اعلام و تحقق حقیقت تازه
کلام والدین راستین
اصل الهی نه فلسفه و نه الهیات، بلکه اصل خدا است، حقیقت تغییرناپذیر خدا است. یکبار که با اصل الهی مواجه بشوید، ضروری است که زندگی خودتان را براساس آن وفق دهید. لااقل در پایینترین سطح ممکن، باید پایهای تاسیس کنید تا اصل را (در زندگی خودتان) عملی کنید. در این صورت، شیطان نمیتواند بر شما ادعائی داشته باشد. وقتیکه فردی به کمال یگانگی با حقیقت دست پیدا کرد، شیطان نمیتواند او را از خدا جدا کرده و او را از آن خود بداند. به عنوان مثال، اگر خدا و آدم و حوا متمرکز بر حقیقت بطور کامل متحد میشدند، جائی برای تجاوز شیطان باقی نمیماند. در غیر اینصورت، شیطان میتواند آن را ربوده و مورد سواستفاده قرار بدهد. به این دلیل، من هرگز تمامی بخشهای حقیقت را آشکار نمیکردم تا زمانیکه تمامی شرطهای لازم برپا شده و حقیقت تا حد معینی بواقعیت درآمده باشد. (چان سانگ گیانگ 5.1.4:9)
ما میبایست متمرکز بر حقیقت قرار گرفته و با آن متحد شویم. ما نباید اصل الهی را در تاغچه خانه خود رها کنیم بلکه باید به آن ایمان داشته و آن را بواقعیت درآوریم. ما با نیل به کمال به عنوان تجسم اصل الهی، پسران و دخترانی خواهیم شد که خدا میتواند به آنها عشق بورزد. (چان سانگ گیانگ 1.1.3:16)
تبادل نظر
یک فرد بسیار جدی برای مشورت به یک روحانی و عالم یهودی مراجعه کرد. او اگر چه از ثروت فراوانی برخوردار بود اما با مشکلات بسیاری در روابطش با مردم و حتی با اعضای خانوادهاش روبرو بود. به این خاطر نگران شادی و خوشحالی واقعی خود بود. جناب روحانی او را به کنار یک پنجره برد و از او پرسید که آیا میتوانی بیرون را بخوبی ببینی. آن فرد جدی جواب مثبت داد. بعد آن روحانی او را جلوی یک آینه برد و از او پرسید که چی چیزی را مشاهده میکنی. او پاسخ داد که در اینجا تنها خودش را میبیند. آن روحانی گفت:
اگر چه پنچره و آینه هر دو از جنس شیشه درست شدهاند، اما در آئینه یک طرف شیشه را با جیوه پوشانیدهاند به همین خاطر نمیتوانی در پس آن چیزی را ببینی، در حالیکه در مورد شیشههای پنجره چنین پوششی وجود ندارد و تو میتوانی هر چه را در پس آن مشاهده کنی. تا زمانیکه نتوانی خودمحوری و غرور را که بطور عمیقی خود را به تو چسبانیده و تمامی وجودت را پوشانیدهاند، از خود جدا کنی، نمیتوانی حقیقت را بیابی و نه تنها نمیتوانی زیبائی راستین دنیا را ببینی، همچنین نمیتوانی شادی راستین زندگی را تجربه کنی.
آن فرد جدی اگر چه ثروت و افتخارات بسیاری در زندگی بدست آورده بود اما همیشه نگران این بود که در زندگیش نمیتواند به شادی دست پیدا کند که البته دلیلش دقیقا به خاطر این بود که همیشه متمرکز بر خود، تنها در پی ارزشهای مادی زیسته بود. برای نیل به شادی راستین زندگی، بسیار ضروری و مهم است که دست از غرور و خودمحوری برداشته و در پی ارزشهای درونی بود.
در اصل فلسفه و مذهب عرصه و وسائلی برای یافتن ارزشهای درونی زندگی و سرانجام راهیابی به مسیر شادی و خوشحالی بزرگتر هستند. فلسفه و مذهب آموزش دادهاند که ما باید برای خاطر یکدیگر زیسته، نگران حال و روز یکدیگر بوده و به این ترتیب نه تنها در پی کامیابی و خوشحالی باشیم بلکه همچنین از طریق بلوغ روحی در پی روشنگری و خوشحالی در مرحله بعدی زندگیمان در دنیای روح باشیم. فلسفه و مذهب تاکید داشتهاند که قبل از برآورده کردن امیال جسمی باید در پی برآورده کردن امیال روحی بوده و آموزش دادهاند که یک زندگی براساس هماهنگی و برابری جسم و روح را پیش گیریم.
