سرشت و طبیعت چان ایل گوگ
پیمان شماره چهار: خانواده ما بعنوان مالك چان ایل گوگ، متمركز بر عشق راستین پیمان میبندد تا با تأسیس خانواده باشكوه جهانی بعنوان ایدهآل آفرینش والدین بهشتی، آزادی، صلح، اتحاد، و شادی جهانی را بواقعیت درآورد.
سخنان والدین راستین
با عمیقتر شدن هر چه بیشتر فاصله بین روح و جسم، بر میزان پریشانی ما افزوده شده و رنج و عذاب و تراژدیها حاکم میشوند. بنابراین لازم است که ما فاصله بین روح و جسم را هر چه کمتر کنیم تا سرانجام یکی شوند. اگر نتوانیم چنین کنیم، دنیا هرگز روی صلح و شادی را به خود نخواهد دید. حتی اگر با پایان گرفتن درگیریهای جهانی، تلاش داشته باشم تا در صلح و آرامش زندگی کنیم، اگر نتوانیم به نبرد و درگیری درونی خود پایان بدهیم امید، رضایت و یا صلح را هرگز تجربه نخواهیم کرد. مشکل در درون خود من، در نفس من است و من باید مسائل اساسی خودم را حل و فصل کنم. یکبار که چنین کردم، در رودرروئی با محیط ایدهآل در دنیای بیرونی، وجودم به رضایت و صلح نائل خواهد آمد. برای بواقعیت درآوردن پادشاهی بهشتی شادی و آزادی، لازم است تا براساس چنین پایهای با دنیا مرتبط شویم. صرف نظر از میزان خوب سازماندهی محیط، اگر مشکلات فردی ما حل و فصل نشوند، نمیتوانیم با آن محیط شاد یکی شویم. (چان سانگ گیانگ 10.2.2:31)
در جائیکه اتحاد وجود ندارد، صلح نمیتواند وجود داشته باشد. در جائیکه اتحاد وجود ندارد، امیدی هم وجود ندارد. آیا میتوانید خوشحال باشید اگر روح و جسمتان متحد نیستند؟ آیا میتوانید خوشحال باشید وقتیکه روح و جسمتان با هم درگیری دارند؟ آیا میتوانید آزاد باشید؟ این دو باید با هم کنار بیایند و برای شکل گیری صلح، هماهنگی این دو ضروری است. آیا به چنین هماهنگی دست پیدا کردهاید؟ آیا با همسرتان در همراهی خوبی بسر میبرید؟ وقتیکه صبحگاه با همسرتان جنگ داشته باشید، آیا میتوانید به راه خود ادامه داده و باقی روز را با احساس خوشحالی سر کنید؟ نخیر، آزادی براساس اتحاد وجود دارد. اگر اتحادی وجود نداشته باشد شادی نیز وجود نخواهد داشت. اگر اتحاد وجود نداشته باشد، صلح وجود نخواهد داشت، اگر اتحاد وجود نداشته باشد، امید نیز وجود ندارد. (چان سانگ گیانگ 10.2.2:24)
تبادل نظر
در جستجوی راه میانبر بسوی صلح جهانی، وجودم را برای ایجاد تغییرات در نحوه افکار مردم و همینطور در جهت گیریهای جهان سیاست گذاشتم. در راستای مصالحه بین دمکراسی و کمونیسم، با آقای گروباچف رئیس جمهور اسبق شوروی ملاقات و گفتگو داشتم، و همینطور با کیم ایل سانگ رئیس جمهور کره شمالی دیدار داشته و با او درباره به ارمغان آوردن صلح در شبه جزیره کره گفتگویی جدی داشتم. در زمانی که آمریکا از فروپاشی اخلاقی رنج میبرد به این کشور رفته و در یک تلاش