همه خواهان عشق راستین هستند

چه چیزی برای یک انسان مهم و ضروری است؟ آن چیز بسیار مهم نه پول، قدرت یا دانش بلکه عشق است. وقتی همه چیز گفته شده و انجام می شود، انسان ها کارهایی را انجام می دهند با این امید که به عشق ختم شود. بنابراین هر کاری که مردم انجام می دهند برای عشق است. در این صورت عشق چگونه ایجاد می‌شود؟

اول، عشق تنها زمانی شکل می‌گیرد که یک طرف مفعولی وجود داشته باشد. اگر عشق چیزی بود که ما به تنهایی می توانستیم به آن دست پیدا کنیم، این جهان به عنوان دنیایی از موجودات اجتماعی متمرکز بر رابطه وجود نمی‌داشت و والدین بهشتی هیچ نیازی به آفرینش دنیای انسانها یا مخلوقات نداشت.

دوم، عشق زمانی بوجود می‌آید که ما خود را با طرف مفعولی تطبیق کنیم. عمل عشق زمانی رخ می‌دهد که ما از نیازها و خواسته‌های شریک زندگی خود مطلع بوده و آنها را برآورده کنیم. مشکل اینجاست که وقتی می‌خواهیم کاری کنیم که طرف مفعولی با ما منطبق شود، در عوض دعوا شروع می‌شود. تنها زمانی که نخست خود را با طرف مفعولی تطبیق دهیم، او به طور غریزی عشق ما را احساس نموده و به نوبه خود سعی می کند تا خودش را با ما وفق دهد. بنابراین، اصل عمل عشق به گونه ای است که ما باید در مسیر تلاش برای تطبیق شریک مفعولی خود قدم برداریم. طرف مفعولی ما زمانی با ما همراه خواهد شد که عشق او را به انجام این کار برانگیزد. از این رو، طرف فاعلی باید فداکاری کند تا زمانی که هر دو طرف های فاعلی و مفعولی بتوانند خود را با یکدیگر را تطبیق داده و عمل عشق صورت پذیرد.

سوم، اندازه عشق محدود نیست. هدف قلب اصیل انسان این است که دنیای خود و دنیای عشق را بی نهایت گسترش دهد، زیرا تجسم خلاقیت والدین بهشتی است. تنها تفاوت این است که آیا آن جهت بر خوبی متمرکز است یا بر خودمحوری فردگرایانه. بنابراین، برای جاری شدن عشق راستین، قلبی که می‌خواهد به خاطر دیگری زندگی کند، باید به کار گرفته شود.

چهارم، عشق با این فرض آغاز نمی‌شود که طرف فاعلی چیزی در ازای عشقی که می‌دهد دریافت خواهد کرد، در عوض، زمانی رشد می کند که او چیزی را به طرف مفعولی داده و لذت همراه با آن را مشاهده می‌کند. بنابراین، یکی از ویژگی های عشق راستین، دادن و فراموش کردن است. وقتی طرف فاعلی شادی طرف مفعولی را در قبال فداکاری که انجام داده است می بیند، به مرحله عشق راستین فداکاری و فراموش کردن و دوباره فداکاری کردن و فراموش کردن می‌رسد.

پنجم، نتایج عشق در رشد و شادی طرف مفعولی نهفته است. بسته به اینکه طرف مفعولی چقدر رشد کرده است، طرف فاعلی نیز خشنود و خوشحال می‌شود. و هنگامی که طرف مفعولی زیبایی برمی گرداند، طرف فاعلی از طریق آن معنای تمام آنچه را که فروگذاری کرده است، درمی یابد. بنابراین، در عشق راستین، ما آن مسیر دریافت لذت را طی می‌کنیم که در آن به طرف مفعولی توانائی دستیابی به کمال را می‌دهیم، زیرا در این صورت ما نیز می‌توانیم فردی باشیم که عشق را کامل می‌کند.

ششم، عشق زمانی جاری می شود که ما طرف مفعولی خود را با چشمان والدینی بینیم. اگر فرد مسن‌تر و آگاه‌تری که دوستش نداریم یا در برقراری رابطه با او مشکل داریم مرتکب اشتباهی شده است، هنوز هم می‌توانیم وقتی با قلب والدینی به او نگاه می‌کنیم، برای او احساس ترحم داشته باشیم، آنگاه قادر خواهیم بود او را با عشق در آغوش بگیریم.

