سخنان والدین راستین در ”چان سانگ گیانگ“
- فداکاری گام به گام با عشق همراه است. راه عشق در سراشیبی جریان یافته و فداکاری می کند و این همه چیز را هموار میسازد. بدون فداکاری، همه چیز از تعادل خارج میشوند. این موضوع برای چیزی که ما آن را عشق زناشویی مینامیم، نیز صادق است، که کار و تلاش قلبی برای ایجاد تعادل در خانواده است. اگر به تنهایی و مستقل حرکت کنید، مشکلات بروز میکنند. اما همانطور که عشق رشد کرده و بزرگتر میشود، جاری شده تا حتی پایینترین مکانها را پر کند. بنابراین حتی مردم ساکن محلههای فقیر نشین میتوانند رویای عشق را در سر بپرورانند. آنها میتوانند بگویند: ”از آنجایی که ما در جستجوی عشق به اینجا آمدهایم، خوشبختی همین جا است“ و خواستار آن خواهند بود که در آنجا مستقر شده و زندگی کنند. از طریق عشق زناشویی ما عشق خدا را تجربه میکنیم.
- شما باید با طی طریق از عشق زن و شوهر، چهار پایه اساسی را (در سطح خانواده) بنا کنید. تنها در این صورت است که قلب فرزند و قلب والدین را تجربه میکنید. مرد نماینده مردانگی یا ”یانگ“ خدا و زن نماینده زنانگی یا ”یین“ خدا است. زن و مردی که ازدواج کردهاند مانند بهشت و زمین بسته شده در یک بقچه پارچهای هستند. بنابراین، آنها میتوانند قلب عشق ایدهآل خدا را احساس کنند. چهار پایه اساسی سنگ بنای پادشاهی بهشتی بر روی زمین و در بهشت است. یک نفر نمیتواند به تنهائی پادشاهی بهشتی را بوجود آورد.
- جایی که زن و شوهر در عشق زناشویی با هم متحد میشوند، جایی است که آنها میتوانند عشق و محبت خدائی را تجربه کنند که آدم و حوا و تمامی مخلوقات را آفرید. از آنجایی که آنها در این مکان نماینده کامل فرزند، خواهر و برادر، زن و شوهر و پدر و مادر میشوند، در مقام آفریننده دوم، با محوریت روح و جسم، در پیشگاه خدا، آفریننده اول قرار می گیرند. از آنجا که آن مکان مملو از عشق فرزندان، برادران و خواهران، زن و شوهر و والدین است، آنها در جایگاه آفریننده دوم و طرف مفعولی قرار می گیرند. خدا به آنها فرزندانی داد تا بتوانند لذت آفرینش او را احساس کنند. فرزندان شاهزاده و شاهدختهای پادشاهی بهشتی هستند.
- عشق خدا بعنوان عشق والدینی، عمودی است و عشق زن و مرد افقی است. وظیفه زن و مرد این است که عشق افقی خود را به عشق عمودی پیوند بزنند. و به این ترتیب این دو میتوانند یکدیگر را ملاقات کنند. این دو عشق در جایی جز در زاویه نود درجه نمیتوانند به هم بپیوندند. عشقی که با این امر جور در نمیآید، عشقی که استانداردهای عمودی را برآورده نمیکند، در نهایت تنها بیاراده به اطراف میچرخد. چنین عشقی در نهایت از بین خواهد رفت. وقتی عشق افقی دقیقاً در زاویه نود درجه به عشق عمودی متصل میشود، انرژی تولید میشود که میتواند تأثیرات عشق را در تمامی جهات گسترش دهد. از این رو وقتی وارد قلمرو عشق می شوید که در آن عمودی و افقی هم راستا (تراز) شدهاند، میتوانید از طریق عشق بر تمامی جهان هستی حکمرانی کنید. شما با کل کائنات رابطه خواهید داشت. در آنجا شما خواهان دانش، قدرت، پول و یا حتی زندگی نیستید. زندگی نیز برای ابدیت در عشق است.
