براساس گفتار والدین راستین

پدر در مور تولد روح گفت: اگر چه در کتاب مقدس آمده که ”خداوند پس آدم را از خاک زمین بسرشت و در بینی وی روح حیات دمید و آدم نفس زنده شد.(پیدایش 2:7)“ اما هم زمان با شکل گیری نطفه جسمی در درون رحم، نطفه روح نیز شکل میگیرد. این نطفه روحی در طی دوران بارداری با مادر همراهی خواهد کرد و در دیدن همه چیز از ما در مسیر به پیش می‌رود. اما رشد روحی با اولین نفس کشیدن کودک (دمیدن هوا بدرون ریه‌ها) بدنبال تولد او بر روی زمین آغاز می‌شود.

صرف نظر از اینکه نطفه جسمی چقدر به خوبی در درون رحم شکل و فرم گرفته باشد، اگر اتفاقی برای نطفه جسمی بیافتد و آن نطفه نتواند به زندگی ادامه دهد، وجود  روحی از بین خواهد رفت. وجود روحی زمانی می‌تواند رشد کند که کودک بر روی زمین متولد شده و شروع به نفس کشیدن کند. 

درست مثل یک بذر شاه بلوط در زیر خاک، زمانی رشد خود را آغاز میکند که جوانه ظاهر شود، وجود روحی نیز بایستی با هوا مرتبط شود قبل از اینکه بتواند رشد خود را آغاز کند.

براساس اصل الهی، وجود روحی نیز مثل وجود جسمی از سه مرحله رشد با نامهای شکل روح، روح زندگی و روح الهی طی طریق می‌کند. در این سه مرحله نامها معنای خاص خود را دارند که مخصوصا در مورد روح الهی باید گفت به معنای روح درخشان و نورانی است.

یکبار پدر به دیدار اعضای جوان در دانشگاه رفت و در حین صحبت به آنها گفت، اگر شما خانمها با مردی در این دنیا ازدواج کنید به فرزندانی تولد خواهید داد که وجود روحی‌اش نیمی انسان و نیمی حیوان است. آن اعضای جوان از شنیدن این نکته متعجب شده و نفهمیدند که موضوع چیست.

بواسطه سقوط انسان در شرایطی است که روحش در سطح حیوانی است. خانم سون شین اوک، یکی از اعضا قدیمی در کره، که از دید روحی باز برخوردار بود براساس مشاهدات خود می‌گفت:  انسانها با بدنهای جسمی‌شان  بر روی زمین بر روی دوپای خود راه می‌روند اما وجود روحی کسانیکه از مراحل رستاخیز طی طریق نکرده‌اند مثل حیوانات بر روی چهار پا راه می‌روند. ولی کسانیکه با والدین راستین آشنا شده، کلام دریافت کرده‌ و رستاخیز کرده‌اند، وجود روحی‌شان شکل و فرم عادی به خود می‌گیرد. خانم اوک گفت که آن دسته از اعضا که از مراحل رستاخیز طی طریق نکرده‌اند وجود روحی شبیه به حیوان دارند. شکل و فرم وجود روحی افراد با توجه به نوع گناهان اجداد متفاوت است، مثلا اگر اجداد فرد بر روی زمین افرادی شهوت‌ران بودند، روح فرد شبیه به سگ می‌شود و اگر افرادی حریص و طمعکار بوده‌اند روح او شبیه به خوک می‌شود و اگر اجداد افرادی درغگو بوده‌اند، روح فرد شبیه به مار می‌شود.

