سخنرانی پدر راستین در برابر نامزدهای برکت ازدواج در شانزدهم اکتبر 1967 در دفتر مرکزی کانون خانواده

انسان ها هر چقدر هم که به دنبال ایده‌آل باشند، بدون حضور خدا نمی‌توانند آن را پیدا کنند. از این رو، اصطلاح «ایده‌آل» عبارتی است که از خدا آغاز می‌شود.

وقتی به یک شریک ایده‌آل اشاره می کنید، منظورتان از آن چیست؟ احتمالاً می گویید، اگر من و شما به همدیگر علاقه داشته باشیم، شریک ایده‌آل هستیم. اینطور نیست؟ اما این شریک ایده‌آل نیست، خدا هم باید در آنجا حضور داشته باشد. خداوند به مرد الف و زن ب می گوید من نمی‌توانم بدون شما زندگی کنم و آرزو دارم که شما همدیگر را دوست داشته و عاشق هم باشید. امیدوارم شما بیشتر از عشق من به شما، یکدیگر را دوست بدارید.

تنها زمانی که چنین چیزی رخ دهد، فرد یک شریک ایده آل برای خدا می شود. به زبان ساده‌تر، فردی که بتواند این استاندارد را برپا کند کند، یک شریک ایده آل است. متوجه شدید؟ خوش قیافه بودن ایده آل نیست. موفقیت در جامعه پس از گرفتن مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا ایده آل نیست. افرادی که یکدیگر را از موقعیت و جایگاهی که خدا آنها را دوست دارد دوست بدارند، شریک و همسر ایده‌آل هستند.

پس برای شریک شدن در موقعیت مورد نظر خدا چه باید بکنید؟ چه چیزهایی باید اتفاق بیافتد تا خدا شما را دوست داشته باشد؟ چگونه می توان شریکی شد که خدا می‌خواهد؟

خدا تا کنون با دنیای سقوط کرده سروکار داشته است. به عبارت دیگر، خدا با تحمل پیشرفت تاریخی دنیای سقوط کرده،‌ امید خود را به یک دنیای ایده‌آل حفظ کرده است.

با این حال، خدا نمی‌تواند این ایده‌آل را به تنهایی تحقق بخشد. به بیان ساده‌تر، خدا بدون عبور از دروازه انسان هایی که در جایگاه شرکای ایده آل او هستند، نمی تواند دنیای ایده‌آل را احیا کند. خداوند باید از دروازه شرکای ایده آل خود عبور کند. خدا باید بتواند از دروازه شریک ایده آلی که می تواند دوستش داشته باشد عبور کند.

برای اینکه خدا از درِ شریک ایده آل عبور کند، طبیعت فاعلی درونی و شکل عینی بیرونی باید همه در درون آن ایده‌آل وجود داشته باشند. ماهیت فاعلی درونی مرد است در حالی که شکل عینی بیرونی مرد، زن است. با این حال، عبور از دروازه شریک ایده آل، یکباره صورت نمی‌گیرد. منطق بهشت و زمین یکباره ظاهر نمی‌شود. حتی هنگام زایمان، نوزاد به یکباره بیرون نمی آید. اگر نوزادهای دوقلو به دنیا بیاورید، آنها با یکدیگر متفاوت هستند. جهت ها متفاوت است. به همین دلیل است که تاریخ بازسازی تا به امروز نخست به دنبال مردی بود که یک فاعل ایده آل باشد. از این رو، می توان گفت چیزی که تاریخ شش هزار ساله، در پی آن بود، آدم بود…

تاریخ سعی کرد به تنهایی به دنبال آدم بگردد اما تا کنون چنین چیزی را پیدا نکرده است. خدا به دنبال مردی بوده که بیشتر از همه دوستش داشته باشد، مردی که بتواند همه چیز را به او بسپارد، انسانی که بتواند پسر واقعی او شده و تمام حال و احوال خدای متعال را درک کند. ناتوانی در یافتن چنین مردی منشأ عمیق ترین اندوه خداوند بوده است.

بنابراین، تاریخ بازسازی در پی چنین مردی بوده است، مردی در تمام جنبه ها ایده آل که خداوند در درون خود ساخته است، مردی که خدا می تواند دوستش داشته باشد. تا آن مرد ایده آل یافت نشود، زن ایده آل پیدا نخواهد شد. از این رو، تاریخ در طول این شش هزار سال به دنبال چه بوده است؟ یک مرد.

