اگر سقوط شکل نگرفته بود، بشر تحت تسلط قلبی والدین بهشتی یک خانواده واحد فاقد مرزهای نژادی، مذهبی و ملی میشد. مردم این دنیا با به ارث بردن نسب خونی و سنت خوب والدین بهشتی، دنیایی ایده آل را بوجود میآوردند که در هر گوشه آن بطور طبیعی با برادران و خواهران خود زندگی می کردند. با این حال، انسان ها با گم کردن جایگاه خود و راه اصیل زندگی سقوط کردند و اینگونه شیطان با تسلط بر فرزندان خدا، دنیای ایدهآل مد نظر والدین بهشتی را ربود.
در جریان سقوط، بشر نخست والدین بهشتی یا والدین اصیل خود را از دست داد. به همین خاطر مقدر شد که تمامی انسانها منجی یا همان ناجی و والدین راستین را ملاقات کنند که میتواند آنها را در مسیر بازگشت به والدین اصیل خود، راهنمایی کند.
دوم، شیطان، پسر ارشد والدین بهشتی را ربود. در اصل، والدین بهشتی میخواست شاهد بلوغ آدم و حوا بوده و به آنها اختیار و حق وراثت در تسلط و حاکمیت بر این جهان را بدهد. ولی به علت سقوط، آدم از موقعیت پسر ارشد که باید آن را به ارث می برد، محروم شد. به همین خاطر خدا بین قابیل و هابیل، فرزندان آدم و حوا، به دنبال شریکی میگشت که بتواند متمرکز بر او باشد. اولین پسر آدم و حوا، قابیل، طرف فاعلی شد که خدای سکولار را می پرستید. از این رو، والدین بهشتی هابیل را به عنوان نماد نیکی معرفی کرد و از طریق یک زندگی عابدانه، مشیت الهی در جستجوی والدین بهشتی را توسعه بخشید. سپس در طول تاریخ، جمعیت جهان بر اساس تقسیم و جدائی بین این دو برادر توسعه یافت. تقسیم و جدائی در اولین خانواده به صورت دیدگاه هابیلی از زندگی و دیدگاه قابیلی از زندگی در سطح جهانی گسترش یافت و این امر باعث تداوم و گسترش کشمکش بین برادران، یا بین ارزشهای خوب با محوریت وجدان و خودپرستی متمرکز بر نفس، در تمامی زمینهها از جمله سیاست، اقتصاد، مذهب و فرهنگ شد. جهان بشر در فقدان والدین راستین تا به این زمان، تحت هجوم انواع درگیریها و کشتار در رنج و عذاب بیپایانی بوده است که ما به وضوح در دنیای امروز شاهد آن هستیم.
انسانها دقیقاً به همین خاطر، به والدین راستین نیاز دارند که همان ظهور منجی، یا نجات دهنده موعود در تمامی مذاهب میباشد که از اجداد خوبی هستند. بشر باید به تبار و نسب خونی، عشق و قلب والدین راستین پیوند حاصل نماید. کسانی که از والدین راستین برکت گرفتهاند، بخشی از قبیله هابیل متمرکز بر والدین بهشتی هستند. به عبارت دیگر، اعضای برکت گرفته آغازگر مسیر فرزندان خوبی هستند که تمامی آنچه را که خدا چه در باغ عدن و چه در تمامی تاریخ از دست داده است، بازسازی میکنند. نخست، اعضای برکت گرفته امید والدین بهشتی هستند. آنها باید با تمرکز بر مردم در حوزه قابیل، آنها را با والدین بهشتی و والدین راستین مرتبط سازند تا بتوانند با دریافت برکت یک خانواده واحد انسانی مورد نظر خدا و بشریت را محقق سازند. با این کار، انسانها والدین اصیل خود را خواهند یافت و به سرگردانی خود به عنوان فرزندان فاقد والدین پایان خواهند داد.
با بازسازی قبیله قابیل، رابطه بین دو برادر خانواده آدم و حوا، اولین اجداد بشری، میتواند به موقعیت اصیل خود یعنی به حالت یک رابطه متمرکز بر عشق بازگردد. در این صورت، دیگر جایی برای خصومت و درگیری بین برادران وجود نخواهد داشت، و دیگر تضادی بین ارزشهای خداپرستی با محوریت خوبی و خودپرستی با محوریت پلیدی وجود نخواهد داشت. این دو برادر موقعیتی از وحدت و هماهنگی با محوریت والدین بهشتی را بوجود خواهند آورد. به عبارت دیگر، جنبش ناجیان قبیلهای بهشتی برای ایجاد یک خانواده ایدهآل با برادران متحد متمرکز بر والدین بهشتی است. بنابراین این جنبش برای این است که دنیای سقوط کرده و خانوادههای درهم شکسته ناشی از تفرقه قابیل و هابیل را به عنوان یک جامعه اصیل متحد و بازسازی نماید.
