رابطه بین والدین بهشتی و انسانها

کلام والدین راستین

آخرین گام خدا برای تحقق هدف آفرینش به خود پذیرفتن شکل و فرم بود. خدای نامرئی نمی‌تواند بطور مستقیم دنیای جسمی را کنترل و هدایت نماید، به همین خاطر برای اینکه بتواند پدر و مادر تمامی انسانها بشود، بایستی در یک بدن جسمی آشکار شود. او می‌بایست در بدن جسمی انسانها جای گرفته تا وقتیکه انسانها در جایگاه فاعل و مفعول با هم مرتبط شده و از طریق ارگانهای حسی نسبت به هم تحریک می‌شوند، او نیز بتواند آن تحریک را تجربه کند. (چان سانگ گیانگ 4.1.1:7)

خدا در زمان آفرینش بهشت و زمین، با ایمان مطلق، عشق مطلق و اطاعت مطلق و براساس ایده‌آل ابدی، تغییرناپذیر، یگانه و مطلق دست به آفرینش زد. دلیل آفرینش خدا، یافتن زوجهای مورد نظر او بود. خدای نامرئی، خدای فاقد شکل و فرم جسمی، می‌خواست دارای زوجهای عشقی بشود که تجسم مرئی او شده و برخوردار از شکل و فرمی باشند که در این دنیای جسمی نماینده او باشند و (در این صورت) خدا در آنها ساکن می‌شد. این اولین هدف خدا بود. این موضوع در ارتباط با دنیای روح نیز صادق است. اگر چه خدا نامرئی است، یکبار که ایده‌آل آفرینش او از طریق انسانهای برخوردار از شکل و فرم یعنی از طریق آدم و حوا به انجام برسد، خدا می‌تواند همچنین در دنیای روح پدر و پادشاه شود. و این زمانی روی خواهد داد که آدم و حوا و دختران و پسران برخوردار از بدن جسمی (بر روی زمین)، نیز به دنیای روح بروند. انجام چنین چیزی بدون برخورداری از بدن جسمی امکان پذیر نیست. در این صورت، او چه شکل و فرمی را بخود خواهد پذیرفت؟ چهره خدا چیزی جز چهره آدم و حوایی که به کمال نائل آمده و بعد از دریافت برکت ازدواج از جانب خدا، در عشق زناشوئی یگانه شده‌اند، نیست. آدم و حوا مفعولهای عشق خدا هستند. (چان سانگ گیانگ 4.1.3:1)

مردم تا به این زمان ادعا می‌کردند که مخلوقات نمی‌توانند در جایگاه و مقامی مشابه و برابر با آفریننده قرار بگیرند. اما اگر این درست ‌بود، تحقق ایده‌آل عشق آفریننده امکان پذیر نبود. ایده‌آل عشق خدا به فرزندانش یعنی به آدم و حوا، مفعولهای واقعی مرئی او مرتبط است که به عنوان زوجهای مفعولی او به کمال نائل آمده‌اند، و این نقطه آغازینی است که خدا می‌تواند ایده‌آل عشق را از طریق انسانهای واقعی به واقعیت درآورد. (چم بو مو گیانگ 1.1.4:16)

تبادل نظر

بعد از سقوط بشر، والدین بهشتی نامرئی در جایگاه و مقامی مشابه با انسانها یعنی در موقعیتی بسیار محدود و مملو از درد و رنج، زندگی می‌کرد. ما می‌توانیم این موضوع را با گفتار و اندیشه‌های هلن کلری که سه نقض عضو در بدن جسمی‌اش داشت، مقایسه کنیم که گفته بود مردم نابینا می‌توانند برخوردار از نشانه‌هایی برای مردم بینا باشند.

