پیام مادر راستین

30 سپتامبر 2012 – قصر اصیل چانگ پیانگ

مادر راستین در جمع تعدادی از رهبران که روز 30 سپتامبر در قصر اصیل گردهم آمده بودند سخنانی عنوان کردند که خلاصه‌​ای از آن را به شرح زیر به اطلاع می‌​رسانیم:

چطور می‌​توانیم به روزهای اولیه​ نهضت هماهنگ برگردیم که با روح و حقیقت زنده بود؟ آیا می‌​توانیم نهضتی شویم که در آن کلام اصل الهی بدون وقفه تدریس شود، نهضتی که از انبوه جوانان منتظر برای دریافت کلام و برکت خدا موج بزند؟ رورند “یو هیو وان” در یک روز 16 ساعت اصل الهی تدریس می​‌کرد. ما باید به آن زمان برگردیم که او در عین اوج گرفتن مشکلات حاصله از نقص جسمی​‌اش، با بخطر انداختن زندگیش در پی ابلاغ کلام خدا بود.

من شبها نمی​‌توانم بخوابم، چون فکرم برای آفرینش نهضتی با افزایش هر چه بیشتر اعضایش، نهضتی لبریز از عنصر حیات مشغول است. کارهایی را که پدر آغاز کرده، به هدر نمی​‌رود اما دردی را در قلبم احساس می‌کنم از اینکه چطور می​‌توانیم این چیزها را براساس خواست او حفظ کنیم. (مادر می​‌گرید) من تقلای بسیار داشتم از اینکه از این به بعد چطور می​توانیم به این امور تداوم ببخشیم.

می‌خواستم تا کمی بیشتر برای اعلام این موضوع منتظر بمانم. اما فرزندم از آمریکا برگشته و بهتر آن است که بدون هرگونه وقفه‌​ای انجام شود. دیگر نمی​‌توانم آرزویم را در ساختن نهضت هماهنگی مشابه با زمان تدریسات مملو از احساسات رورند “یو هیو وان” فرونشانم، تصویر آقای یو در حال تدریس حتی زمانی که غذای کافی برای خوردن نداشت، همیشه در ذهنم نقش بسته است، به همین خاطر نمی​‌توانم بخوابم. این موضوع را باید اعلام کنم. اعضای 36 زوج و 72 زوج ریشه​ نهضت بوده و اجداد خانواده​‌های برکت گرفته محسوب می​‌شوند. من از آنها به خاطر تمامی دشواریهایی که تحمل کردند، قدردانی می​‌کنم و می‌​خواهم تا قبل از اینکه به دنیای روح بروند، دین خود را نسبت به آنها ادا کنم.

می‌خواهم تا به دوران رورند یو و تدریسات مملو از روح، مملو از زندگی و مملو از قلب او بازگردیم. آیا چنین خواهید کرد؟ (بله چنین خواهیم کرد.) من می​‌خواهم تا آن دورانی را بازسازی کنیم که در آن سرویس هفتگی پایانی نداشت، و کلام خدا 24 ساعته اعلام می‌​شد، جایی که ما در اشتیاق دیدن اعضاء بودیم، اصل الهی بی وقفه تدریس می​‌شد، و جایی که ما مردم را برای شنیدن کلام به نهضت دعوت می​‌کردیم چون با گرمی هر چه بیشتری می​خواستیم تعداد بیشتری از مردم با اصل الهی آشنا شوند. به خاطر مشغلت ذهنی برای انجام چنین چیزی خواب ندارم. فکر کردم که شاید بهتر باشد تا قرص خواب استفاده کنم، اما از من خواسته شده تا چنین نکنم.

مشکل بزرگ کنونی این است که تعداد افرادی که بتوانند چنین عمل کنند زیاد نیست. افراد جوان دیگر نیستند. همه در دوره​​‌های 60 و 70 زندگی خود هستند. براستی جوانان کجا رفته​‌اند؟ شما تا به حال چه می​‌کردید؟ (مادر می​‌گرید) من از مقام مدیریت دانشگاه “سان مون” استعفاء می​‌دهم تا وقتم را بطور کامل وقف نهضت کنم. ویتنس کردن به افراد تازه بسیار مهم است، اما اندوه آور است از اینکه ما نمی​‌توانیم نسل دوم و نسل سوم را به خدا پیشکش کنیم. 20 هزار نسل دومی در جامعه و دنیای غیرمعنوی حل شده​ و ناپدید شده‌اند. در حال حاضر تنها صد نفر از نسل دومی​ها بطور فعال (در مراکز کانون خانواده) مشغول بکار هستند. این تمامی تعداد نسل دومی است که در فعالیتهای عمومی مشغول هستند که براستی شرم ​آور است. نباید فراموش کنیم که مسئولیت کنونی ما احیای نهضت و بازسازی نسل دومی​ها است.

من با پدر صحبت کرده وبه او گفتم که می​‌خواهم تا هلیکوپتری را که پدر از آن استفاده می​کرد به فروش رسانده و پولش را برای تحت کنترل قرار دادن وضعیت نسل دومی​ها خرج کنم. اگر چنین نکنم کسی نمی​‌تواند از هلیکوپتر استفاده کند و این باعث می‌​شود که بمرور خراب شده و نابود شود. به همین خاطر تصمیم گرفتیم که آن را بفروشیم. اما فکر کردن به فروش چیزی که زمانی پدر از آن استفاده می​‌کرد براستی دردآور است (مادر می‌​گرید) بهرحال آن را فروخته و پولش را برای آموزش رهبران استفاده خواهم کرد. با چنین تصمیم گیری احساس آرامش فکری بیشتری دارم. برایم دردآور است از اینکه نمی‌​توانیم آن را برای همیشه حفظ کنیم، به همین خاطر مجبور به فروش آن هستیم. این مسئولیت همه​ ما است.

من چند روز پیش از آقای “پاک بوهی” خواستم تا در مرکز “چان بوک کونگ” درباره​ پدر شهادت بدهد. شناساندن پدر به دیگران بسیار مهم است. من می​‌خواهم تا با متوقف کردن تعدادی از پروژه‌​ها همه چیز را بر ویتنسینگ متمرکز کنم. دو تا از پسرانم در مرکز  “چان بوک کونگ” معجزه کرده‌​اند و من می​‌خواهم آنجا را لبریز از عشق، ​قلب و روح‌​القدس بسازم. از این به بعد نهضت به روحیه​ ویتنسینگ اولبه خود بازمی‌​گردد.

مسئولین در هر منطقه باید بعنوان روحانی ارشد، هر روز تدریس اصل الهی داشته باشند. با قلبی چون قلب رورند یو تدریس کنید، زمانی که او با بخطر انداختن وجودش تدریس می​‌کرد. مسئولین آموزشی بهمراه مسئول نهضت تورهای سخنرانی خواهند داشت. البته این تورها فقط برای دادن کلام نیست بلکه مسئولین باید به صحبتهای اعضاء در هر منطقه گوش داده و بدنبال راهی باشید تا از نهضت در آنجا، مکانی برای تدریس بی​‌وقفه​ اصل الهی بسازید. به تمامی مراکز سربزنید و با در نظر گرفتن تمامی موقعیتها در پی راههای تازه برای احیای نهضت باشید و چنان مشغول باشید که احساس کنید پاهایتان آتش گرفته است.

متشکرم