• عشق فرزند

 

کلام والدین راستین

خط زندگی پدر و مادرم به من متصل است، خط عشق آنها نیز به من متصل است، خط ایده‌آل آنها نیز به من متصل است. هیچکسی نمی‌تواند آنها را قطع کند، حتی خدا نمی‌تواند چنین کرده و جهان هستی نیز نمی‌تواند آنها را قطع کنند. برعکس، تمامی نیروهای جهان هستی از آنها حفاظت و حمایت می‌کنند. به همین خاطر به هر جا که بروم والدینم بدنبال من خواهند بود. والدین من همیشه می‌خواهند تا با من باشند، حتی در دنیای روح. به همین خاطر، این گناه بزرگی است اگر شما دوست ندارید تا والدینتان با شما همراهی کنند. این طرز تلقی در تمامی جهان هستی بسیار مخرب و ویران کننده است. دوست نداشتن همراهی والدین به این معنا است که شما از مسیر اصل جهان شمول دوره شده و در مسیر سقوط قرار گرفته‌‌اید. از اینرو، به فکر والدین بودن و دوست داشتن آنها بگونه‌ای که آنها بدن جسمی خود شما هستند، و انجام وظیفۀ فرزند خلف، برای انسانها همیشه والاترین ارزشها بوده‌اند. به همین خاطر گفته شده است که برکات خداوند بسوی یک خانوادۀ همیشه هماهنگ جاری است. (چان سانگ گیانگ – 3.2.4:9)

ما چه نوع انسانی را فرزند خلف می‌نامیم؟ فرزندی که رفتارش با والدینش درست مثل رفتار آنها با خود او است. یک فرزند خلف خدا را تحت تاثیر قرار می‌دهد. اگر چه والدین برای رشد و شکوفائی فرزندانشان، خود را فدا می‌کنند، اگر فرزندان به والدینشان اهمیتی ندهند آن خانواده ویران خواهد شد. برای اطمینان حاصل کردن از اینکه خانواده‌ای قوی و دست نخورده باقی خواهد ماند، لازم است که اعضای آن خانواده استانداردی براساس رابطۀ داد و دریافت بوجود آورند. در صورت انجام چنین چیزی، خدا در آنجا ساکن شده و پادشاهی خدا بواقعیت درخواهد آمد. چه نوع فرزندانی در بهشت ساکن خواهند شد؟ کسانیکه بدهی عشق والدین را خود پرداخت خواهند کرد. وقتیکه والدینشان پیر و سالخورده شدند، پسران و دختران باید بدون اینکه احساس سختی و دشواری به خود راه بدهند از والدنیشان نگهداری کنند. آنها باید از همان قلبی برخوردار باشند که والدینشان در زمان کودکی نسبت به آنها داشته‌اند، زمانیکه که آنها ادرار و مدفوعشان را تمیز می‌کردند. این به معنای فرزند خلف بودن است. (چان سانگ گیانگ – 3.2.4:12)

با انجام وظایف فرزند خلف در برابر والدینتان، دختران یا پسران خلف و میهن پرست بشوید. این والدین شما بودند که کشور و دنیا را هدایت کرده‌اند. قبل از اینکه یک میهن پرست بشوید، یک فرزند خلف شده و قبل از اینکه فرزند خلف بشوید، یک عضو خانوادۀ با افتخاری بشوید که برادران و خواهرانش را براستی دوست می‌دارد. عضو خانواده، عبارتی است که بواسطۀ آن برادران و خواهران می‌توانند یکدیگر را ستایش کنند. شما باید براستی فرزندان خلف باشکوهتری نسبت به مردان و زنانی بشوید که ازدواج کرده، صاحب فرزند شده و خانواده تشکیل داده و وظایفشان را در برابر والدینشان در گذشته به انجام رسانده‌اند. شما نمی‌توانید قبل از اینکه ازدواج کنید پسران و دخترانی سرسپرده بشوید. شما براستی بعد از ازدواج است که می‌توانید به چنین جایگاهی دست پیدا کنید. شما تنها بعد از اینکه ازدواج کرده و قلب فرزند خلف زن در کنار قلب فرزند خلف شوهر در برابر والدینشان قرار گرفت، قادر خواهید بود تا حوزۀ فرزند خلف راستین را بوجود آورید. تنها براساس چنین پایۀ ملازمت همراه با سرسپردگی در برابر والدین، حوزۀ فرزند خلف راستین تاسیس خواهد شد. (چان سان گیانگ – 3.2.4:14)

تبادل نظر

داستان اول: هان یو از سلسلۀ هان در چین، از مادرش کتک خورد، و به گریه افتاد. مادر پیرش از او پرسید که چرا گریه می‌کنی؟ او پاسخ داد، وقتیکه جوانتر بودی و مرا کتک می‌زدی، خیلی دردناک بود، اما کتکهای امروز شما اصلا چیزی نبود. آیا این به خاطر آن نیست که پیر شده‌ای و تمامی انرژی‌ات را از دست داده‌ای؟ … آنگاه به خاطر سختی‌هایی که مادرش در گذشته تحمل کرده بود روزه گرفت و فروتنانه دربارۀ سختی‌هایی که مادرش تحمل کرده بود می‌اندیشید.

