تدریس 5: اصل آفرینش قسمت چهارم: استاندارد ارزش اصیل

چطور می‌توان یک رابطۀ خوب را در تمامی سطوح زندگی برقرار کرد؟ چطور می‌توان گفت که چه چیزی ارزش دارد و چه چیزی بی‌ارزش است؟ یا اینکه چه چیزی خوب است و چه چیزی خوب نیست؟ پاسخ به این سوالها به میزان ارزش ارتباط دارد و لازم است تا ما با استاندارد ارزش آشنا شویم.

استاندارد تعیین می‌کند که یک زوج مفعولی درست است یا غلط، زیبا است یا زشت، خوب است یا بد، مهم است یا اهمیتی ندارد.

استاندارد چیست؟ ما بطور معمول در این دنیای مملو از هرج و مرج و آشفته، براساس چگونگی احساس خود یا با توجه به نوع نگاه و نوع رنگی که در لنز نگاه ما به دنیا وجود دارد، ارزش را تعیین می‌کنیم. اگر عینک قرمز رنگی بر چشم داشته باشیم، آنگاه همه چیز گلگون خواهند شد و یا اگر عینک آبی رنگی داشته باشیم، همه چیز آبی خواهد بود. واقعیت با توجه به چارچوب نگاه و یا احساس و قلب ما تغییر می‌کند.

بیشتر مردم متمرکز بر خود به دنیا نگاه می‌کنند. وقتیکه ارزش متمرکز بر من در من با ارزشهای متمرکز بر من در دیگران روبرو می‌شود، در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که این ارزشها نسبی بوده و یا حتی چاره‌ای جز این نخواهیم داشت تا تمامی آن ارزشها را انکار کنیم. بنابراین سردرگمی دربارۀ همه چیز به درگیری و نزاع، غم و اندوه، و درد و رنج  ختم می‌شود. مثل راننده‌ای می‌ماند که سر یک چهارراه بدون تعیین جهت حرکت خود، هم خود متوقف شده و هم راه را بر روی تمامی دیگر اتومبیلها بسته است.

حس ارزش در ما براساس آموزشها و یا تجربیات روزانۀ زندگی ما شکل گرفته است.

دلیل مطالعه و آموزش اصل الهی، بکارگیری و اجرای آن در زندگی روزانه است. اصل الهی سعی دارد تا ما با یادگیری استاندارد اصیل و مرکزی، به توانائی قوۀ تشخیص نائل شویم:

  • اینکه تفاوت بین عشق راستین و عشق کاذب چیست؟
  • اینکه تفاوت بین چیزهای اصولی یا غیراصولی چیست؟
  • اینکه تفاوت بین خودخواهی و دیگرخواهی چیست؟
  • اینکه تفاوت بین چیزهای اصیل و کاذب چیست؟

در این صورت، ما قادر خواهیم بود تا بین ارزشهای مادی و ارزشهای روانی تفاوت قائل شویم.

ارزشهای مادی اشاره به چیزیهای جسمی مثل کالاها مربوط است که ماآن را با توجه به میزان نیاز جسمی عمومی خود تعیین می‌کنیم.

ارزشهای روانی اشاره به حقیقت، زیبائی و خوبی است که ما آن را از طریق ادراک، احساس و وجدان خود بررسی کرده و اندازه گیری می‌کنیم.

نکتۀ بارز در هر دوی اینها این است که ارزش هیچ چیزی نه در خود آن چیز بلکه در چگونگی رابطۀ آن چیز تعیین می‌شود.

ارزش همیشه در رابطه با نیاز زوج فاعلی تعیین می‌شود

ارزش با توجه به اینکه آیا زوج مفعولی توانسته رضایت خاطر فاعل را برآورده کند یا نه تعیین می‌شود که این می‌تواند بیرونی یا درونی، مادی یا معنوی باشد.

بنابراین، ارزش در رابطه با هدف و انگیزۀ فاعل ارزیابی می‌شود. بعنوان مثال، ارزش یک چاقو می‌تواند در دست یک پزشک در عمل جراحی و در دست یک دزد بعنوان اسلحه برای تحدید و دزدی دو ارزش بسیار متفاوت داشته باشد. بنابراین لازم است تا ما برای تعیین ارزش به عناصر انگیزه و هدف دقت کنیم.

هوش، احساس و ارادۀ ‌اصیل در روح انسان همواره در حرکت و تلاش هستند که در مقابل بدن جسمی از طریق ارزشهای حقیقت، زیبائی و خوبی به آنها پاسخ می‌دهد بنابراین تمامی اعمال و رفتار جسمی باید در پی این سه ارزش باشند. چون خدا فاعل روح انسان است در نتیجه فاعل هوش، احساس و اراده نیز هست. بنابراین ارزش همه چیز در رابطه با هدف و انگیزۀ خدا است که ارزیابی می‌شود.

بنابراین، لازم است تا انسانها در مقام فاعل، در رابطۀ خود با مفعول، همواره متمرکز بر هدف خدا باشند. در این راستا وقتی که انسان از طریق روح خود به هوش و احساس و ارادۀ اصیل خدا پاسخ می‌دهد بدن جسمی او بر طبق ارادۀ خدا عمل کرده و حقیقت، زیبائی و خوبی اصیل خدا را در رفتار خود به نمایش می‌گذارد.

