کلام والدین راستین
آدم نتوانست کامل شده و ازدواج کند. به همین خاطر در این دنیای سقوط کرده والدین راستین میبایست بواقعیت درآید و آنها باید با تشکیل خانواده، آن را در سرتاسر دنیا گسترش داده به خانوادههای برکت گرفته بسیار تولد داده، قبایل را متمرکز بر خدا بوجود آورده تا بتوانند آنچه را که بواسطه شیطان از دست رفته بود، در تمام سطوح فردی، خانواده، قبیله، جامعه، کشور و دنیا بازسازی کنند. و اهمیت ویتنس کردن در اینجا نهفته است. ویتنسینگ چیست؟ بشریت در نسب خونی سقوط کرده شیطان پا به عرصه وجود گذاشتهاند. و ویتنسینگ مراحلی برای پیوند زدن نسب خونی خدا به هر درخت زاده شده در نسب خونی دروغین، و بطور کامل متحول کردن درختان زیتون کاذب و وحشی است. ویتنسینگ به منزله چنین حرکت و تلاشی است. ویتنسینگ همچنین بخت و اقبالی است که ما با خود به دنیای روح میبریم. (پدر راستین، چان سانگ گیانگ ص 863)
پدر راستین مشیت بازسازی از طریق غرامت را بطور کامل به انجام رسانیدهاند. چان ایل گوگ امید او بود. و این به ما بستگی دارد که محیط چان ایل گوک را بیافرینیم. امکان ندارد که بهشت و زمین را یک شبه تغییر بدهیم. چیزی که مهم است این است که ما برای به آغوش گرفتن برادران و خواهران، همسایگان، قبیله، و ملتمان همراه با عشق تا چه اندازه وجودمان را فدا میکنیم. آنها ثمره ویتنسینگ ما هستند. به این بیاندیشید که حتی به قیمت از خواب و خوراک گذشتن، چگونه میتوانید یک زندگی دیگر به خدا پیشکش کنید. شما خانواده برکت گرفته هستید و بطور حتم صاحب فرزند هم شدهاید. بنابراین میدانید که پیش بینی تولد یک زندگی تازه چقدر شگفتانگیز است. شما در آن لحظه برکات خدا را احساس خواهید کرد. اگر بتوانید با تلاشهایتان هر روز به یک زندگی تازه تولد بدهید، برکات باشکوه بیشتری را دریافت خواهید کرد. ( مادر راستین، چان سانگ گیانگ)
ویتنسینگ تلاش برای هدایت مردم در ترک دنیای شیطانی و پیروی از راه خدا با لبخند است. ویتنسینگ مجموعه فعالیتها برای هدایت مردم به پادشاهی بهشتی است. در حین ویتنسینگ من میبینم که صرف نظر از اینکه مردم میخواهند یا نه، شما با زور به مردم میگوئید که بیا بیا. شما نباید چنین کنید. مردم ماهیتی روحی هستند. برای آزمایش سعی کنید تا برای فرد خاصی دعا کنید. سعی کنید تا با خلوص نیت آن فرد را دوست داشته و برای آوردن او بسوی خدا با قلبی مملو از اندوه برایش اشک بریزید. آنگاه ببینید که چه روی خواهد داد. موضوع این است که شما چگونه میتوانید به جایگاهی بروید که در آن با نشان دادن قلبی باشکوهتر از قلب پدر و مادر جسمیاش، قلب او را بدست آورید. (پدر راستین، چان سانگ گیانگ ص 862)
تستیمونی (شری رواتر)
من از یک زندگی بسیار غنی برخوردار هستم چون از والدین راستین برکت ازدواج دریافت کردم، شوهر و فرزندانی دوست داشتنی داشته و احساس میکنم که بیشتر از هر انسان دیگری که پا به عرصه وجود گذاشته من برکت دریافت کردهام، چون کسی مرا ویتنس کرد. کسی بود که نگران من بود، اوقاتی از زندگیش را برای من فدا کرد، برای من دعا کرد و من نیز به نوبه خود برای پاسخ به چنین چیزی، خواستم تا مامور بازسازی دیگران شده، آنها را دوست داشته، برای آنها گریه کنم، همانطور که مرا دوست داشتند. به همین خاطر نمیتوانم از ویتنس کردن دست بردارم.
در ارتباط با ویتنسینگ باید بگویم که هیچ کسی عمدتا براساس مزیت روحی و یا نیروی مغناطیسی و جاذبه فردی نمیتواند موفقیتی در ویتنس کردن داشته باشد. ما براساس پایه تاریخی، کارهای مشیتی والدین راستین و دنیای روح ویتنس میکنیم. در انجام چنین چیزی ما هرگز تنها نیستیم. وقتیکه در دعایمان خدا و دنیای روح و یا اجدامان را صدا میزنیم، آنها با ما همراهی میکنند. اما برای اینکه بتوانیم حمایت آنها را جلب کنیم، بایستی قلب ما در چنان سطحی قرار بگیریم که آن سطح از ناامیدی موجود در قلبشان را درک کنیم.