خدا چقدر زحمت کشید تا این مرد را پیدا کند؟ کار او نه یکی دو روز و نه فقط یک سال یا صد سال بلکه هزاران سال طول کشید. با گذشت هزاران سال، خدا چقدر ناامیدانه در آرزوی این مرد بود؟ چقدر مشتاقانه منتظر این مرد بود؟ چند وقت یکبار با این مرد تماس می گرفت؟ او بطور درونی، احتمالاً ده ها میلیون بار با این مرد تماس گرفته است. میل او به دوست داشتن این مرد چقدر قوی بود؟ تصور کنید خدا چقدر آرزو داشته با این مرد زندگی کرده و عشقش را با او سهیم شود.

ماموریت درونی پسر خدا

لطفا در این مورد بیاندیشید. از نقطه نظر کمیت (میل و آرزوی خدا) باید آنقدر باشد که حتی پس از پر شدن کامل دنیا و جهان هستی، بازهم باقی بماند. خدا تحت این شرایط درونی، آرزوی این یک چنین مردی را داشته، به او فکر می کند و می خواهد او را دوست داشته باشد. آیا خدا چنین کاری نمی کند؟ به این بیاندیشید، که آیا خدا چنین می کند یا نه. می خواهد یا نه؟ شما چی فکر میکنید؟

فرض کنیم که یک مرد بر روی زمین به عنوان یک پسر با این ویژگی ها متولد می شود. این مرد از دید خدا چه باید انجام دهد؟ این مرد باید به همان اندازه ای که خدا در آرزویش بوده، در آرزوی دیدن و بودن با خدا باشد. انسان باید بتواند به اندازه ای که خداوند آرزویش را داشته در شادی، مشتاق خدا باشد. علاوه بر این، او باید بتواند به اندازه‌ای که خدا می‌خواهد او را دوست بدارد، خدا را دوست داشته و مبارزه کند.

از دید خدا، گذشته قرار بود ایده آل باشد، اما به واسطه سقوط چنین نشد…. از این رو، انسان باید بتواند با قلب عمیق خدا ارتباط برقرار کند، کسی که به دنبال پسری بوده است که بتواند به او بگوید: در طول تاریخ سقوط کرده، هیچ کس در هیچ زمانی مانند تو نبوده و کسی وجود نداشته که از جنبه هایی برخوردار باشد که من در پی‌ آن بودم…. تو شریکی هستی که من شش هزار سال بدون آن سر کردم. من می توانم تو را در مقابل خانواده آدم قرار داده و در برابر آدم به تو ببالم. من می توانم تو را در مقابل خانواده نوح قرار داده و در مقابل نوح به تو ببالم. من می توانم تو را در برابر خاندان ابراهیم قرار دهم و در برابر ابراهیم به تو ببالم. من می توانم در مقابل عیسی به تو ببالم. تو هیچ کمبودی نداری.  پسرم، تو چنان کاملاً واجد شرایط هستی که در آخر زمان تاریخی، بشریت در انظار عمومی به تو می‌بالند.

آیا پسر پیدا شده است؟

حالا آیا تا به حال چنین پسری روی زمین بوده است؟ شما به این فکر نکرده اید. چنین مرد ایده آلی باید بتواند در مقام فاعل غم و اندوه و تلخی قلب خدا را کاملاً از بین ببرد. متمرکز بر خدا و قلب عمیق او، پسر و پدر باید بتوانند صد در صد یکدیگر را در آغوش بگیرند، یکی شوند و یکدیگر را دوست داشته باشند. چه کسی است که امید خدا برای یافتن این ایده‌آل در اوست و چنین عشقی می تواند در او باقی بماند؟ این مسیح و نجات دهنده‌ای است که بشریت در آرزوی ظهور اوست، اینطور نیست؟ آیا این موضوع درست نیست؟

داستانی وجود دارد که هزاران سال قدمت دارد و به دوران ظهور مسیح در هم تنیده شده است، داستان و کینه ای که قدمتی چند ده هزار ساله دارد. قلب والدین بهشتی ما در غم و اندوهی عمیق و ابدی، مشتاق است تا پسر ایده آلش به عنوان امیدی تازه، که غم و اندوه و رنجش را از بین می برد، ظاهر شود، و گام های امیدوارکننده به سوی بهشت و زمینی تازه برداشته شود. به همین خاطر، خدا مسیح را فرستاد تا این مسئولیت را بر عهده بگیرد.

ملاقات با مسیح فرستاده شده از جانب خدا

بشریت برای استقبال از مسیح چه باید بکند؟ درک قلب عمیق خداوند مهم است. درک این سه جنبه یعنی قلب عمیق خدا، وضعیت خدا و امید خدا یک ضرورت اجتناب ناپذیر و مطلق است. به همین دلیل است که نهضت هماهنگ در مورد آنها آموزش می دهد.

