–        استانداردی که هرگز در تاریخ بشر نمونه نداشته است

 

کلام والدین راستین

افرادی که نمیتوانند مردم و طبیعت را دوست بدارند، نمیتوانند خدا را دوست بدارند. طبیعت، بدن سمبولیکی خدا و انسانها بدن واقعی او هستند. بنابراین، تنها کسانیکه توانائی دوست داشتن مردم و طبیعت را داشته باشند، میتوانند خدا را دوست بدارند. (سخنرانی‌ها جلد 70 ص 182 – نهم فوریه 1974)

برای اینکه در جایگاهی برای دریافت عشق از جانب خدا قرار بگیریم، باید ارزش چیزهائی را که خدا دوست میدارد را درک کنیم. برای اینکه انسانی بشویم که خدا او را دوست میدارد، باید لذت عشق ورزیدن به تمامی آفرینش او را تجربه کنیم. ما میبایست به قیمت فراموش کردن حیات خود، چنین چیزی را تجربه کنیم. تمامی زندگی ما، حتی باید برای تمامی آفرینش خدا صرف شود. تنها در این صورت توانایی شایستگی دریافت عشق او را خواهیم داشت. (سخنرانی‌ها جلد 133 ص 26)

من هم نگران این هستم که چطور میتوانم زندگی‌ام را وقف پیشکش شرطهای خالصانه به خدا کنم. تاسف میخورم از این واقعیت که به خاطر کوبیده شدن بدنم و محو شدن تمامی امیدها، نمیتوانم وفاداری بیشتری را در پیشگاه پروردگار نشان بدهم. من با این تعهد، شرط خالصانه‌ به خدا پیشکش میکنم که هر روز این دوره را بسان 1000 سال طی کنم. در زمان پیشکش شرطهای خالصانه، شما باید استانداردی را بوجود آورید که هیچ کس دیگری نتواند آن را به انجام برساند و اینکه نشان بدهید شما کاملا از آن جدائی‌ناپذیر هستید. شما باید با استانداردی شرط خالصانه پیشکش کنید که به ورای تمامی اجداد بیشمار خود و همینطور به ورای کسانی بروید که در مسیری مشابه با شما گام نهاده‌اند. در این صورت چگونه باید آن استاندارد را بوجود آوریم، که وقتی آن را به انجام رسانیدیم، به ما رخصت داده شود که در زمان مرگ بدون هرگونه رقتی دنیای جسمی را ترک کنیم؟ ما باید هر چه بیشتر شرطهای خالصانه برپا کنم. اگر شرط شما دره است، باید عمیق‌ترین دره باشد و اگر قله است شما باید به بالاترین قله ها دست پیدا کنید. برای انجام این امر، ما بایستی در حال خواب، در حال غذا خوردن و در تمامی طول روزتوبه کنیم. ما بایستی دارای چنین قلبی باشیم. (سخنرانی‌ها جلد 26 ص 122 – نوزدهم اکتبر 1969)

 

تبادل نظر

مدتی بیش از شروع جنگ کره نگذشته بود که روزی نیروهای آمریکائی در حال عقب نشینی بسوی یک دره عمیق، صدای گریه یک نوزاد را شنیدند. یکی از سربازها بسوی صدا رفت و سعی داشت که نوزادی را که در برفها فرو رفته بود نجات بدهد. او وقتیکه برفها را کنار زد، آن نوزاد را روی بدن مرده کاملا لخت مادرش دید که او را بسختی در آغوش گرفته بود. آن مادر و کودک بطور حتم در حال فرار از کره شمالی بسوی جنوب بود که در آن دره گیرافتاده بودند. آن زن تمامی لباسهایش را درآورده و به دور نوزاد خود پیچیده و برای اینکه کودک سالم بماند همانطور او را در آغوش خود بسختی فشرده بود. او راه نجات نوزاد به قیمت زندگی خود را انتخاب کرده بود. آن سرباز که در اشک غرق شده بود، در همان مکان قبری برای آن مادر نگون بخت کند و او را در آنجا دفن کرد. بعد از آن کودک را برداشته و با خود به خانه‌اش آورد و به عنوان پسر خود بزرگش کرد.

سالها بعد، وقتیکه آن پسر بزرگ شد، پدرش و یا درواقع آن سرباز حقیقت را درباره پیدا کردن او در آن دره و چگونگی نجات او را برایش تعریف کرد. کمی بعد آنها به آن دره و به مقبره مادر فداکار رفتند. پسر که تازه با آن اتفاق دوران نوزادی خود آشنا شده بود، در برابر آن قبر زانو زده و شروع به اشک ریختن کرد. چنان اشکی سرازیر شده بود که آن مکانی را که او زانو زده بود خیس شد. بعد از مدتی طولانی که گریه و حق حق کردن و اشک ریختن‌های او تمام شد، ایستاد و تمامی لباسهایش را درآورد به گونه‌ای که کاملا لخت شده بود. بعد با لباسهایش برفهای روی قبر مادرش را پاک کرده و سپس با لباسهایش تمامی قبر مادرش را پوشاند و گفت مادر! در آن سرما و بوران، و در آن روز مملو از درد چقدر میبایست سرما را تحمل کرده باشی!

