پدر این سخنرانی را برای اعضا روز سه شنبه، 14 آوریل 1964، در جریان سومین مسابقه تدریس اصل الهی برای اعضا در شهر تگو، در 235 کیلومتری جنوب شرقی سئول ارائه دادند. ابتدای سخنرانی وجود ندارد زیرا کیفیت آن بخش از صدای ضبط شده برای رونویسی بسیار ضعیف بود.
بشر پایه جهانی را که خدا میخواست برپا نماید، زیر پا گذاشت. بنابراین ما امروز باید از غم و اندوه عظیمی که خدا احساس کرد آگاه باشیم.
چگونگی قلب ناامید خدا در زمانی که با شخصیت های تاریخی مانند نوح و ابراهیم کار میکرد، با کلمات غیرقابل توصیف است. خدا اشخاص تاریخی را صدا نزد که تنها نماینده مردم باشند. آنها برای بر تقبل مسئولیت بازسازی نه تنها یک قوم بلکه برای جهان صدا زده شدند. خدا یک شخص مرکزی را از موضع تاریخی، دوره زمانی، آینده و تاریخ جهان انتخاب میکند. با این حال، اگر فرد انتخاب شده اشتباه کند، پایه و اساس بازسازی جهانی از بین میرود.
در صورت شکل گیری چنین خطائی، خدا باید شخص دیگری از نسلی دیگر را انتخاب کرده و با انتقال ماموریت به شخص جدید، خطای شخص منتخب قبلی را جبران کند. خدا افرادی را با چنین قلب غمگینی انتخاب میکرد. بنابراین، ما باید درک کنیم که هرگاه خدا مجبور شد در چنین شرایطی شخصیتی را انتخاب کند، باید رنج درونی و بیرونی بیپایانی را متحمل شود.
در کتاب مقدس بخشهایی وجود دارد که ما را از عهد بستن منع میکند. چرا کتاب مقدس چنین میگوید؟ علاوه بر این، چرا خدا در انجام مشیت خود، مرز روشنی در رابطه با مسئولیت هایی که یک شخص می تواند بر عهده بگیرد، به بشر آموزش نداده است؟ شما باید قلب غمگینی را که خدا به خاطر ناتوانی در آموزش این موضوع به بشر داشت، درک کنید.
فرض کنیم یک نفر متعهد میشود که من چنین و چنان مسئولیتی را بر عهده گرفته و در یک زمان معین انجام میدهم. اگر این شخص به قول خود عمل نکند، شکست او به شکست خدا تبدیل میشود. بعلاوه این شکست به شکست بازماندگان آن فرد و بشریت امروز تبدیل میشود. حتی هدف تاریخ هم در ارتباط با این اشتباه، به شکست تبدیل میشود.
وقتی صحبت از مردم و انجام مشیت الهی به میان میآید، کسانی باید وجود داشته باشند که در برابر خدا پیمان ببندند. ولی، خدا در موقعیتی نبود که بتواند چنین چیزی را دریافت نماید. با وجود اینکه می تواند همه چیز را آموزش داده و پند بدهد، اما نتوانسته چنین کند. آیا می توانید تصور کنید که به این دلیل، گرفتاری خدا چقدر عظیم بوده است؟ شما باید این موضوع را درک کنید.
بنابراین، وقتی از مردم وفادار به خواست خدا صحبت میشود، خدا بیش از هر کس دیگری در دنیا خواهان زندگی با چنین افرادی بوده و میخواهد به آنها مباهات کند و همه چیز را در زمین و بهشت به آنها هدیه کند. متأسفانه خدا نتوانست چنین کند. چرا؟ هنگامی که خدا یک شخص وفادار را انتخاب کرده و تعیین میکند، معیار خاصی که خدا آرزوی آن را دارد باید به طور کامل و تنها بر اساس استانداردی که خدا به آن شخص داده است، ایجاد شود. با این حال، عشقی که خدا اعطا می کند، عشقی جهانی است. از این رو، انسان هر چقدر هم که وفادار باشد، تا زمانی که این معیار را کاملاً درک نکند، خدا حتی اگر هم که بخواهد، نمیتواند چیزی به او بدهد. پس باید بتوانیم به خدایی که با چنین اندوهی جانسوز تلاش داشته است ملازمت کنیم. ما باید بتوانیم خدایی را بشناسیم که با این همه درد در قلبش، با ما ارتباط برقرار کرده است.
