پرداخت غرامت به معنای پرداخت بدهی است و بدهی همان گناه است، در نتیجه پرداخت غرامت به معنای پاکسازی گناهان است. از طرف دیگر، بازسازی به این معنا است که انسانهایی که بواسطه سقوط اولین اجداد بشری به دنیای شیطانی سقوط کرده اند، با پاکسازی گناهانشان به جایگاه اصیل خود برگردند. در اصل الهی این دو جنبه بهم پیوسته و ”بازسازی از طریق پرداخت غرامت“ را تشکیل دادهاند.
ما نمیتوانیم از این امر، یعنی از جدائی از شیطان و بازسازی از طریق پرداخت غرامت اجتناب و دوری کنیم چون ناجی خود در این مسیر گام نهاده و وجود و زندگیاش را فدا کردهاست. تنها تفاوت ما با ناجی در این است که بواسطه غرامتهای سنگینی که نجات دهنده در تمامی طول زندگی اش در این مسیر پرداخت نموده است، ما در پیروی از او با سختی و دشواریهای کمتری در این مسیر گام برمی داریم.
براساس گفتار پدر راستین، رابطه یک انسان سقوط کرده با ناجی مثل حشرهای می ماند که بر دوش یک مسافر مثلا از کره به آمریکا سفر می کند. آیا انجام این سفر به این معنا نیست که آن حشره تنها کاری که باید انجام دهد این است که بی حرکت بر روی دوش آن مسافر بنشیند؟ این چگونگی رابطه انسان سقوط کرده و ناجی است.
پدر همچنین رابطه ناجی و انسان سقوط کرده را با یک مادر با فرزندش بر پشت خود مقایسه می کند که در حال عبور از یک جنگل مملو از ببرهای درنده است. مادر ناجی است و کودک ما انسانهای سقوط کرده هستیم. مادر تنها زمانی می تواند از این جنگل پر از وحشت با سلامت عبور کند که کودک در پشت او بی سر و صدا بخوابد. اگر کودک به هر دلیلی گریه کند ببرها خواهند آمد و هر دوی آنها را تکه پاره خواهند کرد. به همین دلیل، ما در حین پیروی از ناجی نباید سر و صدا کنیم.
این سر و صدای شکایت کردن است. باید در نظر داشته باشیم که صرف نظر از میزان بالای نتایج خوبی که می توانیم در زندگی خود کسب کنیم، به هیچ وجه نبایستی شکایت کنیم. شکایات ما بوجود آوردن زمینه مشترک با شیطان است، شکایات ما به شیطان توانائی می دهد تا ما را متهم کند. در این صورت، ما از ناجی جدا شده و به شیطان میپیوندیم. پدر با این دو مثال چگونگی رابطه بین ناجی و انسان سقوط کرده را برای ما تشریح کردند.
اصل بازسازی اصل زندگی است
چه شرطهایی برای پرداخت غرامت در راستای رهائی ما از طبیعتهای سقوط کرده ضروری هستند؟
شخصیتهای اصلی در جریان سقوط، آدم، حوا، بزرگ فرشته، هابیل و قابیل بودند. بعبارت دیگر ما دارای آدم سقوط کرده، حوای سقوط کرده، بزرگ فرشته سقوط کرده، قابیل سقوط کرده و هابیل سقوط کرده هستیم که باید به جایگاه اصیل خود بازسازی شوند.
شرط پرداخت غرامت در جهت برپائی پایه عمودی ایمان متمرکز بر خدا شرط عمودی پرداخت غرامت است. پایه واقعیت پایه ای براساس رابطه شکل گرفته بین فرزندان حوا یعنی هابیل و قابیل برپا میشود. بعبارت دیگر، پایه ایمان رابطه بین من و خدا است و پایه واقعیت رابطه بین من و هر کس دیگری، یا رابطه بین هابیل و قابیل یا حوزه قابیلی است. برای درک بهتر مطالب مطرح شده در اصل الهی، بایستی کلام و سخنان والدین راستین را نیز مطالعه کرد. براستی با تعمق در کلام پدر راستین می توان درک بهتری از پایه ایمان، پایه واقعیت و شرطهای پرداخت غرامت در جهت رهائی از طبیعتهای سقوط کرده که تنها راه تاسیس پایه واقعیت است، کسب نمود. در این صورت، امور مشیتی در خانواده آدم و یا دیگر شخصیتهای تاریخ بشری در اصل الهی، جداسازی خوبی از بدی که امری جدی برای پیوستن ما به خدا است، برایمان واضح تر می شوند.
