خدایی با قلب والدینی
کلام والدین راستین
نقطه مرکزی بهشت و زمین چیست، ریشه جهان هستی چیست؟ در حین دعا در یک حالت عرفانی با خدا در این باره صحبت میکردم، او (در پاسخ به این سوال) به من گفت که رابطه والدین و دختران و پسرانش، یا همان رابطه والدین فرزندی است. ممکن است که شما فکر کنید که رابطه والدین و فرزند در اینجا اشاره به رابطه بین پدر و مادر جسمی شما با شما است که این رابطهای متمرکز بر اخلاقیات انسانی است اما این چیزی نیست که من از آن سخن میگویم. رابطه والدین فرزند بین خدا و بشریت متحده شده در قلب رابطهای چند بعدی است. چنین چیزی آن نقطه مرکزی جهان هستی است. از نقطه نظر عشق، هر یک از ما ثمره عشق مادر، عشق پدر و عشق خدا هستیم. ما بطور عمودی ثمره عشق خدا و بطور افقی ثمره عشق پدر و مادرمان هستیم. چون میخواهیم از چنین عشقی پیروی کرده و با آن متحد شویم، هرگز به آن عشق خیانت نخواهیم کرد. ما میخواهیم تا به ابد در آن عشق مانده و در آن زندگی کنیم. به این دلیل، اگر چه پدر و مادر ما افرادی سقوط کرده هستند، میخواهند تا برای همیشه با فرزندانشان زندگی کنند. (چان سانگ گیانگ 1.2.2:3)
تبادل نظر
یک روز در آبشار نیگارا توریستها در حال تماشای آبشار بوده و از زیبائی و عظمت آن با شادی صحبت کرده و از یک دیگر عکس میگرفتند. در میان آنها کسانی بودند که از شکوه و عظمت آبشار با صدای بلند سخن میگفتند و حتی عنوان میکردند که چه کسی چنین چیزی را آفریده است؟ اگر این آبشار مالکی داشته باشد، حتما حسابی پولدار میشود. در این بین یک جوان پاسخ داد، خانمها و آقایان، این آبشار به پدر من تعلق دارد و من پسر چنین پدری هستم. مردم و توریستها همه با حسادت به طرف صدا رو کردند. پیرمردی بسوی آن جوان رفت و گفت پدر تو کیست؟ مرد جوان پاسخ داد، پدر من خدا آفریننده تمامی بهشت و زمین است.
این مرد جوان یک روحانی پر شور آمریکائی به نام روبرت شولر بود. در مسیحیت خدا را بنام پدر می شناسند، در حالیکه در کانون خانواده ما خدا را بنام والدین بهشتی میشناسیم. اگر به خاطر داشته باشید این موضوع در روز ملی در سال 2013 توسط مادر راستین اعلام شد.
مردم در گذشتههای دور از خدا به عنوان خدای ترس و وحشت یاد میکردند. هروقت که بلایای طبیعی غیرقابل توصیفی رخ میداد آن را به عنوان لعنت و نفرین از جانب خدا معرفی کرده و اعلام میکردند که بایستی از چنین خدائی هر چه بیشتر هراس داشته باشیم. از اینرو خدا را نه تنها آفریننده بلکه پادشاه این دنیا میگفتند. در یهودیت خدا را کامل و قادر مطلق معرفی کرده و اعلام میکردند که پیروان چنین خدائی بایستی بشدت فرمانهای او را حفظ کرده و اجرا کنند.
به همین دلیل وقتیکه عیسی ظهور کرده و خدا را پدر نامید، برای یهودیان موضوع بطور جدی شوکه آور و غیرقابل تحمل بود. عیسی در تعالیمش میگفت که خدا نه یک پادشاه خشمگین و متمرکز برقانون بلکه پدری است که بشریت را دوست میدارد.
علیرغم تعالیم عیسی، بسیاری از مردم نمیتوانستند فکر کنند که خدا پدرشان است. عیسی که به عنوان یگانه پسر خدا ظهور کرده بود، برخلاف مردم در زمان ظهورش، خدا را پدر نامیده و با او رابطهای قلبی داشت. اما روحانیون ، بزرگان جامعه و تمامی جامعه یهود از پذیرش چنین چیزی سرباز زدند. بعدها اگر چه براساس پایهها و گفتار و تعالیم عیسی پیروان او و مخصوصا رهبران جامعه خدا را پدر نامیدند اما آنها نام پدر را به آفریننده، پادشاه، و پدری حاکم با اقتدار مردسالارانه پیوند زدند، به جای اینکه به پدری با قلبی والدینی مرتبط کنند.