پس امروز در چه مکانی خدا را ملاقات خواهیم کرد؟ مسئله این است. در کجا خدا را ملاقات خواهید کرد؟ بیشتر مردم آرزوی دارند که در دنیایی با شکوه با خدا دیدار کنند، در دنیایی سرشار از سعادت و مکانی سراسر برکت که در آن بهشت و زمین به آنها ارزانی شده و بر آنها حکومت میکنند. این تا کنون آرزو و امید معمولی مردم بوده است. اما نمیتوان در چنین مکانی، خدا را ملاقات کرد.
جایی که ما واقعاً خدا را ملاقات می کنیم
به عنوان مثال، فرض کنید پدری در حال ساختن یک خانه بزرگ است. این پدر نه ثروتمند است و نه مصالح ساختمانی فراوانی دارد. با این حال، او پس از پشت سر گذاشتن انواع مشکلات، کار بناسازی را به پایان میرساند. حالا او خانهای دارد که همه به آن حسادت میکنند. در این روز بزرگ، پدر با فکر به گذشته، به مشکلاتی که تجربه کرده میاندیشد. شادمانی که پدر در این روز احساس میکند متناسب با میزان مشکلاتی است که با آن مواجه بوده است. هر چه سختیها بیشتر بوده، او احساس خوشبختی بیشتری داشت. اما فرزندان او در آن دوران سخت به پدرشان کمک نکردند، آنها پدر خود را درک نکردند و در عوض از او فاصله گرفتند. حالا فرض کنیم که این بچهها به پدرشان میپیوندند تا این روز بزرگ را با هم جشن بگیرند. فکر میکنید رفتار پدر با فرزندانش چگونه خواهد بود؟ آیا او میگوید: «شما بچههایی هستید که من دوستشان دارم، پس لطفاً امروز در این جشن به من بپیوندید؟» برعکس، با دیدن فرزندانش خاطرات غم انگیز گذشته خود را به یاد خواهد آورد. حتی اگر بچهها از اینکه به پدرشان کمک نکردهاند پشیمان شوند، اما میدانیم که در آن روز بزرگ باعث درد و اندوه پدر میشوند.
برای تحقق مقصود مشیت الهی، خدا نیز مانند این پدر، در پیشبرد امور مشیتی، بینهایت رنج کشیده و دردهای بی پایانی را متحمل شد. متأسفانه افراد متعددی در جایگاه فرزند با خدا همکاری نکردند. هنگامی که خدا بر تپههای دشواری یکی پس از دیگری غلبه کرد، امیدوار بود که بشر با او همکاری کند. خدا به یارانی نیاز داشت.
خدا بدون همراه نمیتواند بر آن موانع غلبه کند. خدا بدون همراهی مردم نمیتواند به ورای تپه نشان دهنده صلیب فردی برود. به همین ترتیب، او نمیتواند بدون همراهی انسانها از تپههایی که نماینده صلیب خانواده، صلیب قومی، صلیب ملی یا جهانی است عبور کند. خدایی که مسئولیت صلیب جهانی را به دوش میکشد، بدون فرد با جوهری فداکار که حداکثر تلاش خود را با عزمی راسخ برای انجام وظیفه فرزند خلف در قبال خدا به کار میگیرد، نمیتواند از این تپه عبور کند. بنابراین باید بدانیم که خدا به دلیل چنین دوره بازسازی، به پسران و دخترانی امید داشته است که بتوانند با او همکاری کنند.
روزی هدف از بازسازی به انجام رسیده و خواست خدا برای مشیت الهی محقق خواهد شد. وقتی این اتفاق بیفتد، روزی که خدا واقعاً بتواند احساس خوشبختی کند فرا می رسد. با آغاز چنین روزی خدا چه احساسی خواهد داشت؟ او نه تنها از سختیهای متعددی که باید متحمل میشد، رقتانگیز به نظر میرسید، بلکه از دردی که با تحمل میلیونها و تریلیونها صلیب متحمل میشد، بیچاره و بدبخت به نظر میرسید. باید درک کنید که خدا برای استقبال از این روز، میبایست چنین روندی را طی میکرد.
