گزیده ای از سخنرانی پدر در 11 ژوئن 1983 در مرکز مأموریت جهانی

… می توانیم این سوال را بپرسیم: آیا تا به حال مورد عشق و محبت خدا قرار گرفته‌اید؟ یا در واقع کسی شما را دوست داشته است؟ آیا از جانب مخلوقات و خدا عشق دریافت می کنید؟ ما هنوز با این چنین وضعیتی فاصله بسیار داریم. حقیقت این است که حتی در میان متخصصین الهیات که به طور خاص در مورد خدا مطالعه می کنند، چیزی در حدود 75 درصد حتی از وجود خدا مطمئن نیستند.

اعضای نهضت هماهنگ چطور؟ آیا آنها درباره خدا آگاهی دارند یا اینکه در جهالت هستند؟ ما نه تنها خدا را از طریق هوش، بلکه از طریق قلب و احساس خود می‌شناسیم. در واقع برای شناخت خدا باید او را احساس کنید.

در نهضت هماهنگ، ما از سهم معینی از عشق خدا و این ایده که قبل از دریافت عشق او کجا ایستاده ایم، برخوردار هستیم. برای ارزیابی اینکه آیا عشق خدا را دریافت می‌کنیم یا نه، می توانیم به این صورت فکر کنیم که اگر عشق خدا را دریافت کنم، آیا روح و جسمم شاد و خوشحال است یا نه؟

بله، فقدان شادی و عدم آرامش حتی نباید وجود داشته باشد، زیرا خدا کامل است، زیرا او همه چیز است. بنابراین، او باید شادی، خوشحالی و آرامش داشته باشد –من نمی توانم ناکام باشم، مگر اینکه او ناکام باشد. آرامش من هم نمی‌تواند مختل شود، مگر اینکه آرامش او از بین برود.

لازم نیست کمال انسان انتزاعی باشد. خیلی ساده است. وقتی انسان خیلی خوشحال است و نمی تواند بیشتر از آن شاد باشد، او سیر است و آنگاه او به کمال می رسد. البته آزادی در آن وضعیت وجود داشته و هر چیزی که فرد خواهان آن است، برآورده می‌شود.

انسان چه می‌خواهد؟

در واقع انسان می‌خواهد کارهایی را انجام دهد که دوست دارد انجام دهد و فراتر از آن، می‌خواهد عشق خدا را تصاحب کند. این نهایت خوشبختی خواهد بود، یعنی زمانی که ما خدا را کشف کنیم. ابتدا جهان را کشف می کنیم، سپس خدایی را که بزرگتر از جهان و دارای عشق است. وقتی آن عشق را تصاحب می کنیم، به چیزی فراتر از آن نیاز نداریم. اما اگر از شخصی بپرسید که فراتر از آن چه می‌خواهد، او می‌گوید دوست دارد دنیا را داشته باشد و دنیا خواست او را انجام دهد.

آیا این بدان معناست که او دوست دارد انسان ها و درختان و حیوانات و خلقت را نیز در اختیار داشته باشد؟ و در مورد خدا چطور؟ آیا انسان دوست دارد خدا را نیز تصاحب کند؟ میلیاردها انسان و فرشته در دنیای روح وجود دارند. آیا دوست دارید آنها را از دنیا حذف کنید؟ شاید دوست دارید به خدا نزدیک شوید، اما تمامی انسانها و دنیای فرشتگان را از طرح و برنامه خود حذف کنید؟ وقتی (به این نکته)‌”نه” می گویید، به این معنی است که جای خود را به همه انسانهائی که قبل از شما هستند واگذار می کنید. به عبارت دیگر، قبل از اینکه شما شاد باشید، دوست دارید تمامی بشریت بر روی زمین و تمامی انسانهای دنیای روح شاد باشند.

خدا به انسان نیاز دارد

طبیعت خدا هم همینطور است. تا انسان شاد نباشد خدا نمی تواند شاد باشد. و کمال خدا نمی تواند قبل از تحقق کمال انسان – از طریق عشق – بواقعیت درآید. بشر قبل از این، هرگز بر این نکته واقف نبود. همه مردم فکر می کردند که خدا کامل و تمام عیار است. خداوند واقعاً از نظر شخصیت، هوش، توانایی و در همه چیز کامل است. اما مهمترین موضوع برای او کمال عشق است. او برای تکمیل عشق خود به انسان نیاز دارد. توضیح آن بسیار ساده است. آیا فکر می کنید خدا به تنهایی خوشحال است؟ آیا او می تواند آنقدر خوشحال باشد که با تمامی وجودش بخندد؟ همانطور که یک انسان هرگز به تنهایی خوشحال نمی‌شود، خداوند نیز به تنهائی خوشحال نخواهد بود.

