هدف این است که بتوانیم نحوه بکارگیری اصل را در زندگی خود دیده و همچنین بتوانیم یک تغییر اساسی و واقعی در زندگی خود بوجود آورده و در نتیجه به شکل واقعی به دستاوردهای متمرکز بر اصل در زندگی تمرکز کنیم. بعبارت دیگر هدف این است که:

  • با نیل به اعتماد بنفس به حقیقت در اصل الهی نه بعنوان معارف الهی بلکه بعنوان یک روش زندگی
  • مردمی بشویم که بتوانیم اصل الهی را بشکلی معتبر و قدرتمند با دیگران سهیم شده
  • همچنین مردمی بشویم که بتوانیم اتحاد را بشکل واقعی در تمامی سطوح زندگی بوجود آوریم

1. بازگشت به ذات اصیل

با توجه به این نکته که بدنبال سقوط، آدم و حوا ذات اصیل خود را پایمال کرده و متمرکز بر بزرگ فرشته ذات پلید او را به ارث بردند، بایستی به چگونگی گشایش راه در مسیر بازگشت به ذات اصیل که برای مدتهای بسیار طولانی هیچگونه ارتباطی با ما و زندگی ما نداشته آگاه شویم. بدین ترتیب می‌توانیم از آزادی کسب قدرت و اعتماد بنفس، متمرکز بر ذات اصیل فعال، در هر لحظه‌ای از زندگی لذت ببریم. همچنین قادر خواهیم بود تا اصل الهی را با قدرت هر چه بیشتر با دیگران در اطراف ما در میان بگذاریم.

ذات بشری دارای سه استعداد و قابلیت می‌باشد که عبارتند از هوش، احساس و اراده. بدن انسان در پاسخ به فرامین ذات عمل می‌کند. وقتیکه بدن به هوش، احساس و اراده ذات پاسخ می‌دهد، اعمالش به ترتیب در پی ارزشهای حقیقت، زیبایی‌ و خوبی خواهد بود. خدا زوج فاعلی در برابر ذات بشر می‌باشد از اینرو او همچنین زوج فاعلی در برابر هوش، احساس و اراده انسان است. انسان با نیاز برای تحقق ارزش اصیل خود، از طریق ذات خود و اعمال متقابل بدن جسمی‌اش، به هوش کامل، احساس کامل، و اراده کامل خدا پاسخ می‌دهد و بدینسان او تجسم ارزشهای حقیقت اصیل، زیبائی اصیل و خوبی اصیل خدا می‌شود. (اصل الهی فصل آفرینش)

در این صورت، چگونه می‌توان سه استعداد و قابلیت احساس، هوش و اراده را بدرستی بکار گرفت؟ با بکارگیری این سه، ما درواقع قادر خواهیم بود تا سطح انرژی خود را بالا ببریم.

الف) برای بکارگیری احساس، ما باید نقطه تمرکز خود را تغییر دهیم. اگر بر چیزهای منفی تمرکز داشته باشیم مثل: این چه چیزیه که برای من رخ میده، چرا من همیشه در یک چنین گرفتاریهایی گیر کردم، چرا من همش با این آدمای ناخلف روبرو میشم، چرا زندگی من پر شده از مشکلات جور واجور که تمومی هم نداره … و غیره. در این صورت احساس می‌کنیم که شکست خورده‌ای بیش نیستیم و با افسردگی استرسهای بسیاری را بسوی خود جذب خواهیم کرد. در مقابله با این، اگر ما بر قدردانی از آنچه هستیم و آنچه که داریم و یا زیبایی‌هائی که در زندگی احساس می‌کنیم، تمرکز کنیم، در این صورت احساس شادی و آرامش خواهیم داشت.