اگر قرار است در این روز به او بپیوندید، باید بتوانید غم و اندوه دلخراش خدا را احساس کنید، زیرا او در تمام طول تاریخ متحمل سختیهایی شده است تا آغازگر این روز بوده، و با آزادسازی انسانها، به آنها توانائی برخورداری از یک زندگی شاد را بدهد، حتی اگر شما مستقیماً با کار خدا همکاری نکرده باشید.
باید قلبهاتان را برای گریستن و ابراز پشیمانی در برابر خدای آغازگر این روز آماده کنید. شما باید عصبانی شده، پشیمان شوید و به او بگویید چرا من شما را نشناختم؟ چگونه از قلب نگران شما غافل بودم؟
اگر واقعاً از زندگی گذشته خود توبه کنید، ممکن است شرطی برای همدردی خدا با شما محقق شود. به عبارت دیگر اگر فاقد چنین قلبی هستید، نباید در این روز بزرگ به خدا بپیوندید. این وضعیت، معنای آن آیه از کتاب مقدس را توضیح میدهد که میگوید:”نه هر که مرا ’سرورم، سرورم‘ خطاب کند به پادشاهی آسمان راه یابد، بلکه تنها آن که ارادۀ پدر مرا که در آسمان است، به جا آوَرَد.“ (متی 7:21)
ما برای ملاقات با خدا به پیش میرویم. همه امیدوارند که خدای شادی را ملاقات کنند. با این حال، ما هرگز نباید فراموش کنیم که خدا مجبور بود تا از انواع سختیها و اندوهها عبور کند تا به عنوان خدای شادی ظاهر شود.
در مسیر صلیب به چه خدائی ملازمت کردید؟ وقتی خدا غمگین است، شما باید بتوانید برای سهیم شدن در غم و اندوه او هر کاری انجام دهید، او را در هنگام تنهایی دلداری دهید، برای بدبختیاش ناله کنید، او را به خاطر رنج و آزاری که متحمل شده تسلی دهید، و هر کاری انجام دهید تا صلیب را به جای او در آن مسیر حمل کنید. اگر چنین پسران و دخترانی وجود داشته باشند، خدا در فرا رسیدن روز شادیبخش آنها را فرا خوانده و در برابر همۀ خلقت و جهان هستی قرار میدهد. ما باید بتوانیم بفهمیم که این بیانگر قلب خداست.
به همین دلیل خدا به دنبال چنین پسران و دخترانی بوده و امیدوار بوده است که خواهر و برادر، خانواده، ملتهای جهان و هستی پر از چنین فرزندانی شوند. ما باید به عنوان افرادی که این امر را درک کرده و در خط مقدم بازسازی ایستادهاند، از عظمت مسئولیتی که بر عهده ما است، آگاه باشیم. برای تبدیل شدن به فرزندانی که به چنین خدایی ملازمت میکنند، بشریت باید مشتاقانه به خدا ملازمت نموده و ما باید با همه انسانها مانند برادر و خواهر خود رفتار کنیم. در ملازمت به خدا الگو شوید و حداقل شرطی را برپا کنید که براساس آن بشریت بتواند با برخورداری از میل از بین بردن غم و اندوه خدا، او را تسلی دهد. شخصی که دارای چنین صفاتی باشد، پسر یا دختر خداست.
به سوی روز تحقق مشیت الهی
هیچ جایزه، امید، ستایش یا شادی بزرگتر از ملاقات با خدا وجود ندارد. وقتی غمگینم و خدا به سراغم میآید، آن محل ملاقات جای شادی بی پایانی است. رفتن به جایگاه عذاب خدا و ملاقات با او، جایگاه شادی بیحد و حصری است.
هنگامی که عیسی بر روی صلیب درگذشت، خدا بسوی صلیب پایین آمد و سربازان آسمانی و فرشتگان سر خود را خم کرده و در غم و اندوه او سهیم شدند. با این حال، عیسی میدانست که خدا با غلبه بر دردی در درون قلبش روز را آغاز کرد و عیسی را در آن موقعیت قرار داد. او به خوبی میدانست که غم و اندوه خدا به این خاطر بود که چارهای جز فرستادن عیسی به آن مکان نداشت. به همین دلیل عیسی دعا کرده و گفت، ”ای پدر من، اگر ممکن باشد این پیاله از من بگذرد؛ لیکن نه به خواهش من، بلکه به ارادهٔ تو.“ (متی 26:39) از این طریق، عیسی قلب خدا را درک کرد و استاندارد آن قلب را بر روی زمین برقرار کرد.