همچنین به وضوح می بینیم که خداوند مخلوقات را آفرید تا عشق خود را کامل کند، تا مخلوقات و انسان در عشق به کمال برسند. و این انسان و خدا در یک رابطه کامل فاعل و مفعول به عشق نائل شوند.

وقتی زن و مرد به سوی یکدیگر آمده و یکدیگر را دوست می دارند، مفهوم کمال را مشاهده می‌کنیم. مرد کامل می شود و زن کامل می شود. اگر مردی را پیدا کنید که می‌گوید: «خدایا، من به زن نیازی ندارم. فقط من و تو، خدا!» شما باید نتیجه بگیرید که او فرد بسیار حریصی است. او خواهان کسی نیست که عشقش را با او سهیم شود. یا ممکن است برعکس باشد. شاید زنی بگوید که به این مرد نیازی ندارد زیرا او بسیار حریص است. از آنجایی که آن مرد همیشه اینطور است، ممکن است فکر کند، پس چرا او و خدا نمی توانند با هم به کمال برسند؟ یا شاید از خدا بخواهد که اول او را دوست داشته باشد و بعد مرد را دوست داشته باشد.

وقتی هر یک از این دو می فهمند که دیگری چه کار می کند، با هم دعوا کرده و ادعا می کنند که دیگری او را از رابطه عشقی کنار گذاشته است. خدا می بیند که این دو با هم دعوا می کنند، اما در واقع دعوای بسیار معقولانه ای‌است بر سر این نکته که چه کسی نخست به عشق او نائل می‌شود. شاید خدا اینقدر آنها را سرزنش نکند.

وقتی این اشتیاق به عشق را ابراز می کنید، مناسب ترین رنگ قرمز است. مرد از عشق قرمز روشن است و زن نیز همینطور است. خدا هم که به آنها نگاه می کند، همچنین در عشق خود قرمز روشن است. وقتی این سه، این ترینیتی، شروع به عشق ورزیدن به یکدیگر کنند، شاید هیچ کس نتواند مخالفت کند و این سه در یک نقطه ادغام شده یکی می‌شوند.

روز والدین

بسیاری از مردم بیرونی از خود می‌پرسند که روز مخلوقات نهضت هماهنگ چیست؟ آنها همچنین در مورد روز والدین، روز بچه‌ها و روز خدا در تعجب هستند.

روز والدین چنین اهمیتی دارد: روز والدین، اولین بار از زمانی است که خداوند مخلوقات و بشریت را آفریده است، روزی که یک مرد متعادل و یک زن متعادل – متعادل در عشق- وجود دارند که خدا می تواند در آنها ساکن شده و واقعاً با آنها باشد. آن روزی که برای اولین بار در تاریخ بشر، این حالت اولیه ازدواج، یعنی ترینیتی اولیه، بر روی زمین به وجود می‌آید، روز والدین است. یافتن این مرد و زن کامل، سرآغاز همه آرمان ها و ایده‌آل‌های خدا است و خداوند می تواند به سوی آنها نازل شود.

وقتی از والدین راستین این سوال پرسیده می شود که “پر شور و شعف‌ترین آرزوی شما چیست؟” آنها می گویند: “تمام آرزوی ما این است که با بازسازی فرزندان خود، آنها را به وضعیت اصیل عشق خدا برگردانیم.”

اگر از فرزندان راستین سؤال مشابهی مطرح شود، پاسخ آنها نیز ساده است: «آرزوی من به عنوان یک فرزند این است که والدین راستین را پیدا کنم، با آنها ارتباط برقرار کنم، با آنها زندگی کنم و با آنها به قلمرو واقعی عشق خدا بروم.» چنین فرزندانی نمی گویند: «من به هیچ والدینی نیاز ندارم. من می توانم مستقیماً نزد خدا بروم. همانطور که او فاعل کامل من می شود، من مفعول کامل او می شوم و ما با خوشحالی زندگی خواهیم کرد.” فرزندان کاملاً به والدین نیاز دارند.