نه تنها خدا او را دوست دارد، بلکه این شخص توانسته است با همه شرایط نسبی خدا ارتباط برقرار کند. از این رو، اگر خدا واقعاً این شخص را می دید، به خود می بالید که در او هیچ عنصر اتهامی وجود ندارد، هیچ عنصری . او می‌بالد که پسرش کانون عمیق‌ترین عشق او، منبع عمیق‌ترین امید او، حیاتی‌ترین وضعیت خوشبختی اوست. اگر خدا به خاطر داشتن او دنیا را از دست می داد، باز هم سپاسگزار بود. باغ شاد عشق فقط از طریق چنین قلبی شکوفا می شود.

آنگاه که مسیح بر روی زمین ظهور کند… آیا در اینجا از آن دسته از مؤمنانی که ایمان خود را برای استقبال از مسیح حفظ کرده اند، کسی هست که مشتاق مسیح بوده یا شرطهائی را برای او فراهم کند که از این منظر مجهز به این جنبه ها باشد؟ هیچ کس وجود ندارد.

برادران و خواهران جوان ما در دفاتر استانی نهضت هماهنگ در حین رفتن به محل کار و تلاششان این را تجربه خواهند کرد. آنها به عنوان نامزدهای برکت، احتمالاً هنگام تلاش برای ویتنس کردن با هیاهوهای زیادی مواجه شده‌اند. اگر مردم از آنها بپرسند چرا این چنین می کنید؟ پاسخ می‌دادند، استاد ما گفته است که این کار را به عنوان شرط دریافت برکت ازدواج انجام دهیم. ما این کار را انجام می دهیم تا شرطهائی برای دریافت برکت برپا کنیم. اکثر مردم اینگونه فکر می کنند.

برکت بسیار با ارزش است، واقعاً ارزشمند است. ما باید بتوانیم این برکت گرانبها را به خدا تقدیم کنیم. برکت پیمانی است که بواسطه آن ما برای خاطر خدا زندگی کرده و پیشرفت خواهیم کرد، زیرا خدا در این برکت ساکن است. پایگاه الهی برای بازسازی که از طریق آن می توان قلب غمزده تاریخی خدا را آزاد کرد، می تواند از طریق برکت شکل گیرد. همانطور که اشاره کردم، وقتی در چنین موقعیتی و با قلبی عمیق از یک جایگاه، امید بیرون می آیید، باید بتوانید نیاز به آمادگی را احساس کنید.

کاری که ما باید انجام دهیم

خلقت و بشریت در نتیجه سقوط آدم از بین رفت، و بهشت و زمین نیز از دست رفتند. از آنجایی که مسیری که ما دنبال می کنیم نمی تواند بدون جبران این شرطها پیش برود، طبیعتاً باید این شرطهای غرامت را به دوش بکشیم. ما باید بر این شرطها غلبه کنیم. شما باید با تحت فشار قرار دادن خود، به دستورات خدا در شبه جزیره کره پاسخ دهید و بتوانید برای آن هر کاری انجام دهید. اگر زن به دنیا آمده اید، باید برای انجام هر کاری از جمله کارهایی که دیگر زنان نمی توانند انجام دهند، متعهد شوید. به همین ترتیب، اگر مرد به دنیا آمده اید، باید مصمم باشید که هر کاری انجام دهید، از جمله کارهایی که دیگر مردان نمی توانند انجام دهند. با این قاطعیت، باید سپاسگزار باشید و بگویید، من صمیمانه از خدا سپاسگزارم که مرا در این وضعیت قرار داد، هرچند که من ناکافی هستم. سپس باید برای این مسیر آماده شوید، همانطور که بر پایه قلب عمیق هزار ساله سرود می‌خوانید…

زن ضروری

بیاییم در مورد شریک ایده آل صحبت کنیم. یک مرد، مانند آنچه قبلاً توضیح دادم، باید با خدا یکی شود. سپس این مرد باید بتواند موجودی نسبی پیدا کند که بتواند نمایانگر قلب عمیق خدا، یعنی زمین باشد و شریکی باشد که مرد بتواند با او در مورد وضعیت خدا گفتگو کند. به عبارت دیگر، عیسی باید عروس خود را بر روی زمین می‌یافت.