بنابراین، ما خدا را تنها در شرایط شادی آور ملاقات نمیکنیم. ملاقات با خدا در شرایط غم انگیز، بطور واقعی ملاقات با خداست. ما باید بتوانیم در شرایط غم انگیز خدا را تسلی دهیم، واقع بینانه از او محافظت کنیم و به جای او محیط صلیب را از بین ببریم. خدا در پی فرزندانش به چه چیزی امیدوار بوده است؟ بعد از اینکه خدا همه چیز را بواقعیت درآورد، ما میتوانیم آن موقعیت را درک کنیم.
همه مشتاقانه منتظر زمانی هستند که خدا پس از انجام همه چیز، پسران و دخترانش را فراخوانده و این روز شاد را آغاز کند. با این حال، خدا مایل است با مردم در شرایط اسفبار ملاقات کند، که این جنبهای نیست که همه مردم آرزوی آن را داشته باشند. امروز در مسیر بازسازی باید در نظر داشته باشید که در ملازمت به خدا زندگی میکنید. صرف نظر از این که چه اتفاقی برای دنیا – محیط یک نفر، بدن یک فرد، شرایط یک نفر – میافتد باید مصمم باشید تا در ملازمت به خدا باشید و فکر کنید که این سرنوشت شماست.
هیچ کس بر روی زمین با ذهنی مصمم برای رفع غم و کینهای که اجداد خیانتکار ما به خدا بوجود آورده بودند، به تنهایی مبارزه نکرده است. از این رو، خدا در صدد نجات انسان هایی است که اسیر شیطان هستند. به عبارت دیگر، خدا از ما در برابر تیرهای شیطان محافظت میکند. شما باید بتوانید این حقیقت را تجربه کنید.
هنگام دریافت جایزه در یک رویداد خاصی در کانون خانواده یا اینکه برای چیزی مورد ستایش قرار گرفتن، نباید از آن لذت ببرید. شما باید درک کنید که خدا، که با افراد بیشماری بر روی زمین و بهشت ارتباط دارد، میخواهد به همه مردم برکت دهد. شما باید به راههای خلاقانهای فکر کنید که بتواند همه مردم امکان دریافت برکات را بدهد. شما باید قادر باشید بگویید: «حتی اگر چیزی درخور ستایش داشته باشم، نمیخواهم مورد ستایش قرار گیرم. هنوز باید به پیش بروم، زیرا مشیت بازسازی هنوز به انجام نرسیده است. امیدوارم روزی که خدا به خواسته خود برسد، او را شاد و چهره او را پر از لبخند ببینم.»
هیچ جایزه، امید، ستایش یا شادی بالاتر از دیدار با خدا نیست. تنها فردی که در این مسیر گام نهاده را میتوان فردی نامید که مسئولیت یک فرزند فداکار واقعی را انجام داده است. از این رو، همه ما برای ملاقات با خدا عمل کرده، گام برداشته و مبارزه میکنیم. آیا در مسیری که تمامی صلیبها را از پیش روی بشریت برداشته و قلب غمگین خدا را تسلی میدهیم، اندوه وجود نخواهد داشت؟ این مسیر، مسیر بازسازی در سطح جهانی است. باید مشتاق دیدار خدا بود. امید و نیت خدا، امید و نیت من است. راهی که خدا میخواهد طی کند راهی است که من باید طی کنم.
خدا چگونه به انسانیت می نگرد
شما باید قلب غمگین خدا را زمانیکه بشر شش هزار سال پیش به واسطه سقوط از او جدا شد، تجربه کنید. با نگاهی به تاریخ مملو از غم و کینه خود، متوجه میشویم که بشریت در اندوه نالیده است. با این حال، ما باید بدانیم که خدا از دیدن انسانهایی که در قلمرو شیطانی، گناهکارانه عمل میکنند، بیشتر از بشریت دچار اندوه شده است.
