گردهمایی ویژه رهبران به میزبانی والدین راستین بهشت، زمین و بشریت، 12 اوت 2023، چان جانگ گونگ، کره جنوبی
خالق ما، والدین بهشتی، مخلوقات را در تصور الهی آفرید و به مرد و زنی که قرار بود اجداد بشریت شوند، فرصت رشد داد. این دوره رشدی بود که در طی آن آنها باید شخصیتهای خود را کامل میکردند. با این حال، آنها که قرار بود اجداد ما شوند، نتوانستند فرمان بهشتی را حفظ کنند و در نهایت سقوط کردند. آنها از باغ عدن رانده شده و تکثیر کرده و بشریت سقوط کرده امروزی را بوجود آوردند. برای دستیابی بدون شکست به رویایی که در اصل آفرینش بیان شده است، خدا باید همراه با بشریت، امر بازسازی از طریق غرامت – مشیت رستگاری – را به انجام برساند.
خدا قوم اسرائیل را برگزید و از طریق ابراهیم، اسحاق و یعقوب، نسب خونی را بازسازی نمود که میتوانست آن را در آغوش بگیرد. والدین بهشتی منتظر زمان لازم برای آفرینش پایه برای تاسیس محیط برای یک ملت بود و سرانجام پس از 4000 سال، یگانه پسر خود، عیسی مسیح را به دنیا فرستاد.
بر اساس اصل آفرینش، اراده خدا تنها از طریق یگانه پسر محقق نمیشود. مریم گفت که او عیسی را از طریق روح القدس آبستن شده است اما نتوانست مسئولیت خود را کامل کند. او قرار بود محیطی بوجود آورد که عیسی بتواند در آن فعالیتهای خود را به انجام برساند، اما او این موضوع را درک نکرد. عیسی صبر نموده و بعد زندگی عمومی خود را آغاز کرد، اما در سن 33 سالگی چارهای جز تسلیم شدن بر روی صلیب نداشت.
مسیحیت از طریق حواریونی آغاز شد که توسط روح القدس رستاخیز نموده و در انتظار عیسی بودند که گفته بود دوباره خواهد آمد. در این مسیر کتاب مقدس نوشته شده و به طور گسترده منتشر شد.
ابتدا ایمان کاتولیک روم شکل گرفت، اما در واقع، آنها بر جوهر اصیل عیسی واقف نبودند. علاوه بر این، از آنجایی که آنها از ماهیت اساسی آفریننده اطلاع نداشتند، در طول زمان اشتباهات زیادی مرتکب شدند. سرانجام این مفهوم که «خدا مرده است» پدیدار شد و به کمونیسم منتهی شد. از آنجا که ایمان و اعتقاد عمدتاً از طریق سازمانهای ساخته شده توسط انسان هدایت میشد، جای خالی روحالقدس احساس میشد. به همین خاطر اصلاحات مذهبی شکل گرفت که با مارتین لوتر آغاز شد و توسط جان کالوین در سال 1543 تثبیت گردید.
کالوین جنبشی را پیشنهاد کرد که در آن کشیشها، بزرگان، شماسها، حاکمان و نمایندگان مجلسها برای خدمت به خدا متحد میشدند، اینگونه این جنبش به طور طبیعی از قدرت کلیسای کاتولیک فراتر رفت. جنبش پیوریتن به پا شد و با شعار «بیایید در زندگی خود به خدا نزدیک باشیم» به آمریکا، به دنیای جدید رفتند.
در ملتی که تحت نظام قدیم سلطنت مطلقه بسر میبرد، مسیر بازگشت ناجی هرگز نمیتواند مسیری امن باشد. در زمان عیسی وقتیکه شایع شده بود پادشاهی برای قوم اسرائیل به دنیا خواهد آمد، آیا شاه هیرودیس تمامی بچههای زیر یک سال را نکشت؟ از آنجایی که سرنوشت ناجی در ظهور دوباره نباید به دست یک نفر با قدرت مطلق سپرده شود، خدا جنبش پیوریتن را بوجود آورده و آمریکا را به عنوان یک ملت جدید مطرح کرد، یک ملت دموکراتیک که نه برای یک پادشاه بلکه به خاطر شهروندانش اداره می شد. این حرکتی بود که باید در روند تکمیل مشیت الهی به وجود میآمد.