ب) برای بکارگیری قدرت هوش خود لازم است تا “کلام” را در زندگیمان تغییر دهیم. لازم است تا دو نوع کلامی که به خود و دیگران می‌گوییم و کلامی را که دریافت می‌کنیم را تغییر بدهیم. به این معنی که می‌باید با مطالعه و یا شنیدن کلام خدا، مسیر تازه‌ای برای داد و دریافت کلام در زندگی آغاز کنیم.

پ) برای بکارگیری اراده لازم است تا بدن جسمی خود را به حرکت درآوریم. وقتیکه سطح انرژی ما پایین است، ما بطور معمول سرمان را پایین می‌گیریم شانه‌هایمان پایین افتاده و ما با بیحالی نفس می‌کشیم … و غیره. وقتیکه که سطح انرژی ما بالا باشد بطور معمول سرمان بالاست، با صدای بلند سخن می‌گوییم، در حین سخن گفتن به چشم دیگران نگاه می‌کنیم و بدن ما آماده انجام هر کاری است … و غیره. با ایجاد تغییر در بدن جسمی خود و درواقع با بحرکت در آوردن بدن خود می‌توانیم سطح انرژی خود را تغییر دهیم. و وقتیکه بتوانیم سطح انرژی خود را به اوج برسانیم، قادر خواهیم بود تا به درون ذات اصیل خود که در ارتباط با والدین بهشتی ما است نقبی بزنیم.

چگونگی بکارگیری این موضوعات را در زندگی خود چگونه میبینیم؟

2. پایه ایمان و پایه واقعیت

در انجام تمامی برنامه‌ها و امور مختلف زندگی، حتی در اجرای بازیها و سرگرمی نیز ما پایه ایمان و پایه واقعیت داریم. این پایه‌ها فقط مربوط به سقوط و بعد از آن نیستند، قبل از سقوط هم آدم و حوا می‌بایست برای تکمیل ایده‌آل آفرینش، پایه‌های ایمان و واقعیت را برپا میکردند. برای تاسیس پایه ایمان ما یک شخص مرکزی، یک مفعول شرطی و یک دوره اعداد داریم. پایه واقعیت ایجاد اتحاد هابیل و قابیل یا اتحاد فاعل و مفعول می‌باشد، که این به معنای اتحاد افقی این دو است. در یک بازی بازیکن داریم، مفعول بازی داریم، همچنین روشی خاص برای بردن بازی و یک دوره زمانی داریم. دلیل بازی کردن برای بردن نیست، بلکه برای این است که در طی مراحل بازی و تلاش برای بردن بازی، ما یک انسان تازه می‌شویم. بعنوان مثال ما در بازی دریافت برکت ازدواج شرکت می‌کنیم. در مراحل این بازی ما به زن و شوهر باشکوهی مبدل می‌شویم که تمامی وجود، قلب و خواست خدا را درک می‌کنند.

به چگونگی تاسیس این پایه‌ها در زندگی‌ روزانه خود اندیشیده و تعمق کنیم.

3. داد و دریافت کامل

با تعمق به نحوه بکارگیری اصل در زندگی روزانه باید ببینیم که “رابطه” کلید اساسی برای تاسیس چهار پایه اساسی است. همچنین باید بدانیم که در داد و گرفت نه تنها خوب سخن گفتن بلکه خوب گوش دادن نیز بسیار مهم است. فراگیری چنین چیزی به ما رخصتی خواهد داد تا با دیگران در هر شرایطی متحد شویم.

وقتیکه فاعل و مفعول در درون یک وجود واحد، عمل داد و دریافت را آغاز می‌کنند، پس از برقراری یک رابطه دوجانبه بین خودشان از طریق انرژی اولیه عالمگیر، انرژی مورد نیاز برای بقای وجود آن هستی تولید می‌شود. این انرژی، نیرو برای حیات، تکثیر و اعمال را فراهم می‌کند. جریان عملی که نیروی ضروری را تولید می‌کند “عمل داد و گرفت” نامیده می‌شود. بنابراین انرژی اولیه عالمگیر و نیروی عمل داد و دریافت یک رابطه دو جانبه علت و معلول، درونی و بیرونی، فاعل و مفعول را تشکیل می‌دهند. در نتیجه انرژی اولیه عالمگیر یک نیروی عمودی است در حالیکه نیروی داد و دریافت یک نیروی افقی است. (اصل الهی فصل آفرینش)

