1. بازگشت به ذات اصیل و وجدان

کلام والدین راستین

عشق خدا عمودی است اما تنها عمودی نبوده بلکه دارای کیفیت افقی نیز هست. به همین دلیل خدا می‌تواند در برابر پسران و دخترانش که افقی هستند، ظاهر شود. آن پسران و دختران نه تنها توسعه بخش پایه عشق عمودی هستند بلکه آن را بطور افقی نیز توسعه می‌بخشند تا متمرکز بر جنبه عمودی تمامی مخلوقات آفرینش بتوانند محیط افقی در سطح دنیا و جهان هستی را بیافرینند. در قلب دوست داشتنی پسران و دختران خدا است که میل آنها برای کنترل دنیا، داشتن دارائی، و جستجوی آرمانهایشان شکل می‌گیرد. تمامی اینها به خاطر این است که چشم‌اندازی از پیوند عشقی عمودی و افقی در ناخودآگاه ذات اصیل ما وجود دارد. ما نمی‌توانیم انکار کنیم که نیل به این میل اساسی، برآورده کننده تمامی امیال انسان است. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 277)

سلولهای جسم و روح برای این آفریده شده‌اند تا در اتحاد (جسم و روح) در عشق، برای یکدیگر طنین انداز باشند. اگر عشق راستین وجود نداشته باشد چنین چیزی امکان ندارد. وقتیکه شما به یک طرف دیاپازون ضربه می‌زنید، طرف دیگر بطور اتوماتیک ارتعاش مشابهی را منعکس می‌کند. یعنی در ارتعاش بین آنها، فرکانس مشابه است. به همین صورت، وقتیکه با فراهم آمدن شرایط محیطی مناسب، ذات اصیل ما و بدن جسمی اصیل ما بالغ شده و در قلب عشق راستین خدا به هم می‌پیوندند، بطور اتوماتیک حرکت نموده و بطور کامل هماهنگ می‌شوند. و اینگونه است که نیرو به میدان عمل وارد می‌شود. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص294)

ما هرگز نمی‌دانستیم که در درون خود از چه آموزگار شگفت‌انگیزی برخوردار هستیم. ذات اصیل در درون ما دارای جنبه‌های پدرانه و مادرانه است. آموزشهای چنین پدر و مادری هرگز باعث تناقض ذات ما نمی‌شوند. تا به این زمان، فرمولی که بتواند به عنوان سرچشمه اصول اخلاقی عمل کرده و تمامی محیط را تنظیم کند، آشکار نشده است. بنابراین ذات اصیل شما بایستی به عنوان آموزگار، والدین و خدای شما عمل کرده و خدمت کند. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 373)

در حین دعا شما بایستی بر ذات اصیل خودتان تمرکز کنید. اغلب چگونه براساس امیال این ذات عمل می‌کنید؟ صرف نظر از اینکه چقدر خدا را صدا می‌زنید، (این تلاش شما) ارزشی نخواهد داشت اگر شما ذات اصیلتان را نادیده بگیرید. شما تنها در اتحاد با ذات اصیلتان می‌توانید با خدا ارتباط برقرار کنید. به همین خاطر افکار شما همواره می‌بایست در ذات اصیلتان ریشه داشته باشند. همیشه از ذات اصیلتان جویای پاسخ باشید. به جای پرسش از والدینتان، از وجدان ابدی‌تان بپرسید. وجدانتان به شما پاسخ خواهد داد قبل از اینکه والدینتان بتوانند پاسخگو باشند. شما می‌توانید والدینتان را ترک کنید اما نمی‌توانید ذاتتان را ترک کنید، می‌توانید آموزگارتان را ترک کنید اما نمی‌توانید ذاتتان را ترک کنید، می‌توانید خدا را ترک کنید اما نمی‌توانید ذاتتان را ترک کنید. نادیده گرفتن ذات اصیل که در ملازمت به این سه فاعل بزرگ است، گناه بزرگی محسوب می‌شود. انجام چنین چیزی به معنای نادیده گرفتن والدین، نادیده گرفتن آموزگار و نادیده گرفتن خدا، سرور جهان هستی است. به بعبارت دیگر، انکار ذات اصیل‌تان به معنای انکار این سه سطح است. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 374)

با توجه به این نکته که بدنبال سقوط، آدم و حوا ذات اصیل خود را زیر پا نهاده و متمرکز بر بزرگ فرشته ذات پلید او را به ارث بردند، ما بایستی به چگونگی گشایش راه در مسیر بازگشت به ذات اصیل که برای مدتهای بسیار طولانی هیچگونه ارتباطی با ما و زندگی ما نداشته آگاه شویم. تنها در این صورت می‌توانیم از آزادی کسب قدرت و اعتماد بنفس، متمرکز بر ذات اصیل فعال، در هر لحظه‌ای از زندگی لذت ببریم. همچنین قادر خواهیم بود تا اصل الهی را با قدرت هر چه بیشتری با دیگران در اطراف ما در میان بگذاریم.