والدین ما دقیقا آن کسانی هستند که به ما زندگی دادند. ما بدون والدینمان، توانائی تولد بر روی زمین را نداشته و نداریم و نمیتوانستیم به جایگاه امروزین خود برسیم. والدین ما خود را فدا کرده و ما را با شرطهای خالصانه قلبی‌شان بزرگ کرده، آموزش و پرورش داده‌اند. شکوه و برکتی که ما از والدین خود دریافت کرده‌ایم بسان اقیانوسها عمیق و پهناور است اما تا زمانیکه ما به ارزش فداکاریهای راستین آنها پی ببریم، آنها دیگر در میان ما نخواهند بود.

والدین بهشتی، والدین ما است و او برای اینکه بتواند ما را نجات بدهد، درست بسان این مادر در داستان ما، همه چیزش را فدا کرد. او برای اینکه بتواند دوباره فرزندانش را ادعا کرده و از آن خود بسازد، میزان غیرقابل سنجشی از شرطهای خالصانه  عظیم برپا نمود. برای مردم در زمان موسی والدین بهشتی چنان ماهیت توانمندی بود که میبایست نامش را با ترس ادا میکردند. برای آنها والدین بهشتی، نظاره‌گر انتقام برای کسانی بود که قانونش را زیر پا میگذاشتند. دو هزار سال قبل وقتیکه عیسی آمد، آشکار کرد که والدین بهشتی نه یک انتقام جو بلکه پدر ما است. و سرانجام در این زمان، والدین راستین آشکار کردند که والدین بهشتی نه تنها پدر ما بلکه همچنین مادر ما و در نتیجه والدین ما است.

بیشتر از هر کسی والدین راستین از شرطهای خالصانه‌ خدا در طول تاریخ، با خبر بوده و آگاهی دارند. به این دلیل، آنها زندگیشان را با شرطهای خالصانه بسیار عظیم و بسیار سنگین سپری کرده‌اند تا بتوانند مراتب قدردانی خود را در برابر شرطهای خالصانه والدین بهشتی اعلام کنند. پدر مون در سن پانزده سالگی، بر روی کوه میدو در نزدیکی زادگاهش، عیسی را ملاقات کرد. در آن زمان، عیسی در حالی که اندوه قلبی‌اش از عدم انجام خواست خدا را در دو هزار سال به پدر مون میگفت، ماموریت ناتمام مانده خود را به پدر محول کرد و پدر هم که بطور کامل با او و قلب و احساس او یکی شده بود، آن ماموریت را پذیرفت.

بعدها در دفتر مرکزی قدیمی کانون خانواده در منطقه چانگ پا دونگ شهر سئول که یک ساختمان قدیمی بود و سقف چوبی داشت،‌ پدر در دعاهای شبانه چنان گریه کرده و اشک میریخت که اغلب آن سقف چوبی از اشک خیس شده و حتی از سقف طبقه اول اشکها به پایین میریخت. وقتیکه که او برای ماهیگیری به دریا‌ها میرفت ساعتهای طولانی را با والدین بهشتی صحبت میکرد و برای انجام مشیت الهی برنامه ریزی کرده، و شرطهای خالصانه دعا برپا میکرد.

در روزهای آغاز کار نهضت هماهنگ، وقتیکه پدر راستین به تستیمونی اعضای قدیمی گوش میداد، بیشتر از حتی گوینده ماجرا به آن قضایا دل داده و توجه میکرد. او اعضائی را که از دوره‌های درد و رنج طی طریق کرده بودند بخوبی درک میکرد و بطور قلبی با آنها یکی میشد. اعضائی را که پدر راستین به داستان زندگیشان گوش داده بود، متعهد شده بودند تا با برپا کردن شرطهایی سنگین در سطح شرطهای خالصانه‌ای که والدین راستین برپا کرده بودند، زندگیشان را فدا کنند. مشیت الهی گاه موارد به خاطر بعضی از رویدادها به تاخیر میافتاد ولی پدر در چنین موقعیتهایی همیشه سعی داشت تا به والدین بهشتی که میخواهد هر چه سریعتر با نجات فرزندانش، آنها را به جایگاه اصیلشان بازسازی کند، دلداری بدهد.

کنفوسیوس میگوید که  شرط خالصانه مسیر خدا و راه تحقق آن، مسیر بشریت است. دقیقا به همین دلیل والدین راستین تمامی زندگی خود را برای تحقق رویا و خواست خدا سپری کردند. آنها با اراده خود در دوره رنج و درد گام نهادند تا بطور واقعی بدن جسمی او شده و فرزندان گمشده او را در سرتاسر جهان هستی بازسازی کنند.

 

نکاتی برای تعمق

  1. شما درباره شرطهای خالصانه و از روی از خودگذشتگی والدین راستین در پیشگاه والدین بهشتی چه فکر میکنید؟
  2. همگی ما باید در مسیر نیل به کمال پا جای پای والدین راستین بگذاریم. در این صورت شرطهای خالصانه خود را چگونه و در پیشگاه چه کسی باید تقدیم کنیم؟