اکنون اینجا والدین راستین هستند که بر اساس آنچه خدا می خواهد، عشق می ورزند. آنها به ارمغان آورنده عشق خدا هستند. با این پیشروی عشق راستین خدا، کسانی که همه چیز را کنار گذاشته و پیروی از مرد راستین و زن راستین را انتخاب می‌کنند، باید در اختیار خدا قرار گیرند، زیرا آنها به این حالت جدید و مناسب عشق تعلق دارند. از آنجایی که این حوزه اصیل عشق براساس اصل می‌باشد، حتی شیطان نمی تواند دخالتی در آن داشته باشد.

فرقی نمی کند که فرزندان چه کسانی باشید، تا زمانی که والدین راستین را انتخاب می‌کنید، شیطان هرگز نمی تواند شما را ادعا کند، زیرا خداوند دارای چنین قدرتی است.

قدرت عشق آنقدر قوی است که حتی خدا هم نمی تواند خود را از آن رها کند. معضل انسانی عشق به طرق مختلف خود را نشان می دهد، اما همه آنها به یک واقعیت مهم اشاره دارند و آن این است که خدا برای جبران این مشکل در رنج بسیار است. تمدن در این عصر تکنولوژی پیشرفته، با مشکلات متعدد و متنوعی روبرو است، به ویژه مشکلات خانوادگی که مسبب مشکلات اجتماعی هستند، اما همه آنها از یک مشکل، یعنی مشکل عشق نشات می گیرند.

نهضت هماهنگ این سخت ترین مشکل را یکبار و برای همیشه حل کرده است. بسیاری از فرزندان، در جستجوی عشق راستین، به تنهایی از والدین راستین پیروی می کنند. آنها می خواهند تا آخر عمر و تا ابد با آنها بمانند. ما روز بچه‌ها را روزی می نامیم که فردی به خود اعلام می کند که به دنیایی باز نخواهد گشت که نه راستین بلکه کاذب است.

قلمرو فرزندان راستین

روز بچه‌ها روز اعلامیه از جانب فرزندان است. تا زمانی که چنین بیانیه‌ای وجود نداشته باشد، هیچ راهی برای ورود به قلمرو فرزندان راستین وجود ندارد. همه آنها متعلق به شیطان هستند. او مخلوقات را در اختیار دارد. از زمانی که انسان سقوط کرد، مخلوقات توسط مالک دروغین اشغال شده است. بنابراین، ما به روزی نیاز داریم که در آن، مخلوقات دوباره راه به سوی مالکیت راستین را پیدا کنند. مخلوقات به طور طبیعی می‌خواهند به یک مالک عادل تعلق داشته باشند.

برای بازسازی مخلوقات از مالکیت کاذب به مالکیت راستین، ما با انجام فاندریزینگ یا جمع آوری کمک مالی، تمام قلب و عشق خود را در آن فدا کرده ایم. بر اساس اصل، ما کمک کردیم تا مخلوقات به قلمرو عشق راستین بازگردند. بنابراین، پس از اعلام روز والدین و روز بچه‌ها، دقیقاً 21 سال پیش ( در سال 1962) در چنین روزی، روز مخلوقات اعلام شد.

روز مخلوقات

وقتی والدین راستین و فرزندان راستین با هم متحد شده و تحت هیچ شرایطی از هم جدا نشوند، آنگاه خدا دوست دارد حتی دارایی های بیشتری برای آنها بیافریند. خدا چنین احساسی دارد، اما او همچنین می‌اندیشد قبل از اینکه به شما برکت دهد، شما باید آنچه را که در اصل مال شما بوده بازسازی نموده و تحت مالکیت خود قرار دهید. و خداوند به شما کمک خواهد کرد که این کار را انجام دهید.

وقتی به خودمان و به رابطه با والدین راستین بر محور عشق خدا کاملاً اعتماد داشته باشیم، هیچ چیزی نمی تواند ما را از هم جدا کند. و اگر به مخلوقات اعلام کنیم: «اگر می خواهید از آنِ ما شوید، راهی برای انجام این امر باز خواهم کرد»، نه تنها مخلوقات به دامان ما می آیند، بلکه خداوند آنها را به آغوش ما هدایت می‌کند. مخلوقات اینگونه به این وحدت راستین پاسخ خواهند داد.

تا زمانی که این اصل عشق راستین دست نخورده حفظ شود، مخلوقات به خانواده راستین و فرزندان راستین سرازیر خواهند شد و سریع خود را از دنیای بیرونی با تصرف موقتی‌اش جدا خواهند کرد.