سعی کنید تا چشمان خودتان را بسته تا به نوعی عدم توانائی در دیدن در افراد نابینا را تجربه کنید. بعد از آن سعی کنید تا مثل کسانیکه توانائی لمس کردن چیزی را ندارند، برای مدتی به چیزی دست نزده و یا چیزی را لمس نکنید. یک روز بعد سعی کنید گوشتان را ببندید و عدم توانائی در شنیدن و یا نقص عضو ناشنوایان را تجربه کنید. تصور کنید که اساسا نمی‌توانید هیچ صدائی را بشنوید، اما شنیدن صدای شادی بخشی را که در گذشته تجربه کرده‌اید به خاطر می‌آورید، مثل سر و صدای بچه‌ها در حین بازی و یا جیک جیک کردن پرنده‌ها و یا صدای وزش باد. روز بعد سعی کنید بینی خود را مسدود کرده تا عدم توانائی در بوئیدن را تجربه کنید. بطور حتم قادر نخواهید بود تا عطر گلها و بوی لذت بخش غذا‌ها را بفهمید.  

هلن کلر در یکی از کتابهایش به نام ”شادی و قدردانی راستین“ می‌گوید، داشتن بدنی که بتوانید آن را به هر طرف که بخواهید حرکت بدهید، چشمی که با آن ببینید، یا تجربه حس لامسه، و یا شنیدن صدا، همچنین زندگی کردن با توانائی لذت بردن از عطر بهترین گلها، همه برکتی است. اما با داشتن تمامی اینها، چرا شما آواز تمجید و ستایش سر نمی‌دهید؟ آیا فراموش کرده‌اید که باید قدردان باشید؟ از طرف دیگر، کسی‌ هست که توانائی حرکت کردن به اطراف را نداشته، یا کسی که توانائی لمس کردن ندارد، یا کسی که نمی‌تواند ببیند و بشنود، او چیزی را درک کرده‌است که برایش بینهایت با ارزش‌است.

هلن کلر نویسنده آمریکائی است که با سه نقص عضو (یعنی با عدم توانائی در دیدن، شنیدن و صحبت کردن) درواقع صاحب بدنی بود که بدون هرگونه صدائی زندگی می‌کرد. اما او بواسطه زحمات بی‌دریغ والدینش، و همینطور همراهی و از خود گذشتگی خانم معلمی به نام آنا سالیوان توانست در عین ناتوانائی‌های جسمی از یک زندگی خوب و زیبا لذت ببرد.

والدین بهشتی، اساسا بدن جسمی ندارد در حالیکه هلن کلر داشت اگر چه با نقصهای شدیدی سروکار داشت. هلن می‌خواست که دارای بدن جسمی سالم و بی‌عیب و نقص باشد. با توجه به این نکته، به این بیاندیشید که چقدر والدین بهشتی بی‌صبرانه خواستار برخورداری از بدن جسمی است. می‌دانیم که والدین بهشتی نامرئی بدن فیزیکی ندارد، فکر می‌کنید رویای او چه می‌تواند باشد؟ درواقع هدف آفرینش والدین بهشتی، این بود که بتواند از بدن جسمی مرئی انسانها استفاده کند. او انسانها را نیافرید که مثلا تنها با دیدن آنها لذت ببرد. اینطور نبود و نیست، بلکه او آنها را آفرید تا بطور دقیق در آنها ساکن شده، در قلب آنها حضور یافته و با استفاده از بدن جسمی آنها، عشق بین آنها و عشق بین تمامی مخلوقات را تجربه نماید. از یک نقطه نظر می‌توان گفت که خدا در چنین مسیری انسان می‌شود، و انسان خدا شده به الوهیت نائل می شود. والدین بهشتی بدن جسمی و شخصیت را تجربه نموده و انسان ماهیتی با برخورداری از شخصیت با قابلیت نیل به الوهیت می‌شود. به این ترتیب، ما از زندگی برخوردار می‌بودیم که در آن عشق والدین بهشتی و انسانها یکی شده و سرانجام دو دنیای نامرئی و مرئی یکی می‌شدند و این تجسم رابطه والدین بهشتی و انسانها می‌بود. 

