برگزیده سخنان پدر راستین بمناسبت سی و هفتمین روز فرزندان راستین در 11 نوامبر 1996 در هتل ویکتوریا پلازا در مونته‌ویدئو اروگوئه

زمان زیادی از اولین جشن روز فرزندان راستین می گذرد و این دوره مانند گذر از طلوع تا غروب بوده است، اما هنوز جهان در تاریکی باقی مانده است. رنج افراد و خانواده ها همچنان ادامه دارد و خانواده ها مانند همیشه تحت ظلم روحی قرار دارند. این ظلم حتی از محیط ملی و جهانی ناشی می‌شود. ما تشخیص می‌دهیم که شیطان همه چیز را حتی تا آستانه عرش الهی کنترل می‌کند. ما باید برگردیم تا خود را آزاد کنیم. این مسیر فرزندانی است که اجدادشان سقوط کرده و تاریخشان با ننگ و رنج همراه بوده است.

این روز مقدس به فرزندان راستین خدا اشاره دارد، به این معنا که آیا چنین فرزندانی تا به حال زندگی کرده اند؟ بیایید به پیشرفت این تاریخ نگاه کنیم تا ببینیم آیا ما به عنوان فرزندان راستین خدا زندگی کرده‌ایم یا نه.

از اولین روز فرزندان راستین تا کنون، آیا روزی بدون گناه، روزی عاری از شرم و ننگ وجود داشته است؟چه کسی می‌تواند با محوریت خدا، فرزند راستین باشد؟ چه نوع انسانی؟ پادشاه و پدر و استاد و معلم صاحب این دنیا کیست؟ بدون وجود فرزند، نمی‌توان پدر بود. بدون وجود شاگرد نمی‌توانیم معلم باشیم. ما باید با کسب اختیار در آن موقعیت‌ها بایستیم. حتی برای اینکه معلم کلاس اول باشیم باید امتحان بدهیم. برای مالک بودن باید به رسمیت شناخته شویم. در هر یک از این زمینه‌ها، مهم ترین صلاحیت، کسب شناخت توسط مافوق است. چرا؟ ما در عشق راستین، با محوریت عشق، باید پیروز شناخته شویم. سپس می‌توانیم موقعیت فرزندان والدین راستین، یا معلم، یا استاد، یا مالک را به ارث ببریم. تنها راه به ارث بردن آنها از طریق عشق است، عشق راستین. عشق راستین چیست؟

عشق راستین عشقی است که در طول 365 روز سال هرگز تغییر نمی‌کند، در هر روز ثابت است. ده هزار سال دیگر هم تغییر نکرده و می‌خواهد به علت و ریشه اصیل متصل شود. سنت نهضت هماهنگ باید توسط والدین ایجاد شود، نه فرزندان. خود بچه‌ها می‌گویند والدین باید سنت را برقرار کنند. و والدین می‌گویند که فرزندان مرکز سنت هستند. عشق راستین به دیگری فکر می‌کند. نه به عنوان آنچه هستید [یعنی از دیدگاه خودتان]، بلکه به عنوان شریک [یعنی از دیدگاه شریک] فکر کنید. ما از طریق عشق راستین چنین رابطه‌ای برقرار می‌کنیم.

در زندگی روزمره، فرزند خلف کیست؟ در کره، ما با رسم فرزند خلف به این شکل آشنا هستیم که او کسی است که شبانه روز نگران پدر و مادرش است، حتی اینکه آنها برای صبحانه چه می‌خورند. فرزند خلف کسی است که نگران پدر و مادرش است و می خواهد همه چیز را اول به آنها بدهد. وقتی والدین آن سه وعده غذایی را که با آن وفاداری تهیه شده می‌خورند، به دلیل عشقی که از فرزندان خود دریافت میکنند حتی از برداشتن قاشق و چنگال خود خجالت می‌کشند.

اگر بدهکار و مقروض هستیم، قبل از اینکه به پسر یا دخترمان بدهیم، باید به فکر پدر و مادرمان باشیم. ما به این رابطه عشقی نیاز داریم. ما نه تنها باید در مورد وعده‌های غذایی به فکر دیگری باشیم، بلکه زمانی هم که لباس می‌پوشیم باید فکر کنیم که چگونه بهترین لباس را برای والدین خود تهیه کنیم. برای والدین خود موثرتر باشید. حتی اگر مجبور باشید برای ده سال آماده شوید، والدین شما قبل از لباس پوشیدن، ده سال فداکاری شما را احساس خواهند کرد.

