کلام والدین راستین
عشق خدا چه نوع عشقی است؟ عشقی است که هرگز از میزان دادنهایش احساس رضایت نمیکند، برعکس احساس خجالت دارد از اینکه چرا بیشتر نداده است. کسی که حتی بعد از دادن، احساس تاسف دارد، براستی مالک عشق است. والدین بدنبال خریداری پوشاک برای فرزندانشان، احساس تاسف دارند از اینکه چرا لباس بهتری خریداری نکردهاند. آنها بواسطه عدم رضایت از آنچه که انجام دادهاند، آن را با عشقشان همراه میکنند.
کسی که در آمادگی برای دیگران زندگی می کند شخص مرکزی میشود. کسی که بیشتر از هر کسی برای دیگران زندگی میکند، همه چیز را هدایت کرده و تمامی مخلوقات را به ارث میبرد. این قانون بهشتی است. در عشق حق زیستن همیشگی با هم وجود دارد. شما میتوانید شبانه روز همه چیز را در همراهی با هم انجام بدهید. آیا برای رفتن به اطاق دختر یا پسرتان به اجازه نیاز دارید؟ آیا برای رفتن به اطاق همسرتان به اجازه نیاز دارید؟ اگر خدا را دوست بدارید، میتوانید در هر کاری که انجام میدهد و به هر جائی که میرود، او را همراهی کنید.
عشق راستین داده و آنچه را که داده فراموش میکند، به خاطر نمیسپارد. استاندارد خوبی و پلیدی چیست؟ پلیدی برای کسب منفعت میدهد. خوبی داده و آن را فراموش می کند. حتی در خانواده، کسی که بیشتر برای دیگران زندگی می کند در حوزه خوبی قرار دارد. فردی که برای دیگران زندگی میکند سرانجام سرور آن خانواده خواهد شد. اگر ده نفر دوست وجود داشته باشند، بهترین دوست در میان آنها کسی است که برای نه نفر دیگر زندگی می کند. در این صورت، آن نه نفر او را شخص مرکزی خود ساخته و به خدمت خواهند کرد. این چگونگی به ارث بردن جهان هستی است.
طبیعت اصیل تسلط برقرار کردن عشق است. یک عنصر زندگی وجود دارد که میتواند به طبیعت اصیل عشق مرتبط شود و آن ارزش من به عنوان زوج مفعولی در برابر زوج فاعلی است. در آنجا ارزش من با ارزش فاعل من مطابقت خواهد داشت. ارزش مفعول که نتیجه است، با ارزش علت برابری خواهد داشت. در رابطه با روح من، بدن جسمی من همواره دارای ارزش مفعولی است و روح من در رابطه با جسم من از ارزش فاعلی برخوردار است و این دو با هم ماهیتی به اسم ”من“ را بوجود میآورند. اینگونه جهان هستی روابط مرتبط با هم را بوجود آورده و بلافاصله روابط بین جلو و عقب، درونی و بیرونی، راست و چپ و بالا و پایین همه بهم مرتبط میشوند. (چان سانگ گیانگ –عشق راستین ص 285)
هرکسی خواهان عشق راستین است
واجب ترین چیز برای بشریت چیست؟ نه پول، نه قدرت و نه علم و دانش، بلکه عشق است. در ورای تمامی رفتارها و گفتار و کردارها، انسانها همه چیز را با این امید انجام میدهند که به عشق نائل شوند، یعنی هر آنچه آنها انجام میدهند برای خاطر عشق است. در این صورت عشق چگونه شکل میگیرد؟
نخست، عشق زمانی شکل میگیرد که یک مفعول وجود داشته باشد. اگر عشق چیزی بود که ما میتوانستیم به تنهائی آن را بوجود آوریم، دیگر دنیای ما به عنوان دنیائی با موجودات رابطهای و اجتماعی شکل نمی گرفت. در نتیجه والدین بهشتی هم نیازی به آفرینش انسانها و یا مخلوقات نداشت.