همانطوری که در اصل آفرینش آمده است، ذات بشری دارای سه استعداد و قابلیت می‌باشد که عبارتند از هوش، احساس و اراده. بدن انسان در پاسخ به فرامین ذات عمل می‌کند. وقتیکه بدن به هوش، احساس و اراده ذات پاسخ می‌دهد، اعمالش به ترتیب در پی ارزشهای حقیقت، زیبایی‌ و خوبی خواهد بود. خدا زوج فاعلی در برابر ذات بشری است از اینرو او همچنین زوج فاعلی در برابر هوش، احساس و اراده انسان است. انسان با نیاز برای تحقق ارزش اصیل خود، از طریق ذات خود و اعمال متقابل بدن جسمی‌اش، به هوش کامل، احساس کامل، و اراده کامل خدا پاسخ می‌دهد و بدینسان او تجسم ارزشهای حقیقت اصیل، زیبائی اصیل و خوبی اصیل خدا می‌شود.

در این صورت، چگونه می‌توان سه استعداد و قابلیت احساس، هوش و اراده را بکار گرفت؟

1) در بکارگیری احساس، باید نقطه تمرکز خود را تغییر دهیم. اگر بر چیزهایی منفی تمرکز کنیم مثل شکایت کردنهای جوراجور و تشدید انتظارات بیجا و بی‌مورد، احساس می‌کنیم که شکست خورده‌ای بیش نیستیم و با افسردگی انرژی منفی و استرسهای بسیاری را بسوی خود جذب کرده و در ارتباطمان با دیگران آن را نیز به آنها منتقل می‌کنیم. برای مقابله با این وضعیت، اگر ما بر قدردانی از آنچه که هستیم و آنچه که داریم و یا زیبایی‌هایی که در زندگی احساس می‌کنیم، تمرکز کنیم، بطور طبیعی شادی و آرامش را احساس خواهیم کرد، که بطور طبیعی آن را در تمامی اطرافمان تکثیر خواهیم کرد.

2) در بکارگیری هوش، لازم است تا “کلام” را در زندگیمان تغییر دهیم. لازم است تا کلامی را که دریافت می‌کنیم و  همینطور کلامی را که به خود و دیگران می‌گوییم،‌ تغییر بدهیم. یعنی می‌باید با شنیدن و مطالعه کلام خدا، آغازگر مسیر تازه‌ای برای داد و دریافت کلام در زندگی باشیم.

3) در بکارگیری اراده، لازم است تا بدن جسمی خود را به حرکت درآوریم. بطور معمول وقتیکه سطح انرژی ما پایین است ما بطور معمول سرمان را پایین می‌گیریم شانه‌هایمان پایین افتاده و ما با بیحالی نفس می‌کشیم. اما وقتیکه که سطح انرژی ما بالا باشد بطور معمول سرمان بالاست، با صدای بلند سخن می‌گوییم، و در حین سخن گفتن به چشم دیگران نگاه می‌کنیم و بدن ما آماده انجام هر کاری است. با ایجاد تغییر در بدن جسمی خود و درواقع با بحرکت در آوردن بدن خود (متمرکز بر کلام خدا در راستای خدمت به دیگران) می‌توانیم سطح انرژی خود را تغییر دهیم. و وقتیکه بتوانیم سطح انرژی خود را به اوج برسانیم قادر خواهیم بود تا به درون ذات اصیل خود که در ارتباط با والدین بهشتی ما است نقبی تازه بزنیم .

2. تاسیس پایه ایمان و پایه واقعیت

کلام والدین راستین

اگر می‌خواهید تا عشق خدا را دریافت کنید، بایستی همه چیز این دنیا را انکار کرده و زندگی‌تان را درعشق به خدا فدا کنید، که این به معنای ورود به حوزه رابطه متمرکز بر عشق با خدا است. برای دریافت عشق خدا بایستی زندگیتان را فدا کنید، که در این صورت با توجه به میزان فروگذاری شما نیروی زندگی به شما تزریق می‌شود. اگر شما بتوانید زندگیتان را با زندگی خدا یکی و متحد کنید، سرانجام قادر خواهید بود تا به مقام پسران و دختران خدا قبل از سقوط بازسازی شوید، یعنی به مقام پسر و دختری که خدا بتواند به آنها اعتماد کند. این چگونگی راه تاسیس پایه ایمان است. تاسیس پایه ایمان به این معنا است که شما بطور شرطی از از مقام آدمی که بواسطه بی‌ایمانی سقوط کرد، به مقام آدم مورد اعتماد خدا یا همان مقام مورد نظر خدا برای آدم، منتقل می‌شوید. سپس ما بایستی بر علیه وساوس شیطان مبارزه کرده و پایه واقعیت را بوجود آوریم. ما در جایگاه هابیل بایستی قابیل را به تسلیم داوطلبانه وادار کنیم. ما نه با مشت بلکه با عشق با شیطان مبارزه می‌کنیم. به خاطر اینه اجداد ما در عشق سقوط کردند. اگر میزان و یا سطح عشق شیطان 10 است، میزان و سطح عشق ما بایستی 15 باشد، اگر عشق شیطان 15 است عشق ما بایستی 20 باشد. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 421)

