تنهائی میکرد، به همین خاطر انسانها بوجود آمدند تا شریک مفعولی عشق او باشند. همیشه ارزش و اهمیت هر فردی در رابطه با شریکش تعیین میشود. به همین خاطر، انسانها که میتوانند زوج عشق خدا شوند، از ارزشی مطلق برای والدین بهشتی برخوردار هستند.  عبارتی پنهان در تصویر آفرینش انسانها موجود است که نمیتوان آن را با چشمهای معمولی دید، و این حاکی از یک سند برای تائید فرزند والدین بهشتی بودن انسان، و همینطور چگونگی انتظار خدا از انسان است. شکل بیرونی و برنامه‌های شگفت‌انگیز والدین بهشتی همیشه پنهان هستند. این واقعیت که هر کدام از ما در مقام فرزندان خدا بدنیا آمده‌ایم، واقعیتی بسیار با ارزش و با شکوه است.

بعلاوه، ما آفریده شدیم تا والدین بهشتی بتواند هر وقت که خواست به دیدار ما آمده و با ما در درون ما زندگی کرده و از طریق شکل بیرونی ما، از طریق چشمها، گوشها و خلاصه تمامی بدن جسمی ما دنیا را تجربه کند. همچنین ما در مقام زوجهای مفعولی در یک رابطه والدین فرزند، همه چیز او میشویم. در هر گوشه دنیا وقتیکه والدین صاحب فرزند میشوند، آن فرزندان با ارزشترین چیز در جهان برای والدین خواهند بود، حتی از زندگی خود آنها با ارزشتر میشوند. این موضوع در ارتباط با والدین بهشتی هم صادق است. همچنین تمامی والدینها همواره میخواهند تا فرزندانشان از خود آنها هم سبقت گرفته، بالاتر رفته و بهتر بشوند.  در میان والدین معمولی با اعمالی نرمال، کسی را نداریم که بخواهند فرزندانشان از خودشان بدتر بشوند. والدین بهشتی هم میخواهد تا ما انسانها خارق‌العاده و شگفت‌انگیز بشویم. به همین دلیل بعد از آفرینش انسان در جایگاه فرزندان محبوبش، او تمام وجود خود را برای ما فروگذاری نمود و با تماشا کردن ما، در جایگاه فرزندانی دوست داشتنی، لذتی عظیم را تجربه میکرد.

والدین بهشتی با چنین رویای بلند بالا و رفیع، همه چیز را در آفرینش انسان سرمایه گذاری کرد. آفرینش موجودات خلقت و بعد از آن انسان برای یک مدت بسیار طولانی بیش از پانزده میلیارد سال صورت گرفت اما برای خدا آن دوره طولانی یک دوره پر زحمت عشق بود. چون لحظه نهائی در مراحل خلقت، آفرینش فرزندان محبوبش پسر و دخترش آدم و حوا بود.

والدین بهشتی با این آگاهی که برای تجربه این لحظه دوره‌های طولانی را باید صبورانه منتظر بماند، سرانجام انسان را با قلبی سرشار از عشق و با قلبی آبستن ثمره‌های عشق آفرید. به همین دلیل، برای والدین بهشتی این امکان وجود داشت تا عشق الهی را به تمامی آفرینش خود تزریق کند. هدف خدا آفرینش عشقی عظیم در راستای آفرینش و تولد دادن به زوج واقعی عشق بود. بعبارت دیگر، عشق در نقطه آغاز بود، عشق در تمامی مراحل حضور داشت و سرانجام نتیجه حاصله هم عشق بود. چشمی دارم همه پر از دیدن دوست، با دیده مرا خوش است چون دوست در اوست، از دیده و دوست فرق کردن نتوان، یا اوست درون دیده یا دیده خود است.

ما تجسم عشق والدین بهشتی هستیم. به همین خاطر میبایست با قلب فرزند خلف برای انجام رویای آفرینش والدین بهشتی زندگی کنیم.

 

نکاتی برای تعمق

  1. قبل از آفرینش، خدا چه قلب و احساسی داشت؟
  2. برای دستیابی به جایگاه زوج مفعولی عشق خدا، چه نوع زندگی را باید پیش گیریم؟