در نتیجه، یک سطحی از زندگی که اصل الهی می‌تواند در آن بگار گرفته شود “رابطه” است. اصل الهی می‌گوید که فاعل و مفعولی داریم که از طریق داد و دریافت هماهنگ آنها، زمینه برای شکل‌گیری چیزی باشکوهتر تاسیس می‌شود. یک راه در مشاهده این امر این است که بعنوان مثال در رابطه بین دو نفر کسی که حرف می‌زند فاعل و کسی که گوش می‌دهد مفعول است. مشکل اساسی بسیاری از روابط این است که تمامی طرفهای درگیر می‌خواهند در جایگاه فاعلی قرار گرفته و فقط حرف بزنند. بطور معمول افراد تنها زمانی گوش می‌دهند که بتوانند فرصت برای بیان دیدگاه خود را پیدا کرده و سرانجام شروع به حرف زدن کنند. برای آفرینش یک داد و دریافت هماهنگ ما باید بیاموزیم که چطور یک شنونده خوب شده و دیگران را بخوبی درک کنیم. اگر ما بتوانیم چنین کنیم آنگاه این راهی را باز می‌کند که در آن امکان تازه برای آفرینش چیزهای بسیاری بوجود می‌آید.

چگونگی ایجاد رابطه با دیگران، مخصوصا چگونه سخن گفتن و گوش دادن را در خود چگونه میبینیم؟

4. بتصویر کشیدن ایده‌آل در ذهن خود

داشتن تصور و بینشی از یک طرح در ذهن خود قبل از انجام هر کاری بسیار مهم و اساسی است. در نتیجه باید بیاموزیم که همیشه قبل از انجام هر کاری، طرحی ذهنی آفریده و آن را با دیگران در حیطه خانواده و یا مجموعه‌ای که در آن مشغول هستیم سهیم شویم.

با فهم و درک آشکار موقعیت آفرینش در جهان هستی، به این نتیجه می‌رسیم که اولین چیزی را که خدا آفرید نقطه‌ی مرکزی نبود. او در واقع عناصر مفعولی را قبل از عناصر مرکزی آفرید. خدا چیزهای درونی را براساس چیزهای بیرونی بوجود آورد یعنی قبل از آفریدن انسان، خاک را آفرید. این چگونگی وضعیت آفرینش در جهان هستی است. خدا نه در پی چیزهایی که قبل از این وجود داشته‌اند بلکه در پی چیزهای بزرگتری است. او در مقایسه با چیزهای کم ارزش در پی چیزهای با ارزش است. این چگونگی وضعیت آفرینش است. همچنین وقتیکه به آفرینش انسان نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که خدا نخست بدن انسان و سپس روح او را آفرید. (پدر راستین کتاب راه دانش آموز)

در نتیجه، خدا قبل از اینکه دست به آفرینش بزند، تصویری باشکوه در ذهن بوجود آورد که او را به حرکت درآورد. وقتیکه ما یک طرح و تصویر واضح در ذهن خود داریم و وقتیکه آن طرح و تصویر را به دیگران اعلام می‌کنیم، خود این عمل به ما نیرو و انرژی می‌دهد. وقتیکه تصویری در ذهن خود ساخته و سپس برای بواقعیت درآوردن آن طرح، وارد عمل می‌شویم، تجسم خدای آفریننده می‌شویم.

در آفرینش طرح و تصویری در ذهن خود قبل از انجام هر کاری اندیشیده و اینکه آن را چگونه با افراد در اطراف ما و سرانجام با خدا در میان بگذاریم.