یک مرد و یا یک زن در مقام فاعلی، متمرکز بر خدا، با توجه به عملکرد هوش، احساس و اراده در خود، در پی ارزش اصیل حقیقت، زیبائی و خوبی و عشق در زوج مفعولی هستند. و اینجاست که درواقع حقیقت، زیبائی و خوبی آشکار می‌شود.

ارزش اصیل همواره از طریق چهار پایۀ اساسی متمرکز بر خدا تعیین می‌شود. بنابراین اتحاد میل فاعل در پی ارزشها و میل مفعول در بنمایش گذاشتن ارزشها، جایگاه مقام چهارم را می‌گیرد. بنابراین ارزش اصیل آفرینش، وقتی آشکار می‌شود که میل فاعل در پی ارزش و میل مغعول در بنمایش گذاشتن آن، متمرکز بر هدف آفرینش خدا باشد.

در این جایگاه، چون خدا نقطۀ مرکزی چهار پایۀ اساسی است، استاندارد ارزش نیز خود خدا است. در نتیجه ارزش اصیل آفرینش نیز مطلق است. به همین صورت، ارزش مطلق زمانی به واقعیت می‌آید که ایده‌آل آفرینش خدا از طریق سه برکت به انجام رسیده باشد. عشق به معنای فدا کردن و و زیبائی به معنای هماهنگی است! در این جایگاه نیروی احساسی که فاعل به مفعول می‌دهد عشق نامیده می‌شود و نیروی احساسی که مفعول به فاعل برمی‌گرداند، زیبائی نامیده می‌شود. قدرت عشق فعال بوده و تحریک زیبائی غیرفعال می‌باشد. در رابطۀ بین خدا و بشریت، خدا فاعل عشق و بشریت مفعول زیبائی است.

در روابط بین انسانها مخصوصا بین شوهر و زن: مرد فاعل عشق و زن مفعول زیبائی است. در این راستا وقتیکه زوجهای فاعلی و مفعولی متحد و یگانه شوند، فاعل می‌تواند در جایگاه مفعول بایستد و مفعول می‌تواند در جایگاه فاعل بایستد در نتیجه عشق در درون زیبائی و زیبائی در درون عشق خواهند زیست.

در دنیای آفرینش، انسانها فاعل عشق و جهان مخلوقات مفعول زیبائی هستند. در رابطۀ بین دولت و شهروندان، زیبائی که شهروندان به دولت بازمی‌گردانند بصورت وفاداری بتصویر کشیده می‌شود. زیبائی که یک زیردست به مافوق خود برمی‌گرداند در قالب وفاداری بتصویر کشیده می‌شود.

در رابطۀ والدین فرزند، زیبائی در قالب فرزند عبودیت یا خلف بودن فرزند در برابر والدین مشاهده می‌شود در رابطۀ زن و شوهر، زیبائی زن در قالب وفاداری بتصویر کشیده می‌شود. آیا زن تنها باید وفاداری برگرداند؟ خیر، شوهر نیز باید در برابر همسر خود وفاداری را بتصویر بکشد. این اخلاق جنسی مطلق نامیده می‌شود. مخصوصا جایگاه فاعلی و مفعولی ثابت نبوده و همواره در حال تغییر است.

در امیال بشری خوبی و بدی نقطۀ آغاز مشابهی دارند، اما تفاوت در انگیزه، هدف و جهت آن امیال است. وقتیکه متمرکز بر خدا چهار پایۀ اساسی تشکیل می‌‌شود، میل فرد در راستای اجرای هدف آفرینش جهت خواهد گرفت که نتیجۀ آن خوبی است و ما به تمامی عناصری که چنین چیزی را ممکن می‌سازند پرهیزگاری می‌گوئیم.

برعکس، وقتیکه چهار پایۀ اساسی متمرکز بر شیطان بنا شود، میل فرد یا خانواده یا جامعه و یا ملت و دنیا برخلاف انجام هدف آفرینش جهت خواهد گرفت که نتیجۀ‌ آن بدی و یا پلیدی است. در این راستا، ما به تمامی عناصری که چنین چیزی را ممکن میکنند نادرستی می‌گوئیم.

برای اینکه ما بتوانیم ارزش اصیل خود را آشکار کنیم، می‌بایست امیال خود را براساس وجدان و چهار پایۀ اساسی متمرکز بر خدا، یعنی براساس وفاداری، پاکدامنی، عبودیت و خلف بودن فرزند بسوی خوبی جهت دهیم.

این استانداردی است که می‌تواند راهنمای ما در جهت دادن به شیوۀ زندگی ما در راستای دستیابی به شادی باشد.

امیدواریم که شما مسیری را پیش گرفته و کاری کنید که خدا بتواند با تشخیص ارزش شما، به شما بگوید که ”عادل و درستکار هستی“. امیدوارم که بتوانید یک زندگی براساس خوبی، وفاداری و پاکدامنی و فرزند خلف را به پیش بگیرد.

اما در این مسیر، می‌دانیم که باید رشد کنیم تا بتوانیم به جایی برسیم. سوال این است که ما چطور رشد می‌کنیم؟ آیا با نظم دادن به خود چنین می‌کنیم؟ یا با برکات خدا چنین چیزی حاصل می‌شود؟ چطور می‌توان به بلوغ کامل دست پیدا کرد؟ به این سوالها در بخش بعدی پاسخ داده خواهد شد.