یکبار وقتیکه به عنوان مسئول تیم ویتنسینگ در اوکلند کالیفرنیا بودم، سه هفته پراز اندوه بینتیجه داشتم، در حالیکه هر روز از ساعت هفت صبح تا پنج بعد از ظهر برای ویتنسینگ بیرون میرفتم اما حتی یک نفر را هم به مرکز خانواده برای آموزش اصل الهی نیاورده بودم. به همین خاطر، بعد از ساعت پنج عصر دوباره به بیرون رفته و تا ده شب ویتنس میکردم. گاه موارد تمامی شب را در ایستگهاهای قطار و یا اتوبوس که محل رفت و آمد مردم بود، ویتنس میکردم. در تعمق به در این نکته که چرا من نتوانسته بودم نتیجهای داشته باشم، به این نتیجه رسیدم که طرز تلقی من بایستی تغییر کند.
سرانجام یکبار که در نزدیکی اسکله ماهیگیران در سانفرانسیسکو ایستاده بودم، احساس کردم که دید روحی من باز شده بود و من میتوانستم چهرههای جوانانی را ببینم که پیر و زخمی شده بودند. احساس میکردم که آنها گریه میکنند و همچنین احساس میکردم که آنها چقدر به والدین بهشتی نیاز دارند. در همان جا به دعا نشسته، و توبه کرده و به خدا گفتم، من نمیدانستم که برای چه هدفی ویتنس میکنم. من متاسفم از اینکه در سه هفته گذشته وقت شما را تلف کردم. من امشب به خانه برنگشته و هرگز به خواب نخواهم رفت مگراینکه بتوانم کسی را بیابم که بتواند به اصل الهی گوش بدهد. سرانجام آن شب من پنج نفر را به مرکز کانون خانواده برده و آنها به مرور به تدریس اصل الهی گوش فرا داده و کم کم به کانون خانواده پیوستند.
نه تنها اوقاتی را که ما برای مردم در ویتنس کردن صرف می کنیم ارزش داشته، بلکه عمق قلبی را که ما برای دوست داشتن فرزندان خدا می گذاریم ارزش و اهمیت دارد. ما بایستی فرصت برای زندگی دادن به دیگران را بسیار مغتنم بشماریم. در حین ویتنسینگ در رودرروئی با افراد در اطرافتان، حتما به خودتان میگوئید که آیا به آن فرد مراجعه کرده و با او صحبت کنم، آیا او خواهد پذیرفت؟ ممکن است که احساس کنید بسوی او کشیده میشوید، با این همه ممکن است که احساس تردید و ترس قلب و فکر شما را فرا گرفته باشد. اما در آن لحظه باید به این فکر کنید که چرا به او ویتنس نکنید؟ اگر به او فرصتی ندهم او ممکن است هرگز هیچ فرصتی برای آشنائی با والدین بهشتی و والدین راستین و دریافت عشق آنها نداشته باشد.
ما بایستی درست مثل پدر راستین در ناامیدی محض و با دیوانهگی شویم، آیا میتوانید باور کنید که چگونه یک پسر شانزده ساله متعهد شده بود تا در آمادگی کامل برای نجات دنیا تمامی زندگیش را فدا کند؟ پدر راستین با فکر بازسازی بشریت هر لحظه زندگیش را سپری کرد. والدین راستین حتی در خوردن و خوابیدن هم به چنین چیزی میاندیشند.
ویتنسینگ از یک طرف فرصت باشکوهی برای ما در درک قلب مملو از انتظار خدا برای بازگشت فرزندانش است و از طرف دیگر فرصتی برای رشد ما در به ارث بردن عشق بی قید و شرط والدین راستین است. من هر وقت احساس کنم که به یک شکلی قلبم بسته شده، به بیرون رفته و ویتنس میکنم. هر چه بیشتر ویتنس کنید و مردم را بسوی خدا بیاورید، هر چه بیشتر عشق ورزیدن به مردم را تجربه خواهید کرد و قلبتان هر چه قویتر و محکمتر خواهد شد.
در آغاز من فقط با این فکر که باید ویتنس کنم، به بیرون رفته و چنین میکردم اما کم کم در همراهی با خدا برای فرزندانش میگریسته و هر چه بیشتر ناامیدی در قلبم رخنه میکرد. سرانجام با این فکر که من بایستی به هرقیمیتی که شده ویتنس کنم، به بیرون می رفتم و این نقطه آغاز کسب پیروزی و موفقیت شما در ویتنسینگ خواهد بود. هر فردی دوره رشد خاص خود را دارد. گاه موارد بعضی از افراد، در مسیرگشایش قلبیشان برای درک احساس نامیدی قلبی خدا، با تجربیات دردناکی روبرو می شوند.