این عروس چه نوع عروسی باید باشد؟ او باید شریکی باشد که چنین شرایطی را پذیرفته است. او باید شریکی باشد که بداند وقتی با او تماس گرفته می‌شود چگونه پاسخ دهد، چگونه در مورد هر موضوعی به روش های مختلف وقتی نظرش را جویا می شود، صحبت کند، چگونه با پشتیبانی در حین ارائه یک درخواست، از آن پیروی کند. با تمام این خصوصیات او عروس می شود. با وجود اینکه عیسی بر پایه‌ آماده شده توسط اسرائیل به مدت چهار هزار سال آمد، اما نتوانست عروسی با این ویژگی‌ها پیدا کند. عروسی از این نوع در میان قوم اسرائیل، در میان یهودیان، در میان خویشاوندان او و یا در هیچ جای دیگری یافت نمی شد. در نتیجه، عدم یافتن عروس و ناتوانی در رسیدن به خواست خدا، سرنوشت عیسی آن چیزی شد که اتفاق افتاد.

این برای شما چه معنایی دارد؟

در اینجا درباره چه چیزی باید تأمل کنیم؟ عیسی به زمین آمد، قلبی سرخ از خود به جا گذاشت و از دنیا رفت. او قادر نبود به وضعیت بد خدا رسیدگی کند و در عوض، وضعیت شدیدتر شد و قلب عمیق خدا دوباره به شدت جریحه دار گردید. مرگ عیسی غم و انداوه قلبی او را تشدید کرد. با توجه به این نقطه نظر، نمی توانیم از این نتیجه گیری اجتناب کنیم که باید تمام قلب خدا را آزاد کنیم.

در مورد مرد چطور؟ مرد باید چنین مردی شود. زن چطور؟ زن باید چنین عروسی شود. اگر مرد به دنیا آمده اید، باید بتوانید بگویید، من مطمئن هستم که کاملاً چنین مردی هستم. اگر زن به دنیا آمده اید، باید بتوانید عروسی شوید که بتواند ابتکار عمل را برای مبارزه به دست گرفته و جلو آمده و بگوید: «در ورای مردم و فرقه ها، من تجسم اساسی امیدی هستم که عیسی در آرزوی آن بود و می خواست. من واجد شرایط بوده و هیچ کم و کاستی ندارم. من هر راهی را که او بخواهد دنبال خواهم کرد، حتی اگر پر از رنج باشد یا مسیر مرگ پر از میلیون ها موانع باشد که باید بر آنها غلبه کنم.

ما باید به وضوح درک کنیم که چگونه عیسی بر روی صلیب شکست خورد. در اندیشیدن به این موضوع، زنان باید از چنین قلبی برخوردار بوده و مردان نیز باید دارای همین قلب باشند. نهضت هماهنگ ما، باید چنین قلبی داشته باشد. من هم چنین قلبی دارم. در مورد مسیر بازسازی از طریق غرامت، باید به عنوان پیشگام تا درگاه شریک ایده آل، مسیری پرخس و خار را طی کنم. تا زمانی که من به ورای استاندارد مردم نروم، نمی توانم از درِ رهایی بگذرم. این یک واقعیت از نقطه نظر اصل الهی است.

چیز مورد نیاز در عروس

برای همین تا الان جنگیده ام. امسال آخرین سال از دوره غرامت بیست و یک ساله است که من با دقت دنبال کردم. در این روند، من به دنبال زیباترین دختر دنیا به عنوان شریک ایده آل خود نبودم. از آنجایی که راه پیش رو سخت است، به فردی نیاز داشتم که بتواند با استقامت و شکیبایی این راه پرخار را طی کند. به جای زنی که مقام زن و مقام شوهر را مساوی می دانست، به زنی نیاز داشتم که بگوید: این درست است که من میلیون ها بار مطلقاً اطاعت کنم و میلیون ها بار ه این ور و آن ور کشیده شوم. من هر جا بروم تنها از شوهرم پیروی خواهم کرد. من به همسری نیاز داشتم که مصمم باشد با قلبی قدردان از همه چیز خواه 100 درصد خوب یا بد را پشت سر بگذارد.

این زن چه نوع انسانی است؟ او فردی نیست که ثروتمند باشد یا به اندازه دیگران دانش آموخته باشد، بلکه باید از نقطه مقابل با فقدان همه چیز انتخاب شود. این اولین شرطی است که باید برای سفری امن در این مسیر برپا شود.

احتمالاً برای خواست خدا در مسیر خود سختی های زیادی را تجربه خواهید کرد. دشواریهای بسیاری پیش روی شما سبز خواهند شد. حتی اگر تمامی طوفان‌های مربوط به نهضت را پشت سر گذاشته‌ایم، باز هم باید تمامی چیزهایی را که اجدادتان از خود بجای گذاشته‌اند یک بار دیگر حل و فصل کنید. از این رو، وابستگی قبیله‌ای شما تعیین کننده مسیری است که در پیش خواهید گرفت.