دوم، عشق زمانی شکل میگیرد که ما خود را با مفعول خود وفق دهیم. عمل عشق زمانی شکل میگیرد که ما درباره نیاز مفعولمان آگاهی داشته و بخواهیم با تحقق آنها خود را با او هماهنگ کنیم. مشکل آنجا آغاز میشود که ما سعی داریم تا مفعول ما خود را با ما وفق بدهد، که این باعث بروز ناسازگاری و درگیری میشود. تنها وقتیکه ما نخست خود را با مفعولمان تطبیق بدهیم او بطور غریزی عشق ما را احساس کند، در پاسخ سعی خواهد کرد تا خود را با ما تطبیق بدهد. یعنی مفعول عشق زمانی خود را با فاعل تطبیق میدهد که تحت تاثیر عشق او قرار گرفته باشد. ازاینرو، فاعل بایستی آنقدر خود را فدا کند تا سرانجام هر دوی فاعل و مفعول بتوانند خود را با یکدیگر تطبیق داده و عمل عشق پا به عرصه وجود بگذارد.
سوم، اندازه عشق محدود نیست. قلب اصیل بشریت در پی این است که تمامی جهان را در آغوش گرفته و در ورای آن تمامی دنیای نامرئی را نیز در آغوش بگیرد، چون تجسم آفرینندگی والدین بهشتی است. اما نکته مهم در اینجا این است که آیا متمرکز بر خوبی یا متمرکز بر فردگرائی خودخواهانه است. بنابراین، برای شکل گیری عشق راستین، قلبی که خواستار زیستن برای دیگری است، باید وارد عمل شود.
چهارم، عشق با توجه به این فرض که فاعل در پاسخ چیزی دریافت خواهد کرد، شکل نمیگیرد. بلکه برعکس با دادن چیزی به مفعول شکل گرفته و با مشاهده لذت حاصله در مفعول رشد میکند. بنابراین، یک خصیصه عشق راستین دادن و فراموش کردن آن عمل دادن است. طرف فاعلی در مشاهده لذت بردن مفعول در برابر کاری که او انجام داده و یا فداکاری که او داشته، گامی فراتر برداشته تا به دادن و فراموش کردن تداوم ببخشد.
پنجم، نتایج عشق در رشد و شکوفائی و شادی مفعول نهفته است. با توجه به اینکه مفعول تا چه اندازه رشد کرده، فاعل نیز خوشحال شده و غرق لذت خواهد شد. و وقتیکه مفعول زیبائی برمیگرداند، فاعل به معنای تمامی فداکاریهایش پی خواهد برد. بنابراین، ما در عشق راستین، در راه کسب لذت از طریق کمک کردن به مفعول در نیل به کمال گام برمیداریم، چون تنها در این صورت، ما نیز میتوانیم کسانی بشویم که در عشق به کمال نائل میشود.
ششم، عشق زمانی شکل میگیرد که ما مفعول را با چشم والدینی ببینیم. اگر فرد مسنتری هست که از علم و دانش بیشتری برخوردار است و ما با او رابطه خوبی نداریم، اشتباهی مرتکب شود، وقتیکه با چشمان والدینی به او نگاه کنیم قادر خواهیم بود تا نسبت به او احساس ترحم داشته و در این صورت قادر خواهیم بود تا او را در آغوش گرفته و دوست بداریم.
هفتم، عشق راستین خالصانه از کوتاهترین مسیر طی طریق کرده، قلبها را گشوده و به اتحاد نائل میشود. عشق راستین باعث میشود تا با سهیم شدن حقیقت بلافاصله مفعول را درک کرده، قلبهای ما را گشوده و به ما این توانائی را میدهد که با او متحد شویم. بنابراین، قلب اصیل متمرکز بر وجدان است که به ما این توانائی را میدهد که تحت تاثیر عشق راستین شکل گرفته در شفافیتهایمان قرار بگیریم.