برای قرار گرفتن در مسیر بازسازی، شما نخست باید پایه ایمان را تاسیس کنید. به عبارت دیگر، برای تاسیس پایه‌ای محکم و استوار که شما بتوانید براساس آن جایگاه خود را محفوظ کرده و در مقام فاعل بیایستید، تاسیس پایه ایمان ضروری است. چنین چیزی به شما توانائی آن را می‌دهد تا خودتان در پی اهداف خدا باشید اما این کافی نیست. شما باید پایه واقعیت را نیز تاسیس کنید. پایه واقعیت پایه‌ای است که باعث می‌شود تا قابیل داوطلبانه در برابر هابیل تسلیم شود. قابیل پسر دشمن ما شیطان است. بواسطه دستهای قابیل درگیری و کشمکش در تمامی طول تاریخ گستشر پیدا کرد. پلیدی از طریق او شیوع پیدا کرد و امواج مرگ تمامی تاریخ را جاروب کرد. برای مسدود کردن چنین اعمال پلید و این حوزه پلیدی، فرد در مقام هابیل که همان فرد در حوزه خدا است، بایستی بر فرد در مقام قابیل پیروز شود. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 422)

ما برای پاکسازی گناه اصیل، از طریق تاسیس پایه ایمان و پایه واقعیت، پایه برای دریافت نجات دهنده را تاسیس می‌کنیم. با انجام چنین چیزی قادر خواهیم بود تا بشکلی نوین پا به حوزه عشق و زندگی خدا بگذاریم. برای پاکسازی گناه اصیل مراحل پیوند زنی ضروری است. برای اینکه بتوان درخت زیتون وحشی را به درخت زیتون اصیل مبدل کنیم، بایستی شاخه‌هایش را بریده و سپس شاخه‌ای از درخت زیتون خوب را به آن پیوند بزنیم. به همین شکل، برای اینکه انسانهای شبیه به درخت زیتون وحشی، انسانهائی راستین بشوند، آنها بایستی از مراحل انکار خود طی طریق نموده تا بتوانند به نفسی تازه نائل آمده و آن را در خود به کمال برسانند. (والدین راستین – چان سانگ گیانگ ص 423) 

این پایه‌ها فقط مربوط به سقوط و بعد از آن در ارتباط با اشخاص مرکزی نبوده بلکه ما در همه تمامی زندگی‌مان حتی در حین بازی و سرگرمی به آن نیاز داریم. قبل از سقوط هم آدم و حوا می‌بایست برای تکمیل ایده‌آل آفرینش پایه‌های ایمان و واقعیت را برپا می‌کردند. برای تاسیس پایه ایمان ما یک شخص مرکزی، یک مفعول شرطی و یک دوره اعداد داریم. پایه واقعیت اتحاد هابیل و قابیل یا فاعل و مفعول است، که همان اتحاد افقی این دو است. در یک بازی بازیکن داریم، مفعول بازی داریم، همچنین روشی خاص برای بردن بازی و یک دوره زمانی داریم و اگر تمامی بازیکنان با کاپیتان تیم متحد شده و پایه‌های ایمان و واقعیت برپا شود، هدف نهائی برآورده خواهد شد. دلیل بازی کردن برای بردن نبوده بلکه برای این است که در طی مراحل بازی و در تلاش برای بردن، ما به یک انسان تازه مبدل می‌شویم.

در بخشی دیگر از زندگی‌مان، ما در مراسم دریافت برکت ازدواج شرکت می‌کنیم. در مراحل این مراسم و پس از آن، (با تاسیس پایه‌های ایمان و واقعیت) ما به زن و شوهر باشکوهی مبدل می‌شویم که تمامی وجود، قلب و خواست خدا را درک می‌کنند.

به عبارت دیگر ما بایستی در سطح فردی با روح و جسم خود و در سطح خانواده با شوهر و زن و در تمامی دیگر سطوح با حوزه‌های فاعلی و مفعولی متمرکز بر خدا، پایه‌های ایمان و واقعیت را تاسیس کنیم تا سرانجام بتوانیم به هدف نهائی نائل شویم.