برای بیداری روحیه پیوریتنها در این سرزمین نقش یک آتش نشان را بعهده گرفتم. من وجودم را برای حل و فصل مشکلات بسیاری در جهان وقف کردم، از جمله برای مصالحه بین مسلمانان و یهودیان، در زمانیکه ترور و وحشت در فلسطین و اسرائیل حکمفرما بود، از رفتن به آنجا خودداری نکردم. براساس این تلاش هزاران مسلمان، یهودی و مسیحی برای مصالحه گردهم آمده و تظاهرات باشکوه صلح را برپا نکردند. اما براستی ناراحت کننده است که میبینیم درگیریها همچنان ادامه دارند. (از کتاب شهروند صلح دوست جهانی)
آیا در زندگی روزانه خود هرگز به صلح، آزادی، اتحاد و شادی اندیشیدهاید؟ فکر میکنید که نخست باید به کدامیک از اینها دست پیدا کرد؟ تنها زمانیکه اتحاد در سطح پایین بواقعیت درآید، در سطوح بالاتر نیز بواقعیت درخواهد آمد. با شکلگیری اتحاد بین روح و جسم در سطح فردی، اتحاد بین افراد، خانوادهها، گروهها، جوامع و کشورها و در سراسر دنیا میتواند بواقعیت درآید. وجود مرزها از جمله وجود مرز بین روح و جسم، مانع انجام و تحقق چنین چیزی است. بعبارت دیگر شکل گیری مرز بین روح و جسم، به شکلگیری مرزها بین افراد، گروهها و کشورها گسترش تولد میدهد. نقطه آغازین، اتحاد روح و جسم افراد است.
در این صورت چرا مردم با چسبیدن به مرزها با یکدیگر میجنگند؟ نخست به خاطر اینکه سقوط ما را به انسانهائی متناقض مبدل کرد. معنایش این است که ما در یک سیستم متضاد و مملو از درگیری و جنگ متوقف شدهایم. دوم، به خاطر اینکه ما بواسطه سقوط، هدف آفرینش خود را از دست دادهایم. افرادی که هدفی واضح و آشکار ندارند، خود را از دست میدهند. آنها درواقع در خود گمشده و در درگیری محض بسر میبرند و بعبارت دیگر، در وضعیتی قرار میگیرند که دیگر حقیقتی در قلب آنها وجود ندارد.
سوم، به خاطر اینکه امیال بی حد و حصر، منفعت و علائق فرد را در درجه اول اهمیت قرار میدهد و بطور طبیعی مرزهائی را بوجود میآورد که به درگیری و جنگ ختم خواهند شد. به عبارت دیگر، مردم در عدم توانائی در پیگیری امیال شدید و بی حد و حصر خود، احساس محدودیت میکنند. چهارم، به خاطر اینکه، در مسیر نیل به اهدافمان به موضوعات فرعی تمرکز کردهایم. آنها به جای اینکه در پی خوبی برای جامعه باشند در پی امیال خودخواهانه بوده و اینگونه همه چیز در مسیر راه تحت تاثیر عناصر بیرونی قرار میگیرد.
دستیابی به اتحاد یعنی چی؟ نخست یعنی برخورداری از هویت شخصی واضح و آشکار فاقد هر گونه مرزی برای بوجود آوردن درگیری و فاقد هرگونه سایهای در قلبمان. فرد تنها متمرکز بر والدین بهشتی است که میتواند در اتحاد و یگانگی باشد. دوم، یعنی امیال خودخواهانه را کنار گذاشته و تمامی اهدافمان را برای خاطر دنیا هماهنگ ساخته و در یک مسیر شفاف لذت و شکوه گام برداریم.