آیا دوست دارید چنین فرزندانی داشته باشید؟ آیا شما می‌توانید چنین فرزندانی باشید؟ کار آسانی نیست. خواه در مورد خوردن یا آشامیدن و یا هر چیز دیگری، فاعل و مفعول باید با هم متحد شوند. این یعنی رابطه داد و دریافت با دیگران، چیزی اضافه کردن، سود و منفعت دادن. این رابطه داد و دریافت را نمی‌توان با پول یا دانش برقرار کرد. برابری با محوریت قدرت دشوار است. تنها عنصر توسعه، عشق راستین است. هر چه بیشتر عشق داده و دریافت کنید، می‌توانید بیشتر رشد کنید. دنیای عشق دنیای قدرت توسعه است. این اصلی است که تاریخ از طریق آن رشد می‌کند.

آیا خودتان بچه‌های راستین هستید؟ برای اینکه چنین شود، روح و جسم شما، در حالیکه روح در جایگاه فاعلی است، باید متحد شوند. شما به آن نقطه نرسیده‌اید. روح و جسم شما هنوز در حال درگیری  هستند. آن درگیری و مبارزه از کجا شروع شد؟ نه از جانب خدا اگر چنین بود، خدا خدای ایده‌آل نیست. آیا روح و جسم خدا درگیری دارند؟ خیر؛ آنها هماهنگ هستند، از ابتدا در هماهنگی بودند تا خدا، خدا باشد.

پس خداوند مذکر و مونث را آفرید. در آن فرآیند، روح و جسم در آغاز، در میانه راه آفرینش با هم در تضاد قرار گرفتند. آیا ما انسان‌های طبیعی هستیم؟ ما “طبیعی” نیستیم. چه چیزی ما را غیر طبیعی می‌کند؟ پول، دانش، قدرت غیر طبیعی نیست. آنها مشکلی ندارند، چیزی مرتبط با ابدیت غیرطبیعی شد. چیزی که می‌تواند ما را از طریق روابط روح و جسم، زن و شوهر، والدین و فرزندان، معلمان و شاگردان به ابدیت متصل کند.

وقتی روح و جسم در عشق با هم متحد شوند، هرگز از هم جدا نمی‌شوند، زیرا عشق ابدی است. عشق دروغین ابدی نیست. عشق راستین یک بعد ابدی دارد. این بعد عشق ما را از طریق ملل و جهان به ابدیت وصل می‌کند. هزاران نسل به ابدیت متصل هستند. ما فقط از طریق عشق راستین می‌توانیم ارتباط برقرار کنیم. عشق راستین هماهنگ و منحصر به فرد است، خدا اساس و بنیان آن است. خدا در میان خصوصیاتش مطلق، ابدی، یگانه و تغییرناپذیر است و عشق او نیز همینطور است. اگر روح فاعل باشد، اتحاد روح با مفعولش ابدی است.

روح باید فاعل مطلق و با خدا متحد باشد. اگر روح با خدا متحد شود، بدن از روح پیروی می‌کند. بدن نمی‌تواند حول روحی بچرخد که بر خدا متمرکز نیست. با انقلاب، همه چیز توسعه می‌یابد و اوج می‌گیرد. اما امروزه روح و جسم با هم متحد نیستند. افرادی که متحد نیستند نمی‌توانند پسران و دختران راستین خدا شوند. آیا می‌توانیم با آن وضعیت روح و جسم از هم گسیخته در برابر خدا بایستیم؟ خیر؛ ما فقط در صورتی می‌توانیم به خدا نزدیک شویم که روح و جسم ما هماهنگ باشند. ما در جدائی روح و جسم‌مان اصل خدا را زیر پا می‌گذاریم. مهمترین وظیفه فرزندان راستین، اتحاد روح و جسم و ایستادن در پیشگاه خداوند است. خدا مثبت است، و ما با سرمایه گذاری برای دیگران منفی می‌شویم. تنها به فکر خودمان بودن ما، خودخواهی است. سنت باید دادن برای دیگران باشد. وقتی مردم بخواهند فقط گیرنده باشند، انحطاط و زوال فرامی‌رسد. 