چگونه اجداد ما با این همه غم و کینه به تاریخ شکل و فرم دادند؟ آیا کسی بوده که از خشم و بی عدالتی این تاریخ غمگین باشد یا کسی که در کنار خدا با این کینه تاریخی مبارزه کرده باشد؟ از ابتدا خدا و اجداد خوب ما با این کینه مبارزه کرده اند. من به دنیا آمدم تا سنت خدا را ابلاغ نموده و اجداد خوبی را تداوم ببخشم. من برای ابلاغ آن ایدئولوژی و اندیشه متولد شدم. از این رو، باید برای این دنیای جدید آرزوی قلبی داشته باشید. هر وقت یک واقعیت اسفبار را مشاهده می کنید باید بدانید که خدا میبایست مسئولیت هموار سازی راه در این وضعیت تاسف بار را بعهده بگیرد. راه خدا چنین راهی بود.
وقتی چیز غم انگیزی مشاهده میکنید، باید بتوانید قلب خدایی را حس کنید که قبل از اینکه آن فرد در غم و اندوه رنج بکشد، اشک ریخته بود. وقتی برای ویتنسینگ به شهر خاصی می روید، باید بتوانید با اشک در چشمانتان بپرسید: «کجا می روم پدر؟ چه نوع فردی را ملاقات خواهم کرد؟ آیا با شیطان روبرو خواهم شد؟ من به عنوان فرزند شما می روم و مسئولیت منطقه را بر عهده می گیرم. من به عنوان سرباز شما پیشرفت خواهم کرد. من برای حفظ وظایف زندگی واقعی خواهم رفت.» شما باید بتوانید چنین نگرشی داشته باشید. شما باید بتوانید راه واقعی را هموار کنید.
شما باید علف های هرز دنیای شیطانی را بیرون بکشید و بر اساس شرطهای پیروزمندانه ای که بر روی زمین برا میکنید آنها را اهل بهشت بسازید و باید بتوانید چنین نتایجی ارائه دهید. ما اکنون در عصری زندگی می کنیم که کلماتی مانند ”تقدیم یک شهر کامل به خدا“ می توانند به حقیقت بپیوندند. از این رو، شما باید بخواهید که به نمایندگی از این مردم، افرادی را نجات دهید که می توانند با تلاش شما به هدیه تبدیل شوند. وقتی خدا با شخصی ارتباط برقرار می کند، از این منظر این کار را انجام می دهد. از نظر ظاهری ممکن است بیاهمیت و بیارزش به نظر بیایید، اما از منظر درونی که قلب خدا را تحسین میکند، هر حرکت شما دارای اهمیت بسیار زیادی است.
نوح به مدت 120 سال کاملاً به خدا وفادار بود و بدون توجه به آنچه مردم فکر می کردند از یک کوه بالا رفت. این اعمال نوح شرطی شد که براساس آن سعادت ابدی می توانست به خدا بازگردد. با اینکه تنها کار کرده و عرق می ریخت، سخت کوشی او، از این منظر که جهان داغدار به آن روز رهایی امید داشت، شادی وصف ناپذیری را به همراه داشت. خدا با چنین قلب امیدواری به سراغ بشر می آید و به ما می گوید که برای آن روز امید آماده شویم.
این مسیر را برای چه کسی دنبال می کنید؟ برای دیدار با خدا چنین میکنید. چگونه باید این راه را برای لقای خدا طی کرد؟ شما باید از خدا شروع کنید، با خدا بروید و در جایی زندگی کنید که می خواهید با خدا بمانید.
آیا تا به حال توانسته ایم در زندگی خود خدا را ملاقات کرده و یا به او ملازمت داشته باشیم؟ ما نتوانسته ایم در زندگی خود به خدا ملازمت کنیم. اما خدا کسی نیست که از دنیا دوری کرده باشد. او برای نجات مردم بدبخت در جهان و فرزندانبسیارش که در آغوش دشمن ناله می کنند، در تلاش است. خدا برای این روز شاد، مأموریت پیشگامی خود را در این دنیای سراسر مرگ انجام داده است. بنابراین باید بتوانید این باور را داشته باشید که در چنین عرصه ای زندگی می کنید. شما نه تنها باید با چنین اعتقادی زندگی کنید، بلکه باید با قلبی زندگی کنید که دشمن را به تسلیم واداشته و رنجش و غم خدا را برطرف کنید. تنها افرادی که با چنین طرز فکری زندگی و مبارزه میکنند، می توانند خدا را ملاقات کرده و در زندگی خود به او ملازمت کنند.