هفتم، عشق راستین صادقانه از کوتاهترین مسیر عبور کرده، دل ها را گشوده و به وحدت می رسد. عشق راستین با به اشتراک گذاشتن حقیقت باعث می شود ما فوراً طرف مفعولی خود را درک کنیم، قلب ما را می‌گشاید و این قدرت را دارد که ما را با او متحد کند. بنابراین، این قلب اصیل متمرکز بر وجدان است که به ما اجازه می دهد تا با عشق راستین شکل گرفته از طریق شفافیت تحت تاثیر قرار بگیریم.

همانطور که مشاهده می شود، همه خواستار عشق هستند، اما بدون اینکه بدانند چگونه آن را به طور مساوی برای هر دو طرف فاعلی و مفعولی برآورده کنند، زندگی می کنند. بعلاوه، راه درست شروع عشق، فداکردن به خاطر طرف مفعولی است، اما طمع انسان سقوط کرده، که می‌خواهد با دریافت آغاز کند، اساسا مانع شروع عشق راستین می‌شود. انسانها زمانی احساس شادی می کنند که هدف و نتایج زندگی آنها در قالب عشق آشکار شود. می توان گفت که این اصل عشق راستین انگیزه خلقت انسان توسط والدین بهشتی و همچنین نیروی محرکی است که او را قادر می سازد مشیت رستگاری و نجات را به پیش ببرد.

عشق در اصل از والدین بهشتی آغاز شد. به همین دلیل با بررسی تمامی موجودات جهان متوجه می شویم که همه آنها به صورت جفت وجود دارند. عشق چیزی است که ما هرگز نمی توانیم به تنهایی به آن دست پیدا کنیم. در مقابل، هنگامی که یک طرف مفعولی ظاهر می شود، همه چیز می تواند از طریق عشق به هم متصل و در آن گنجانده شود.

اصول زندگی ناجی قبیله‌ای بهشتی از ایده آل آفرینش والدین بهشتی شروع می شود. دنیای اصیل بشری در تلاش است تا به حالت و اصول اولیه بازگردد که به وسیله آن می تواند شبیه والدین بهشتی شود و با او به داد و دریافت بپردازد. در تشابه با اینکه چگونه والدین بهشتی خود را برای انسان ها فروگذاری نموده و با فراموش کردن این فداکاری احساس خوشبختی کرد، عشق والدینی که در خانواده ما شکل می‌گیرد، معنای مهمی پیدا می کند. زیرا منشأ انواع عشق‌ها، عشق والدینی است. انسان هایی که با دریافت آن عشق والدینی رشد می کنند، آن را به صورت عشق عمودی و افقی، یعنی عشق فرزند، عشق خواهر و برادر، عشق زناشوئی و عشق والدینی گسترش می دهند.

بر این اساس، ناجی قبیله‌ای بهشتی باید چهار قلمرو بزرگ عشق را کامل نموده و آنها را به عنوان عشق قبیله ای خود جلوه دهند. خانواده‌های قبایل باید برای ملازمت به والدین بهشتی تعلیم دیده و آموزش ببینند و چهار قلمرو بزرگ عشق را کامل کنند. علاوه بر این، تمامی اعضای قبیله باید به عنوان یک خانواده به ناجی قبیله‌ای بهشتی ملازمت کنند و بنابراین قبیله خود را به یک جامعه خانوادگی گسترده تبدیل کنند، که سپس به ملت کوچک ناجی قبیله‌ای بهشتی تبدیل شده و از طریق عشق راستین تحت سرپرستی والدین بهشتی شکل گرفته است.

مالک عشق طرف مفعولی است. وقتی مسیری را هموار می کنیم که به طرف مفعولی شادی می بخشد، عشق رشد می کند و گسترش می یابد. بنابراین، ما باید برای طرف مفعولی خود ارزش قائل شده و به خاطر او با عشق والدینی که تجسم عشق والدین بهشتی است زندگی کنیم. این ارزش اولیه‌ای است که یک زوج ناجی قبیله‌ای بهشتی باید به آن دست یابند.