ما به نیاز شدید و خواست والدین بهشتی نامرئی و میل و آرزوی او در استفاده از بدن جسمی انسان ارج نهاده و از این به بعد در تلاش خواهیم بود تا آن بدن جسمی و روحی را در خود بپرورانیم که والدین بهشتی بتواند آزادانه و بدون هیچ محدودیتی در آن ساکن شود. ما بایستی با چنین طرز تلقی و عملکردی زمینه برای تحقق رویای والدین بهشتی را بوجود آوریم. تا با استفاده از بدن جسمی انسان رویاهای خدا به واقعیت درآید و انسانها به مردمی راستین مبدل شوند که بتوانند به یگانگی در عشق با والدین بهشتی نائل شوند.

والدین بهشتی در پی پول، زور و قدرت نیست، او تنها در پی عشق است. او این دنیا را آفرید تا در آن زوجهای مفعولی مرئی توانا در سهیم شدن عشق با او را بوجود آورد. به عبارت دیگر او انسانها را بطور دقیق در چنین جایگاهی آفرید و ما با قرار گرفتن در چنین جایگاهی، در شباهت کامل به او، بایستی به نیاز عمیق و شدید او پی برده و در پی تحقق آن تمامی زندگی‌مان را سمت و جهت بدهیم.

رابطه عشق بین والدین بهشتی و انسانها چگونه رابطه‌ای است؟ عشق به خودی خود همانند آهن ربائی است که قدرت چسبندگی به چیزی را دارد که که یکبار ضمیمه هدف میل و آرزوی شدید و عمیق شده است. والدین راستین برای تشریح عشق از زنبور عسل استفاده می‌کنند. در فصل بهار وقتی زنبورهای عسل که از خواب زمستانی طولانی مدت بیدار شده و حسابی تشنه چشیدن عسل تازه هستند، چنان دیوانه وار به سوی گلها می‌روند و چنان در چشیدن شهد گلها سرمست هستند که اساسا متوجه نخواهند شد اگر شما نیش آنها را با قیچی قطع کنید. در زنبورداری در بسیاری از مواقع شما شاهد زنبورهای عسلی خواهید بود که در عین کنده شدن نیش‌هایشان، همچنان به عسل چسبیده‌اند. شما چطور؟ وقتیکه شما یکبار مزه عشق راستین والدین بهشتی را بچشید، حتی اگر پرواز کرده و بروید، دوباره باز گشته به عشق راستین می‌چسبید. به عبارت دیگر یکبار که به عشق راستین خدا راه پیدا کرده، آن را شناخته، لمس کرده و یا مزه کنیم، در تلاش خواهیم بود تا برای همیشه آن را حفظ کرده و هرگز آن را از دست ندهیم.

در این صورت والدین بهشتی چه احساسی خواهد داشت؟ او هرگز نمی‌خواهد که از فرزندانش جدا شود. او می‌خواهد تا بطور کامل با آنها یکی شود، به خاطر اینکه او در قلب و روح ما ساکن است. به عبارت دیگر، با سکونت والدین بهشتی در قلب من، وقتیکه من با والدین بهشتی نامرئی یگانه می‌شوم، در حین راه رفتن، او با من قدم می‌زند، وقتیکه به فکر فرو می‌روم، او با من فکر می‌کند، اگر من در شادی و اندوه هستم، والدین بهشتی نیز در شادی و اندوه خواهد بود و این رابطه والدین و فرزندی است که قرار بود بین خدا و انسان شکل بگیرد.

نکاتی برای تعمق

  • به نظر شما، والدین بهشتی دوستدار فرزندانش، در نهایت در کجا ساکن خواهد شد؟
  • به نظر شما اهمیت وحدت و یگانگی قلبی و جسمی خدا و انسان در چیست؟