آیا شما مطلقاً به همسر نیاز دارید؟

اگر از مردی پرسیده شود: “آیا به یک زن نیاز دارید؟” یا اگر از زنی پرسیده شود که آیا شما مطلقاً به مرد نیاز دارید؟ آنها احتمالاً پاسخ خواهند داد که کاملاً به یک شریک نیاز دارند. دلیل آن این است که، تا زمانی که همسری نداشته باشید، از طرف والدین به رسمیت شناخته نمی‌شوید یا عشق خدا نمی‌تواند با شما باقی بماند.

کسی که از تشخیص این موضوع امتناع ورزیده، یا فکر می کند راهی برای دور زدن آن دارد -فرقی نمی کند که او کیست- به قلمرو شیطان تعلق دارد.

چرا نهضت هماهنگ که بر اساس عالی ترین آرمان ها و ایده‌آلها بنا شده است، اجازه نمی دهد که مردان و زنان آنطور که می خواهند، مانند دنیای بیرونی ازدواج کنند؟ این به دلیل قانون طبیعت است که آب از یک مکان در سطح پایین به یک مکان در سطح بالاتر نمی‌رود. قانون معنوی طبیعت این را می‌گوید که بدون والدین، برکت خداوند نازل نمی‌شود، زیرا والدین باید جایگاهی را به جای خدا اشغال کنند. وجود نقطه مرکز ضروری است. بنابراین هیچ گاه پسر یا دختر نمی توانند بدون رضایت والدین ازدواج کنند.

عشق از کجا می‌آید؟ از بالا. بنابراین تاسیس عشق عمودی اولین قدم است. ابتدا عشق اصیل می آید که عمودی است و سپس عشق انسان که افقی است. پس پدر در دادن برکت به شما چاره ای ندارد. این موضوع تحت هیچ شرایطی، شاید اینگونه و شاید آنگونه نیست. ما می توانیم به ذاتی و نهادینه بودن نامزدی و دریافت برکت توسط والدین راستین خود بر اساس قوانین جهانی افتخار کنیم. وقتی این کار انجام پذیرد، دنیای شیطانی فرو می ریزد، زیرا آن دنیا در نزد خدا مشروع و جایز نیست. این دنیایی که سعی دارد خدا را از خود طرد کند، باقی نخواهد ماند.

نگرش بهشتی درباره مالکیت

شما یک حق کامل دارید که باید آن را برای خود توسعه دهید و آن حق عشق راستین است. اما شما به سختی از این حق استفاده کرده اید. ابتدا باید به خدا اعلام کنید که براستی دارای عشق راستین بوده و والدین راستین دارید و باید از خدا بخواهید که «بله» گفته و تائید کند. آنقدر به او بچسبید تا زمانی که بله بگوید. و به خدا اعتراض کنیدکه او دارای مخلوقات است، اما شما باید گرسنه بمانید. آیا این منطقی نیست؟ و خداوند به شما پاسخ خواهد داد: «بله، حق با توست. تو به دارایی نیاز دارید، و من مقداری برایت می‌آورم.»

حتی با وجود اینکه شما والدین راستین دارید، اما به نظر نمی رسد که آنها برای شما خانه بخرند، یا وقتی بچه دار می شوید، قبض بیمارستانتان را پرداخت کنند. خب تصمیم دارید چکار کنید؟ آیا به خوابیدن بر روی نیمکت های پارک اکتفا می‌کنید؟ قطعا نه. شما به خدا و جهان اعلام کنید که دارای عشق راستین و والدین راستین هستید و تمامی دارایی ها باید مال شما باشد. شما نمی توانید گرسنه بمانید! وقتی شما از خدا درخواست کرده و به او اعلام می کنید که سزاوار آن هستید، چگونه می تواند به شما پول کافی برای زایمان ندهد؟

اگه جای خدا بودید چی میگفتید؟ خدا مستقیم به شما پول نمی دهد. اما تا زمانی که در قلمرو عشق راستین باشید، خداوند به شما این اختیار و فرصت را می دهد که پول را به حوزه او بازسازی کنید. با ایستادن در این مرز بین دنیای شیطان و دنیای خدا، مردم در آینده برای سرمایه‌گذاری پولهایشان به سراغ شما خواهند آمد.

برای مثال، وقتی کنفرانس علوم افتتاح شد، بسیاری گفتند: «پدر، لطفا اینقدر پول خرج نکنید. ما به آن پول برای چاپ چیزی، برای نگهداری وسایل نقلیه و غیره نیاز داریم. اما پدر گوش نکرد. همان‌طور که پدر واشنگتن تایمز را تاسیس کرد، بسیاری گفتند: «اوه پدر، برای آن پول خرج نکنید»، اما پدر گفت که این یک امر ضروری است. اکنون آنچه اتفاق می افتد این است که همه آنها از طریق موفقیت خارق العاده آن دریافته‌اند که خدا با واشنگتن تایمز است. از آنجایی که همه می بینند که خدا واقعاً با واشنگتن تایمز و رورند مون است، بسیاری خواهند گفت: “خب، رورند مون، من می خواهم روی پروژه ای که شما فکر می کنید خوب است سرمایه گذاری کنم.”