خدا به زندگی ما ارزش می دهد
اگر خدا را پس از تلاش بسیار و نیل به هدف معینی ملاقات کردید، خدا قانوناً پدر مجاز شما می شود. به همین دلیل باید در قلمرو زنده همزیستی با خدا زندگی کرده و به او ملازمت کنید. حتی در جاهایی که اشک و خون میافشانید، باید بتوانید همراه با خدا کار کنید، همراه با خدا مبارزه کنید، غذا بخورید و با او زندگی کنید.
صلیب خدا او را غمگین نمی کند، زیرا او خود محور زندگی نمی کند. او برای همه مردم و برای فرزندانش زندگی می کند. بنابراین، شما نباید به خاطر صلیب خود غمگین بوده و برای خود زندگی کنید بلکه باید برای همه مردم زندگی کنید.
بنابراین، در روند پیروی از خواست خدا، نباید در تنهایی به خاطر محیطهای دلپذیر و فرصتهای پیش رو خوشحال و قدردان باشید. در عوض، هر زمان که با آن نوع محیط مواجه شدید، باید بتوانید حسرت آن روزهایی را که در جاهای تنگ و وحشتناک با اشک در پیشگاه خدا دعا میکردید، باشید. با انجام این کار، خدا می تواند با شما همراه شود. هر چه بیشتر در این راه به پیش بروید، دستان یاری رسان پیامبران را بیشتر خواهید یافت. خدا در چنین مکانهایی ساکن است. دوره زمانی که در چنین شرایطی کار می کنید، در طول زندگی شما ارزشمند باقی خواهد ماند.
وقتی عهد میبندید که به خدا ایمان دارید، آرزوی روزهایی را خواهید داشت که در مکانهای وحشتناک به خدا متوسل شدید و با اعتقاد به اینکه در این همه راه تنها نبوده و قطعاً شکست نخواهید خورد، به خدا چنگ زده بودید. هرگاه با مصیبتی برخوردم که در آن با شیطان روبرو شدم، در پیشگاه خدا بیعت کرده و با صمیم قلب دعا کردم. علیرغم شرایطم، خدا فقط توانست به من آرامش دهد. او نمی توانست به من بیاموزد یا تعهد مرا بپذیرد. خدایی که هیچ جایگزین دیگری نداشت چقدر احساس بدبختی می کرد؟ فرض کنیم شخصی وجود دارد که کاملاً وفادار بوده اما به خدا خیانت کرده است. خدا حتی نمی تواند بگوید: “هی، چرا به من خیانت کردی؟” باید بتوانید این قلب غمگین خدا را درک کنید. اینکه ما اکنون این خدای غمگین را ملاقات کرده ایم، گرانقدر است، اما برای ملاقات خدا در شادی، باید همنشین او شویم تا در شادی او را ملاقات کنیم. ملاقات نهایی ما در آن صورت کاملاً طبیعی خواهد بود.
امروز، ما مستقیماً در زندگی خود به خدا ملازمت میکنیم، عملی واقعی انجام داده و با شیطان مبارزه میکنیم. ما باید از زندگی در این عصر و داشتن چنین پیوندی بی نهایت احساس شادی کنیم. کاری که ما در حال حاضر انجام می دهیم، کار مهمی است که می تواند بر غرور مردم تأثیر بگذارد. جهان امروز از نظر روحی در سردرگمی است. با این حال، ما از این مزایای باورنکردنی بهره میبریم که میتوانیم با زندگی در این عصر، دنیا را تغییر دهیم.
باید بتوانید از اینکه این راه را برای ساختن چنین دنیایی انتخاب کرده اید و برای آن عرق و خون می ریزید، رضایت زیادی تجربه کنید. می دانم که همه شما به اینجا آمده اید تا آن را تجربه کنید. افراد معمولی وقتی بفهمند که آنها بدون هرگونه حمایت و حفاظت خواهند بود، فرار خواهند کرد.