- باید ارزش زندگی انسان را بدانید. شوهر نماینده خداست، زن نیز نماینده خداست. یک مادر و یک پدر و هر یک از شما نمایندگان خدا هستید. شوهر نماینده چهار نسل پدربزرگ، پدر، شوهر و پسر است، زن نیز نماینده چهار نسل مادر بزرگ، مادر، زن و دختر است. آنگاه یک زوج وارث، نماینده این چهار حوزه عشق پدیدار میشوند. به همین دلیل است که عشق زناشویی بسیار ارزشمند است. وقتی عشق زناشویی از بین میرود، تمامی عشق انسانها – عشق پدربزرگ و مادربزرگ، عشق والدین و عشق خواهر و برادر – در هم شکسته و تیکه پاره میشوند. این طبیعی است زیرا مردم برای خدمت به خدا در این جهان زندگی می کنند. از هر فرد گرفته تا تمامی سطوح، عشق پدربزرگ و مادربزرگ، عشق پدر و مادر و عشق برادر و خواهر شروع به جوانه زدن می کند. بر اساس پیوندهای زندگی هزاران ساله از طریق نسب خونی و افزایش جمعیت در سطح افقی، یک قبیله بر اساس خانواده ها، جامعه براساس بر قبایل، ملت براساس جامعه، یک دنیا و سپس پادشاهی بهشتی پدید میآیند.
- بعد از ازدواج نمیتوانید هر طوری که میخواهید رفتار کنید. شما باید طوری زندگی کنید که بتوانید عشق خدا را دریافت کنید. انسانها به خاطر عشق در قالب یک مرد یا یک زن به دنیا میآیند. زن و شوهر باید با عشق یکی شوند. چه اتفاقی میافتد وقتیکه دو موجود، که بر اساس خصوصیات دوگانه خدا از هم جدا شدهاند، در یک اتحاد کامل به سوی هم میآیند؟ آنها عشق خدا را دریافت می کنند. برای دریافت عشق خدا، زن با مرد و مرد با زن متحد میشود. در غیر این صورت هیچ راهی برای ایجاد ارتباط با عشق خدا وجود ندارد. فقط از طریق عشق خدا می توانید در همان جایی که او ایستاده بایستید. شما قادرید در کنار خدا بایستید. چرا خدا این درجه از عشق را از آدم و حوا خواسته است؟ زیرا تنها بر اساس این درجه از عشق است که مردم میتوانند با خدا متحد شوند. عشق زناشویی به معنای ارتباط با عشق خداست. وقتی عشق خدا را دریافت کردید، میتوانید در همان سطح و جایگاه او قرار بگیرید. در عشق زناشویی، زن و مرد در یک جایگاه مشابه محکم میایستند. در عشق دو نفر یکی شده و نمیتوانند از یکدیگر جدا شوند. آنها همیشه مسئولیت جمعی دارند.
- سؤال این است که آیا زن و مرد بطور روحی و جسمی با هم متحد هستند؟ به همان میزان که تمامی جهان هستی این وحدت کامل را دوست دارد، اتحاد روح و جسم تنها بر اساس عشق واقعی میتواند رخ دهد. سوال این است که آیا شما به عنوان یک مرد یا به عنوان یک زن، در آن موقعیت یگانگی کامل قرار گرفتهاید یا نه؟ امروز این مشکلی است که فلسفه و دین باید آن را حل کنند. ما به این درک نرسیدهایم که مرد مطلقاً به زن و زن مطلقاً به شوهر نیاز دارد. برای یک مرد، همسرش بالاترین ارزشها است. برای یک زن، شوهرش بالاترین ارزشها است. قبل از ملاقات با خدا، مرد به همسرش، و زن به شوهرش نیاز دارد. وحدت بدنهای جسمی، یگانگی زن و شوهر، بر اساس عشق صورت میپذیرد.
- عشق گرد هم آمدن شرق، غرب، شمال و جنوب در یک قلمرو، همچنین به هم پیوستن بهشت و زمین، به منظور تصاحب جهان است. هدف از ازدواج چیست؟ هدف آن ازدواج نیز تصاحب جهان هستی و داشتن خداست. شوهر نماینده شرق و مکانهای بلند و زن نماینده غرب و مکان های عمیق است. وقتی این دو در عشق با هم متحد شوند، میتوانند صاحب بهشت و زمین شوند. آنها میتوانند خدا و جهان را تصاحب کنند.
- خانوادهای که در آن زن و شوهر، خدا و انسانها را دوست دارند و در انفجار عشق با یکدیگر متحد میشوند، خدا و جهان را مجذوب خود میکنند. چنین عشقی چارهای ندارد جز اینکه معطوف به خدا و بشریت باشد. ریشه این عشق در خود زن و شوهر نهفته نیست بلکه خدا منشأ این عشق است.