پدر از تمامی این مسائل مطلع بود ولی کسی به این نکته فکر نمی‌کند. در آن روزهای اولیه در شهر سئول در مرکز چانگ پا دونگ، پدر و مادر در طبقه دوم این مکان زندگی می‌کردند. صبحها پدر برای صرف صبحانه به طبقه اول می‌آمد. بعد از آن بود که در سالن اصلی با اعضا می‌نشست و صحبت می‌کرد. در جمع کسانی بودند که پدر با آنها صحبت نمی‌کرد و یا با آنها طوری رفتار می‌کرد که انگاری آنجا حضور ندارند. این موضوع باعث سوتفاهم برای دیگر اعضا می‌شد. یکی از اعضا این موضوع را با پدر درمیان گذاشته بود. بعدها پدر توضیح داد که دلیلش این بوده که آن افراد دارای ارواح غیر انسانی هستند و در حقیقت در جایگاهی نیستند که پدر بتواند بر آنها تسلط مستقیم داشته و عشقش را بر آنها جاری سازد. اینجا بود که اعضا متوجه شدند چرا پدر چنین رفتاری با بعضی از اعضا داشته است. ارواح دارای شکل و فرمهای عجیب و غریب هستند، بعضی یکی از چشمانشان در جای درست قرار ندارد و یا بینی ‌شان کاملا شکسته و یا لبهایشان پشت سرشان قرار دارد. افرادی هستند که وجود روحی‌شان دارای شکل و فرمی بسیار بدترکیب و وحشتناک است. پدر با چنین افرادی صحبت نمی‌کرد و آنها را به حال خود رها می‌کرد. صحبت کردن پدر با آنها دخالت در وضعیت زندگی آنها بوده و این هرگز باعث تغییر وضعیت آنها نمی‌شد.

پدر با آنها صحبت نمی‌کرد چون آنها را دوست داشت. پدر می‌گفت که بهترین راه این است که بگذارد آنها کلام را دریافت کرده و خودشان کم کم آن کلام را با دیگران در میان بگذارند. آنها در این مسیر توبه کرده و از مراحل رستاخیز طی طریق می‌کنند که این امر به تحول روحی آنها کمک خواهد کرد. یعنی این تلاش باعث خواهد شد که روحشان به حالت عادی بازگردد.

یک کشاورز را در نظر بگیرید. او بذر را کاشته و منتظر می‌ماند تا آنها جوانه بزنند. کار او این نیست که مثلا برای بررسی بذرها و یا سرعت بخشیدن به رشدشان، احمقانه آن بذرها را از دل خاک بیرون بکشد. دقیقا به همین صورت پدر سعی می‌کرد اعضا با وضعیت روحی نامناسب را به حال خودشان واگذارد تا آنها خودشان در مسیر رشد متحول شوند.

براساس اصل الهی وجود روحی ما در مشابهت با وجود جسمی ما رشد می‌کند. بدن جسمی بسان اسکلت برای وجود روحی عمل می‌کند به این دلیل است که نمی‌توان دو نفر را بطور کامل شبه یکدیگر پیدا کرد. 

صرف نظر از اینکه فرد در یک روستای فاقد هرگونه امکانات درونی و بیرونی زندگی می‌کند، اگر او براساس استاندارد دنیای روح زندگی کند یعنی خالصانه با عشق به خدا، عشق به انسانها و عشق به جهان طبیعت زندگی کرده باشد، دارای وجود روحی درخشان و نورانی خواهد بود. نکته مهم قبل از رفتن به دنیای روح این شدت نور وجود روحی ما است، یعنی، هر چه نورانی‌تر بودن روح به معنای آمادگی فرد در رفتن به دنیای روح است.

کمال وجود روحی براساس کمال شخصیت و عشق است. به این خاطر، اگر ما براساس اصل زندگی کنیم هرگز قادر به انجام گناه نخواهیم بود حتی اگر بخواهیم. اکنون در دنیای سقوط کرده امروز عدم ارتکاب به گناه کار دشواری است، اما با طلوع دنیای براساس اصل الهی، ما قادر به انجام گناه نخواهیم بود.