همه خواستار عشق بوده و در آرزوی نیل به عشق هستند اما متاسفانه بدون هرگونه شناختی از چگونگی نیل به عشق و کسب لذت راستین بطور برابر بین فاعل و مفعول زندگی خود را به هدر میدهند. بعلاوه، راه درست برای شکل گیری عشق با دادن برای خاطر مفعول است اما غرور حاصله از سقوط بشر، با میل همیشگی برای دریافت، بطور اساسی مانع شکلگیری عشق است. اصل عشق راستین انگیزه اساسی و بنیادین در پس آفرینش انسان توسط والدین بهشتی و همینطور این نیروی انگیزه دهنده در پس مشیت رستگاری و تداوم آن در تمامی طول تاریخ بشری از جانب او بوده است.
عشق در اصل با والدین بهشتی آغاز شد. دقیقا به همین دلیل، در بررسی تمامی مخلوقات در جهان هستی، به این نتیجه میرسیم که تمامی موجودات از سادهترینها تا پیچیدهترینها بصورت زوج آفریده شدهاند تا زمینه برای جاری شدن عشق در تمامی سطوح را بوجود آورند. عشق چیزی است که هرگز نمیتوانیم به تنهائی به آن دست پیدا کنیم، چرا که تنها با ظهور مفعول، پدیدار میشود و در آن همه چیز به هم پیوند حاصل خواهند کرد.
اصل زندگی ناجیان قبیلهای بهشتی، از ایدهآل آفرینش والدین بهشتی آغاز میشود. قلب اصیل انسان در پی بازگشت به جایگاه اصیل خود است که در آن با داد و دریافت با والدین بهشتی تجسم او خواهد شد. به همان صورت که والدین بهشتی تمامی وجودش را فدا کرد، آن را فراموش کرده و از انجام چنین چیزی احساس لذت داشت، عشق والدینی شکل گرفته در درون خانوادههای ما معنای بسیار جدی و با اهمیتی به خود میگیرد. انسانهایی که با دریافت چنین عشقی بزرگ میشوند، با طی طریق از چهار حوزه عشق (عشق کودکانه، عشق برادری و خواهری، عشق زناشوئی و عشق والدینی) مرحله به مرحله دامنه افقی و عمودی عشقشان را توسعه میبخشند.
بر این اساس، ناجیان قبیلهای بهشتی بایستی چهاره حوزه عشق را به کمال رسانیده و آن را برای قبیلهشان آشکار کنند یعنی قبیلهشان را با قلبی مملو از عشق در آغوش بگیرند. خانوادههای آن قبیله بایستی با دریافت آموزش و تربیت لازم به والدین بهشتی به عنوان نقطه مرکزی زندگیشان ملازمت کرده و آنها نیز چهار حوزه قلب و یا چهار حوزه عشق را به کمال برسانند. بعلاوه، لازم است تا تمامی اعضای قبیله در قالب یک خانواده به ناجی قبیله بهشتی ملازمت کنند و بدینسان، از قبیلهشان یک خانواده گسترش یافته در سطح جامعه بسازند. آنگاه یک ملت کوچک ناجی قبیلهای بهشتی شکل خواهد گرفت که از طریق عشق راستین تحت تسلط خدا شکل گرفته است.
مالک عشق طرف مفعولی است، همینطور با هموار کردن راه برای دادن لذت به مفعول،عشق رشد کرده و توسعه پیدا خواهد کرد. بنابراین لازم است تا ما مفعول خود را گرامی داشته و با قلبی مملو از عشق والدینی مشابه با عشق والدین بهشتی برای خاطر او زندگی کنیم. این ارزش و جایگاه اولیهای است که ناجیان قبیلهای بهشتی بایستی به آن نائل شوند.