علاوه بر این، اصل کمال عشق راستین به گونه‌ای است که اگرچه در ابتدا با رابطه عمودی عشق هدایت شده از جانب طرف فاعلی به طرف مفعولی آغاز می‌شود، اما نتیجه آن کمال در قالب عشق عمودی هدایت شده از جانب طرف مفعولی به طرف فاعلی آشکار می شود. هنگامی که رابطه عمودی عشق راستین به طور عمودی به سیر صعودی ادامه می‌دهد در نهایت به اوج به جایگاه والدین بهشتی، “پادشاه عشق راستین” نائل می‌شود. در آن موقعیت، همه چیز متحد، هماهنگ و دربرگرفته شده به ثمر نشسته است. به همین دلیل است که همه موجودات جهان تمایل دارند در عشق راستین زندگی کنند. در زندگی، ما برای عشق به دنیا آمده ایم، برای عشق زندگی می کنیم و برای عشق می میریم.

نه تنها مردم، بلکه تمامی مخلوقات نیز خواهان عشق راستین هستند. بنابراین، انسان ها مسئولیت دارند که مخلوقات را دوست بدارند، زیرا آنها سرور آفرینش هستند. مخلوقات به دنبال چنین مالکی هستند. همه موجودات در موقعیت خود همراه با طرف مفعولی خود وجود دارند، اما همه آنها مایلند از اصل جذب شدن در سطح بالاتر عشق پیروی کنند و در نتیجه تعالی یابند. به عبارت دیگر، مواد معدنی تمایل دارند که توسط گیاهان جذب شوند، گیاهان توسط حیوانات، حیوانات توسط مردم، و مردم توسط والدین بهشتی جذب شوند. بدین ترتیب فرد به سطوح بالاتر عشق می‌رسد، در نهایت می‌توان به جایگاهی رسید که می‌توان عشق والدین بهشتی را به عنوان منشأ عشق دریافت کند. به طور خلاصه، مقصد نهایی همه موجودات، مقام عشق راستین است.

گرانبهاترین موجود در میان موجودات جهان هستی، انسانها هستند، چون ما به عنوان طرفهای مفعولی والدین بهشتی خلق شده ایم. عشق راستین اصطلاحی نیست که هر کسی بتواند از آن استفاده کند، زیرا فقط در ارتباط با ساختاری ظاهر می شود که خلاقیت والدین بهشتی مطابق با اصل عشق راستین او ظاهر می شود. ایده‌آل آفرینش او از این اصل پیروی می‌کند که به موجب آن فرد با قادر ساختن طرف مفعولی خود برای دستیابی به کمال کامل می‌شود. ما باید بدانیم که اگرچه همه خواستار عشق راستین هستند، اما تنها زمانی می توان عشق راستین را تجربه کرد که فرد به خاطر طرف مفعولی‌اش زندگی کند. فقط با زندگی برای خاطر یکدیگر می توان عمل کرد، به نتیجه رسید و نسل عشق تداوم پیدا کند. اصل دیگر عشق این است که بسته به میزان عشقی که طرف مفعولی دریافت کرده است، توسط او گسترش می یابد. ذاتاً، مفعول تمایل دارد که به طرف فاعلی تعلق داشته باشد، بسته به این که قلب آن طرف مفعولی چقدر تحت تأثیر عشق دریافت شده از طرف فاعلی قرار گرفته است. به همین دلیل است که بشریت می‌خواهد به والدین راستین تعلق داشته باشد، کسانی که تمام عشق خود را بی‌دریغ برای نجات بشریت فروگذاری کرده‌اند، و به همین دلیل است که بشریت سعی می‌کند به والدین بهشتی، یعنی والدین اصیل بازگردد. در مقابل، خودپرستی و نیرنگ‌های شیطان در جایی کمین می‌کنند که مردم به دیگران می‌گویند اول به خاطر آنها زندگی کنند، نه اینکه اول عشق بدهند. شیطان خود را در پس عشق کاذب پنهان می کند، و نتیجه این است که او فقط از انسان به عنوان ابزار خود استفاده کرده و عشق کاذب فقط یک بار کار می کند، زیرا پس از یک بار استفاده تمام می شود.