شما بعد از درگیری و نزاع با فردی، تغییر در روابطتان با او را احساس خواهید کرد. بعنوان مثال، زن و شوهر بدنبال درگیری و نزاع، هر کدام احساس میکنند که هوای اطراف چنان پرتنش شده که نفس کشیدن در آن غیر ممکن است. هر حرکت آنها غیر طبیعی بگونهای خواهد بود که انگاری بدنشان به بند کشیده شده و زنجیر شده است. در یک چنین مخمصهای تمامی خانواده آزادی و شادی خود را از دست میدهد. معنایش این است که بدون اتحاد، صلحی وجود ندارد و همینطور بدون اتحاد شادی نیز وجود ندارد. اما وقتیکه زن و شوهر مصالحه کرده و به ورای تفاوتهایشان رفته و قصد و نیت راستین زناشوئی را عملی میکنند، همه چیز عوض خواهد شد. آنها از غل و زنجیرهائی که دست و پایشان را بسته و باعث توقف آنها شده بود، رها شده و صلح و شادی دوباره در خانواده شکوفا خواهد شد. در نهایت، مسائلی چون صلح، شادی و آزادی به طور نزدیک به اتحاد قلبی زن و شوهر بستگی دارند.
انسانها در هر نقطهای از تاریخ همواره در پی اتحاد، صلح، آرامش، شادی و آزادی بودهاند. والدین راستین به ما آموزش میدهند که تنها براساس اتحاد، تمامی این ارزشها امکان پذیر میشوند. اتحاد روح و جسم پایه اساسی تمامی اینها است. ذات بشری در اصل بگونهای طراحی شده است که در پی ارزشهای والایی چون حقیقت، خوبی، زیبائی باشد. اما بواسطه سقوط، بدن انسان سعی دارد تا او را در جهت متضاد بسمت و سوئی دیگر، بسوی لباس، غذا و مسکن و خلاصه تمامی امیال جسمانی بکشاند. چنین چیزی مسبب جنگ و درگیری درونی بیپایان انسان بوده است. قرار بود تا انسانها با برقراری تسلط بر جسم از یک زندگی با ارزش و گرانبها برخوردار باشند. اما برعکس مردم تحت تسلط امیال جسمیشان، تنها برای خود زندگی میکنند. این درگیری بین روح و جسم نه تنها در درون افراد بلکه به بیرون بین افراد در درون جامعه و همینطور بین انسانها و طبیعت و در تمامی سطوح گسترش پیدا کرده است.
به این دلیل والدین راستین به ما گفتند که قبل از اینکه بر جهان هستی در اطرافتان مسلط شوید، نخست بر وجود خودتان مسلط شوید. برای نیل به اتحاد روح و جسم چه باید انجام بدهیم؟ وقتیکه تمامی روابط متمرکز بر قلب والدین بهشتی در زیستن برای خاطر دیگری شکل بگیرد، دنیای خوبی بوجود میآید.
آزادی، خوشحالی، صلح و اتحاد راستین زمانی فراخواهند رسید که ما بتوانیم تمامی مرزها را از بین برده و با والدین بهشتی بطور کامل هماهنگ شویم. آنجا است که صلح برقرار خواهد شد. صلح ممکن خواهد بود وقتیکه دیگران در درجه اول اولویت قرار بگیرند، که این همان فرهنگ زیستن برای دیگری است. آنگاه وقتیکه شادی را با دیگران سهیم شویم، شادی هر چه بیشتر تکثیر خواهد شد که ما با تکرار آن، چنین چیزی را به یک فرهنگ مبدل خواهیم کرد. این چگونگی شکل گیری دنیای آزادی راستین همراه با اتحاد، صلح و شادی است. برای اینکه فرد بتواند از آزادی لذت ببرد، پایه فرهنگ زیستن برای خاطر دیگری متمرکز بر والدین بهشتی ضروری است.
نکاتی برای تعمق
- این عبارت که قبل از تسلط بر دنیا بر خودتان مسلط شوید، برای شما چه معنائی دارد؟
- چطور میتوان مرزهای موجود بین روح و جسم را از بین برد؟ بعبارت دیگر به مرزهای موجود در زندگی خود و راه حل برای غلبه بر آنها بیاندیشیم.
- برای شکل گیری واقع بینانه اتحاد، صلح، شادی و آزادی در جامعه، چه راهکارهائی را پیشنهاد میکنید؟