بنابراین، ناجیان قبیلهای بهشتی چه کسانی هستند؟ آنها کسانی هستند که به دنبال بازسازی جامعه تحت تسلط والدین بهشتی هستند، همان چیزی که خدا در نظر داشت تا از طریق خانواده اصیل آدم و حوا در باغ عدن برپا نماید. ناجی قبیلهای بهشتی مشیتی است که با تمرکز بر پسر ارشد بهشتی یا هابیل، با عشق به قابیل، او را بطور طبیعی تحت سلطه خود درآورده و از این طریق آنها را به عنوان برادران راستین متحد میسازد.
برای تحقق ایدهآل برادران متحد، خانواده هایی که از ناجی، والدین راستین برکت دریافت کردهاند، باید با انجام ماموریت ناجی قبیلهای بهشتی در تلاش باشند تا فرزندان قلمرو هابیل خود، از جمله فرزندان نسل دوم خود، و فرزندان روحی خود را با قبیله جدید فرزندان روحی خود که فرزندان قابیل هستند متحد کنند. هنگامی که این دو گروه از فرزندان، به نمایندگی از قابیل و هابیل، بتوانند با هم متحد شوند، قبیله به یک خانواده ایدهآل توسعه یافته تبدیل میشود که در آن همه اعضا میتوانند با هم به والدین بهشتی ملازمت کنند. ناجیان قبیلهای که این دو پسر و این دو دنیا را بازسازی کردهاند، والدین آن قبیله میشوند. این مقامی است که در آن ایدهآل آفرینش تحقق می یابد; ما باید والدین راستین شده و به فرزندان خوبی تولد بدهیم، همانطور که در ابتدا برای خانواده آدم و حوا در نظر گرفته شده بود. بنابراین، اعضای برکت گرفتهای که فرزندان قابیلی و همچنین فرزندان هابیلی خود را از طریق فعالیتهای ناجی قبیلهای بهشتی احیا و متحد کردهاند، میتوانند اقتدار والدین را نیز احیا کنند. آنها در ملازمت به والدین راستین، خود در جایگاه معتبر والدین راستین قرار خواهند گرفت، و با در آغوش گرفتن فرزندان قابیلی و فرزندان هابیلی، قلب والدین بهشتی را به ارث میبرند.
وقتی زن و شوهری که ناجی قبیلهای بهشتی هستند، بطور همزمان هم اقتدار والدین و هم اقتدار پادشاهی را بازسازی می کنند، این به والدین بهشتی رخصت می دهد در بدن جسمی آنها ساکن شوند. تنها در این صورت است که والدین بهشتی نامرئی میتواند صاحب بدنی جسمی شود و این تکمیل کننده دو دنیای نامرئی و مرئی و برآورد کننده سه پادشاهی بزرگ است: یعنی پادشاهی والدین بهشتی یا پادشاه اصیل این دنیا، پادشاهی والدین یا والدین کنونی که دو پسر خود، یا قابیل و هابیل را بازسازی کردهاند و پادشاهی فرزندان، که وارث پادشاهی دنیای آینده خواهند بود. وقتی این اهداف برآورده شوند، انسانها میتوانند به عنوان شهروندان بهشتی زندگی ابدی داشته باشند.
در پایان، عبارت ناجی قبیلهای بهشتی نشانه حق زن و مرد برای تبدیل شدن به بدنهای والدین بهشتی و تحقق مشیت بازسازی جایگاههای آدم و حوا قبل از سقوط است.
ما هر روز رویای آفرینش یک خانواده انسانی متمرکز بر والدین بهشتی در دنیای صلحآمیز فاقد جنگ یا گرسنگی را در سر میپرورانیم، دنیائی که در آن اسلحهها ذوب شده و به خیش گاو آهن مبدل میشوند. خانوادههای ما، قبیلههای ما، ملتهای ما باید با والدین راستین در پیشگاه خواست والدین بهشتی متحد شده و برای تحقق رویای یک دنیای تحت تسلط خدا به پیش بروند.