اعتماد به نفس داشته باشید، در نبرد نهایی پیروز شوید
اگر شیطان شما را برای کار خود انتخاب کند و شما کار خاصی را شروع کنید، یک سرپرست تمام مسئولیت حمایت از شما را بر عهده می گیرد و به تمام مسائل زندگی شما رسیدگی می کند. این کاری است که مردم در دنیای شیطانی انجام می دهند.
وقتی می بینند که ما رنج می کشیم، به ما ترحم می کنند. خدا به خوبی از آن آگاه است، اما نمی تواند هیچ مسئولیتی در پس پرده به عهده بگیرد. قلب خدا چقدر شکسته و غمگین خواهد بود؟ شما باید بتوانید بدون توجه به مشکلاتی که با آن روبرو هستید به پیش بروید و به همه اعضای خسته نیز کمک کنید تا به پیش بروند. خدایی که از شرایط سخت شما آگاه است چقدر غمگین می شود؟ باید بتوانید با تسلیم نشدن محیط را مرتب کنید. خدا خواستار چنین انسانی است.
هر چه صحنهای که نبرد نهایی در آن جریان دارد جدیتر و تلختر باشد، خدا ارزش تاریخی آن را بیشتر تضمین خواهد کرد. از این منظر، متوجه میشویم که خدا پشتیبان ماست تا بهشت و زمین را به ما بدهد.
در نهضت هماهنگ من و شما هر کدام در حوزه های مربوطه خود مسئولیت هایی داریم. من مسئولیت هایی را در حوزه خودم به دوش می کشم و شما نیز در حوزه خود مسئولیت هایی دارید. از این رو، وقتی صحبت از مسئولیت ها می شود، شرایط ما یکسان است. با این حال، تفاوت زیادی در مورد جنبه های زندگی ما و زمینه ای که در آن ماموریت های خود را انجام می دهیم وجود دارد. به همین ترتیب، زمینهای که خدا مشیت خود را در آن انجام می دهد بسیار متفاوت است.
خدا شکست نخورده است. او مبارزه خود را برای به تسلیم واداشتن شیطان آسان نمی گیرد. او بطور مداو م در حال مبارزه بوده و نمیتواند این مبارزه را متوقف کند، حتی اگر یک قوم یا تمام بشریت مبارزه نکنند. خدا ادامه می دهد زیرا اگر بتواند یک خانواده تشکیل دهد سرانجام می تواند اعضای زیادی را در سراسر جهان داشته باشد و اگر بتواند یک قبیله تشکیل دهد سرانجام میتواند ملتی داشته باشد. این که اگر فقط یک مرکز راه اندازی شود راهی برای بقا پیدا خواهد شد، با قوانین طبیعی سازگار است.
اگر یک مرکز شکوفا شود، دیگران در کنار آن شکوفا می شوند. چنین استاندارد اصولی باید تنظیم شود و از یک خانواده به یک ملت و جهان گسترش یابد. از این رو، خانواده باید بر اساس این اصل جهانی پیشروی کند. به این ترتیب به طور اتوماتیک یک مثبت و منفی تشکیل میشود.
در مورد خواست خدا امروز نیز همینطور است. بر اساس این معیار اصولی، باید به سنت های شیطانی جهانی ضربه بزنم. من که مهمتر، و کاملتر از دنیای شیطانی هستم، به تاریخ پر از کینه حمله خواهم کرد و این شما هستید که باید این کار را با من انجام دهید.
شما باید بتوانید بگویید: «دردی که بر بشر وارد آمده باید در دوره زندگی من تمام شود. من مطمئن هستم که میتوانیم در این مبارزه مداوم در شبه جزیره کره پیروز شویم.» آیا همه شما مطمئن هستید که می توانید این کار را انجام دهید؟ مبارزه ای که در آن فداکاری میکنیم، نبردی است که با وجود شرایط اسفبار باید با تمام قدرت در آن به پیش برویم. این نبرد سرنوشت ساز، نهایی است. از نظر تاریخی، جهان از طلوع و سقوط متعددی طی طریق کرده است، اما نبرد ما باید آخرین نبرد تاریخ باشد. این تاریخ کینه توزانه باید به پایان برسد.