یکی از اعضای برکت گرفته 430 زوج مُرد و به دنیای روح رفت اما دوباره به زندگی برگشت. این خانم می‌گفت که در این مدتی که در دنیای روح بود از چیزی احساس شرمندگی می‌کرد. یکی بدهی قلبی یا شیم‌جانگ، بدهی مالی و چیزهائی را که مدیون دیگران بود. و دومین چیز خجالت‌آور برای او نفرتی بود که نسبت به مردم بر روی زمین داشت.

به پیمان خانواده شما ره 2 نگاه کنیم: خانواده​ ما مالك چان ایل گوگ، متمركز بر عشق راستین پیمان می‌بندد تا با ملازمت به والدین بهشتی و والدین راستین و تشكیل خانواده​ مركزی بعنوان نماینده​ هستی، مقام فرزندان با تقوا در خانواده، میهن پرستان در كشور، مقدسین در دنیا، و خانواده​ دختران و پسران الهی را در هستی تكمیل نماید.

در باره ”مقدسین در دنیا“ در پیمان خانواده از پدر پرسیدند و  ایشان گفتند: انسانها سه دسته هستند، مردم معمولی، مردم پلید و مقدسین. مردم پلید کسانی‌هستند که به دیگران حتی کسانی که در حقشان خوبی‌کرده‌اند بدی میکنند. مردم معمولی، افرادی عادی هستند، یعنی کسانی‌‌اند که اگر کسی به آنها خوبی کند با خوبی پاسخ می‌دهند و اگر کسی به آنها بدی کند با بدی پاسخ می‌دهند. اما مقدسین کسانی هستند که در هر موقعیتی خوبی خواهند کرد. یکی دیگر از اعضا در مورد چگونگی تفاوت مقدسین و دختران و پسران الهی پرسید و پدر پاسخ داد: شما با تبعیت از قوانین زمین، مقدس خواهی شد ولی دختران و پسران الهی علاوه بر اطاعت از قوانین زمین، بایستی از قوانین دنیای روح نیز اطاعت کنند.

پدر در مورد خود می‌گفت ببینید که من چگونه زندگی‌کرده‌ام؟ در یک جمله من در مسیر دوست داشتن دشمن خود، زیستن برای دیگران و دوست داشتن آنها گام برداشته‌ام. به عبارت دیگر رشد وجود روحی به معنای کمال شخصیت و عشق است. بنابراین برای اینکه پسر و دختر الهی بشوید، باید چیزهائی در ورای سطح زندگی مقدسین را به مرحله اجرا درآورید.

یکی از افراد نامدار و مشهور کره‌ای ژنرال لی سون شین است. شاید سریالهای تلویزیونی در باره کار و تلاش او و لشکر او را در برنامه‌های تلویزیونی تماشا‌ کرده‌اید. از دید مردم کره او زندگیش را برای خاطر کشورش فدا کرد و به این دلیل او یک قهرمان ملی و نامی است. ولی متاسفانه او به بهترین مکان در دنیای روح نرفت. چون او با کینه و نفرت از ژاپنی‌ها به دنیای روح رفت. او حتی در لحظاتی که در حال مرگ بود می‌خواست سربازان ژاپنی بیشتری را بکشد. او وقتیکه تیر خورده و در حال مرگ بود با ناسزاگویی به ژاپنی‌ها در تلاش برای کشتن آنها بود. به همین دلیل او اگر چه در میان مردم به یک قهرمان تبدیل شد اما نتوانست پسر الهی بشود. ما از اینگونه افراد در هر کشوری و مذهبی داریم. این نکته ممکن است که کسانی که او و افرادی مثل او را دوست داشته و همیشه از آنها بخوبی یاد می‌کنند، ناراحت و عصبانی کند. اما این قانون دنیای روح است.

به همین دلیل ما بدنبال بیان پیمان شماره 2 بایستی در تلاش برای اجرای آن یعنی زیستن برای دیگری و عشق ورزیدن به آنها در مسیر مقدس شدن و در نهایت خانواده دختران و پسران الهی شدن گام برداریم، صرف نظر از اینکه دیگران نسبت به ما چه رفتار، گفتار و کرداری دارند.