اما از آنجایی که ما نمیتوانستیم تکمیل مشیت الهی را تنها از طریق یگانه پسر خدا عیسی مسیح ببینیم، عیسی ناچارا به روی صلیب رفت و گفت: «دوباره خواهم آمد» و گفت وقتی برگردد مراسم نکاح بره را برگزار خواهد کرد. بنابراین مأموریت شخصی که میتواند مسئولیت عیسی را به انجام برساند، مأموریت ناجی در آخر زمان است. آنچه ناجی در ظهور دوباره ابتدا باید انجام دهد این است که در مورد آنچه عیسی میخواست به انجام برساند بیاندیشد، از این منظر که نماینده او باشد نه طرف فاعلی او.
برای مشاهده تکمیل مشیت الهی، یگانه دختری که 2000 سال پیش ظاهر نشد، (در این زمان) باید ظهور نماید. از این رو، خدا در پی یافتن و پرورش قوم برگزیدهای بود که میتوانست یگانه دختر را به دنیا آورد و این قوم، مردم کره بودند.
یگانه دختر خدا باید بر پایه ایمان مسیحی متولد شود. شهر پیونگ یانگ مرکز اصلی مسیحیت کره بود و کلیسای پروتستان آمریکا به آنجا پا نهاد و آتش روح القدس را شعله ور ساخت. در طول سه نسل، یک محیط مسیحی بوجود آمد که این سه نسل مادربزرگ مادریِ من چو وون مو، مادرم هونگ سونه دمونیم و من بودیم. در آن زمان، من بر اساس دعای یک کشیش مسیحی، به دنیا آمدم.
نمی توان انکار کرد که یگانه دختر خدا در سال 1943، یعنی 400 سال پس از اصلاحات مذهبی در 1543 پا به عرصه وجود نهاد. در آن زمان، کره تحت تسلط ظلم و ستم ژاپنی ها بسر میبرد. دو سال بعد، کره استقلال خود را بازیافت و با این آزادی، شمال و جنوب به دو دسته دموکراسی و کمونیسم تقسیم شدند. شمال که همراه با جنوب در جنبش استقلال جنگیده بود، تحت ایدئولوژی کمونیستی قرار گرفت و آماده حمله به قسمت جنوبی بود. من هنوز در شمال بودم، زیرا در آن زمان مردم معتقد بودند که کار ناجی در ظهور دوباره با مرکزیت پیونگ یانگ آغاز خواهد شد. با این حال خدا مرا به سمت جنوب هدایت کرد.
بعد از آن جنگ کره آغاز شد. شمال در حال تکمیل وضعیت خود بعنوان یک سیستم ایده آل بود، و جنوب هنوز در حال ایجاد یک سیستم دموکراتیک تحت رهبران مختلف بود، به همین خاطر جنوب آنقدر قوی نبود که بتواند با شمال مقابله کند.
اولین فکر خدا در اینجا باید محافظت از دوره رشد یگانه دختری باشد که تولدش را وعده داده بود. یک کودک شش ساله نمیتواند مشیت الهی را مدیریت کند، بنابراین خدا به تنهایی باید از او محافظت کند تا زمانی که او بتواند خودش تصمیم بگیرد.
بنابراین خدا برای لحظهای چشمان اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی را بست[1] تا 16 کشور عضو سازمان ملل بتوانند برای حفاظت از دموکراسی کره جنوبی بسیج شوند. بسیاری از افرادی که در آن زمان بسیج شده بودند، 20 ساله یا کمتر، فرزندانی پاک در دنیایی سقوط کرده بودند، آنها خون پاک خود را برای ملتی ریختند که مأموریت داشت به موطن مشیتی تبدیل شود، ملتی که در آن والدین راستین متولد شدند.
اما در شصتمین سالگرد آغاز جنگ، این ملت نمیدانست چگونه از آنها تشکر کند. در هفتادمین سالگرد از جانبازان جنگ اینجا و آنجا تجلیل میشد، اما قبلاً در سطح دولت چنین چیزی وجود نداشت. فقط والدین راستین بودند که بر مشیت الهی واقف بودند، فرشتگان کوچک را برای اجرای برنامههای هنری و فرهنگی و تسلی دل به جانبازان جنگ کره به سراسر جهان فرستادند.
مردم این کشور (کره) امروز فقط به منافع خود متمرکز شدهاند. در میان آنها حتی قلمرو مسیحیت نیز با مشکلات زیادی روبرو است. خداوند مسیحیت را برای والدین راستین آماده کرد. اگر کسانی که در حوزه فرهنگی مسیحی هستند نتوانند با والدین راستین در زمانی که روی زمین هستند متحد شوند، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
در سال 1960، متعهد شدم تا نقش والدین راستین را به عهده بگیرم، زیرا دیگر طاقت دیدن والدین بهشتی در چنین تلاش مضطربانهای را نداشتم. والدین راستین در سال 1960 ظهور کردند، زیرا من با عزم راسخ برای تحقق بخشیدن به رویای والدین بهشتی در طول زندگیام، گفتم «این کار را انجام خواهم داد».