- در سخن گفتن از زن و مرد، درواقع در مورد سطح افقی صحبت میکنیم. وقتی یک دیدگاه عمودی اتخاذ میکنیم، از بالا و پایین صحبت میکنیم. از آنجایی که تمامی اشکال ایدهآل بر اساس قلمرو طرف مفعولی ترسیم میشوند، تمامی کلام برای خاطر طرف مفعولی بیان میشوند. وقتی از انسانها صحبت می کنیم، به زن و مرد میرسیم. چه چیزی زن و مرد را متحد می کند؟ به خاطر داشته باشید، که هر کدام نیمی از جهان بشریت را تشکیل میدهند. وجه مشترک همه گروههای مردمی، هر قدر هم که بزرگ باشند، این است که از زن و مرد تشکیل شدهاند. در هرکدام مردان و زنان بد و همچنین مردان و زنان خوب وجود خواهند داشت، با این حال، میتوانیم اعضای گروههای متشکل از هر نوع آدمی را به دو دسته تقسیم کنیم: مرد و زن. نیرویی که این دو را به اتحاد سوق می دهد نه پول، نه دانش یا قدرت، بلکه عشق است.
- هنگامی که یک مرد و یک زن یکدیگر را دوست دارند، چیزهای مختلفی رخ میدهد. وقتی بر راه رسیدن به خدا واقف باشید، وقتی واقعاً طعم عشق خدا را بچشید، متوجه میشوید که هیچ چیزی روی زمین با آن قابل قیاس نیست. هیچ رنج و اندوهی نمیتواند کسی را که طعم آن عشق را چشیده است شکست دهد. لطفاً با شناخت از چنین چیزی، به خدا به عنوان والدین ما ملازمت کنید. پسران و دخترانی باشید که شبیه خدا هستند. پول و قدرت مطلقاً ما را به پسران و دختران خدا تبدیل نمی کنند. کسی که عشق خدا را چشیده است، فرا خوانده میشود تا بر اساس قوانین الهی زندگی کرده، کرامت و اقتدار خدا را حفظ نموده و جلال او را حفظ کند. پسران و دختران خدا هرگز زندگی مبتذل و بیاهمیتی نخواهند داشت.
- عشق ورزیدن به یکدیگر به عنوان برادر و خواهر، پایه برای عشق زناشویی را بوجود میآورد. این مسیر سه نوع عشقی را که خدا هیچ فرصتی برای تجربه آنها نداشت، یعنی عشق فرزند، عشق برادر و خواهر و عشق زناشوئی را بازسازی میکند. وقتی این سه نوع عشق را در خانواده خود هماهنگ کنید، میتوانید عشق خدا را داده و دریافت کنید. ما در درون خانواده در تلاش هستیم تا ایدهآل خدا برای آفرینش را محقق کنیم. این تفکر جهان هستی محور نهضت هماهنگ است.
- در راه بازسازی، همانطور که ما زن و شوهرها برای خاطر دنیای اصیل در تلاش هستیم، همیشه باید قلب و ایدهآل خدا در آغاز آفرینش را احساس کنیم. ما غرق در چنین احساسی، باید با به خطر انداختن زندگی خود، همانطور که در این مسیر با قلبی قدردان به پیش میرویم، فقط خواستار یک چیز باشیم. از این به بعد این مسیری است که در آن خانوادههای برکت گرفته هدف آفرینش را بواقعیت درمیآورند. ممکن است برای ما رنجآور باشد، اما هدف این نیست. خدا از ما میخواهد که تا با گام نهادن در این راه، برکات بیشتری را که او برای ما آماده است، دریافت کنیم. آگاهی از چنین چیزی موجب قدردانی بی اندازه است. ما زن و شوهرهائیکه از طریق قلب و عشق گرد هم آمدهایم، فراخوانده شدهایم تا با این عشق خانوادهای بسازیم که به ورای حوزه زندگی روزمره برود. آن خانواده باید فراتر از زندگی باشد و با هدف خدا یکی شود. در غیر این صورت، ما نمیتوانیم به محل سکونت خدا، یعنی پادشاهی بهشتی بازگردیم. هدف از آفرینش همین است، پس باید به سوی تشکیل چنین خانوادههایی به پیش برویم.