در مورد عدم اتحاد روح و جسم چه خواهید کرد؟ مرد باید برای زن و زن برای مرد زندگی کند. ما باید برای همسرمان زندگی کنیم. این فرمول است. خدمت به همسرتان راه کلیدی برای ایجاد وحدت است. بسیاری از مردم مصمم می‌شوند فرزندان خلف خدا باشند، اما باید بدانند که سقوط چه بوده است تا بدانند برای پرداخت بدهی به خدا چه باید انجام بدهند.

آدم و حوا در نقطه مرکزی یکدیگر را ملاقات می‌کنند، بعد خانواده را گسترش می‌دهند. مفهوم زندگی برای کل، در وسط و در نقطه مرکزی تکمیل می‌شود. بنابراین، مرئی و نامرئی در وسط به هم می‌رسند. آنها باید بالغ شده و به عنوان یک زن و مرد رشد می‌کردند. آنها در منتهی‌الیه شرق و غرب بودند، و سپس باید در پی نقطه مرکزی، برای یکدیگر باشند. در وسط، عمودی و افقی، شرق و غرب در نقطه برابری به هم می‌رسند. آنها یک زاویه 90 درجه برای ایجاد یک سطح کروی والا، شمال-جنوب، شرق-غرب، جلو و عقب تشکیل می‌دهند. بیایید همه در مرکز همدیگر را ببینیم. بر اساس چه چیزی؟ پول؟ دانش؟ عشق. چه نوع عشقی؟ عشق راستین.

در عشق راستین، عشق از شرق، از شمال، از دیگری می‌آید. ما می توانیم بُعد دیگری را تجربه کنیم، جنوب تا شمال، شرق تا غرب. سه نسل نشان دهنده سه منطقه عشق است. نوه‌ها روی بازوان و دستان پدربزرگ و مادربزرگ می‌خوابند، هر کدام روی یکی از بازوان. به این ترتیب خدا می‌تواند هر سه نسل را در آغوش بگیرد.

اگر زن و شوهر با هم رابطه ایده‌آلی را تشکیل دهند، رابطه فردی با خدا تنها نیمی از رابطه است، ناقص است. رابطه کامل، با همسری است که دوستش داریم. سپس ما احساس کامل بودن می‌کنیم. اگر همسر‌مان نباشد احساس پوچی می‌کنیم و اگر بچه‌ها نباشند احساس پوچی می‌کنیم. ما باید آن پسرانی باشیم که بتوانیم خانواده‌های مورد نظر خدا را بوجود آوریم. خدا پسران و دختران وفاداری می‌خواهد که بتواند با آنها زندگی کند.

آیا دوست ندارید که خدا با شما زندگی کند؟ شما باید با فرزندان خود (خدا، والدین و فرزندان) یک ترینینی وفادار ایجاد کنید. مسیر زندگی ما سه هدف مفعولی است. این هدف نهضت هماهنگ است. پس خدا، والدین و فرزندان باید در کنار هم، در هر زمانی آماده باشند. پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ، فرزندان، با هم. این راهی به سوی خدا  در طول نسل‌ها، با محوریت عشق مطلق است، تا پادشاهی خدا بر روی زمین و در دنیای روح تاسیس شده و جاودانه باشد.

… ما به پدر و مادرمان می‌اندیشیم و شما با این استاندارد خانواده‌های فوق العاده‌ای خواهید داشت. ما باید در هر سطحی به والدین خود افتخار کنیم. پادشاهی بر اساس افتخار کردن به والدین راستین است و والدین می‌خواهند به فرزندان خود افتخار کنند. در پادشاهی بهشتی، ما از این اختیار خدادادی برخوردار هستیم زیرا ما پادشاهان خانواده بر روی زمین بودیم. آنگاه خدا می‌گوید: “شما از من بهترید، من هر چه دارم به شما می‌دهم.” و ما می‌گوییم، متشکرم، آمین.