داستان دوم: مدتها قبل خانه‌ای در یک روستا وجود داشت که معروف شده بود به اینکه صاحب فرزندی خلف است. برای اینکه بطور رسمی از آن فرزند خلف تعرف و تمجید شود مقامات فردی را در لباس شخصی برای تحقیق به آن خانه فرستادند. آن نمایندۀ رسمی که در لباس شخصی و بعنوان یک مسافر به آن خانه رفته بود پیرزنی را دید و با او سر صحبت را باز کرد تا ببیند که آیا فرزند این خانه براستی خلف است یا اینکه شایعه‌ای بیش نیست. پسرش در خانه نبود و برای جمع‌آوری هیزم به جنگل رفته بود و آن مرد در صحبتهایش با پیرزن هیچ دلیل و مدرکی برای خلف بودن پسرش پیدا نکرد.

بعد از مدتی وقتیکه پسر با هیزمها به خانه برگشت، پیرزن از پسرش خواست که بر لبۀ پله‌های چوبی ورودی خانه بنشیند و بعد یک لگن آب ولرم آورد و پاهای پسرش را در آن شست و بعد خشک کرد. پیرزن در حین انجام تمامی این کارها هیاهو براه انداخته بود. اما آن پسر بدون اینکه حتی بداند که چطور می‌توان مخالفت کرد، بسان یک نوزاد ساکت و آرام منتظر اتمام کار مادرش بود. بعد از آن وقتیکه میز غذا آماده بود، پیرزن با صبر و حوصله غذا را قاشق به قاشق در دهان پسرش می‌گذاشت و پسر نیز مشتاقانه دهانش برای دریافت غذا از مادرش باز می‌کرد.

نمایندۀ دولت که شاهد ماجرا بود، فکر می‌کرد که این مرد، حقه‌بازی بیش نیست که تنها به مادرش سختی و دشواری بیشتری می‌دهد. اما از طرف دیگر شاهد این بود که آن پیرزن، در حینی که تمامی این کارها را انجام می‌دهد، چقدر خوشحال بود و پسر هم همینطور بسیار خوشحال بود. به همین دلیل، ادعای آن پیرزن که پسرش خلف‌ترین فرزند دنیا است، مورد تائید قرار گرفت.

این دو داستانها تصویرهایی دیگر از چگونگی فرزند خلف بودن را به ما نشان می‌دهند. این فرزند خلف از نوع دادن چیزی به والدین و اطمینان حاصل کردن از آرامش آنها نیست. داستان از ما می‌خواهد تا به این بیاندیشیم که اجازه دادن به والدین در انجام هر کاری که دلشان می‌خواهد انجام بدهند، و اینکه از آن کارشان لذت ببرند نیز راه دیگری برای فرزند خلف بودن است. نوع دیگر فرزند خلف همدلی با آنها در زمان پیری و سالخوردگی و ضعیف شدنشان است.

عشق والدینی که برای مواظبت از فرزند به ورای خود می‌رود، بزرگترین، عظیم‌ترین و سرسپرده‌ترین نوع عشق است. بعبارت دیگر، عشقی که در اینجا در پاسخ باید داده شود، عشق فرزند خلف است. این فرزند خلفی تنها چون که عشقی دریافت شده است وظیفه‌اش بازگردان عشق نیست. این حرکت باید از قلب برخیزد و آن قلب باید با خلوص نیت مملو از احترام به والدین و عشق راستین به آنها باشد.

بعلاوه والدین راستین به ما می‌گویند که ما باید بدهی عشق والدین را خود باید پرداخت کنیم. وقتیکه والدین ما پیر می‌شوند، ما باید با فکر کردن به دوران کودکی خود، بدون هیچگونه شکایتی به آنها ملازمت و خدمت کنیم. این از تعالیم والدین راستین است که ما باید در زندگی خود بکار ببندیم. آنها می‌گویند که ما تنها با برخورداری از چنین قلبی قادر خواهیم بود وظایفمان را در برابر خدا به انجام برسانیم. بچه‌ها روزی خود والدین خواهند شد، فرزندانی که عشق والدینی فداکارانه را دریافت کرده‌اند باید در پاسخ، عشق فرزند خلف را بازگردانند. همانطور که والدین فرزندانشان را دوست می‌دارند، فرزندان باید برای خاطر والدینشان زندگی کنند. بنابراین کمال فرزند تنها با خود جلو انداختن او نیست، بلکه زمانی امکان پذیر می‌شود که والدین او را بعنوان کسی که حق همراهی با آنها را به ارث برده‌است تشخیص داده و برسمت بشناسند. در این صورت جایگاه و ارزش آن فرزند تاسیس می شود.

نکاتی برای تعمق:

  1. بجای داشتن این احساس که عشقی را که از والدین خود دریافت کرده‌ایم به آنها بازگردانیم، به این بیاندیشیم که وقتی ما والدین شدیم، باید با این فکر که والدینمان چه شرایطی دارند، زندگی کنیم. این طرز تلقی درست فرزند خلف است. با توجه به این نکته شما می‌خواهید چگونه والدینی بشوید؟
  2. رابطۀ والدین فرزند رابطه‌ای است که در آن هر دو (والدین و فرزند) با هم رشد خواهند کرد. والدین با بزرگ کردن فرزندانشان والدین می‌شوند، و فرزندان در حین رشدشان والدینشان را درک می‌کنند. در جایگاه والدین یا فرزند چه دوست دارید به فرزند یا والدینتان بگویید؟
  3. به نظر شما چه نوع عشقی باید بین والدین و فرزند در جریان باشد؟

برای دانلود این متن بصورت پی دی افاینجا کلیک کنید