درک خدا به عنوان پادشاه، سرور، قاضی، پدر و غیره محدود بوده و مردم را به ذات او از نقطه نظر سلطه و قضاوت سوق میدهد. بسیاری از متخصصین الهیات در این عصر این سوال را مطرح کردهاند که آیا چنین تصویری از خدا درست است؟ آنها سعی داشتند خدا را نه به عنوان کسی که در بالا بر ما حکومت میکند بلکه به عنوان ماهیتی که به هر قیمتی در کنار ما با ما ایستاده است نگاه ببینند. به عبارت دیگر آنها سعی دارند تا تصویری تازه از خدا، به عنوان یک دوست یک همراه، یک عاشق و غیره را مطرح کنند. بنابراین فهم انسان از خدا به عنوان خدای عمودی قادر مطلق تغییر کرده است.
والدین راستین از طریق اصل الهی و دیگر سخنان و تعالیمشان، یک تصویر قابل توجه و تغییری اساسی و بنیادی از خدا را در راستای فهم و درک راستین خدا به ما ارائه دادهاند. خدا یک ماهیت یک جنسی نیست. به عبارت دیگر خدا تنها پدر یا تنها مادر نیست، بلکه والدین راستین و در نتیجه والدین بهشتی ما است. والدین راستین برای ما آشکار کردند که رابطه ما با خدا رابطه والدین فرزندی است. برای یک کودک والدینش سوپر بوده و در عین حال ترسناک بنظر میرسند. اما وقتیکه آن کودک رشد میکند کم کم قلب والدینش را درک میکند. به همین صورت، با توجه به میزان و یا چگونگی بلوغ ایمان ما، فهم و درک ما نسبت به خدا هر چه عمیقتر میشود. به همین خاطر رابطه ما با خدا بایستی نه یک رابطه یک جانبه و یک طرفه بلکه بایستی رابطهای متقابل و دو طرفه یعنی رابطهای براساس داد و دریافت کامل باشد. بعلاوه این رابطهای است که در آن خدا به پایین به دنیای انسانی آمده و با ما بوده و ما قادر خواهیم بود تا قلب او را تجربه و درک کنیم. خدای خوشحال بدنبال آفرینش بشر، خدای مملو از غم و اندوه بدنبال سقوط بشر، و خدائی که تمامی مشیت الهی را برای نجات بشریت رهبری و هدایت کرده است، خدائی نیست که ما تنها بتوانیم در تاریخ پیدا کنیم. والدین بهشتی ما انسانها را به عنوان پسران و دختران خود آفریده است و به خاطر اینکه او در مقام والدین راستین ما قرار دارد، در تمامی طول تاریخ بدنبال سقوط، هرگز از انسانها دست برنداشته و با جدیت هر چه بیشتر مشیت رستگاری را هدایت کرده است.
نائل آمدن به درک خدا به عنوان والدین راستین بشری، نقطه آغازین یک ایمان بالغ است. والدین راستین به عنوان پسر و دختر راستین والدین بهشتی با پیروی از راه فرزند خلف به قلب اندوهبار او آرامش بخشیده، و در تمامی طول زندگیشان برای تحقق ایدهآل آفرینش والدین بهشتی، یعنی همان رویائی که خدا در زمان آفرینش داشتهاند، با فدا کردن همه چیز در تلاش بودهاند. به همین خاطر لازم است که ما به جای برخورداری از یک ایمان بسیار کودکانه برای دریافت عشق والدین بهشتی، با برخورداری از قلب یک فرزند راستین، پا به ورای خود گذاشته و برای تحقق رویاها و برآورده کردن امید والدین بهشتی تمامی زندگیمان را وقف کنیم.
نکاتی برای تعمق
- در باره معنای والدین بهشتی، والدین بشریت چه فکر میکنید؟
- متوجه شدهاید که خدا والدین بهشتی شما است، از این پس چه ذهنیت و طرز تلقی را بایستی به خود بپذیرید؟
- ما به عنوان فرزند والدین بهشتی، چگونه میتوانیم به قلب اندوهبار خدا در از دست دادن فرزندانش، آرامش بدهیم؟ چه تغییراتی بایستی در زندگی ما شکل بگیرد تا ما براستی بتوانیم به سوی والدین بهشتی به پیش برویم؟