مالکیت راستین

خدا مالک جدید اولیه بر مخلوقات بود تا زمانی که بشر سقوط کرد. بر اساس این اصل، روزی کشوری از آنِ ما خودمان خواهد بود، کشوری که مستقیماً متعلق به خداست. اگر هیچ کس روی زمین از وجود کشور خدا یا کشور ما استقبال نکند، باز هم این مانع ما نمی‌شود. ما یک کشور را با دستان خود خواهیم ساخت.

امروز بیست و یکمین روز مخلوقات را جشن می گیریم. یعنی دقیقا 20 سال از روز تاسیس آن گذشت. این 20 واقعا یک شروع است. عصر جدیدی از برکت برای بازسازی مخلوقات به حوزه مالکیت خدا در راه است.

همانطور که در کتاب رومیان می خوانیم، مخلوقات در آه و ناله هستند از اینکه در دست مالکان نادرست قرار دارند. بنابراین برای اینکه مالکیت به دست خدا یا کشور تحت فرمانروایی خدا برگردد، باید تحت سلطه عشق راستین قرار گیرد. عشق راستین چیزی است که مخلوقات می خواهند. آنها واقعاً در ناامیدی آه می کشند زیرا اسیر و برده مالکیت ناصالح هستند. برای بازگشت آنها به سلطه عشق راستین – به قوم، قبیله، طایفه و در نهایت به والدین و فرزندان الهی – تنها راه این است که مخلوقات به حوزه مالکیت خدا بازگردند. آنها نیز باید نجات یابند، همانطور که بشر به نجات نیاز دارد.

در دنیای اصیل چیزی به نام “اموال من” وجود نداشت. قبل از اینکه این مفهوم مطرح شود، تصور می شد که مخلوقات متعلق به خدا و هر انسانی است. بنابراین، اگر ما دارای اموال زیادی هستیم، نشان دهنده این است که ما خودخواهانه به اموالی که متعلق به دنیای شیطان است، چسبیده ایم و نمی توانیم بگوییم این مخلوقات واقعاً متعلق به خدا هستند.

زمانی اجتناب ناپذیر خواهد آمد که همه متعلقات باید به حوزه فرمانروایی خداوند منتقل شوند. این کار باید در آینده انجام شود.

شما، روح و جسمتان، به چه کسی تعلق دارید؟ اول به خدا، سپس به والدین راستین. پس اگر یک زن راستین وجود داشته باشد، به چه کسی تعلق دارد؟ به عنوان یک فرزندان راستین، هیچ چیز متعلق به او نیست. اگر می‌خواهید دقیق باشید، بدنتان را به هشت قسمت تقسیم کنید: یکی مال خدا، یکی مال مادر راستین، یکی برای شوهرتان و شاید یک هشتم به خودتان، اما فقط به همین نسبت تعلق دارد.

اگر ثروت خود را به نام والدین یا نام کشور خود ثبت کنید، مشکلی نیست. شما ابتدا متعلق به دیگران هستید قبل از اینکه به خودتان تعلق داشته باشید. مخلوقات به خدا بازگردانده خواهند شد و از جانب خدا به کشورهای مختلف بازگردانده خواهند شد.

بنابراین ما به یک راه حل عالی برای مشکل می رسیم: تا زمانی که مخلوقات را به خدا برنگردانیم، یا تا زمانی که با چیزهایی که از جانب خدا آمده است زندگی نکنیم، نمی توانیم به بهشت برویم. اگر چیزی از این دنیا داشته باشیم و خودخواهانه با آن زندگی کنیم و سپس به دنیای روح برویم، نمی توانیم به بهشت برویم. اهمیت مخلوقات در این است که آنها نخست از آنِ خدا هستند.

با توجه به این اصل بزرگ، کسانی که بیش از هر کس دیگری با عزمی راسخ در بازسازی مخلوقات به حوزه تحت تسلط خدا تلاش می کنند، در آینده سعادتمند خواهند شد.

بیایید به بازسازی مخلوقات اطمینان داشته باشیم، تا آنها به ملکوت بهشتی راه پیدا کنند. آمین!