مسیر یک فرزند فداکار
شما باید پیشروی کنید زیرا روزی فرا می رسد که در نبرد نهایی پیروز می شوید تا این دنیای گناه آلود دوباره نظم بگیرد. شما باید پیشروی کنید زیرا آزمایش نهایی این نبرد با محوریت خدا فرا خواهد رسید. شما باید پیشروی کنید زیرا مصیبت نهایی نبرد برای قبیله فرا خواهد رسید. شما باید پیشروی کنید زیرا بحران نهایی نبرد برای مردم فرا خواهد رسید. اگر نتوانید در این نبرد مشارکت کنید، چقدر غم و اندوه و رنجش خواهید داشت؟ اگر در این نبرد پیروز نشده و پرچم پیروزی را به اهتزاز در نیاورید و بر جهان حکومت نکنید، چقدر ناراحت و اندوهگین خواهید شد؟
شما باید در دل خود به آن روز پیروزی امیدوار باشید. شما باید مبارزه کنید تا آن روز را آغاز کنید. پیروزی بدون مبارزه برای آن به سادگی به دست نمی آید. شما باید با عزم برای زنده ماندن یا مردن، از بین رفتن یا زنده ماندن به مبارزه بپردازید.
در روند این نبرد واقعی، برای حمل صلیب فردی چه کرده اید؟ برای حمل صلیب خانواده چه کرده اید؟ می دانید خدا چقدر باید مبارزه میکرد، چقدر غمگین بود، چقدر دلش شکست و چقدر برای رفتن به آن سوی تپه تلاش کرد؟ در طی یک نسل نمیتوان بر این تپه غم و اندوه غلبه کرد…. نهضت هماهنگ باید بتواند بر تپه دلخراش رنجشی که خدا در طول شش هزار سال تاریخ با آن روبرو بوده است، در طی یک نسل غلبه کند. در آینده دشمن فرد از تاریخ جهان محو خواهد شد. دشمن خانواده، قبیله و ملت همه از تاریخ جهان محو خواهند شد.
در این شرایط باید بتوان در حین ملازمت به خدا ، همراه با او مبارزه کرد. شما اصل الهی را مطالعه کردهاید اما نتوانسته اید به وظایف خود عمل کنید. یعنی اصل و زندگی شما دو نهاد مجزا از هم بودهاند.
امروز با پیشروی و در دست گرفتن اولین پرچم پیروزی در رابطه با این قوم، چیزی الهی در مقابل ما آشکار می شود. اکنون که خون و گوشت خود را به خدا تقدیم کرده ام، شما باید با عزم راسخ برای شکست کامل اردوگاه دشمن برای آن روز باشکوه به پیش بروید.
حتی اگر ده سال، صد سال یا کل زندگی شما طول بکشد، باید مصمم باشید که به هر قیمتی به پیش بروید. مشکل اکنون این است که ما چقدر وفادار هستیم. بحث این نیست که شهر ”تگو“ ما را می پذیرد یا نه. به عبارت دیگر، مشکل این است که آیا ما کاملاً وفادار هستیم یا نه. این در مورد دریافت یا عدم دریافت چیزی نیست. اینکه اعضای بیشتری داریم یا نه مشکلی نیست. مشکل این است که اعضای ما چقدر وجودشان را پیشکش کردهاند. هنگام دادن، باید به میزانی بدهید که گیرنده بخواهد بطور متقابل بدهد.
شما خواست خدا را درک کرده اید و در دوره سه ساله، وفاداری واقعی خود را نشان داده اید. در حالی که در این سه سال برای انجام خواست خدا کار میکردید، احتمالاً افراد ناامید زیادی را دیدید که دیگران را سرزنش می کردند. با این حال، هنگامی که خدا در ذهن آنها حاضر شود، آنها تغییر خواهند کرد. درد و رنجی که آنها دریافت کرده و مبارزه آنها با رنج جهانی تماماً برای آن روز پیروز است.
راه راستین فرزند فداکار راهی است که در آن شما با پیش گرفتن یک زندگی ارزشمند بخواهید به خدا نزدیک شوید. آیا متوجه شدید؟ بگذارید همگی از نو شروع کنیم، انگار که امروز اولین روز است.