شما نمی دانید که خدا چقدر منتظر والدین راستین بود. گفته میشود که جمعیت جهان در آن زمان حدود سه میلیارد و ششصد میلیون نفر بود، اما اکنون 8 میلیارد نفر است. دیدیم که پایه مسیحیت میتوانست با انتشار سریع کلام به مردم جهان در شناخت والدین بهشتی کمک کند. به همین دلیل بود که مشیت الهی در سطح جهانی به خاطر آمریکا شکل گرفت. با این حال، بسیار مایه تاسف است که از همان ابتدا بسیاری از مسیحیان در باره ما اشتباه اندیشیده و دائماً ما را بدعت گذار نامیدند. مایه تاسف است، زیرا مسیحیان میتوانستند با استقبال از ما با ما همکاری کنند. این هدف از دستورالعمل والدین بهشتی بود که من روز تاسیس چان ایل گوگ را اعلام کنم.
برای تحقق مشیت الهی، حقیقت باید آشکار شود و محیطی ایجاد شود که در آن والدین بهشتی بتوانند با ما زندگی کنند.
من روز ملی چان ایل گوک را اعلام کردم. من تنها بودم؛ فقط والدین بهشتی با من بود. من از خدای آفریننده نه فقط به عنوان پدر بهشتی بلکه به عنوان والدین بهشتی [پدر و مادر] سخن گفتم. سپس در مقابل خادمان مسیحی در ایالات متحده، بیپرده فاش کردم که من یگانه دختر خدا هستم. در آن زمان آنها با تعجب به زانوهای خود ضربه زده و گفتند: “چرا ما به طور طبیعی به این موضوع فکر نکرده بودیم؟” و اینگونه از من استقبال کردند.
اما وقتی به کره برگشتم و گفتم: «من یگانه دختر خدا هستم»، حرفهای زیادی مطرح شد. با این حال واقعاً مایه تاسف است که در این زمان که هر روز مشغول انجام مشیت الهی هستیم، برای من سخت است که حتی با استفاده از سادهترین واژهها صحبت کنم تا از فقدان آگاهی 53 ساله جدا شوم.آیا امروز باور دارید که من یگانه دختر خدا هستم؟ اگر یگانه دختر خدا را ملاقات نکرده بودید، نمیتوانستید اینجا در این مکان باشید. ما باید به نوعی مسیحیت را در آغوش گرفته و برای دستیابی به بازسازی ملی دست به دست هم دهیم.
کانون خانواده در مرکز مشیت الهی است، اما آیا نباید در نظر داشت که چه کرده است؟ کدام سازمان پس از جنگ کره رهبری این کشور ویران شده را بر عهده گرفت؟ ما روشنگر مردم عامی و بی سواد بوده و به آنها آموزش دادیم که این کشور به کجا باید برود. در مدت کوتاهی، ما این کشور را به کشوری تبدیل کردیم که مردم در آن به خوبی زندگی کنند. اکنون زمان آن فرارسیده است که کانون خانواده و فدراسیون صلح حقیقت را بیان کنند. خدا دیگر منتظر نخواهد ماند. منظور من این است که شما باید مسئولیت خود را انجام دهید. اگر به عنوان مردم برگزیده نتوانید چنین کنید، دوره غرامت فرا خواهد رسید. هیچ یک از ما نمیخواهیم شاهد چنین نتیجهای باشیم به همین دلیل باید ویتنس کنیم.
از این رو، در عصر چان ایل گوک، بیش از تدریس در باره اصل الهی، باید جوهر اصیل آفریننده و عیسی را توضیح دهید، و در مورد فعالیتهایتان در همراهی با مادر راستین، یگانه دختر خدا، تدریس کنید. امیدوارم که در تاریخ بازسازی از طریق غرامت توقف نکنید. وقتی به سوی آینده امیدوار کننده چان ایل گوک به پیش میرویم، نباید بین ما دودستگی وجود داشته باشد.
[1] اشاره به این رویداد است که در روزی که در شورای امنیت سازمان ملل متحد در مورد پاسخ نظامی سازمان ملل به تهاجم شمال به جنوب کره رای گیری شده بود، نماینده شوروی غایب بود. او در صورت حضور در آن جلسه می توانست این ابتکار عمل را وتو کند.