آنها همچنین آموزش داده و میدهند که در زندگی خانوادگی و زناشوئی فرد باید با حفظ پاکی و برخورداری از یک رویه براساس عشق راستین در تمامی عمرش نسبت به همسر خود وفادار باقی مانده، و همراه با فرزندانش یک زندگی سراسر شادی و زیبائی را بیافریند. بعلاوه این آموزش ارائه داده شده است که عشق در خانواده باید در سطح جامعه گسترش یافته تا براین اساس تمامی افراد برای خاطر یکدیگر زیسته و اینگونه وظیفه خود را در روابط و همکاریهایشان با دیگران به انجام برسانند. حتی در ارتباط با طبیعت عنوان شده و برآن بسیار تاکید شده که مردم باید رابطهای پایدار همراه با عشق و علاقه را با طبیعت برقرار کنند.
اما انسانهای جوامع مدرن، راه شادی درونی آموزش داده شده توسط فلسفه و مذهب را انکار کرده و برعکس در پی یک زندگی راحت و آرامش بخش برای خود بوده و خود را درگیر انواع و اقسام رقابتها برای ارضاع امیال جسمانی کردهاند. آنها با تمرکز بر خودمحوری فردی، خودمحوری خانوادگی، خودمحوری مذهبی و خودمحوری ملی دیگران را زیر پا گذاشته آنها را به عذاب کشانیده و بدون هرگونه شرم و حیائی، تنها در پی برآورده کردن امیال خودشان هستند. این چیزی است که ما را از دستیابی به خوشحالی بازمیدارد.
با توجه به این امر، والدین راستین بر این امر تاکید کردهاند که تمامی عرصههایی که جستجو برای خوشحالی بزرگتر را به بشریت آموزش میدهند، از جمله فلسفه، مذهب، علم و غیره باید با هم متحد شوند. آنها با ارائه حقیقت در عصر حاضر از طریق اصل الهی، آن را به رشته تحریر درآورده تا بتوانند به ما درباره اصل آفرینش، سقوط بشر و همینطور اصل بازسازی آموزش بدهند. آنها از طریق کلام و بعبارتی از طریق حقیقت تازه در این عصر آشکار کردند که مذهب ابزاری برای مشیت الهی بوده و به ما راه برای رسیدن به بلوغ درونی را آموزش میدهد و علم نیز ابزار مشیت الهی برای آموزش راه در مسیر نیل به بلوغ بیرونی است. تنها زمانیکه بشریت درباره کلام والدین بهشتی، یا همان حقیقت تازه بیاموزد، قادر خواهد بود تا راه برای نیل به خوشحالی هماهنگ روحی و جسمی در زندگی را بیابد. تمامی آموختههای ما باید در مسیر حقیقت تازه باشد که در راستای نیل به روشنگری درونی و بیرونی است.
والدین راستین راه برای شادی و خوشحالی جهان شمول را براساس اصل آفرینش به ما ارائه دادهاند. آنها به ما گفتهاند که تمامی مخلوقات بصورت زوج آفریده شده و این یعنی هر عضوی برای دیگری وجود داشته و باید برای دیگری زندگی کند. آنها همچنین به ما آموزش دادهاند که ما باید تجسم والدین بهشتی شده، در پی ارزشهای نامرئی بوده و اینکه ضروری است تا یک زندگی کاملی را بواقعیت درآوریم که در آن روح بتواند بر تمامی امیال جسمی ما تسلط داشته باشد. انسانها باید بتوانند مالکانی بشوند که در مقام دومین آفریننده بر تمامی جهان خلقت متمرکز بر عشق تسلط برقرار کرده و از آنها مواظبت کنند. با امید به اینکه همگی بتوانیم با دستیابی به فهمی دقیق و راستین از کلام و حقیقت تازه اعلام شده توسط والدین راستین، فرزندان والدین بهشتی شده و از طریق حقیقت در پی خوشحالی هماهنگ روحی و جسمی باشیم.
نکاتی برای تعمق
- حقیقت تازه اعلام شده از جانب والدین راستین چه ارزش برای ما دارد؟
- برای نیل به خوشحالی من و خانوادهام، چگونه باید حقیقت تازه را بکار بگیرم؟
- انسانها چگونه باید حقیقت تازه را در ارتباط با همسایگان، جامعه و دنیا به مرحله اجرا درآورد؟