در همین زمینه در مطالعه زندگی اشخاص مرکزی در اصل الهی متوجه می شویم که خانواده نوح زمانی پدیدار شد که خانواده آدم شکست خوردند، و خانواده ابراهیم زمانی پدیدار می شوند یا ضرورت پیدا میکنند که خانواده نوح در انجام مسئولیتشان شکست خوردند. درواقع تمامی اشخاص مرکزی در مشیت الهی در یک چنین مسیری آشکار شدند و تعمق عمیق ما در علت ریشهای این رویدادها، می تواند جدیت و اهمیت تاسیس پایه های ایمان و واقعیت و همینطور برپائی شرطهای پرداخت غرامت و چگونگی آن حتی در زندگی روزانه ما را در این زمان نشان دهد. درواقع تاسیس پایههای ایمان و واقعیت و برپاکردن شرط پرداخت غرامت تنها در داستانهای تاریخ بشر و فقط برای اشخاص مرکزی در تاریخ بشری نبوده و نیست، بلکه ما انسانهای امروز بعنوان بازماندگان تمامی اجدادمان، باید با آنها را در زندگی روزانه خود به مرحله اجرا درآوریم اگر میخواهیم در حوزه خدا بوده و با او باغ عدن را در تمامی کره زمین بازآفرینی کرده و توسعه ببخشیم.
پدر راستین همیشه نگران اعضا و چگونگی زندگی آنها و رشد و کمال آنها بود حتی در صبحگاه روزی که برای تحمل دوران حبس به زندان دنبری می رفت این امر را نشان داد. در آن روز قبل از رفتن به زندان در جمع اعضا گفت: ”… شما باید به جای من به مادر خدمت کنید و در راه انجام خواست خدا گام بردارید. برای انجام این امر هر کدام از شما باید با مسئولین خود در هر سطحی متحد شود. اما انجام چنین چیزی کار دشواری است، چون هر کدام از شما دارای طبیعتهای سقوط کرده هستید. در چنین وضعیتی در پیشگاه خدا با جدیت و بطور مداوم و مکرر دعا کرده و با صدای بلند بگوئید که می خواهید دقیقا از چه نوع طبیعت سقوط کرده ای جدا و رها شوید.
یکی از خواهران حاضر در جمع بعدها گفت که حسادت قویترین طبیعت سقوط کرده من بود. و من با شنیدن گفتار پدر سعی کردم تا به همان روش که پدر گفته بود خودم را از شر طبیعت سقوط کرده رها کنم. برای چندین ماه بطور مکرر دعا کرده و فریاد می زدم “شیطان حسود، از وجود من برو بیرون!” و این جمله را بارها و باها تکرار میکردم. تا اینکه یک شب در خواب دیدم که سینه من مثل یک جعبه باز شد و شیطان از آن بیرون پرید. شیطان با ناله دردناک آمیخته با نشانه هایی از رنجش از بدن من بیرون جهید و گفت “من دیگر نمی توانم درون تو زندگی کنم تو اکنون از وجود و حضور من اطلاع داری. من بدن تو را ترک میکنم.” آن عضو ادامه داد که همانطور که شیطان از سقف اتاق بیرون می رفت نمی توانستم روی شیطان را ببینم. آنجا بود که کلام پدر را به خاطر آوردم که میگفت شیطان ماهیت خود را آشکار نمی کند. شیطان با پنهان کردن ماهیت خود در تمامی طول تاریخ بر انسانها تسلط داشته است.
به همین دلیل میبینیم که آشکار کردن ماهیت واقعی شیطان و اینکه او مخصوصا در آغاز تاریخ بشر چه کاری با اجداد اولیه ما داشته است، از ماموریتهای جدی والدین راستین و تدریس اصل الهی است. و ما باید آن را با تمامی مردم در تمامی اطرافمان در میان بگذاریم.
بهرحال، آن خواهر در ادامه گفت بعد از آن رویداد، در بدن خود احساس سبکی خاصی داشتم. از آن به بعد وقتیکه در شرایطی قرار می گرفتم که در گذشته سریع احساس حسادت می کردم، می توانستم آرامش خود را حفظ کنم.