بعلاوه، اگر چه اصل کمال عشق راستین، نخست با رابطه عمودی عشق سمت و جهت گرفته شده از جانب فاعل آغاز میشود، اما در نهایت در قالب جاری شدن عشق عمودی از جانب مفعول به سوی فاعل به کمال میرسد. وقتیکه رابطه عمودی بمرور اوج میگیرد، سرانجام به قله یعنی به والدین بهشتی، به پادشاه عشق راستین میرسد. در چنین جایگاهی، همه چیز با هم متحد بوده، همه همدیگر را در آغوش گرفته و همه چیز در هماهنگی محض به میوه مینشینند. به این دلیل، تمامی موجودات در جهان هستی خواستار زیستن در عشق راستین هستند. ما در زندگی در عشق بدنیا آمده، در عشق زیسته و در عشق میمیریم.
نه تنها مردم، بلکه مخلوقات خواستار عشق راستین هستند. بنابراین بشریت بایستی تمامی مخلوقات را دوست بدارند، به عبارتی دیگر، آنها مسئولیت دارند تا تمامی مخلوقات در جهان هستی را دوست بدارند، به خاطر اینکه سرور آفرینش هستند. تمامی مخلوقات در پی چنین سروران و مالکانی هستند. تمامی مخلوقات با زوجهای مفعولیشان وجود داشته و در آرزوی پیروی از جذب شدن در سطح بالاتر عشق هستند تا اینگونه تعالی بیابند. به عبارت دیگر، مواد اولیه میخواهند تا در گیاهان جذب شوند، گیاهان میخواهند در حیوانات جذب شوند و حیوانات میخواهند تا در انسانها و انسانها میخواهند در والدین بهشتی جذب شوند. فرد اینگونه با رفتن به سطوح بالاتر عشق، سرانجام میتواند در جایگاهی قرار بگیرد که عشق والدین بهشتی، سرچشمه عشق را دریافت کند. مقصد نهائی تمامی موجودات نیل به عشق راستین است.
با ارزشترین موجود در میان تمامی موجودات در جهان هستی، انسانها هستند چون ما به عنوان مفعولهای والدین بهشتی آفریده شدهایم. عشق راستین عبارتی نیست که هر کسی بتواند از آن استفاده کند. چون تنها در رابطه با ساختاری آشکار میشود که از طریق آن آفرینندگی خدا براساس اصل عشق راستین او بتصویر کشیده میشود. ایدهآل عشق راستین والدین بهشتی از اصل توانائی بخشی به مفعول در نیل به کمال پیروی میکند. ما بایستی بر چنین چیزی واقف باشیم. اگر چه همه خواستار زیستن در عشق هستند، اما عشق تنها زمانی شکل میگیرد که فرد برای مفعول خود زندگی کند. تنها در زیستن برای دیگری است، که عشق جاری شده، به هدف نائل آمده و شکلگیری و توسعه عشق تداوم خواهد داشت.
اصل دیگر عشق این است که براساس میزان دریافت عشق از جانب مفعول توسعه پیدا خواهد کرد. بطور طبیعی مفعول میخواهد تا به فاعلی تعلق داشته باشد که همه وجودش را فدا کرده است، البته با توجه به اینکه تا چه اندازه تحت تاثیر عشق فاعل قرار گرفته است. به این خاطر انسانها در این آرزو هستند که به والدین راستینی تعلق داشته باشند که همه وجود و زندگیشان را برای رستگاری و نجات بشریت فدا کردهاند. همینطور میخواهند تا به والدین بهشتی یا والدین اصیلشان بازگردند. متقابلا در جائیکه مردم یکدیگر را در زیستن برای خاطر خود تشویق میکنند، این خودخواهی و کلاهبرداری شیطان است که در خفا عمل میکند. شیطان خود را در پس عشق کاذب پنهان می کند اما سرانجام نتیجه آن است که او انسان را به عنوان ابزاری برای اجرای امیال خود مورد استفاده قرار میدهد. و می توان دید که چرا عشق کاذب عشق یک بار مصرف است.