ویتنسینگ میتواند چگونگی دعا و حتی چگونگی زندگی شما را تغییر بدهد. در ویتنسینگ میتوان چگونه والدین بودن، چگونه عشق ورزیدن، چگونه خدمت کردن و فداکردن برای دیگری را تجربه کرد. همانطور که فرزندان ما و چگونگی برآورده کردن نیازهایشان برای ما اهمیت داشته و ما را تغییر میدهد، ما نیز برای خدا، والدین بهشتی ما اهمیت داشته و چگونگی براورده شدن نیازهمایمان نیز برای خدا اهمیت دارد.
چگونه شروع کنیم
میتوانید با شرطهای ساده شروع کنید. سعی نکنید تا شرط را برای خودتان به چنان چالشی تبدیل کنید که نتوانید آن را به انجام برسانید. شرطی برپا کنید که بطور قطعی بتوانید آن را به انجام برسانید. به عنوان مثال من شرط میگذارم که هر روز لااقل با یک نفر صحبت کنم. در وضعیت کنونی و چگونگی کارم فرصت آنچنانی برای ویتنس کردن ندارم اما به پمپ بنزین میروم، یا برای برای انجام بعضی از کارها به بانک رفته و در صف انتظار میایستم و یا با فرزندانم برای خرید به فروشگاه میروم. بنابراین از هر فرصتی استفاده کرده و در مسیر کارهایم لااقل با یک نفر ملاقات داشته و صحبت میکنم. شما نیز با توجه به شرایط شخصی و خانوادگیتان متعهد بشوید که چنین کنید تا خدا بتواند از طریق شما براساس تعهد شما کار کند.
یکی از دلایلی که ما نمیتوانیم نتیجهای در ویتنس کردن داشته باشیم ان است که باور نداریم که میتوانیم چنین کنیم. در کار ویتنسینگ و حتی دیگر امور از جمله پول درآوردن، مثلا اگر فکر کنید این منطقه و این مردم محیط خوبی برای پول درآوردن نیستند، همینطور هم میشود، شما در آنجا پولی درنخواهید آورد. اما اگر فکر کنید که من صرف نظر از اوضاع و شزایط این محیط شروع میکنم و پول هم درخواهم آورد، آنگاه چنین خواهد شد. این موضوع در ویتنسینگ هم صادق است. به خدا بگوئید، ”…. میدانم که بر چه پایهای من در اینجا قرار گرفتهام، و میدانم که فرزندان برگزیده شما نیز اینجا هستند، در غیر اینصورت من در اینجا نمیبودم. به همین خاطر من امروز بدون یافتن یک فرزند روحی به خانه برنمیگردم.“ اگر چنان اعتماد بنفسی داشته باشید که چنین بگوئید آنگاه چنین خواهد شد.
چیزی که در ارتباط با دعا کردن و چگونگی ارتباط ما با دنیای روح فهمیدهام، این است که ما باید رک و پوست کنده و واضح صحبت کنیم. در دعا دقیقا خواستتان را عنوان کنید، چیزی را که جدی جدی میخواهید بیان کنید. به عنوان مثال بگوئید، ”… والدین بهشتی من میخواهم انسانی درستکار را بیابم که در پیشگاه والدین راستین و شما برای بازسازی کشور و دنیا متعهد شود.“ گاه موارد و یا اکثر مواقع ما نمیدانیم که چه میخواهیم و با چه جدیتی میخواهیم.
یکبار پسر کوچولوی من یک پیراهن میکی موس میخواست، چیزی بر تن بعضی از همکلاسیهایش در دبستان دیده بود. هر روز نق میزد که مامان میکی موس کی خواهد اومد. و من کلافه شده بودم چون او هر وقت چشمش به من میافتاد برای داشتن چنین چیزی نق میزد و از طرف دیگر من در مسیر راهم در هیچ فروشگاهی آن را پیدا نمیکردم. به همین خاطر داشتم دیوانه میشدم. خلاصه یک روز خواهرم یک پیراهن میکی موس برای پسرم خرید و او را بسیار خوشحال کرد.
اگر من یک فرزند روحی میخواهم بایستی بسیار جدی تر از پسر کوچکم که پیراهن میکی میخواست، با نق نق کردنهای بسیار خدا را خسته کنم. گوشه پیراهن خدا را کشیده و بگویم که یالا به من فرزند روحی بده، من فرزند روحی میخوام، میخوام، میخوام، میخوام! آنگاه براستی متعجب خواهید شد، وقتیکه معجزهآسا و باورنکردنی صاحب فرزند روحی میشوید….